عمومی

زمان آموزشی و تاثیر آن بر بزهکاری نوجوانان

یکی از مشکلات مهم نوجوانان و جوانان در جامعه‏های غربی، پرخاشگری در خانه،مدرسه و اجتماع و هم‏چنین پرسه زدن در خیابان‏ها و گرایش به انواع بزهکاری است.البته در جامعهء ما نیز نوجوانان و جوانان به نوع دیگری با این مشکل روبه‏رو هستند.

به راستی وقتی خانواده،خود تا حدودی از سلامت روانی‏ اخلاقی برخوردار است،چه منبع و چه نوع رابطه‏ای در به وجود آمدن این معضل دخالت دارد؟

به نظر می‏رسد که بی‏عدالتی‏ها و بحران‏های اقتصادی جامعه، بی‏توجهی خانواده‏ها به فرزندان،انعکاس یافتن بحران‏های اجتماعی‏ به درون خانواده و مدرسه و عدم توجه به نیازها و فرهنگ خاص‏ کودکان،هریک به نوعی در این امر سهیم هستند اما به نظر ما در این‏ مورد خاص،خانواده سهم به سزایی دارد؛چون اولا شخصیت اصلی‏ فرزندان تا قبل از شش سالگی-که بیش‏ترین وقت را در خانواده‏ می‏گذرانند-شکل می‏گیرد.در ثانی،در دوران تحصیل نیز فرزندان‏ بیش‏ترین زمان را با خانواده می‏گذرانند و لذا همیشه تحت تأثیر آنها هستند.

 

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » پاییز ۱۳۷۹ – شماره ۶۳ (از صفحه ۱۰۷ تا ۱۲۴)
عنوان مقاله: زمان آموزشی و تاثیر آن بر بزهکاری نوجوانان (۱۸ صفحه)
نویسنده : منادی، مرتضی
چکیده :
کلمات کلیدی :

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۰۷)


“زمان آموزشی‏”و تأثیر آن بر بزهکاری‏ نوجوانان

نوشتهء:دکتر مرتضی منادی
معرفی مقاله

یکی از مشکلات مهم نوجوانان و جوانان در جامعه‏های غربی، پرخاشگری در خانه،مدرسه و اجتماع و هم‏چنین پرسه زدن در خیابان‏ها و گرایش به انواع بزهکاری است.البته در جامعهء ما نیز نوجوانان و جوانان به نوع دیگری با این مشکل روبه‏رو هستند.

به راستی وقتی خانواده،خود تا حدودی از سلامت روانی‏ اخلاقی برخوردار است،چه منبع و چه نوع رابطه‏ای در به وجود آمدن این معضل دخالت دارد؟

به نظر می‏رسد که بی‏عدالتی‏ها و بحران‏های اقتصادی جامعه، بی‏توجهی خانواده‏ها به فرزندان،انعکاس یافتن بحران‏های اجتماعی‏ به درون خانواده و مدرسه و عدم توجه به نیازها و فرهنگ خاص‏ کودکان،هریک به نوعی در این امر سهیم هستند اما به نظر ما در این‏ مورد خاص،خانواده سهم به سزایی دارد؛چون اولا شخصیت اصلی‏ فرزندان تا قبل از شش سالگی-که بیش‏ترین وقت را در خانواده‏ می‏گذرانند-شکل می‏گیرد.در ثانی،در دوران تحصیل نیز فرزندان‏ بیش‏ترین زمان را با خانواده می‏گذرانند و لذا همیشه تحت تأثیر آنها هستند.

در واقع در وهلهء اول،زمانی که والدین به فرزندان خود

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۰۸)


اختصاص می‏دهند،اهمیت ویژه‏ای دارد.در مرحلهء دوم،رابطهء آموزشی آنها می‏تواند در چگونگی شکل‏گیری شخصیت اجتماعی- فرهنگی فرزندان مؤثر باشد.در این‏جا این نکته قابل تعمق است که‏ گاهی خانواده،مستقیما و گاهی به صورت غیرمستقیم در این امر دخالت می‏کند.مانند شکل خاص خانوادهء پرتقالی موردنظر که بستر مناسبی را برای بزهکار شدن فرزندان مهیا می‏کند و به این ترتیب، عوامل دیگر یعنی اجتماع،مدرسه و…به راحتی می‏توانند تأثیر خود را اعمال کنند.

