استاد بازنشسته آمار دانشگاه تهران با اشاره به اینکه ایران پتانسیل پرورش نوابغ ریاضیات را دارد، گفت: پرورش نوابغ ریاضیات ضرورتهایی را نیاز دارد. ما شادروان مریم میرزاخانی را داشتیم که مدال فیلدز را برد که در حد نوبل فیزیک است یا “کوچر بیرکار”، دیگر برنده ایرانی مدال فیلدز، از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شده است و از همین دانشگاه برای مسابقات ریاضی اعزام شد. همین انسانها میتوانند در ایران هم صاحب نام شوند، منتها نیاز است که بستر مناسبی ایجاد شود؛ اگر بستر مناسب ایجاد نشود، این افراد هم صاحب نام نخواهند شد.
دکتر احمد پارسیان در گفتوگو با ایسنا، در توضیح «بستر مناسبی» که باید برای دانشجویان و دانشآموختگان ریاضی فراهم شود، گفت: برخی تصور میکنند که این بستر مناسب فقط مالی است؛ یعنی اگر پول خوبی به این افراد داده شود، شرایط مناسب خواهد شد. به عقیده من اوضاع اجتماعی و اقتصادی باید مناسب باشد و ساختاری که این افراد نخبه در آنها مشغول به کار هستند، باید بدون تنش باشد تا بتوانند با آسودگی خیال کار خود را انجام دهند. بعضی اوقات پول حرف اول را نمیزند.
این استاد آمار در ادامه با اشاره به اینکه پایین بودن سطح علمی دانشگاهها «مشکلی بنیادین» در کشور است، افزود: من در سال ۴۸که وارد دانشگاه شدم فقط ۱۰درصد کنکوریها وارد دانشگاهها میشدند؛ یعنی افرادی که واقعا صلاحیت علمی داشتند به دانشگاهها راه پیدا میکردند. الان بالای ۸۰درصد کنکوریها وارد دانشگاهها میشوند و بعد هم اعلام میشود که صندلیهای دانشگاهها خالی است. وقتی ظرفیتهای دانشگاهها را افزایش میدهند، دانشجو دیگر به علوم پایه راغب نمیشود؛ زیرا اولویت اول خود را پزشکی و بعد مهندسی قرار میدهد و در انتها رشتههای علوم پایه را انتخاب میکند. این در حالی است که در زمان دانشجویی من افرادی وجود داشتند که فیزیک و ریاضی را به عنوان اولین اولویت برای رشته دانشگاهی خود انتخاب میکردند.
پارسیان با اشاره به تبعات منفی تفکیک دانشآموزان در مدارس بر اساس سطح علمی آنها، گفت: گلچین کردن دانشآموزان تیزهوش از بقیه خطرناک است. اگر یک دانشآموز متوسط درکنار دانشآموز اصطلاحا تیزهوش قرار بگیرد، از حضور او بهره میبرد. الان این بهرهگیری را از دانشآموزان ما گرفتهاند. در ساختار مدارس تیزهوشان همه یکسان هستند و در مدارس عادی هم همه یکسان. این چه فایدهای دارد؟ اما اگر یک دانشآموز خوب کنار یک دانشآموز معمولی باشد، دانشآموز معمولی تلاش میکند که به حد تحصیلی دانشآموز خوب ارتقاء یابد و این باعث رشد دانشآموزان میشود. من موافق جداسازی نیستم.
وی همچنین با «مطلوب» توصیف کردن وضعیت ریاضیات ایران تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاههای برتر، افزود: من به خیلی از دانشجویانی که میخواهند بعد از لیسانس برای ادامه تحصیل از کشور خارج شوند، توصیه میکنم برای دوره کارشناسی ارشد هم در ایران بمانند، چون سواد دانشجویان ما بالاتر است، اما وقتی دانشجویان ما وارد حوزه تحقیق و پژوهش میشوند، دچار مشکل هستند؛ البته میدانم که بخشی از این مشکل به دوره دبیرستان مربوط میشود و ریشهاش در آموزش و پرورش است. مشکل دیگری هم که وجود دارد، این است که ارتباطات بینالمللی برای آشنایی با دانش روز کم است. به نظر من ارتباطات به صورت سیستماتیک نیست و اگر ارتباط بینالمللی هم وجود داشته باشد فردی است؛ که البته بخشی از مشکل به مسائل سیاسی مربوط است و تا زمانی که رفتوآمدها تسهیل نشود، تبادلات علمی دشوار است. یک اشکالی که من به همکارانم میگیرم، این است که برخی از استادان ما به تعداد بالای دانش آموختگان دکتری که تحت راهنمایی آنها فارغالتحصیل شدهاند، افتخار میکنند؛ این یک فاجعه است.
