صنعت آموزش تیشه به ریشه ریاضی زدهاست

اهمیت رشتههای علوم پایه در پیشبرد علم و توسعه مرزهای دانش بر کسی پوشیده نیست و سالهاست که کارشناسان، مسئولان و سیاستگذاران بر لزوم توجه به این رشتهها تأکید میکنند. علیرغم این توصیهها، به دلیل اینکه مسئولان به علم و پژوهش نگاهی «اقتصادی» دارند و به واسطه شرایط اقتصادی کشور، انتظار دارند که سرمایهگذاریهای علمی و پژوهشی زودبازده باشند؛ توصیههای توجه به علوم پایه بیشتر در حد حرف باقی ماندهاند.
به گزارش ایسنا، موضوع اشتغال دانشآموختگان رشتههای علوم پایه نیز موضوع جدیدی نیست و سالهاست که دانشآموختگان رشتههای ریاضی، فیزیک، زیستشناسی و شیمی با مشکل بیکاری دستوپنجه نرم میکنند. برخی از این فارغالتحصیلان به اجبار، مشاغل نامرتبط با رشته تحصیلی خود را انتخاب میکنند و برخی دیگر به امید یافتن شغل مناسب، در مقاطع بالاتر تحصیلی تغییر رشته میدهند. به دلیل نگاه اقتصادی و پولمحور مسئولان، توجه به رشتههای علوم پایه در حد حرف باقی مانده است و در سالهای اخیر تغییری در شرایط رشتههای علوم پایه به وجود نیامده است؛ زیرا رشتههای علوم پایه اصولاً به دلیل بنیادی بودن، دیربازده هستند و سرمایهگذاری بر روی این رشتهها، سرمایهگذاری برای آینده است.
مشکلات رشتههای علوم پایه در رشته ریاضی بغرنجتر است و با وجود اهمیت این رشته، متقاضیان رشته ریاضی سال به سال کمتر میشوند و بیشتر متقاضیان کنکور به دنبال پذیرش در رشتههای پردرآمد هستند.
دکتر زهرا گویا، عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی در گفتگو با ایسنا درباره دلایل بروز این معضل و کاهش متقاضیان رشته ریاضی، در پاسخ به این پرسش که چرا دانشآموزان تمایلی به انتخاب رشته ریاضی ندارند، گفت: این موضوع، جدید نیست و حداقل دو دهه است که با آن مواجهیم. در گذشته هشدارهای زیادی از طرف چند آموزشگر و متخصص در این حوزهها مطرح شد که اگر طرح و برنامه واقعبینانه و نگاه استراتژیک به این مسأله نداشته باشیم، این بحران آموزشی، دیر یا زود تمامی جامعه را درگیر میکند.
وی با اشاره به سالهای ۷۹تا ۸۱که تعداد متقاضیان رشته ریاضی به نقطه اوج خود رسیده بود، دلایل این موفقیت را فعالیت های بنیادینی دانست که از اوایل دهه ۶۰شمسی شروع شد و توضیح داد: این فعالیتها به ویژه، شرکت دانشآموزان دوره متوسطه ایران در المپیادهای جهانی ریاضی، برگزاری مسابقات ریاضی و برنامهریزی برای آموزش معلمان ریاضی از طریق راهاندازی مجله رشد آموزش ریاضی، در افزایش متقاضیان رشتههای ریاضی فیزیک نقش داشتند. همه اینها دست به دست هم دادند تا ریاضی مدرسهای ایران حرکت کند و دستاورد چشمگیری داشته باشد. همه از اینکه تلاشها برای تشویق دانشآموزان به ریاضی جواب داده، خوشحال بودند؛ ولی متأسفانه با فاصله چند سال، این منحنی نزولی شد.
وی، یکی از دلایل مهم و مؤثر را در توسعه رشته ریاضی، «حمایت ضمنی از دختران برای ورود به رشتههای ریاضی» دانست و افزود: نکته مهم این بود که در آن زمان، قانونی به تصویب رسید که تدریس در کلاسهای دخترانه باید فقط توسط معلمان زن و کلاسهای پسرانه توسط معلمان مرد، انجام شود و همین موضوع، یکی از انگیزههای دختران برای ورود به رشته ریاضی بود؛ زیرا دختران میدانستند که شغل مناسبی در انتظار آنها است.
گویا تأکید کرد: متأسفانه به جای ارج نهادن به این دستاورد عظیم، با نگاهی فرودستانه و قیممآبانه به جایگاه زن در عرصههای علمی و اجتماعی، این فرصت را که میتوانست سرفصل نوینی در آموزش عمومی رقم بزند، سوزاندیم. بر این اساس از مهمترین دلایل نزولی شدن تعداد متقاضیان دختر رشتههای ریاضی، «مدارس ویژه و باز شدن پای معلمان ریاضیِ مرد به مدارس دخترانه» بود؛ یعنی از دهه ۸۰به بعد، مدارس ویژه که مورد حمایتهای مختلف بودند و امکانات زیادی هم داشتند، قاعده بازی را به هم زدند. اکثر مؤسسان مدرسههای معروف و مذهبی و زنجیرهای، افراد سرشناس و از بین مدیران ارشد بودند و همانها بودند که پای معلمان مرد را به بهانه این که «ما معلمان زن توانا نداریم!» به مدارس دخترانه باز کردند.
عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی اظهار کرد: ادعای مستتر در این تصمیمها و سیاستگذاریها این است که زن فرودست است، پس بهتر است که دختران، بیخود دنبال رشتههای «سخت» و «مردانه» نروند! در حالی که افتخار بزرگ ایران و نابغه ریاضی جهان، شادروان مریم میرزاخانی که ۲۲اردیبهشت ماه سالگرد تولدش بود، تمامی ذهنهای زنگزده آنهایی را که در جهان، ریاضی را مردانه به تصویر کشیدند، آشفته کرد! دریغ است که در ایران عزیزمان که میرزاخانیها در آن رشد کردند، چنین تبصرهای بزنیم! این همان فرهنگی است که نانوشته، پیش فرضش این است که «معلم ریاضی مرد»، تواناتر از «معلم ریاضی زن» است و چنین استنباط میشود که چون پایه دوازدهم سرنوشتساز است، «به شرط فقدان نیروی متخصص همجنس»، دعوت از معلمان مرد برای تدریس مجاز است!
وی با اشاره به این که شغل معلمی نسبت به اکثر مشاغل دیگر بسیار کمدرآمد است، معلمان و به ویژه معلمان مرد، اگر وارد صنعت آموزش نشوند، نمیتوانند چرخ زندگی را بچرخانند، افزود: این در حالی است که صنعت آموزش، بیقواره و مستهلککننده است و ماهیت یادگیری را زیر سؤال میبرد. ولی به سبب زودبازده بودن آن، از طرف خانوادهها بسیار حمایت میشود و پول درگردش آن سرسامآور است. به همین دلیل معلمان ریاضی مرد بیشتر با این صنعت همکاری میکنند و این نوع «آموزش در سایه»، عملاً تیشه به ریشه آموزش عمومی و در این مورد، آموزش ریاضی زدهاست.
گویا، دلیل دیگری را که باعث نزولی شدن تعداد متقاضیان رشته ریاضی شدهاست، «نامشخص بودن آینده شغلی رشته ریاضی» بیان کرد و گفت: رشته تجربی در نهایت یک آینده شغلی داشت که آن را جذاب میکرد و دانشآموزان تلاش میکردند با انتخاب رشته تجربی، به سمت رشتههای پزشکی و پیراپزشکی بروند. البته همین انگیزه هم در این سالهای اخیر و بهویژه در دوره دو ساله همهگیری کووید-۱۹، به شدت ضربه خورد که شاهد آن، افزایش نگرانکننده میزان مهاجرت پزشکان و پرستاران مجرب به خارج از ایران است که اگر این روند ادامه یابد، انگیزه پزشک و پرستارشدن هم کمرنگ خواهد شد و ممکن است که کاهش تعداد ورودیها به رشته تجربی را به دنبال داشته باشد.
این استاد دانشگاه، مشکلات برنامههای درسی رشته ریاضی را یکی دیگر از دلایل عدم علاقه دانشآموزان به این رشته دانست و افزود: برنامههای درسی که تجلی آن کتابهای درسی ریاضی است، پرحجم، سنگین، پراکنده و بدون انسجام هستند و با نسل دانشآموزیِ فعلی تناسب ندارند.
وی توضیح داد: برای نمونه، در پی اجراییکردن سند تحول آموزش و پرورش از سال ۹۰، ناگهان و بدون فراهمکردن زیرساختهای ضروری، نظام ۶-۳-۳، جایگزین دوره پنجساله ابتدایی، سهساله راهنمایی، سهساله دبیرستان و یکساله پیشدانشگاهی شد و همه اینها با هم، نه تدریجی اتفاق افتاد. همین تغییر، تعادل نظام آموزشی را بر هم زد و به ویژه، معضل بزرگی برای برنامه و کتاب درسی ریاضی و تأمین معلم برای پایههای ششم و نهم شد؛ زیرا پایه ششم قبلاً سال اول دوره راهنمایی بود و معلم نیمه متخصص ریاضی داشت، در حالی که بیمقدمه، پایه ششم به دبستان منتقل شد و معلم پایه، باید تمامی درسها را از جمله ریاضی، تدریس میکرد. پایه نهم هم که معادل سال اول متوسطه قبلی بود، دچار اختلالهای برنامهای جدی شد که تدریس آن، معلمان ریاضی را فرسوده کرد.
گویا گفت: در نتیجه برای تأمین نیروی انسانی، اتفاقهای ناگواری افتاد که باز شدن پای شرکتهای پیمانکار به آموزش مدرسهای، فقط یکی از آنهاست. در حقیقت و از روی استیصال، از هر کس که ممکن بود، کمک گرفته شد که سر کلاس، فردی به نام معلم حضور داشته باشد و مبصری کند و اسمش را بگذاریم آموزش! این ضربه بر پیکر آموزش ریاضی ایران، مهیب بود که اثراتش حالا دیده میشود.
این دانشآموخته رشته آموزش ریاضی دانشگاه بریتیش کلمبیا با اشاره به برنامه درسی جدید ریاضی، اظهار کرد: همزمان با این تغییرات، به استناد دو سند بالادستی؛ یعنی سند تحول آموزش و پرورش و برنامه درسی ملی، تغییر برنامههای درسی ریاضی با رویکردی ایدئولوژیک، از پایه اول ابتدایی در دستور کار قرار گرفت و همزمان، کار تألیف کتابهای درسی ریاضی نیز آغاز شد، ولی به دلیل تغییرات وسیعی که ایجاد شده بود و با وجود برگزاری دورههای متعدد بازآموزی معلمان توسط مؤلفان در سراسر ایران، برنامه در اجرا، دچار چالشهای اساسی شد.
عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی افزایش بیرویه و بدون کارشناسیِ دانشگاههای متنوع و پردیسهای متعدد را عامل تأثیرگذار دیگری در بحران کنونی ریاضی ایران دانست و ادامه داد: در مدتی کوتاه، ناگهان دانشگاههای جدیدی در ایران تأسیس شدند و به یکباره، تعداد مراکز آموزش عالی به طور عجیبی زیاد شد. خانوادهها خوشحال بودند که فرزندانشان دانشگاه میروند و طبیعی بود که از این بیرویهگی، استقبال زیادی شد. صنعت آموزش هم به سرعت دست به کار شد و دامنه نفوذ خود را در سطح جامعه گستردهتر کرد و رسانه ملی هم بخش عمدهای از تبلیغات و برنامههای ویژه آموزشی خود را به این موضوع اختصاص داد.
وی تصریح کرد: در این بحبوحه، مجوز تأسیس رشتههای ریاضی سریع اخذ میشد، زیرا به ظاهر، رشته ریاضی کمخرج بود و به آزمایشگاه و مواد و تکنولوژی و امکانات دیگر وابسته نبود و با چند کتاب مرجع و دو سه استاد مدعو، کارش جلو میرفت! دانشگاهها هم خوشحال از تعداد زیاد دانشجو، دورههای تربیت دبیر ریاضی خود را یکی پس از دیگری منحل کردند و به توسعه دورههای ارشد و دکتری مشغول شدند. این در حالی بود که آموزش عمومی با رشد سریع جمعیت در دو دهه ۷۰و۸۰، با افزایش جمعیت دانشآموزی و در نتیجه، بحران کمبود معلم مواجه شد، تعداد زیادی از مراکز تربیت معلم بسته شدند و همه اینها، زمینه ساز تأسیس دانشگاه فرهنگیان شد. پس از تأسیس این دانشگاه، به سرعت، تعداد واحدهای آن به بیش از ۱۰۰رسید و طبق اساسنامه آن، آموزش معلمان در ایران، در انحصار این دانشگاه واقع شد که چند سال بعد، دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی نیز به آن اضافه شد.
گویا، درباره عملکرد و وضعیت ریاضی مدرسهای در دوران کرونا توضیح داد: جریان همهگیری کووید- ۱۹از طرف دو گروه، جامعه آموزشی را در سطح جهان به چالش کشیده است؛ گروهی از دانشآموزان که به دلیل عدم دسترسی افراد محروم به تکنولوژی و زیرساخت های حداقلی برای آموزش، از تحصیل بازماندهاند و گروهی دیگر که برخوردار از همه امکانات هستند؛ ولی نمیخواهند به مدرسه بروند! چون آموزش مدرسه و برنامههای درسی برایشان کسالتبار شده، امتحانها آنان را خسته کرده و در یک کلام، احساس میکنند که عمرشان بیجهت تلف میشود. برگرداندن این گروه نیز به مدرسه، معضل بزرگی است.
وی افزود: با دوبارهنگری در برنامهها و تجدیدنظر در روشهای آموزشی، میتوان امید داشت که درسهای ریاضی با جرح و تعدیل محتوا و روش و نحوه ارزشیابی و در قالب صورتبندیهای متفاوت، جان تازهای در کالبدش دمیده شود و دانشآموزان را جذب زیباییها، چالشها و کارآمدیهای انتزاعی و تجربی خود کند. برنامههای درسی در هر نظام آموزشی، بخشی از تاریخ آموزشیِ آن کشور هستند و زمانی که عمر مفیدشان به پایان برسد، منسوخ میشوند و منابع ارزشمندی برای تاریخنگاران آموزشی، برنامهریزان درسی ریاضی و پژوهشگران ریاضی و آموزش ریاضی خواهند شد.
استاد آموزش ریاضی دانشگاه شهید بهشتی به نقش ایجاد علاقه در آموزش ریاضی اشاره کرد و گفت: یکی از مهمترین بخشهای آموزش مدرسهای، ریاضی است. ریاضی عشق و علاقه میخواهد و یادگیریاش، زحمت دارد و پرچالش است. سخت است که شما در عالم انتزاع خودتان، این همه موضوع را یاد بگیرید. چگونه باید افراد را به ریاضی علاقهمند کرد؟ یکی از گروههایی که میتوانند برای یافتن پاسخ کمک کنند، دانشآموزان هستند که نظراتشان مهم است و لازم است که یکی از شریکان برنامه به حساب آیند. آنها میخواهند ریاضیاتی را یاد بگیرند که زیستنشان را در جامعه به شدت در حال تحول جهانی، تسهیل کند.
دکتر گویا به اهمیت مبحث ریاضی محاسباتی و تفکر الگوریتمی اشاره کرد و توضیح داد: در سطح جهانی، یکی از بازنگریهایی که در برنامه درسی ریاضی لازم است که انجام شود، تغییر در همین راستاست؛ زیرا دنیا به سمت علوم داده، هوش مصنوعی، پردازش اطلاعات و حوزههای مشابه در حال حرکت است که برای نوجوانان بسیار جذاب است و نوجوانان برای یادگیری این نوع ریاضی، انگیزه قوی دارند.
وی با بیان یک نمونه، ادامه داد: وقتی یک نوجوان ۱۶ – ۱۷ساله بالقوه میتواند اپلیکیشنی تولید کند و برای خودش کسبوکاری راه بیندازد، چرا با برنامههای حجیم و پراکنده و غیرمتمرکز، احساس کند که وقتش در مدرسه تلف میشود و از طریق ریاضی مدرسهای نمیتواند خواستهاش را برآورده کند.
این استاد دانشگاه با اشاره به اهمیت آموزش تفکر الگوریتمی گفت: مدرسه و درسهای ریاضی، جای مناسبی برای آموزش «تفکر الگوریتمی» است که با آموزش الگوریتم، تفاوت دارد. دانشآموزان این نسل به سبب تجربهای که طی این دو سال کسب کردند، دیگر حوصله برنامههای تدوین شده برای آموزش حضوری را ندارند. خیلی از آنها یاد گرفتهاند که چگونه یاد بگیرند و دیگر حتی برای ادامه تحصیل در دانشگاه نیز رغبتی ندارند که نتیجه آن، باز هم کاهش بیشتر ورودیها به دانشگاه خواهد بود.
عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به گزارش اخیری که درباره رتبهبندی دانشگاهها منتشر شده، ضمن بیان اینکه دانشجویان دانشگاههای ایران در مرتبه پایینی از نظر میزان انگیزه قرار دارند، هشدار داد: آموزش عمومی و آموزش عالی، لازم است این مسأله را جدی بگیرند. زیرا دائم شاهد این مسأله هستیم که دانشجویان توانا و بی انگیزه در این ساختار آموزشی، به سال آخر دانشگاه که میرسند، میخواهند از کشور بروند وکسی نیز نمیتواند مانع آنها شود. آنها میخواهند بروند که بالندگی داشته باشند و ما نمیتوانیم آنان را از منظر علمی سیراب کنیم و تصور آینده شغلی و اجتماعی متناسب با توانشان را در آنها ایجاد کنیم. این مسأله یک بحران عمیق است که اتفاقاً، علاقهمندان به ریاضی و نخبگان آن، سهم قابل توجهی در این مهاجرتها را دارند.
این استاد دانشگاه به یک رویکرد تلفیقی در برنامه درسی اشاره کرد که تمرکز آن بر استفاده از «علوم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضی» (STEM) در آموزش مدرسهای و دانشگاهی است و توضیح داد: تمرکز این شیوه بر روی حل مسأله، از طریق تلفیق آموزش مهندسی است که بر آموزش حل مسأله و طرح مسأله متمرکز است و با تفکر محاسباتی، تفکر الگوریتمی و استدلال دقیق در آموزش ریاضی پیوند خورده است، استدلال استقرایی را با علوم تجربی میآموزد و تکنولوژی را به مثابه بستر و ابزار یادگیری در نظر میگیرد. چنین رویکردی به برنامه درسی، به معنی تغییر برنامه است.
وی درباره راهکارهای بهبود برنامههای آموزش ریاضی، گفت: اولین راهکار من این است که آموزش «ریاضی، تکنولوژی، مهندسی، ریاضی» (STEM) را بفهمیم، بشناسیم و با ادبیات این حوزه آشنا شویم و برای این کار، شروع به طراحی و برنامهریزی کنیم.
گویا دومین راهکار را «برنامهریزی بر اساس واقعبینی» بیان کرد و افزود: فقط با شعارزدگی و رویکردهای ایدئولوژیک و نیت خیر و اشتیاق فراوان و هر چه که به نظرمان خوب میآید، نمیتوان به برنامه درسی ریاضی منسجم، کارآمد، جذاب و قابل اجرا رسید که برای دانشآموز و معلم، قانعکننده باشد. برنامه برای خود اصولی دارد و اگر در آن تخصص و تجربه و شناخت و واقعبینی نسبت به زمان و مکان و مخاطب نباشد، همه آرزوهای خوب، در همان سطح دستنیافتنی باقی میمانند و عملاً به نابودی ریاضی میانجامد.
وی درباره سومین راهکار، گفت: باید توجه داشته باشیم که مخاطب اصلی برنامه، دانشآموز است. همچنین بدانیم که در مهرماه که مدارس به وضع عادی برمیگردند، به این معنا نیست که با وضعیت مشابه دوران قبل از کرونا مواجه خواهیم شد. ضروری است که تغییرات دانشآموزان را طی دو سال آموزش مجازی بشناسیم و مطالعه کنیم.
وی تأکید کرد: با فشار آزمون و ایجاد ترس از کنکور و انواع روشهای بازدارنده و تجویزی، نمیتوان انتظار داشت که ریاضی از بحران نجات یابد و خطر کاهش بیشتر تعداد دانشآموزان ورودی به رشته ریاضی، کم نیست.
گویا به این پرسش که «آیا دانش ریاضی دانشآموزان افت کرده است؟»، پاسخ داد: کودکان حوصله برنامه موجود را ندارند. افرادی که این صحبتها را میکنند، صادقانه یک روز درس خواندن مجازی دانشآموزان را ببینند و بررسی کنند که آیا آنها، چیزی را که دوست ندارند، گوش میکنند یا آن را رها میکنند؟ کودکان با این نوع آموزش، ارتباط برقرار نمیکنند. ما نمیتوانیم و نباید که با همان روشهای تجویزی و تحمیلی قدیم، دانشآموزان را بسنجیم. اینها در فضای متفاوتی رشد کردهاند و چون با تکنولوژی بزرگ شدهاند، با آموزش فعلی زاویه گرفتهاند.
وی با بیان اینکه لازم است از آموزش اسطورهزدایی کنیم، گفت: آموزش ما در توّهم اسطوره است و اگر اسطورهزدایی کنیم و مبنا را واقعیت مکان و زمان قرار دهیم و با نیازهای آن آشنا شویم، درمییابیم که زندگی کودکان قرار نیست تکرار زندگی ما باشد.