این تحقیق با معرفی نظریهء زمان هانری لوفبر (Henri Lefebvre)و نقش رابطهء آموزشی والدین در این زمان‏ اختصاص داده شده به فرزندان و نشان دادن چند نمونهء موردی، سعی در تبیین تأثیر زمان آموزشی و رابطهء آموزشی والدین با فرزندان‏ بر چگونگی شکل‏گیری شخصیت فرزندان و بزهکاری آنان دارد. مطالعه روی ده‏ها خانواده-چه به صورت رسمی یعنی مصاحبه‏های‏ ضبط شده و چه به صورت مردم‏نگاری یعنی گفت‏وگوهای دوستانه‏ -ما را در انجام این تحقیق یاری رسانده است.

آن‏چه به عنوان پیشنهاد می‏توان-نه فقط با والدین بلکه با تمامی افرادی که به نوعی در امر آموزش و پرورش با آموزش‏گیرندگان رابطهء مستقیم دارند-مطرح کرد این است که اولا وجود زمان آموزشی اهمیت خاصی دارد.در ثانی،طی این زمان‏ آموزشی،نوع رابطه بایستی آموزشی باشد؛یعنی شرایط زیر فراهم شود:

۱-وجود زمان،۲-اعتماد متقابل،۳-تحمیل نکردن نظر و اندیشه،۴-تعهد و قبول مسؤولیت طرفین،۵-برقراری ارتباط و وجود گفت‏وگو،۶-داشتن شناخت،آگاهی،تخصص یا تبحر در مقولهء آموزش.در چنین شرایطی یقینا آموزش‏دهندگان اعم از والدین-که موضوع این مقاله است-و معلمان و مربیان و دیگر عوامل آموزش‏دهنده مثل تلویزیون،می‏توانند محتوای آموزشی‏ موردنظر خود را به آموزش‏دهندگان انتقال دهند و آن را در آنها

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۰۹)


تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۱۰)


مقدمه

پرخاشگری‏۱یکی از اشکال بزهکاری در بین تعدادی از نوجوانان و جوانان است که‏ در رفتار آنها در محیط خانه،مدرسه و اجتماع به صورت ولگردی و مزاحمت دیده‏ می‏شود.این رفتار در مرحلهء اول،نسبت به هم‏کلاسان یا مسؤولان مدرسه ابراز می‏شود و سپس به صورت ولگردی در خیابان‏ها و تشکیل گروه‏ها و باندهای مختلف،امنیت محله یا منطقه‏ای را به خطر می‏اندازد.

پرخاشگری نوجوانان و پرسه زدن آنها در خیابان‏ها،هم از حیث آموزشی و هم از نظر پرورشی ذهن بسیاری از دولتمردان و مسؤولان آموزشی کشورها را به خود جلب کرده و آنها را چاره‏جویی وا داشته است.

مشکل نوجوانان کشور ما،از دیدگاه آموزشی به گونه‏ای دیگر است.در واقع،تعدادی‏ از این نوجوانان و جوانان امکان ورود به مدرسه یا دانشگاه را پیدا نمی‏کنند.این عده به‏ دلایل مختلف اقتصادی،فرهنگی،قومی و نیز عدم وجود امکانات آموزشی-به خصوص‏ در سطح روستاها و مکان‏های کوچک-نمی‏توانند از این حق طبیعی خود در آموزش‏ استفاده کنند.بعضی از افراد،روستاییانی هستند که به دلیل همکاری با خانواده در امر اقتصاد نمی‏توانند به مدرسه راه یابند یا در روستاهای آنها امکانات آموزشی وجود ندارد. بخش عمده‏ای از این افراد را دخترانی تشکیل می‏دهند که به دلیل ازدواج‏های زودرس یا تعصبات قومی و فرهنگی نمی‏توانند به مدرسه بروند.همین‏طور است وضعیت خانواده‏های‏ بی‏بضاعت ساکن حاشیهء شهرها که فرزندانشان کمک خرجی آنها به حساب می‏آیند و مجبورند از تحصیل صرف‏نظر کنند و به کارهای سخت بپردازند تا بتوانند از نظر اقتصادی‏ به یاری والدین خود بشتابند(مهران،۱۳۷۵).