پارسیان تعداد دانشگاههای دولتی در کشور را «نزدیک به ۱۴۱دانشگاه» عنوان کرد و درباره تاثیر تعداد بالای دانشگاههای سراسری بر «کاهش کیفیت آموزشی»، گفت: هنگامی که بودجه تقریبا ثابت میماند، ولی تعداد دانشگاهها افزایش داشته، از بودجه دانشگاههایی مانند دانشگاه تهران، شریف یا بهشتی کم میشود. درنتیجه نه دانشگاه تازهتاسیس میتواند رشد کند و نه دانشگاههای برتر میتوانند پیشرفت داشته باشند، زیرا پول دانشگاه صرف تاسیس دانشگاه سراسری در شهرهایی مانند بجنورد و بروجرد شده است. ما ۱۴۱دانشگاه نیاز نداریم، من سر انگشتی حساب میکردم، ۵۰دانشگاه بیشتر نیاز نیست. باید همه دانشگاههای یک استان بر اساس توانمندیهای خود با یکدیگر ادغام شوند؛ من نمیگویم که این دانشگاهها منحل شوند، بلکه باید نیروهای متخصص خود را در یک جا جمع کنند. از این دانشگاههایی که تعدادشان به ۵۰تقلیل پیدا میکند، لزومی ندارد که همه آنها مقاطع تحصیلات تکمیلی داشته باشند. تعداد محدودی از دانشگاهها که توانمندتر هستند، باید در مقاطع تحصیلات تکمیلی دانشجو پذیرش کنند. دانشجوی دکتری آمار به همکار من پیامک داده آیا میتوانی برای من پروپوزال بنویسی و من پولش را پرداخت کنم؟! آیا ما نباید خجالت بکشیم؟
پارسیان درباره ارتباط دانشجویان و دانشآموختگان علوم ریاضی با صنعت در ایران و خارج از کشور، گفت: در سال ۷۱که اولین کنفرانس آمار برگزار شد، یکی از همکاران ما که هندیالاصل است و از آمریکا آمده بود، از من پرسید که :تا چه میزان با صنعت ارتباط دارید؟: گفتم “هیچی”. از من دلیل این ارتباط نداشتن را پرسید، من گفتم “راهمان نمیدهند”. گفت: “فکر نکن که در آمریکا هم ما را از ابتدا راه دادند. اگر از در رفتیم بیرونمان کردند دوباره از پنجره وارد میشدیم”.
عضو انجمن ریاضی ایران در پاسخ به سوالی درباره نقش وزارت علوم در ایجاد همکاری دانشگاهها با صنعت، گفت: با این ساختاری که وجود دارد، من با دخالت وزارت علوم در اجبار دانشکدههای ریاضی به ارتباط با صنعت خوشبین نیستم.
این استاد آمار در ادامه با مقایسهای میان وضعیت اقتصادی و معیشتی اکثریت استادان ریاضی در گذشته و حال، گفت: من سال ۴۸دانشجوی ریاضی بودم و اصلا مشکلاتی را که یک دانشجوی شهرستانی در حال حاضر دارد، نداشتم. بسیاری از استادان من در فصل تابستان سه ماه مسافرت خارج از کشور میرفتند، اما الان یک همکار جوان و دانشگاهی مرا نشان دهید که بتواند برای تفریح به خارج از کشور مسافرت کند، کاری به دلار ۸تومن و ۱۰تومن فعلی هم ندارم، چرا که در سال ۹۲یا ۹۳هم نمیتوانست سفرهای تفریحی خارجی داشته باشد.
