عمومی

زمان آموزشی و تاثیر آن بر بزهکاری نوجوانان

تغییرات زمان

در گذر از مطالب گفته شده،نکتهء مهم دیگری را می‏توان مطرح کرد و آن رابطهء تنگاتنگ زمان و زندگی روزمرهء انسان است.لوفبر در این زمینه می‏گوید:”زمان‏ها، علی الاصول با محتوای خود-یعنی اعمالی که طی آنها اتفاق می‏افتد-زندگی روزمرهء انسان را معرفی و بررسی می‏کنند و زندگی انسان نیز در عمل زمان را معرفی می‏کند و نشان‏ می‏دهد.”(لوفبر،۱۹۶۸،صفحه ۳۵۵).زمان در زندگی روزمره،به صورت عینی،توسط کنش‏ها و اعمال قابل رؤیت است.با توجه به این‏که اعمال و رفتار انسان در ارتباط تنگاتنگ‏ با فرهنگ هر شخص است،لذا زمان نیز به عنوان مجموعهء اعمال انسان توسط فرهنگ وی‏ کنترل و هدایت می‏شود.لوفبر در این‏باره می‏گوید:”ما زمان‏ها را در ارتباط با افراد و تاریخ زندگی آنها درک می‏کنیم و تاریخ زندگی هر فرد را به عنوان اثر زندگی وی‏ می‏شناسیم.با توجه به این‏که زندگی و تاریخ زندگی هر انسان در خلأ صورت نمی‏گیرد، بلکه در ارتباط با اجتماعی است که وی در آن زندگی می‏کند”(لوفبر،۱۹۶۲،صفحه ۳۴۴) و نیز با توجه به این‏که اجتماعات و محیط اجتماعی افراد یک جامعه یکسان نیست-زیرا افراد به طبقات و گروه‏های مختلف اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی تعلق دارند-لذا زمان‏های مشابه،محتوای یکسانی ندارند.

طبق نظریهء عمل پیر بوردیو۲(۱۹۸۹)،که در آن میراث فرهنگی هر فرد،نیروی‏ محرکّهء اعمال اوست و نیز با توجه به این‏که زمان‏های هر انسان با مشاهدهء اعمال و رفتار او قابل رؤیت و تشخیص است،پس کلیت‏۳هر انسان نیز راهنما و هدایت‏کنندهء محتوا، ساختار و چگونگی زمان‏های هر انسان می‏باشد.به علاوه با در نظر گفتن این‏که هر انسان‏ کلیتی خاص و متمایز از دیگران دارد،می‏توان به صراحت گفت که تعداد،نوع،شکل، (۱)- Totalite

(۲)- Pierre Bordieu

(۳)-منظور از کلیت انسان،بررسی و طبیعت اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی و حالات روانی و فکری او به‏طور همه‏جانبه است.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۱۷)


ساختار و محتوای زمان‏های انسان‏ها نیز متفاوت است؛یعنی،در درون یک جامعه،برای‏ یک فرد ممکن است زمانی که به شنیدن موسیقی اختصاص می‏یابد،مهم‏ترین زمان باشد، ولی فرد دیگر مطالعه کردن را ترجیح دهد.برای مثال،حتی دو نقاش را نمی‏توان یافت که‏ زمان نقاشی مشابهی از جهت اندازهء محتوا و شدت داشته باشند.نیز با توجه به این‏که در هر جامعه،فرهنگ خاصی غالب است،زمان‏های خاصی نیز غالب می‏باشد؛برای مثال،در جامعهء ما زمان عبادت از اهمیت خاصی برخوردار است؛حال آن‏که در دنیای غرب،اندازه‏ و محتوای عبادت با عبادت ما متفاوت است.

