دانشآموزان موفق اما غمگین!
دانشآموزان موفق اما غمگین!
اگرچه جدا کردن دانشآموزان براساس هوش و توانمندیهای آنها کار را برای سیستم آموزشی و البته معلمها راحتتر میکند، اما این سیستم چندان برای دانشآموزان مناسب نیست.
امروزه در دنیا کمتر از جدا کردن دانشآموزان استقبال میشود و سیستمهای آموزشی به گونهای طراحی میشود که همه بچهها با سطح هوش و توانمندیهای مختلف در کنار یکدیگر به تحصیل بپردازند. همین امر نه تنها به ایجاد انگیزه و علاقه دانشآموزان کمک میکند، بلکه باعث میشود آنها از توانمندیهای متفاوت یکدیگر سرمشق بگیرند و انسانهایی تک بعدی نباشند.
دانشآموزانی که به دلیل سیستم آموزشی مدرسه، فشار والدین یا فشار درونی خود تمام وقت خود را به درس خواندن میگذرانند و همواره نگران شاگرد ممتاز بودن خود هستند، به مرور دچار خستگی و دلزدگی شده و استرس آنها روز به روز بیشتر میشود.
رقابت با دیگران باید در حد معقول و سالم باشد و بهترین رقابت این است که امروز خودمان را با دیروزمان مقایسه کنیم. یعنی به جای اینکه مدام با دیگران وارد رقابت میشویم، سعی کنیم خودمان را قوی کنیم.
بهطور مثال افزایش معدل یک دانشآموز نسبت به ترم قبل میتواند یک موفقیت بزرگ و قابل تقدیر باشد، حتی اگر آن دانشآموز شاگرد ممتاز نباشد.
در اینجا بد نیست اشارهای داشته باشیم به کمالگرایی در افراد. کمالگرایی به دودسته تقسیم میشود؛ کمالگرایی مثبت و منفی. هنگامی که کمالگرایی فردی در جهت پیشرفت او باشد، کمالگرایی مثبت است، اما زمانی که کمالگرایی فرد در زمینه اموری دستنیافتنی باشد، نه تنها باعث پیشرفت او نخواهد شد، بلکه به مرور موجب سرخوردگی میشود و این همان کمالگرایی منفی است.
بهطور مثال دانشآموزی که همیشه میخواهد شاگرد اول باشد، یا میخواهد در همه درسها نمره بالا بگیرد، در صورتی که به این خواسته خود نرسد، ممکن است دچار یأس و افسردگی شود. همین یأس و افسردگی به مرور میتواند باعث شکستهای دیگری شود و این شکستهای پیدرپی او را دلزده خواهد کرد.
گفتنی است، دانشآموزانی که وارد مدارس خاصی مانند مدارس تیزهوشان میشوند، بیشتر از سایر افراد بعد از ورود به دانشگاه دچار سرخوردگی و یأس میشوند، چرا که این دانشآموزان همواره مورد توجه قرار گرفته و مانند تافته جدابافتهای در جامعه با آنها برخورد شده است و همین امر تا حدودی میتواند باعث ایجاد غرور در این بچهها شود.
این در حالی است که بعد از ورود به دانشگاه گویی از دنیای ایزوله خود به ناگاه بیرون میافتند و ناگزیر باید با واقعیت جامعه روبهرو شوند.
آنها در دانشگاه دیگر تافته جدابافته محسوب نمیشوند و جایگاهی مانند سایر دانشجوها دارند. همین امر آنها را دچار سرخوردگی و یأس میکند.
اما داستان به همینجا ختم نمیشود. متأسفانه برخی از این دانشجوها که در دوران مدرسه به دلیل فشار تحصیلی زمانی را برای یادگیری سایر مهارتهای زندگی مانند برقراری روابط متقابل با سایرین نداشتهاند، ممکن است در دوران دانشجویی در این زمینه ضعف داشته باشند.
شاید بپرسید چه باید کرد؟ آیا باید نسبت به درس و تحصیل بیتفاوت بود؟ بهطور حتم پاسخ منفی است، اما در قدم نخست باید از رقابتهای مخرب و بیش از حد پرهیز کرد.
در قدم بعدی باید انتظاراتی معقول و درست از خودمان و زندگیمان داشته باشیم و در کنار درس و تحصیل به رشد سایر ابعاد خودمان در زندگی هم بپردازیم.
یادمان باشد با روحی خسته هرگز نمیتوان موفق بود. بنابراین باید به کاری که انجام میدهیم، عشق بورزیم و با علاقه و انگیزه درس و رشته مورد علاقهمان را بخوانیم، نه برای جلب توجه و تحسین دیگران. از سوی دیگر همه زندگی در موفقیت تحصیلی خلاصه نمیشود و باید در کنار درس خواندن به تفریح و استراحت هم بپردازیم.
دکتر علیاصغر اصغرنژاد (روانشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران)
به نقل از نشریه سرآمد ـ شماره یازدهم