پارسیان در پاسخ به سوالی درباره گنجاندن سرفصلهای مرتبط با ارتباط دانشجویان ریاضی و صنعت، گفت: من متاسفانه صنعت را نمیشناسم، صنعت باید اعلام کند که چه نیازهایی دارد، در حال حاضر صنایع به رشتههای مهندسی هم اعلام نیاز نمیکند، چه برسد به علوم پایه. باید میان دانشگاه و صنعت تعامل وجود داشته باشد. اگر کسی از ریاضی وارد صنعت میشود، صنعت به او آموزش میدهد که من از تو با توجه به تواناییهایت چه میخواهم، لازم نیست که حتما از ابتدا آنچه را که صنعت میخواهد ما در دانشگاه به دانشجوها آموزش دهیم، ما پایه را به وجود میآوریم، وقتی پایه به وجود آمد، او تواناییهایی را دارد که به آنچه که به آن در صنعت نیاز دارد، برسد.
این استاد آمار با اشاره به کاربرد مدلسازی ریاضی در حل بحرانهای اقتصادی، افزود: البته در سطح لیسانس من از دانشجوی ۱۸ساله انتظار مدلسازی ریاضی ندارم، اما از کسی که در مقطع کارشناسی ارشد تحصیل میکند، این انتظار را دارم. پس برخی رشتههای ما لزوما در کارشناسی شکل نمیگیرند و در مقاطع بالاتر ایجاد میشوند، مثلا گرایش ریاضیات مالی که رشته بسیار پرطرفداری است و در زمینه بورس، بانکها، بیمه و … کاربرد دارد.
عضو بازنشسته هیات علمی دانشگاه تهران گفت: افرادی تمایل دارند کارهایی را در جهت بهبود شرایط ریاضیات در ایران انجام دهند؛بنیان خانههای ریاضیات در سال ۲۰۰۰گذاشته شد و شاید مهمترین عامل تاسیس این خانهها دکتر “رجالی” بود، اولین خانه ریاضیات در اصفهان تاسیس شد و به تدریج رشد کرد و تاسیس این خانهها در استانهای دیگر هم انجام شد، ببینید الان خانه ریاضیات تهران سوتوکور است. من و همکارانم در سال بین ۲۰۰تا ۳۰۰میلیون تومان بودجه میخواهیم که بتوانیم فعالیت کنیم. ۷سال هم هست که داریم تلاش میکنیم و در این ۷سال یک ریال هم به عنوان مسئول یا عضو شورای علمی – اجرایی خانه ریاضیات تهران پول نگرفتهایم. اگر در خانه ریاضیات وقت میگذاریم به خاطر علاقه شخصی است. این ۲۰۰میلیون تومان پول کلانی برای شهرداری نیست.
وی با اشاره به تعداد بالای فارغالتحصیلان مقطع دکتری رشته آمار و ریاضی، گفت: سال ۹۳در رشته آمار ۶۳دانشجوی دکتری، در سال ۹۴حدود ۷۰نفر و در سال ۹۵حدود ۷۴دانشجوی آمار وارد مقطع دکتری شدهاند. اگر دوره دکتری را چهارساله در نظر بگیریم، در سال ۹۹ما دست کم ۲۰۰دانشآموخته دکترای آمار فقط از پذیرش این سه سال در جامعه داریم. از این ۲۰۰نفر برای ۱۰نفر هم در دانشگاهها کرسی هیات علمی وجود ندارد. این وضع برای فارغالتحصیلان ریاضیات بدتر است. الان گروههای ریاضی و آمار در حال بستهشدن هستند، خوب این ۲۰۰نفر میخواهند چه کنند؟
رئیس کمیته تخصصی علوم ریاضی دفتر برنامهریزی آموزش عالی درباره برنامه درسی ریاضی که در سال ۸۹تصویب شد، گفت: به نظر من برنامه سال ۸۹بسیار برنامه خوبی بود، اما به دلایلی شکست خورد. اوایل سال ۵۹با وقوع انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها برنامهریزی برای رشتههای مختلف آغاز شد؛ در آن جلساتی که برای برنامهریزی درسی تشکیل میشد، گفته شد که دانشجو باید ۱۸۰واحد اخذ کند تا بتواند فارغالتحصیل شود. نگاه من این بود که اگر دانشجو ۱۲۷واحد بگذراند، کفایت میکند. از آنجایی که از ما خواسته بودند، برنامه بنویسیم، برنامهای ۱۲۷واحدی نوشتیم.
وقتی دوباره به آنجا رفتم، با برنامه درسی ۱۸۰واحدی مواجه شدم. بحثهایی به وجود آمد و نهایتا با ۱۶۴واحد برنامه بسته شد. من جزو کسانی بودم که قهر کردم و گفتم دیگر نمیآیم. دکتر بهبودیان سه ماه بعد در راهرو من را دید و گفت برنامه تو را مصوب کردیم. از او پرسیدم چهطور برنامهام مصوب شد؟ وی گفت :”هر درس سه واحدی را چهار واحدی کردیم و مسئله تمام شد”. اولین پایه فساد در برنامه ریاضی از اینجا گذاشته شد که درسهای سه واحدی را چهار واحدی کردند. ما در شیراز درس میخواندیم، چهار درس ریاضی عمومی داشتیم که مجموعا ۱۲واحد بود و هفتهای هم سه جلسه یک ساعته سر کلاس میرفتیم.
این چهار درس سه واحدی تبدیل به درسهای چهار واحدی شدند، نتیجه چه شد؟ عادت کردیم که این درسها چهار واحدی باشند؛ یعنی در هفته دو جلسه دو ساعته کلاس داشته باشیم و چون هر جلسه دو ساعت را هم دانشجو نمیتواند تحمل کند، سر یک ساعت و بیست دقیقه میگفت “آقا خسته نباشید” و مجبور شدیم کلاس را تعطیل کنیم. همکاران من به خاطر این ماجرا با من دعوا دارند و میگویند تو تهمت میزنی! والله که تهمتی نمیزنم.
این استاد آمار در پاسخ به سوالی درباره ناهماهنگیهای موجود در برخی دانشگاهها برای ارائه دروس “کهاد” به دانشجویان، گفت: در برنامه سال ۸۹عنوان شده که دانشکده باید بستر ارائه دروس “کهاد” را فراهم کند؛ یعنی برای دانشجو برنامهریزی میشود که هم درسهای رشته خود را بگذراند و هم دروسی که در یک دانشکده دیگر میخواهد. علت وجود این ناهماهنگیها این است که عناد ناخواستهای با آن برنامه وجود دارد، وقتی میخواهند برنامهای شکست بخورد طبیعی است که کاری در راستای هدفشان است ،انجام می دهند.
پارسیان با اشاره به این که داشتن دانشجوی دکتری درآمد خوبی برای استادان به همراه دارد، گفت: اگر حمل بر خودستایی نباشد، ما در دانشگاه شیراز دوره دکتری آمار را خودمان نوگشایی کردیم و اولین و دومین دانشجوی دکتری آمار از دانشگاه شیراز تحت راهنمایی من فارغالتحصیل شدند. من در طول ۳۷سال خدمتم، تنها چهار دانشجوی دکتری فارغالتحصیل کردم، درصورتی که میتوانستم از سال ۷۳به بعد به تناوب هردو سال یک بار دو دانشجوی دکتری فارغالتحصیل کنم و درآمد خوبی هم داشته باشم، چون الان داشتن هر دانشجوی دکتری نزدیک به ۲۰میلیون درآمد برای استاد به همراه دارد. وزارت علوم مسئول بخشی از نابسامانیها در این راستا است، چون بنابر آییننامههای ارتقای این وزارتخانه اگر یک عضو هیات علمی سه دانشجوی دکتری نداشته باشد، نمیتواند به درجه استادی ارتقا یابد.
این استاد آمار با اشاره به این که استادان مخالفتهایی با آزمون نیمه متمرکز دکتری داشتند، خاطر نشان کرد: به خدا قسم همکاران ما با امتحان نیمهمتمرکز دکتری مخالف بودند؛ بخشی از امتحانات کارشناسی ارشد و دکتری در سازمان سنجش برعهده من است. به همکارانم خیلی ساده گفتم که شما دو سال دانشجو نگیرید، اگر دو سال دانشجوی دکتری نگیرید، آزمون نیمهمتمرکز دکتری برداشته میشود. در پاسخ به من گفتند که اگر ما دانشجوی دکتری نگیریم، استاد دیگری میگیرد. دانشجوی دکتری الان به منزله یک چک دوپای ۲۰میلیونی است و این چک دوپای ۲۰میلیونی به نظر من فساد ایجاد میکند.پارسیان همچنین درباره پیشنهاداتی که در گذشته برای بهبود وضعیت آموزشی به وزارت علوم داده است، گفت: من سال ۹۱نزد دکتر نادریمنش، معاون آموزشی پیشین وزارت علوم رفتم و به وی گفتم در دانشگاهها فساد آموزشی بیداد میکند، اقدامی انجام دهید. پیشنهاد من این بود که اگر استاد دانشگاه حقش این است که ماهی ۱۰میلیون به او حقوق بدهید، این کار را بکنید؛ به استادان اعلام شود که وظیفه آنها، این است که یک درس در دوره کارشناسی و یک درس در کارشناسی ارشد ارائه کنند.
اگر توانمند بودند و صلاحیت داشتند در دوره دکتری هم میتوانند فعال باشند و تدریس کنند، بابت این که کارشناسی ارشد پایاننامه میگیرند حق پول گرفتن ندارند، چون همانطور که میدانید در دوره کارشناسی ارشد هر دانشجویی که با استادی پایاننامه را بر میدارد، به استاد چهار واحد و نیم حقالتدریس داده میشود. دانشجوی دکتری وقتی تزی را با استادی مینویسد، ۱۸واحد حقالتدریس به استاد داده میشود.
از دکتر نادریمنش خواستم که به استادان ابلاغ شود بابت نوشتن تز با دانشجو هم پولی را دریافت نمیکند و استاد از اشتغال به صورت حقالتدریس در دانشگاههای دیگر منع شود. اگر استادی هم میخواهد جایی تدریس کند، نمیتواند حقالتدریس بگیرد. خب استاد هم چنین کاری نمیکند و وقت و انرژیاش را برای کار در دانشگاه خودش میگذارد و دانشگاه آزاد هم به جای بکارگیری استادان حقالتدریس که در یک دانشگاه دیگر مشغول به کار هستند، ۱۰دانشآموخته جوان استخدام میکند. دکتر نادریمنش گفت همه این صحبتها درست است، اما اگر حقوق شما را اضافه کنیم، کارمندان مشاغل دیگر هم میخواهند حقوقشان افزایش یابد و چنین چیزی نمیشود.
عضو انجمن ریاضی ایران درباره «برخی مجوزها که دولت روحانی به دانشگاههای برتر داده است»، گفت: پس از روی کار آمدن دولت روحانی، وزارتخانه علوم به بعضی دانشگاهها مجوز داد تا برنامه خودشان را داشته باشند؛ من حرفم این است که یا باید به همه مجوز داده شود یا به هیچ کس نباید این مجوز داده شود؛ یا کنکور هم باید برداشته شود یا اگر کنکور است، برنامههای درسی باید یکسان باشند، چرا که در این میان با توجه به مجوزها ممکن است دانشگاهی برنامهاش را تغییر داده باشد، حال دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد که در این دانشگاه درس خوانده است و بر اساس همان مجوز برخی مباحث درسی وزارت علوم در دانشگاه وی تدریس نشده، چگونه میتواند در کنکور دکتری که مبتنی بر برنامه مصوب وزارت علوم است، موفق شود؟
پارسیان همچنین با بیان اینکه مخالف استقلال دانشگاهها نیست، واگذاری اختیارات به دانشگاهها را منوط بر «بهرهمندی مدیران دانشگاهها از هنر برنامهریزی» دانست و افزود: من اعتقاد دارم که دانشگاهها باید مستقل باشند؛ یعنی استقلال دانشگاهها آرزوی من است؛ ولی این واگذاری اختیارات باید زمانی انجام شود که مدیران دانشگاهها برنامهریزیکردن را بلد باشند. زمانی که خاتمی، رئیسجمهور بود به دانشگاهها تاحدودی اختیارات داده شد؛ در آن زمان رؤسای دانشگاهها میگفتند “ما باید الان چه کار کنیم؟ شما برنامه بدهید، ما اجرا کنیم”. علت این درخواست این بود که هنر برنامهریزی را از رؤسای دانشگاهها گرفته بودند و وقتی هم که اختیارات برنامهریزی به دانشگاهها داده شد، آنها در این کار ناتوان بودند. خب این فاجعه است .
پارسیان با اشاره به این که در زمان ریاستجمهوری خاتمی مبادلات علمی میان استادان آسانتر بود، افزود: میتوان این مشکل دشوار بودن ارتباطات علمی بینالمللی را حل کرد؛ زیرا من به یاد میآورم که در زمان دولت خاتمی ،از وزارت امور خارجه به من نامهای میدادند و سفارت کشور مقصد، برایم وقتی را تنظیم میکرد. عملکرد خاتمی مهم است و به نظر من کاری که ایشان انجام داده بود، خوب بود؛ البته مراودات استاد با استاد نمیتواند به اندازه مراودات بینالمللی دانشجویان در ارتقای علم ریاضیات تاثیر داشته باشد. دو اقدام مهم باید انجام بگیرد؛ نخست این که دانشجویانی که برای ادامه تحصیل به دانشگاههای برتر خارج از کشور میروند، بعد از بازگشت به ایران طی یک فرایند حداکثر سه ماهه استخدامشان تکمیل شود، دوم این که به این دانشجویان یک وام حداقل ۵۰۰میلیونی جهت خرید مسکن بدهیم تا دغدغه مسکن تاحدودی رفع شود و از وی بخواهیم این مبلغ را طی ۲۰سال تسویه کند. اگر چنین اقدامی انجام شود، تعداد زیادی از دانشآموختگان دانشگاههای برتر خارج از ایران به کشور بازمیگردند .
وی در پایان درباره راهکارهای بهبود وضعیت ریاضیات در ایران گفت: وقتی دو میلیون کنکوری وجود دارد، باید از میان آنها فقط ۱۰درصد وارد دانشگاهها شوند، بقیه میتوانند با مدرک دیپلم، حرفهای را یاد بگیرند و در آن موفق باشند؛ البته این تصمیم تبعات سیاسی دارد، اما این تبعات سیاسی را باید با آرامش و طمانینه حل کرد. اگر تعداد دانشگاهها از ۱۴۱به ۵۰کاهش یابد، بسیاری از مردم ممکن است اعتراض کنند.
پس باید مردم را متوجه این موضوع کرد که تعداد بالای دانشگاهها چه ضرری به کشور وارد میکند. من کسی را سراغ دارم که در سال ۷۵در اصفهان با مدرک فوق دیپلم برق و الکترونیک روزی بیش از ۲۰۰هزارتومان درآمد داشت، آیا کشور من به همچنین افرادی نیاز دارد یا به تعداد زیادی از دانشآموختگان فیزیک و ریاضی و تاریخ و جغرافیا؟ کنکور باید اصلاح شود و مراکز آمادگی و آموزشی کنکور از فضای آموزشی کشور حذف شوند. مسئولان، آموزشوپرورش را دریابند و تفکیک دانشآموزان تیزهوش و عادی را متوقف کنند.
تعداد دانشگاهها و تعداد دانشجویان تقلیل داده شود. باید تلاش کنیم تا شرایطی ایجاد شود که دانشگاهها خودشان دانشجو پذیرش کنند، اگر چنین روندی انجام پذیرد، مشکلات حل میشود. باید بتوانیم اختلاف درآمدهای مشاغل مختلف را در حد متعارف نگهداریم. به یکسری از فضاها مانند خانههای ریاضیات توجه شود، خانههای ریاضیات هزینههای کلانی ندارند، با اندک بودجه مشغول کار هستند.