از طرف دیگر،چون فرهنگ انسان‏ها ثابت و ایستا نیست و با ورود انسان به نهادها و سازمان‏های مختلف و نیز پذیرش مسؤولیت‏ها و نقش‏های گوناگون،جهان‏بینی وی تغییر و تحول پیدا می‏کند،اندازه و محتوای زمان‏های او نیز تغییر می‏یابد.برای مثال،وقتی فردی‏ از مرحلهء دانشجویی وارد شغل معلمی می‏شود،برای او زمانی به نام معلمی وجود خواهد داشت که در گذشته وجود نداشته است و اگر به حوزهء تحقیقات نیز وارد شود، زمانی به نام زمان پژوهش نیز پیدا خواهد کرد.همین‏طور،با گذشت زمان و کسب تجارب‏ جدید،شکل و محتوای زمان معلمی نیز دگرگون خواهد شد.

این نکته هم قابل تعمق است که هر انسان دو نوع تولید دارد:۱)تولیدات فکری و انتزاعی،که شامل تصاویر،برداشت‏ها،تصورها و در یک کلام،ذهنیت هر انسان است و ۲) تولیدات عملی یا فیزیکی قابل لمس و رؤیت؛مثل رفتارها،کنش و اعمال انسان.

تولیدات ذهنی در ارتباط با ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه افراد است و این دو ضمیر، بخشی از کلیت(لوفبر،۱۹۸۹)انسان را تشکیل می‏دهد یا تحت تأثیر آن است.گاهی، افرادی را می‏توان دید که ضمایرشان دچار تغییر و دگرگونی شده یا به قول لوفبر مسخ شده‏ است.(Lefebvr,1989)لذا،تولیدات آنها-اعم از ذهنی و عملی-نیز تغییر و دگرگونی‏ یافته یا مسخ شده است.در واقع با تأثیر گذاشتن بر اذهان افراد می‏توان زمان‏های جدیدی به‏ وجود آورد یا محتوای زمان را دستکاری کرد یا تغییر داد.پس،شکل،ساختار و محتوای‏ زمان‏های انسان‏ها،ساکن و بدون تغییر نیست ولی این تغییر در نزد افراد و در فرهنگ‏های‏ مختلف به‏طور یکسان صورت نمی‏پذیرد.این تغییرات،هم از نظر تندی و کندی و هم از نظر اندازه و محتوا با یک‏دیگر متفاوت‏اند.

۱-زمان آموزشی

یکی از زمان‏های مهمّ هر انسان،زمان آموزشی وی است.رمی هس(Remi Hess)، شاگرد و پیرو مکتب هانری لوفبر،این زمان آموزشی را مطرح کرده است و در کتاب

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۱۸)


رابطهء آموزشی‏”خود توضیح می‏دهد که زمان آموزشی در واقع زمانی است که فرد در محدودهء آن به یاد دادن و یاد گرفتن مشغول است.لذا هیچ انسانی فاقد زمان آموزشی‏ نیست؛چراکه در هر حال،انسان یا در حالت یاد دادن است یا در حال یاد گرفتن.البته، اندازه شکل و محتوای این زمان از فردی به فرد دیگر متفاوت است.نمونه‏های مختلف‏ زمان آموزشی را می‏توان در محیطهای آموزشی گوناگون مثل خانه،مدرسه و اجتماع‏ مشاهده کرد.

با توجه به این‏که در این مقاله خانواده مدنظر است،اصطلاح‏”زمان آموزشی‏”نیازمند توضیح بیش‏تری است.خانواده‏ها نیز مانند افراد با یک‏دیگر متفاوت‏اند و لذا در افراد یک‏ خانواده نیز زمان آموزشی نسبت به خانوادهء دیگر از نظر اندازه،محتوا یا شدت متفاوت‏ است امّا مطلب مهم در این مورد این است که صرفا وجود یا عدم وجود زمان آموزشی‏ مطرح نیست،بلکه چگونگی برگزاری این زمان در خانواده نیز مطرح است؛یعنی،این زمان‏ آموزشی که رابطه‏ای بین دو طرف امر آموزش(والدین و فرزندان…معلم و دانش‏آموزان…)برقرار می‏کند،می‏توان صرف آموزش بشود یا نشود.ازاین‏رو در این‏ مقاله،با توجه به این‏که رابطهء آموزشی والدین مورد بررسی و مطالعه قرار خواهد گرفت، سه سؤال اصلی مطرح است:آیا والدین زمان آموزشی خاص فرزندان خود را دارند یا نه؟ مدّت و شدت و محتوای این زمان آموزشی چگونه است؟نکتهء سوم این‏که آیا نوع و شکل‏ رابطه‏ای که والدین در این زمان آموزشی با فرزندان برقرار می‏کنند،آموزشی است یا نه؟

۲-رابطهء آموزش

بدون شک،هر رابطه‏ای که بین آموزش‏دهنده و آموزش‏گیرنده برقرار می‏شود،یقینا آموزشی نخواهد بود.به عبارت دیگر،رابطه‏ای آموزشی است که طّی آن آموزش‏دهنده‏ بتواند در مدت زمان خاص،بخشی از درس یا ارزش‏های مشخص و قابل قبول را به‏ آموزش‏گیرنده انتقال دهد و در وجود او درونی کند.به گفتهء رمی هس‏”به مجموعهء پدیده‏ها و عناصر تبادل شده،تأثیر متقابل و کنش و واکنش بین آموزش‏دهنده و آموزش‏ گیرنده رابطهء آموزشی گویند”(رمی هس،۱۹۹۴،صفحهء ۷)اگر بعد از مدتی،هیچ‏گونه‏ شناخت و تغییر و تحولی در آموزش‏گیرنده به وجود نیاید،می‏توان گفت که آموزش‏ صورت نگرفته است؛به عبارت دیگر،رابطه از نوع آموزش نبوده است.این نکته در بسیاری از موقعیت‏های آموزشی-مثلا در خانواده،مدرسه یا جامعه-اتفاق می‏افتد.

از طرف دیگر،گفته شد که رابطهء آموزشی در درون زمان آموزشی معنا و مفهوم پیدا می‏کند و چون زمان آموزش در نزد خانواده یکسان نیست،رابطهء آموزشی نیز متفاوت

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۱۹)


خواهد بود.این رابطه از یک جامعه به جامعهء دیگر و از یک خانواده به خانوادهء دیگر فرق‏ می‏کند؛به عبارت دیگر،نوع و شکل رابطهء آموزشی از یک خانواده به خانوادهء دیگر متفاوت است.

در درون هر نظام آموزشی نیز اگر رابطهء معلم و شاگرد را در نظر بگیریم،خواهیم دید که معلمان هم روابط و روش‏های یکسانی را در مقابل دانش‏آموزان اتخاذ نمی‏کنند.در این‏ مورد،تقسیم‏بندی‏های مختلفی وجود دارد و هر پژوهشگر،نوع خاصی از این تقسیم‏بندی‏ را در نظر می‏گیرد.

از طرف دیگر،رابطهء آموزشی فقط از یک دیدگاه مطالعه نشده،بلکه از منظر روان‏شناسی،روان‏کاوی و جامعه‏شناسی و غیره نیز بررسی شده است.(پویلی،۱۹۸۶).در نهایت،می‏توان گفت که از نظر محققان مختلف،رابطهء آموزشی تعریف یکسانی ندارد؛به‏ عبارت دیگر،رابطهء آموزشی می‏تواند مثل یک‏”موقعیت برای برقراری ارتباط”بین عنصر آموزش‏دهنده و آموزش‏گیرنده باشد(ژان هوسای،۱۹۹۱)یا به صورت دیگر”تعریف‏ موقعیت متقابل‏”برگرفته از اندیشهء کنش متقابل نمادی‏”ژرژ هربرت مید” Gearg) (Herberd Mead یا یک‏”زمان آموزشی‏”(رمی هس،۱۹۹۴)معرفی شود.

هریک از این تعاریف،استدلال‏های خود را دارد و حد و مرز خود را معرفی می‏کند. ژان هوسای،رابطهء آموزشی را موقعیتی برای برقراری رابطه بین دو عامل آموزش‏دهنده و آموزش‏گیرنده معرفی می‏کند و آن را به ارتباط بین سه عنصر آموزش‏دهنده، آموزش‏گیرنده و دانش موردنظر محدود می‏سازد.وی معتقد است که در این مورد،سه‏ حالت ممکن است به وجود بیاید:۱-وقتی که آموزش‏دهنده بیش‏تر بر دانش و دانستنی‏ها تأکید دارد تا خود دانش‏آموز؛یعنی آموزش‏دهنده و دانش مطرح هستند.در این حالت، موقعیت‏”یاد دادن‏”،ملاک قرار می‏گیرد؛۲-زمان که آموزش‏دهنده بیش‏ترین فعالیت را روی آموزش‏گیرنده متمرکز می‏کند و کم‏تر بر دانش و دانستنی تأکید دارد؛یعنی آموزش‏ دهنده و آموزش‏گیرنده در رأس قرار می‏گیرند.در این حالت،موقعیت‏”ساختن‏”،ملاک‏ می‏شود؛۳-زمانی که آموزش‏گیرنده،بازیگر اصلی موقعیت آموزشی است و معلم،فقط نقش راهنما را دارد و دانش‏آموز و دانستنی‏ها محور می‏شود.در این حالت،موقعیت‏”یاد گرفتن‏”ملاک می‏شود(هس،۱۹۹۴،صفحه ۷۰).به‏هرحال در هریک از این حالت‏ها، هدف اصلی،برقراری موقعیتی است که در آن ارتباطی برقرار می‏شود.

طرفداران نظریهء کنش متقابل نمادین،معتقدند که رابطهء آموزشی در واقع تعریف یک‏ موقعیت است؛یعنی،وقتی افرادی در یک موقعیت قرار می‏گیرند،براساس تعریفی که از آن موقعیت دارند،رابطهء خود را تنظیم می‏کنند؛بنابراین،رابطهء آموزشی،تعریفی است که

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۲۰)


آموزش‏دهنده و آموزش‏گیرنده،از آن موقعیت به عمل می‏آورند و می‏دانند که در این‏ موقعیت چه دانش و دانستنی‏هایی باید رد و بدل شود.بر این اساس،ژوژل و پاساد (Lopassaed) George می‏گوید:”برای این‏که کلاسی تشکیل شود و به عنوان یک کلاس‏ آموزشی قابل قبول باشد و دانشی بین آموزش‏دهنده و آموزش‏گیرندگان(دانش‏آموزان) جابه‏جا و رد و بدل شود،باید شرکت‏کنندگان موافق داشتن یک هدف مشترک باشند و بر اساس این هدف،تعریف یکسانی از آن موقعیت ارائه دهند؛یعنی آموزش‏دهنده بداند که‏ برای آموزش دادن در یک کلاس حاضر است و آموزش‏گیرندگان نیز بدانند که برای‏ آموختن آمده‏اند.”(هس،۱۹۹۴،صفحه ۱۰۱).

اما به نظر رمی هس،رابطهء آموزشی را نمی‏توان یک موقعیت ارتباطی محض یا موقعیتی برای انجام دادن یک کار به حساب آورد؛زیر نمی‏توان این روابط و موقعیت را بدون ارتباط با تاریخ زندگی فرد و نهادی که در آن قرار دارد،تعریف کرد.به نظر وی، “رابطهء آموزشی،مستلزم تعریف یک موقعیت نیست بلکه بیش‏تر به تعریف یک نهاد متکی‏ است؛زیرا در هر موقعیت،چیزی که بازیگران را در مقابل هم قرارا می‏دهد و متفاوت‏ می‏سازد همان معنا و مفهوم نهادی است که افراد در آن قرار می‏گیرند(هس،ویگارد: ۱۹۹۴،صفحهء ۱۰۲)به عبارت دیگر،تعریف هر نهاد نمی‏تواند در خلأ صورت گیرد یا فقط برای یک‏بار عملی شود،بلکه در ارتباط با کلیهء قوانین و ارزش‏های آن نهاد و در ارتباط با گذشتهء آن و افراد تشکیل‏دهندهء آن است.ازاین‏رو به جای تعریف موقعیت، تعریف نهاد-که کامل‏تر است-باید آورده شود و طبیعتا”تعریف این نهاد و تولیدات آن‏ بر کار و عملی متمرکز می‏شود که آموزش‏دهنده و آموزش‏گیرنده به عنوان تولیدکننده در آن قرار دارند.تحلیل این تولید-یعنی رابطهء آموزشی-زمانی کامل می‏شود که فضا، محیط اطراف و نیز عناصر تشکیل‏دهندهء آن(یعنی قوانین و ارزش‏های نهاد و شرکت‏کنندگان)در نظر گرفته شود.”(هس،ویگارد،۱۹۹۴،صفحهء ۱۰۳).با توجه به این‏ تعریف و براساس مطالب بخش اول،می‏توان گفت که طبق نظر رمی هس رابطهء آموزشی‏ رابطه‏ای از نوع‏”زمان‏”(لوفبر،۱۹۸۹)است که توسط کلیت تفکر و اندیشهء فرد هدایت و تعیین می‏شود.

در مورد والدین نیز می‏توان گفت که رابطهء آموزشی،انجام دادن یک کار درونی یا نهادی کردن ارزش‏ها و معیارهای موردنظر فرزندان است؛معیارهایی که توسط کلیت‏ انسان هدایت شده باشند؛زیرا همان‏طور که رمی هس تذکر می‏دهد،نمی‏توانیم رابطهء آموزشی را به تعریف سادهء موقعیت(آن‏طور که مدّنظر کنش متقابل نهادی است)یا کم‏تر از آن،به یک موقعیت ارتباطی محدود کنیم.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۲۱)


زمان‏”با تکرارهای خود(طبق اندیشهء هانری لوفبر)،چیزی جز نهادینه شدن معیارها و ارزش‏ها و دانستنی‏ها نیست؛به عبارت دیگر،زمان آموزشی در نزد پدر و مادرها در ارتباط با فرزندان خود،نمی‏تواند صرفا اقدام به درونی کردن دانستنی‏ها و ارزش‏های‏ والدین در جهت نهادینه شدن آنها باشد.

در این‏جا سؤال اصلی این است که چرا تعدادی از والدین در امر نهادینه کردن‏ ارزش‏های خود موفق می‏شوند ولی تعدادی ناموفق باقی می‏مانند؟

به نظر می‏رسد که طبق نظریه‏های بیان‏شده-مانند نظریهء زمان لوفبر،نظریه‏های‏ آموزشی و چیزی که رمی هس به عنوان رابطهء آموزشی مطرح می‏کند-می‏توان گفت که‏ عناصر زیادی در موفقیت یا شکست در نهادینه کردن ارزش‏های والدین در فرزندان دخیل‏ هستند؛به عبارت دیگر،شرایط یا عواملی که بر این امر تأثیر می‏گذارند،عبارت‏اند از:

۱-زمان آموزشی:زمانی که والدین به فرزندانشان اختصاص می‏دهند.

۲-اعتماد متقابل:اگر بین طرفین آموزش اعتماد برقرار باشد،وجود این اعتماد،مبیّن رابطه‏ می‏شود”(هس،۱۹۹۴،صفحه ۴۳۰)،در نتیجه،رابطه می‏تواند به یک رابطهء آموزشی بدل‏ شود.این امر زمانی پیش می‏آید که اولا فرد آموزش‏دهنده،خود مطالبی را که مطرح‏ می‏کند باور داشته باشد و برای این کار تضاد و تفاوتی بین حرف‏ها و اعمال او نباشد.در ثانی،آموزش‏گیرنده نیز مطمئن باشد که در جریان آموزش،تنها آموزش‏دهنده نفع‏ نمی‏برد بلکه خود او بیش‏تر بهره‏مند می‏شود.بدین ترتیب،رابطهء آموزشی در جوّ و فضایی‏ سرشار از اعتماد،برقرار می‏گردد.بر این اساس،در یک رابطهء آموزشی اعتماد از مهم‏ترین عوامل است و موجب پذیرش دانستنی‏ها یا ارزش‏ها توسط آموزش‏گیرنده‏ خواهد بود.

۳-تحمیل نکردن:رمی هس،به تبعیت از اندیشهء سازندگی دانش در نزد انسان که توسط پیاژه‏ مطرح شده،بر این باور است که ارزش‏ها یا دانستنی‏هایی که والدین یا معلمان قصد ساختن‏ آنها را در فرزندان یا دانش‏آموزان خود دارند،نباید به هیچ‏وجه به آنها تحمیل شود؛زیرا در این صورت،درونی یا نهادینه نمی‏شوند.باید در محیطی کاملا آزاد،این ارزش‏ها یا دانش‏ها را به آموزش‏گیرندگان معرفی و پیشنهاد کرد تا فرد به راحتی بتواند خود را با آنها همساز کند و سپس آنها را درونی سازد.هم‏چنین،نباید آنها را با رفتار معروف به شست و شو مغزی به فرد القا کرد یا فرد را فقط در معرض یک موضوع قرار دارد؛زیرا این عمل نیز نهادینه نخواهد شد و امکان خروج فرد از این‏”چارچوبهء فکری‏”بسیار زیاد است.

۴-تعهد،قبول مسؤولیت یا معنی‏سازی مشابه:در کنش متقابل نمادین،اعتقاد بر این است که‏ افراد به موفقیت معنی می‏دهند و سپس براساس آن،فعالیتی را به انجام می‏رسانند.لذا برای

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۲۲)


این‏که رابطه‏ای آموزش برقرار شود،باید هردو طرف،تعریف مشابهی از موقعیت داشته‏ باشند تا اعمال آنها یکسان باشد و تعهد مشابهی نسبت به آن موقعیت پیدا کنند.ازاین‏رو،با در نظر گرفتن رابطهء آموزشی به عنوان یک نهاد،این تعهد نه تنها نفی نمی‏شود،بلکه قوی‏تر نیز می‏گردد.

۵-برقراری ارتباط:همکاری دو طرفه،یعنی درک یک‏دیگر و در واقع وجود رابطهء گفتاری‏ می‏تواند در آموزشی شدن این ارتباط دخیل باشد.رابطهء گفتاری به مثابهء عامل ارتباط،نکتهء بسیار پراهمیتی است؛زیرا در این حالت و در گذر این حالت است که می‏توانت سازندگی‏ فرهنگ و ارزش‏ها یا حتی دانستنی‏ها را به فرزندان یا دانش‏آموزان شاهد بود.

۶-تخصص،تجربه و شناخت:این امر،هم در خانواده و هم در حوزه‏های رسمی آموزشی، نقش بسیار مهمی در آموزشی شدن رابطه موردنظر بازی می‏کند.طبیعی است که آموزش‏ دهنده هر قدر از آن ارزش یا دانستنی آگاه‏تر و به آن مسلّطتر باشد،بهتر می‏تواند در درونی کردن این عناصر در آموزش‏گیرنده توفیق یابد.

نتیجه‏گیری کلی

از آن‏چه گفته شد می‏توان به این نتیجه رسید که نطفهء اصلی شخصیت کودک در درون‏ خانواده بسته می‏شود.ازاین‏رو،اگر این محیط مناسب باشد،فرزند از شخصیتی طبیعی و مورد قبول برخوردار خواهد شد و در صورتی که شرایط مناسبی در خانواده نباشد،نتیجهء آن احتمالا کودکی بزهکار خواهد بود.به منظور فراهم کردن این شرایط مناسب باید به‏ پدران و مادران-که عاملان اصلی تربیت فرزندان خود هستند-آموزش‏های لازم داده‏ شود تا آنها بتوانند زمان آموزشی مناسبی را برای فرزندان خود به وجود آورند یا اگر این‏ زمان آموزشی در اختیار آنهاست،آن را به یک رابطهء آموزشی مناسب تبدیل کنند.در واقع،برای اصلاح جامعه باید تلاش اصلی و اساسی را بر آموزش خانواده‏ها متمرکز کرد تا از طریق این آموزش،والدین بتوانند برای ایجاد نسلی خوب و شایسته فضایی مناسب و سالم مهیّا کنند.ناگفته پیداست که جامعه و مدرسه نیز بی‏تأثیر نیستند و می‏توانند در بهبود یا تخریب شخصیت این افراد،نقش مهمّی ایفا کنند.چه بسا بعضی خانواده‏ها از سلامت لازم‏ برخوردارند،ولی جامعه موجب گرایش فرزندان آنها به جانب بزهکاری می‏شود؛همین‏ طور است نقش مدرسه در این مورد.در مجموع می‏توان گفت که خانواده در بیش‏تر موارد، بیش‏ترین سهم را در شکل‏گیری شخصیت کودکان به عهده دارد و از این نظر نسبت به‏ مدرسه از تأثیرگذاری بیش‏تری برخوردار است.

بنابراین،اگر در یک خانواده زمان آموزشی وجود نداشته باشد یا رابطهء آموزشی

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۲۳)


مناسبی برقرار نشود،فرزندان برای فرار از تنهایی و پر کردن اوقاتی که می‏توان آن را به‏ آموزش اختصاص داد،به کارها و سرگرمی‏های کاذبی خواهند پرداخت که بعضی از آنها خطرآفرین است.بدیهی است در صورت بروز هرنوع مشکل،این کودکان و نوجوانان به‏ سوی افرادی می‏روند که به احتمال زیاد در انحراف بیش‏تر آنها تأثیرگذار خواهند بود و بدین ترتیب،به تدریج به بزهکارانی حرفه‏ای تبدیل خواهند شد.به عکس،اگر زمان‏ آموزشی مناسبی در خانواده فراهم گردد و هردو طرف در محیطی سرشار از اعتماد متقابل‏ و به دور از هرگونه تحمیل عقیده و با قبول مسؤولیت به برقراری ارتباط بپردازند،می‏توان‏ اطمینان داشت که جریان تربیت فرزندان در خانواده،روال عادی خود را طی می‏کند و نتیجهء آن در دراز مدّت،تربیت انسان‏هایی با شخصیت‏های سالم است.

الف-منابع فارسی

-منادی،مرتضی؛تفسیر شکست‏های تحصیلی از دیدگاه جامعه‏شناسی،فصلنامهء تعلیم و تربیت،سال نهم، شمارهء ۳ و ۴،پاییز و زمستان ۱۳۷۲،صص ۵۳ تا ۶۹.

-مهران،گلنار،بررسی علل ترک تحصیل دختران در مقطع آموزش ابتدایی در منطقهء خاورمیانه و شمال‏ آفریقا و به ویژه در ایران،فصلنامهء تعلیم و تربیت،سال دوازدهم،شماره ۲،تابستان ۱۳۷۵،صص ۹ تا ۴۱.

ب-منابع خارجی

(به تصویر صفحه مراجعه شود)

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۲۴)


(به تصویر صفحه مراجعه شود)

پایان مقاله

برگهٔ قبلی 1 2

Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. باسلام خدمت جناب دکتر امشب درارتباط با موضوع ومقاله ای در خصوص نامه ۳۱نهج البلاغه یکدفعه یاد یادداشتهایم در مورد زمان ورابطه آموزشی افتادم و اینکه جنابعالی مقاله ای داشتید فکر نمیکنم مرا فراموش کرده باشید چون در دفتر فصلنامه تعلیم وتربیت خدمت شما ومقاله هایتان بودم و گفتگوهای خوبی داشتیم وتا کنون هم یادداشتهایم را دارم وبیادتان هم بودم ولی سالها بی ارتباطی هم بوده.خلاصه مراجعه کردم واز دیدن رزومه وآثارتان بسیار خوشحال شدم مشتاق دیدارتان هستم حتما یک زمانی را تعیین فرمایید. بااحترام علی سعیدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا