تعلیم و تربیت پهنایی به وسعت قلمرو بشریت دارد. همین گستردگی در کنار اهمیت آن سبب شده تا آموزش از روش های متنوعی برخوردار باشد. یکی از این روشها «مدرسه در خانه» است. مدرسه در خانه یا Homeschoolingیک دوره کوتاه مدت یا بلندمدت است که در آن آموزش به وسیله پدر و مادر، بستگان، دوستان یا کارشناسان در قالب موضوعات مختلف محتوای درسی به جای مدرسه در خانه انجام میگیرد. در این روش، والدین به دور از ساختار رسمی مدارس سنتی به کودکان خود خواندن، نوشتن و حسابکردن میآموزند و آموزشها را به سمت منافع و علائق آنها هدایت میکنند .
در کشور ما علاقه مندان به آموزش فرزندان شان در خانه در گروه اقلیت قرار داشتند، اما با شیوع کرونا، زمزمه های زیادی از سوی برخی از والدین که به نظر می رسد تعداد آنها رو به افزایش است، شنیده می شود که خواهان آموزش فرزندان خود در خانه هستند. بر آن شدیم تا با توجه به نزدیک شدن به آغاز سال تحصیلی، با استفاده از یک مقاله علمی، سابقه آموزش های در خانه و نقاط ضعف و قوت آن را مورد بررسی قرار دهیم.
بهاره سلیمانی، دانشجوی دکتری دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات و مجید علیعسگری، دانشیار گروه مطالعات برنامهدرسی دانشگاه خوارزمی به همراه همکارانشان در مطالعهای به بررسی جایگاه «مدرسهدرخانه» پرداختند که نتایج آن در فصلنامه «پژوهش در برنامه ریزی درسی» منتشر شده است.
در این پژوهش که به روش «سنتزپژوهی» انجام شده است، ۱۲۷پژوهش داخلی و خارجی مورد مطالعه و بررسی قرارگرفت. سپس ۹۵اثر شامل کتاب، مقاله و پایاننامه با روشی نظاممند انتخاب، واکاوی و دستهبندی شدند.
در این مقاله در تعریف و تشریح چگونگی این نوع از آموزش آمده است؛مدرسه در خانه به معنای استفاده از یک برنامه درسی ساختاریافته با متدولوژی شبیه مدارس رسمی است که در محیط خانواده انجام میشود. این جنبش که در دهه ۱۹۶۰ آغاز شد، به «جان هولت» تعلق دارد. در آن زمان، علیرغم اینکه شرایط کافی برای آموزشهای مدرسهای فراهم بود، باز هم خانوادهها به این رویکرد تمایل یافتند. در سالهای تحصیلی ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ با وجود ۲٫۱ میلیون دانشآموز دیپلمه مدرسه در خانه، این رویکرد به سریعترین رشد ممکن رسیده، امروزه حتی آمارهای محافظهکارانه کشورها، نرخ رشد روز افزون مدرسه در خانه را نشان میدهد. دلایل مختلفی میتواند این افزایش آمار را توجیه کند که برخی از آنها عبارتند از: نگرانی والدین از شرایط مدارس، ضعف آموزشهای اخلاقی و مذهبی، مشکلات جسمی یا روانی کودکان، سبکهای خاص یادگیری کودک، اولویتهای شخصی والدین، کودکان با نیازهای ویژه و در نهایت، ابعاد مثبت و مزایای مدرسه در خانه.
در حال حاضر اگرچه در بسیاری از پژوهشها وضعیت این کودکان در زمینههای آموزشی، مذهبی و سیاسی نسبت به سایر دانشآموزان بهتر است، همچنان در کشورهای پیشرفتهای مانند آلمان که چالشهای نظام آموزشی آن در حداقل ممکن قرار دارد؛ برخی از ایالتها اجازه فعالیت رسمی در این زمینه را ندارند و دانشآموزان باید بهطور منظم و با حضور و غیابهای سختگیرانه در کلاس درس حاضر شوند.
دلایل گرایش به آموزش های در خانه
بعد از دهه ۱۹۷۰ و همزمان با افزایش جمعیت ایالاتمتحده، خانه به طور جدی تبدیل به یک محل آموزشی مطلوب شد. این تغییر و تحولات «جنبش منزل» نام گرفت. در سال ۱۹۸۵ فقط ۱۶ درصد از خانوادهها در آمریکا به آموزش کودکان در خانه تمایل داشتند. ولیکن در ۱۹۸۸ تعداد آنها به ۲۸ درصد افزایش یافت. امروزه مطابق تحقیق «تامسون» و مرکز مطالعات ملی مدرسه درخانه نرخ گرایش سالانه خانوادهها به این رویکرد بین ۷ تا ۱۵ درصد گزارش شده است.
دلایل گرایش اولیاء به این رویکرد به دو دسته کلی قابل تقسیم است. دلایل «پداگوژیک» و «ایدئولوژیک». در دلایل پداگوژیک، خانواده ها از ماهیت نهادی نظام آموزشی ناخشنود هستند. عواملی چون انتخاب آزادانه برنامه درسی، تعمیق یادگیری، تنظیم سرعت آموزش با شرایط یادگیرنده و عدم رقابت سالم از این دسته از دلایل به شمار میآیند.
خانوادههای ایدئولوژیک به دلایل ارزشی از قبیل اعتقادات خاص سیاسی، مذهبی، اجتماعی و … این روش را انتخاب میکنند. سبکهای خاص یادگیری، منافع خانواده، اولویتهای شخصی والدین و تجارب قبلی آنها از دلایلی است که توماس به وسیله مصاحبه با بیش از هزار خانواده آمریکایی به دست آورده است. «بلیک»، «کانزمن» و «برگ استرون» ضمن تأیید عوامل فوق؛ رشد بهتر شخصیت، کنترل تعاملات اجتماعی، نظم در کار، برنامههای خاص کاری یا اقتصادی را نیز به مؤلفههای فوق افزودهاند. همچنین «سندرا» ضمن تأکید بر عامل خشونت در مناطق شهری آمریکا، این روش را برای کودکان با نیازهای ویژه نیز بسیار مطلوب میداند.
«آرای» در یک مصاحبه کیفی با ۲۳ خانواده کانادایی، شرایط دشوار اجتماعی، کلاسهای پرجمعیت، بیتوجهی به تفاوتهای فردی و حافظهمحوری را از عوامل آموزشی و محیطزیست ناخوشایند و استفاده از مواد مخدر را به عنوان دلایل ارزشی گزارش کرده است. «بوستی» و «ونپلت» ضمن تأیید همه مولفههای فوق، دسترسی بهتر به منابع اجتماعی، مشارکت در ورزشهای پرطرفدار و نظارت دقیقتر بر یادگیری روزانه را مزید بر این عوامل میدانند. ونپلت نیز ترکیبی از دلایل اخلاقی، اجتماعی و خانوادگی را بر شمرده است. از نظر «جئوب» علاوه بر این سه عامل، دلایل مذهبی نیز عامل مهم و اساسی در گرایش خانوادههاست.
در استرالیا، عمدهترین دلیل خانوادهها در انتخاب این رویکرد، موفقیتهای علمی بیشتر است. مثلاً غنیسازی یادگیری هنر کودکان، از دلایلی است که «برک» و «کلیور» با تحقیق بر روی روش تدریس ۱۴ مربی هنر مدرسهدرخانه به آن دست یافتهاند. در همین راستا، برک ضعف ابعاد کیفی عملکرد معلمان هنر مدارس عادی را، مورد تأیید قرار داده است. «کید» و «کارزمارک» نیز تحقیقی را بر روی مادران ۱۰ کودک اُتیسم مدرسه درخانه انجام دادهاند که نشاندهنده بازدهی بالای آموزش این کودکان در خانه به جای مدرسه است. عامل دوری مدرسه از خانه و رفع مشکلات مربوط به کودکان فوبیای مدرسه نیز مزید بر این عوامل ذکر شده است.
همچنین در همه تحقیقات فوق، استانداردهای علمی پایین جزو دلایلی آموزشی مشترک و در زمینه دلایل ارزشی مشترک هم فشار گروه همسالان، تعارضات اخلاقی و مذهبی خانه و مدرسه، کودکان با نیازهای ویژه، «دوستداشتنی بودن» این رویکرد، باورهای خاص مذهبی، نیازهای بهداشتی فرزندان، تقویت رشد اجتماعی و تحکیم پیوند خانواده قابل ارائه است.
همچنین در سالهای اخیر، مدرسه در خانه در کشورهای نروژ، پرتغال، آلمان، سنگاپور، روسیه و قزاقستان هم به دلایل آموزشی چون؛ کنترل بهتر تجارت آموزشی، غنیسازی برنامههای درسی، عملکرد ضعیف مدارس دولتی، روزمرگی در آموزش و دلایل ارزشی چون محیط مخرب مدرسه رواج زیادی یافته و بیتوجهی به علائق و نیازهای کودکان نیز، مشترکاً به عنوان اساسیترین مشکل خانواده ها گزارش شده است.
آموزش در خانه در ایران
در ایران هم این نوع از آموزش ها وضعیت نابسامان و مبهمی دارد. با این تفاوت که از نظر بسیاری از خانوادهها شرایط مناسبی برای تحصیل دانشآموزان در مدرسه وجود ندارد. حتی برخی از این والدین اقدام به تأسیس مدارسی کرده اند که توسط خودشان اداره میشود تا بتوانند به وسیله پویایی روشهای آموزشی مدرسه در خانه، کاستیهای موجود در نظام آموزشی ایران را جبران کنند. برخی دیگر از خانوادهها نیز مستقیماً به آموزش کودکان خود در خانه پرداختهاند و آن را فرصتی برای تقویت استحکام خانواده میدانند. همچنین این رویکرد در ایران به عنوان روشی مناسب و تسهیلکننده برای کودکان با نیازهای ویژه، بیماریهای مزمن و معلولیتهای شدید کارایی قابل توجهی داشته است. این وضعیت در شرایطی است که مدرسه در خانه در کشور ما هنوز به صورت رسمی شناخته شده نیست و در محافل علمی و دانشگاهی سخنی از آن به میان نمیآید. پژوهشهای انجام شده در این زمینه بسیار اندک است و وجود نظام آموزشی متمرکز و قوانین تحصیل اجباری، این رویکرد را در هالهای از ابهام قرار داده است. در حالی که خانوادههای مدرسه در خانه گرایش به این رویکرد را به دلایل مختلف آموزشی و ارزشی حق مسلم خود میدانند. حتی تأسیس مدارس غیرانتفاعی نیز نتوانسته چالشهای موجود را برطرف کند .
اما در خصوص سابقه آموزش در خانه در ایران باید گفت، نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. در این دوره، کودکان راه و رسم زندگی را در خانه میآموختند، تربیت آنها تا سن ۵ تا ۷ سالگی توسط خانواده و پس از آن تا سن ۱۵ سالگی توسط معلمان ادامه مییافت. پس از ظهور اسلام، با وجود نهادهای آموزش و پرورش غیررسمی، به ویژه برای آموزش دختران، سازمان اصلی آموزش «منزل» بود که با نظارت معلم خصوصی یا قیم اخلاقی اداره میشد.
در سالهای اخیر، برخی خانوادهها که تجارب مدرسهای ناخوشایندی داشته و بعضاً در عرصههای علم و دانش هم شهرت دارند، به آموزش فرزندان خود در منزل رغبت زیادی نشان دادهاند. آنها به دنبال راهحلهای مختلفی هستند تا بتوانند از این رویکرد، نه به عنوان جایگزین مدرسه، بلکه به عنوان مکمل آموزشهای استفاده کنند. البته علت اصلی گرایش آنان علاوه بر نارضایتی از نظام رسمی آموزشی، مزایای مدرسه در خانه یا به بیان دیگر محبوبیت این روش است. همچنین، والدین کودکان با نیازهای ویژه، مدرسه در خانه را بهترین فرصت آموزشی در راستای رفع مشکلات درسی این کودکان میدانند.
همچنین تفکر غالب بر این است که گرایش به این پدیده تحت تاثیر مستقیم شرایط اقتصادی است. در حالی که این خانوادهها در سطح متوسط مالی قرار داشته و جزو خانوادههای مرفه به شمار میآیند. البته آنها در عرصههای آموزشی فعال بوده و بعضاً تحصیلات عالیه دارند. ضمن آنکه آگاهیهای آموزشی، اجتماعی و فرهنگی آنان هم، در سطح قابل توجهی و مطلوبی قرار دارد .
دلایل ایرانی نارضایتی از مدرسه
مشکلات عدیدهای در نظام آموزشی ایران وجود دارد که به نارضایتی والدین از مدرسه و آموزش کودکان در خانه منجر شده است.
تبیین و توضیح این دلایل هم در دو دسته پداگوژیک و ایدئولوژیک جای میگیرد؛ ساعات طولانی آموزش، کلاسهای درسی خشک، تعداد زیاد دانشآموزان، طراحی ضعیف ساختمان مدارس، روشهای تدریس سنتی وکتاب محوری به عنوان دلایل پداگوژیک، عواملی است که به مدرسهگریزی منجر شده است. از این منظر، محیط خانه جایگزین مطمئنی است که الزامی در اجرای برنامههای تجویز شده ندارد؛ زیرا محور اصلی آموزشها، علایق و نیازهای دانشآموزان است. مساله دیگر، تکلیفمحوری در مدارس است که به عنوان یک بیماری مزمن در بعد فردی منجر به فشار روحی و نفرت از مدرسه و در بعد اجتماعی هم عامل تزلزل خانوادههاست؛ زیرا میتواند منجر به درگیری و ایجاد مشکلات بین اعضای خانواده شود. این امر حتی افزایش تبعیض های اجتماعی را نیز به دنبال دارد. چون تنها دانشآموزانی که دارای والدینی تحصیلکرده و محیط خانوادگی آرام هستند میتوانند از راهنمایی اولیای خود برخوردار شوند.در حالی که خانوادههای مدرسه در خانه به کاربردی بودن تکالیف درسی و تناسب آن با علاقه و توانمندی کودکان اعتقاد زیادی دارند.
همچنین این رویکرد به جای نمرهگرایی، به کیفیتمحوری گرایش دارد زیرا الزامی در کسب نمره و رتبه برتر وجود ندارد در حالی که ارزشیابی نمرهمحور در مدارس عامل مهم افسردگی و پرخاشگری و مهمتر از همه، گرایش معلمان به نظام تنبیه در مدارس؛ به عنوان بیاثرترین نوع آگاهی دادن گزارش شده است.
این نحوه عملکرد مدارس، پرورش شخصیت کودکان را به مقولهای فراموش شده تبدیل کرده که دستاورد آن کینه توزی و تشدید عادات است. از نظر والدین مدرسه در خانه، احساس مسئولیت عمیق و دلسوزانه خانوادهها مانع از بروز تحقیر، تمسخر و طردکردن کودکان میشود. چرا که این عوامل، حتی ترک تحصیل دانشآموزان را نیز به دنبال دارد. اگرچه در این زمینه، فضای نامناسب تعاملی بین معلم و شاگردان و فقر آموزشی مهمترین عامل شناخته شده است. ولیکن این این دو مؤلفه نیز در رویکرد مدرسه درخانه، مسائلی قابل کنترل قلمداد شده، تأثیر آن بر کودکان در حداقل ممکن قرار دارد.
در دسته دوم دلایل نارضایتی خانوادهها، عوامل ارزشی و در رأس آن، تضاد ارزشهای دینی و اجتماعی خانه و مدرسه است. در کشور ما، هنجارهای غالب در مدارس به شکل رسمی و در خانه غیررسمی است. به عنوان نمونه، دیدگاه بسیاری از والدین نسبت به نوع پوشش و حجاب کودکان؛ سهلانگارانه و در مدارس سختگیرانه است. در زمینه القای ارزشهای دینی هم علاوه بر اینکه مدرسه و خانواده بعضاً یکدیگر را نفی کرده اند، فعالیتهای ضعیف دینی مدارس و تلاشهای ناموفق در جذب دانشآموزان، مزید بر علت است. این موضوع حلقه مفقوده در برنامه درسی کشور است که بزرگترین نمود آن در تربیت قرآنی کودکان تبلور یافته است. از نظر والدین مدرسه در خانه، آموزشهای مدرسهای در این زمینه، جنبه تزریقی دارد در حالی که کودکان حق دارند با نظارت والدین و به طور آگاهانه، ارزشهای دینی و اجتماعی خود را انتخاب کنند. آنچه تاکنون گفته شد، فرصتهای قابل توجهی است که مدرسه در خانه میتواند در اختیار والدین قرار دهد.
تهدیدات آموزش در خانه
این رویکرد به دلیل عدم رسمیت و جایگاه قانونی آن، تهدیداتی نیز دارد. مثلاً این خانوادهها، با چالشهایی مانند تمسخر از سوی دیگران، نگرانی درباره آینده فرزندان، احتمال عدم امکان ورود به دانشگاه و خدمت سربازی در شرایط نامناسب به دلیل نداشتن مدرک رسمی، مواجه میشوند. این موضوع، میتواند موانع و مشکلات مهمی را در توسعه این روش ایجاد کند. همچنین، کمبود شیوههای کنترل کیفیت آموزش، صرف وقت و زمان زیاد به ویژه در خصوص خانوادههای «دو والد شاغل»، کمبود امکانات، فردمحوری و نبود برنامههای آموزشی ساختاریافته، جزو این مشکلات به شمار میآیند.
البته بسیاری از این خانوادهها، با روشهایی از قبیل، تأسیس مدارس خصوصی مدرسه درخانه، مراجعه به مؤسسه تخصصی ـ پژوهشی کودکان دنیا که فعالیت خود را جمعآوری آمار خانوادههای مدرسه در خانه و گردآوری منابع مختلف ویژه والدین و کودکان، متمرکز کرده است، تبادل نظر با یکدیگر، استناد به برخی مفاد آییننامههای آموزش و پرورش مانند ماده ۱۱ آییننامه امتحانات دوره ابتدایی و متوسطه در خصوص شرکت دانشآموزان در امتحانات ورودی هر پایه تحصیلی مطابق با شرایط خاص و ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر و … مانع از نفوذ مشکلات فوق و ایجاد اختلال در فرایند تعلیم و تربیت کودکان خود شده اند. همچنین در بسیاری از تحقیقات خارجی، برای این چالشها، راهحلهای متعددی ارائه شده است که غالباً مورد توجه و کاربرد این خانوادهها قرار دارد مانند استفاده از کتابخانه، موزه، پارک، اینترنت، مراکز مذهبی و سالنهای ورزشی برای کاهش هزینهها و تقویت مهارتهای اجتماعی کودکان، استفاده از شیفتهای کاری گردشی برای والدین و مشارکت خواهر و برادر بزرگتر و حتی بستگان در آموزش کودکان برای ذخیره وقت خانوادههای دو والد شاغل.
در مجموع، به گفته پژوهشگران این تحقیق، دلایلی که رویکرد مدرسه در خانه را نوعی فرصت آموزشی به شمار میآورد، نسبت به ابعاد تهدیدزای آن برتری دارند. در واقع چنانچه والدین ایرانی بتوانند امکان تحصیل دانش آموزان را، بر اساس نوع نگرش، باورها و تجربیات خود فراهم کنند، آسیبهای مدرسه و نظام آموزشی برای خانوادهها، تبدیل به متغیرهایی قابل کنترل خواهند شد. البته، انتخاب این روش به معنای نفی مطلق آموزش مدرسه ای اعم از دولتی یا خصوصی نیست. بلکه اعتقاد بر این است که خانوادهها در هر شرایطی از زندگی و با هرگونه باور آموزشی یا ارزشی، بتوانند شرایط و امکانات کافی را در زمینه تحصیل فرزندانشان فراهم آورند تا در آینده هیچ کودکی با هیچ دلیلی، از حق مسلم خود در زمینه تحصیل محروم نماند .
محققان این مطالعه با توجه به نتایج بهدستآمده، پیشنهادهایی را در زمینه رویکرد آموزشی «مدرسهدرخانه» ارائه دادند:
– انجام پژوهشهای کاربردی با موضوع مدرسهدرخانه
-توجه به رویکردهای نوین آموزشی به ویژه مدرسه در خانه و تصویب قوانین مربوطه
– امکانسنجی راهاندازی مدارسی با رویکردهای نوین و متنوع آموزشی
– شکستن انحصار آموزش رسمی و بسط اختیارات خانوادهها در حوزه امور آموزش و پرورش کودکان، از مهم ترین این پیشنهادهاست.
روزنامه اطلاعات