گروه دیگر،نوجوانان و جوانانی هستند که به دلیل مشکلات خاص خود،پس از ورود به‏ مدرسه از تحصیل صرف‏نظر می‏کنند و مدتی را به ولگردی در خیابان‏ها می‏گذرانند یا جذب کارهای کاذب می‏شوند.عده‏ای از این افراد پس از به هدر دادن سال‏هایی از عمر خود،

وارد بازار کسب و کار یا کار در کارگاه‏های تولیدی می‏شوند.این گروه-هم از نظر آموزشی و هم پرورشی-برای کار آموزش و پرورش حائز اهمیت بسیار است.

(۱)-پرخاشگری رفتاری است که هدف آن،صدمه زدن فرد از نظر بدنی یا مادّی به خود یا دیگری است. در این تعریف آن‏چه اهمیت دارد،انگیزهء این کار نیست بلکه صرف آسیب رساندن موردنظر است.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۱۱)


هدف این مقاله بیش‏تر متوجه دستهء دوم است؛یعنی کسانی که وارد محیطهای آموزشی‏ می‏شوند و پس از مدتی به دلایل مختلف،این محیط را ترک می‏کنند و به کارهایی که ذکر شد،می‏پردازند.بدون شک شکل بزهکاری در جامعهء ما مشابه جوامع غربی نیست ولی‏ بزهکاری‏هایی را که می‏توان در جامعهء ما مشاهده کرد عبارت‏اند از:اعتیاد به مواد مخدر، مصرف مشروبات الکلی،دزدی،پرخاشگری نسبت به والدین و محیط اجتماعی خویش، بی‏حجابی یا بدحجابی و رابطهء نامشروع بین دختر و پسر.

در مورد انگیزهء کسانی که مدرسه را رها می‏کنند و بزهکار می‏شوند یا در حین مدرسه‏ رفتن،بزهکار شده خود این عامل،باعث خروج آنها از مدرسه می‏شود،مسائل مختلفی‏ وجود دارد و سؤالات فراوانی مطرح است.از جملهء این سؤالات این است که چه عواملی‏ باعث می‏شود عده‏ای از نوجوانان و جوانان به افرادی بزهکار تبدیل شوند و چه بخشی یا نهادی مقصر اصلی این امر است.جامعه،خانواده یا نهاد آموزش و پرورش؟در این مورد عقاید مختلفی وجود دارد:

-عده‏ای بر این عقیده‏اند که جامعه با بحرانها و بی‏عدالتی‏های خود مسؤول پیدایش این‏ مشکل اجتماعی است.

-عده‏ای دیگر بر این باورند که مدرسه به دلیل برنامه‏ریزی نادرست و به کارگیری‏ روش‏های غیرمعقول و دور بودن مطالب مندرج در کتاب‏های درسی از واقعیت‏های‏ اجتماعی،باعث سرخوردگی نوجوانان از درس و در نتیجه،به وجود آمدن بزهکاری‏ است.

-و سرانجام،عده‏ای بر این نکته پافشاری می‏کنند که،خانواده با عدم توجه به نوجوانان‏ و اختصاص ندادن وقت کافی به آنها-به عنوان دوست،غمخوار و تکیه‏گاه-مسؤول‏ واقعی این مشکل اجتماعی است.

به‏هرحال،همهء این عوامل در نوجوانان کمبودها،ناراحتی‏ها،نارضایتی‏ها و عدم‏ توافق‏هایی ایجاد می‏کند و سبب می‏شود که آنها در محیط اجتماعی و خانوادگی رفتارهای‏ پرخاشگرانه از خود نشان دهند.

به نظر می‏رسد که جامعه با داشتن خصوصیاتی چون فردگرایی،بحران‏های اقتصادی و مالی و بی‏عدالتی‏ها،در ایجاد این معضل اجتماعی بی‏تقصیر نیست.هم‏چنین،نظام‏ آموزش و پرورش را نمی‏توان در به وجود آمدن این شرایط بی‏تأثیر دانست.از طرف‏ دیگر،با توجه به این‏که بخش مهمی از شخصیت کودک تا قبل ورود به مدرسه،در طول‏ شش سال اوّل زندگی در خانواده شکل می‏گیرد(Fitzhugh,D.1972)و از این سنین به بعد نیز او تنها چند ساعت از شبانه روز را در مدرسه می‏گذراند و سایر اوقاتش را در بین

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۱۲)


اعضای خانواده به سر می‏برد،در عین حال با توجه به این‏که اکثر افراد پرخاشگر،مدرسه را ترک می‏کنند و در خیابان‏ها و مکان‏های عمومی به پرخاشگری ادامه می‏دهند ولی ارتباط آنها با خانواده هم‏چنان حفظ می‏شود،می‏توان مسؤولیت خانواده را مهّم‏تر دانست.به‏ عبارت دیگر،بیش‏ترین تقصیرات و نارسایی‏ها در این مورد به گردن خانواده است.بدون‏ این‏که از تقصیر و کوتاهی اجتماع و آموزش و پرورش در این زمینه چشم‏پوشی شود.

در واقع،در این‏جا صحبت از دانش و دانستنی‏های کودک نیست بلکه تأکید بر شخصیت فردی اوست که باعث بی‏انضباطی وی در مدرسه می‏شود؛به طوری که نمی‏تواند خود را با قوانین مدرسه وفق دهد که در شکل‏گیری شخصیت،خانواده وی یا تغییر آن‏ نیست.ازاین‏رو،می‏توان گفت که در شکل‏گیری شخصیت،خانواده نقش مهمی ایفا می‏کند.در صورتی که کودک شخصیتی پرخاشگر پیدا کند این حالت،او را از مدرسه‏ فراری می‏دهد و به کودک یا جوانی بزهکار تبدیل می‏کند.۱

تأثیر جامعه بر خانواده

در اغلب جوامع امروزی،انواع بحران‏ها و بی‏عدالتی‏های اجتماعی مشاهده می‏شود و این وضعیت،بر خانواده‏ها تأثیر زیادی می‏گذارد.تعدادی از خانواده‏ها،این بحران‏ها و مشکلات را هضم می‏کنند و می‏کوشند تا در مقابل آنها سدی ایجاد کنند و به شکلی آنها را تعدیل کنند و محیطی گرم و محبت‏آمیز و به دور از تشنّج برای فرزندان خود فراهم آورند اما عدهء دیگر نمی‏توانند این بحران‏ها را هضم کنند.و لذا آنها را مستقیما به فرزندان خود انتقال می‏دهند.حاصل این انتقال،تنفّر از محیط اطراف و پرخاشگری نسبت به آن است.به‏ عبارت دیگر،خانواده‏ها می‏توانند یا به صورت صافی عمل کنند یا تقویت‏کنندهء مشکلات، معضلات،بحران‏ها و بی‏عدالتی‏های جامعه برای فرزندان خود باشند.پس در این مورد، جامعه نقش بسیار مهمی دارد ولی خانواده نیز بی‏تقصیر نمی‏تواند باشد.

در این‏جا چند سؤال قابل طرح است:چرا بعضی از خانواده‏ها،مشکلات اجتماع را هضم می‏کنند و بعضی دیگر قدرت انجام این کار را ندارند و آنها را به درون کانون خانواده‏ می‏کشانند؟چرا در بعضی از خانواده‏ها محیطی به وجود می‏آید که فرزندان بزهکار تولید می‏شوند؟

پاسخ گفتن به هریک از این سؤال‏ها به تحقیقی جداگانه نیاز دارد ولی آن‏چه در این‏ (۱)-در مورد نقش هریک از این سه عامل،به مقالهء نگارنده در فصلنامهء شمارهء ۳ و ۴،سال ۱۳۷۲ مراجعه شود.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۱۳)


مقاله مورد توجه است،پاسخ‏گویی به سؤال دوّم است.به عبارت دیگر،در این مقاله تلاش‏ خواهد شد تا از مفهوم‏”زمان آموزشی‏”برای پاسخ‏گویی به این سؤال استفاده شود. بدون شک،مفهوم زمان آموزشی در همهء خانواده‏ها یکسان نیست.در درون زمان،بخشی‏ به عنوان‏”رابطهء آموزشی‏”به مثابهء یک ملاک،مورد توجه است.به بیان دیگر،زمان‏ آموزشی اختصاص داده شده به فرزندان و شکل رابطهء والدین با آنها به مثابهء یکی از عوامل‏ تأثیرگذار بر ساختار شخصیت(به هر شکلی)فرزندان،مورد توجه و بررسی این مقاله‏ است.

۱-نظریهء زمان

انسان بدون زمان قابل مطالعه نیست.او در ارتباط تنگاتنگ با زمان است و در واقع، زمان،بخشی از انسان است و انسان در درون زمان و در ارتباط با آن،معنا و مفهوم پیدا می‏کند امّا چگونه می‏توان این دو وجود و عینیت را در ارتباط باهم مطالعه کرد؟به عبارت‏ دیگر،زمان چه نقشی در زندگی انسان دارد و انسان در مقابل زمان چگونه نقش بازی‏ می‏کند؟نظریهء زمان پاسخ‏گوی این سؤالات خواهد بود.

هانری لوفبر،فیلسوف مشهور فرانسوی و بنیان‏گذار جامعه‏شناسی شهری و پردازندهء نظریهء زمان است.به اعتقاد او یکی از تفاوت‏های انسان و حیوان،وجود زمان‏های خاص در نزد انسان است؛یعنی،انسان دارای زمان‏های مشخص و خاص است،درحالی‏که حیوانات‏ فاقد آن هستند.برای مثال،انسان برای غذا خوردن یا استراحت کردن،زمان‏های خاصی را به خود اختصاص می‏دهد،درحالی‏که در حیوانات شاهد این امر نیستیم.همین‏طور،مفهوم‏ زمان در بین انسان‏ها نیز یکسان نیست؛یعنی اولا از جامعه‏ای به جامعه‏ای و از فرهنگی به‏ فرهنگ دیگر،شکل،محتوا و اندازهء آن متفاوت است و ثانیا،در درون هر جامعه نیز زمان‏ از طبقه‏ای به طبقه دیگر و از فردی به فرد دیگر یکسان نیست.هانری لوفبر در این مورد می‏گوید:”تفاوتی که از طرفی بین انسان و حیوان و از طرف دیگر بین انسان‏ها یا فرهنگ‏ها و تمدن‏ها و طبقات موجود در جامعه وجود دارد،وجود زمان است.بدون شک این امر خاص انسان است و آن حالتی است که آغاز و انجام آن کاملا مشخص می‏باشد؛یعنی مرز بین دو زمان مختلف کاملا مشخص است.همین‏طور،انسان می‏تواند از یک زمان،خارج و به زمان دیگری وارد شود یا در جایی زمان‏ها می‏توانند باهم یکی شوند و زمان واحد و جدیدی را به وجود آورند(صفحه ۵۲).با این تعریف به خوبی روشن می‏شود که اولا انسان دارای زمان است،ثانیا،زمان دارای فرم،ساخت و محتوای خاص خود است و ثالثا، اندازه و عمر خاصی نیز دارد.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۱۴)


تعریف زمان و انواع آن

زمان نه یک لحظه است و نه تکرار سادهء یک عمل در یک دورهء مشخص و خاص.

زمان،”یعنی اقدام به انجام دادن کاری که قابل اجراست؛کاری مشخص و قابل انجام،که‏ در یک محدودهء زمانی خاص و در دوره‏ای مشخص اجرا می‏شود و با اجرای آن،حرکتی‏ کشف و عملی منسجم به نمایش درمی‏آید”(۱۹۶۲،صفحه ۳۴۸).لوفبر می‏افزاید که‏ “زمان مهم‏تر از تکرار عمل است؛یعنی،زمان،تنها شروع و پایان یک عمل نیست بلکه‏ مفهوم زمان،طرح و بازشناسی شخص در ارتباط با شخص دیگر،با خود و با دیگران است‏ (همان منبع،صفحهء ۳۴۴).

با توجه به تعریف ذکر شده می‏توان گفت که‏”زمان‏”مجموعه لحظاتی مشخص و محدود است که انسان در درون به عمل یا اعمالی دست می‏زند و در گذر از این عمل، حالتی به وجود می‏آید که به خاطر معنی‏دار بودن آن،هم تفاوت بین انسان و حیوان‏ مشخص می‏شود و هم تفاوت بین انسان‏ها با یک‏دیگر و نیز تفاوت بین فرهنگ‏ها و تمدن‏های مختلف.در واقع،زمان،نهادینه شدن یک فعالیت خاص را می‏رساند.

انسان‏ها دارای زمان خاص نیستند بلکه در نزد هر انسان،زمان‏های مختلفی وجود دارد، مانند زمان سیر و سیاحت،زمان فکر کردن،زمان جنگ و نزاع،زمان توجه به خانواده، زمان بازی،زمان استراحت و غیره.هریک از این زمان‏ها دارای ویژگی‏های خاص خود است امّا باید توجه کرد که‏”زمان در درون آگاهی فردی و اجتماعی هر انسان ساخته‏ می‏شود”(همان منبع،صفحه ۲۳۴).هم‏چنین،تاریخ تفکر هر انسان را می‏توان در کارهای‏ روزانهء او در ارتباط با جامعه‏اش شناخت و بررسی کرد.

با توجه به این‏که وجود و آگاهی انسان‏ها با یک‏دیگر متفاوت است-یعنی انسان‏ها مشابه یک‏دیگر نیستند-محیط اجتماعی و فرهنگی افراد نیز متفاوت است؛بنابراین،اولا در نزد هر انسان،نوع یا انواع خاصی از زمان وجود دارد و ثانیا،محتوای هر زمان از فردی‏ به فرد دیگر تغییر می‏کند.بدین ترتیب،همان‏طور که یک فرد می‏تواند زمانی را به‏ موسیقی،شعر یا مطالعه اختصاص دهد،فرد دیگر می‏تواند زمانی را برای کارهای فنی و یدی تعیین کند.به علاوه،محتوای هریک از این زمان‏ها و ساختار آنها با یک‏دیگر متفاوت است؛یعنی محتوا و ساختار زمان فلسفی در نزد همهء افراد اهل فلسفه یکسان نیست. لوفبر خود را در این زمینه تأکید می‏کند که‏”من به عنوان یک فیلسوف،به هیچ‏وجه به زمان‏ واحد،زمان مشابه و هم‏شکل در نزد انسان‏ها اعتقاد ندارم و نمی‏خواهم که یکسان بودن‏ اندیشه و تفکر انسان‏ها را تعیین کنم بلکه به عکس،بر وجود تکّثر زمان‏ها با محتواهای‏ مختلف در نزد انسان‏ها تأکید دارم(۱۹۸۹،صفحه ۲۳۵).زیرا آگاهی‏های هر انسان که

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۱۵)


سازندهء شکل و محتوای زمان‏هاست،نزد انسان‏ها مشابه نیست.

با توجه به مطالب گفته شده می‏توان نتیجه گرفت که زمان،مقوله‏ای غیرواقعی نیست و دارای محتوا،ساختار،حد و مرز و حافظه است.”هر زمان،شکل خاصی را بیان می‏کند و آن شکل،خود معرّف آن زمان است.در هر جامعه معنا و مفهوم مشخصی از زمان مورد نظر است.در واقع زمان،حالت و ویژگی مشخص و واحدی را که ثابت است در طول‏ لحظاتی خاص نشان می‏دهد.به عبارت دیگر،محتوای زمان،معرّف کامل آن زمان است و جریانی که در زمان‏های مختلف مشترک باشد-مثلا فکر کردن-دارای ساختار،حدود و اندازهء مشخص است.(همان منبع،صفحه ۱۴۳)در واقع،هم بر چگونگی گذران یک زمان‏ نظمی حاکم است و هم این‏که ابتدا و انتهای آن کاملا مشخص است و می‏توان آنها را از هم‏ تفکیک کرد.برای مثال:زمان غذا خوردن با زمان بازی یکی نیست و هریک جایگاه خود دارد و ثبات خود را نیز حفظ می‏کند.

امّا زمان علاوه بر اندازه دارای حافظه نیز هست؛یعنی،تاریخ دارد.به عبارت دیگر،هر عمل به خودی خود و در هر لحظهء دلخواه صورت نمی‏گیرد،بلکه در ارتباط با محتوای‏ همان زمان است؛محتوایی که قبلا آغاز و به دفعات تکرار شده است.برای مثال،محتوای‏ مثلا یک نقاشی در زمان خاص در ارتباط با محتوای زمان‏های مشابه قبلی(یعنی‏ نقاشی‏های قبلی)است.لوفبر با صحبت کردن دربارهء یک صلیب سنگی که در چهار راهی‏ در روستای محل تولدش قرار داشته است،به زمان‏هایی اشاره می‏کند که پدر و مادر یا اجدادش در مقابل آن صلیب زانو می‏زده و به عبادت می‏پرداخته‏اند.او با گذار از مقابل این‏ صلیب سنگی و به یاد آوردن این صحنه‏ها،زمان‏هایی را به خاطر می‏آورد که خاص عبارت‏ بوده است.در واقع،او با ذکر این مثال تأکید می‏کند که زمان فلسفی برای یک فیلسوف با کلیهء زمان‏های فلسفی گذشتهء او در ارتباط است،نه چیزی کاملا مجزّا که برای یک یا چند بار در زمانی خاص صورت پذیرد.در این‏جا وی با تأکید بر تکراری بودن یک عمل در زمانی خاص،از ارتباط بین محتوای یک زمان با حافظهء مربوط به آن زمان صحبت می‏کند.

هم‏چنین،می‏توان گفت که چون انسان دارای زمان‏های مختلف است،در هر زمانی، اعمالی را انجام می‏دهد که کارایی‏های مختلفی دارد و می‏توان گفت که در اصل‏”زمان، نوعی عضو شدن انسان در عمل و مراسمی خاص است و لذا نوعی تعهد نسبت بدان عمل و مراسم می‏باشد.”(لوفبر،۱۹۸۹،صفحه ۲۸۳).

زمان،کارایی دیگری نیز دارد.رابطهء زمان با محتوای آن صرفا یک مقولهء ذهنی نیست‏ بلکه وسیله‏ای است برای برقراری ارتباط با محیط و اطرافیان؛به عبارت دیگر،زمان، حضور آدمی را در جامعه مطرح می‏کند”.(لوفبر،صفحه ۲۳۴،).لذا می‏توان از نظریهء زمان

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۱۶)


به عنوان نظریه‏ای که‏”مجموعهء۱،انسان‏”(لوفبر،صفحه ۶۵۲)را در برمی‏گیرد،استفاده‏ کرد.در این نظریه،”وجود،شکل،ساختار و محتوای یک رویداد چیزی نیستند مگر زمان‏های مختلف یک انسان‏”(لوفبر،همان،صفحه ۷۵۶)که در مجموع،معرّف کل یک‏ انسان در انطباق با جامعه‏اش است.

1 2برگهٔ بعدی

Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم.در سال ۸۸ بازنشسته شده ام.با توجه به علاقه وافرم به استفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه های شخصی خودپیرامون مسایل تربیتی ، آموزشی و فرهنگی به دیگران درمهر ماه ۱۳۸۸ افدام به راه اندازی وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی به آدرس www.mh1342.blogfa.com بر روی بلاگفا نمودم. خوشبختانه با استقبال خوبی مواجه شده و من را مصصمم کرد به صورت مستقل سایت خود را راه اندازی نمایم. با سیستم مدیریت محتوای جوملا کار خود را به مدت ۵ سال ادامه داده اما به دلیل مشکلات ایجاد شده به ورد پرس نقل مکان کردیم اکنون در سال ۹۶ با سایت جدید با آدرس http://www.eduarticle.me با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر در خدمت شما عزیزان می باشم. امیدوارم شما بازدید کننده محترم من را از راهنماییهای خود محروم ننمایید.قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی باشدو کلیه مسوولیت آن به عهده نویسندگان است. استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی مراجعه بفرمایید. مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد.در ضمن باید از همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم. ممکن است نام نویسندگان و منابع بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می نمایم .

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. باسلام خدمت جناب دکتر امشب درارتباط با موضوع ومقاله ای در خصوص نامه ۳۱نهج البلاغه یکدفعه یاد یادداشتهایم در مورد زمان ورابطه آموزشی افتادم و اینکه جنابعالی مقاله ای داشتید فکر نمیکنم مرا فراموش کرده باشید چون در دفتر فصلنامه تعلیم وتربیت خدمت شما ومقاله هایتان بودم و گفتگوهای خوبی داشتیم وتا کنون هم یادداشتهایم را دارم وبیادتان هم بودم ولی سالها بی ارتباطی هم بوده.خلاصه مراجعه کردم واز دیدن رزومه وآثارتان بسیار خوشحال شدم مشتاق دیدارتان هستم حتما یک زمانی را تعیین فرمایید. بااحترام علی سعیدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا