استاد پیشین دانشگاه هاروارد و استاد کالج مونت هولیوک آمریکا و مدیر سا یت «آموزش فلسفه به کودکان» در گفتگو با خبرگزاری مهر دیدگاه خود را در خصوص بحث ها و گفتگوهای فلسفی کودکان با یکدیگر و اهمیت این بحث ها در زندگی آینده آنها بیان کرد.
فلسفه برای کودکان (فبک) یا فکرپروری برای کودکان یاP4Cیکی از شاخههای آموزش فلسفه است که به پرورش قدرت استدلال و تفکر فلسفی در کودکان میپردازد .
در اواخر سال های ۱۹۶۰، وقتی متیو لیپمن در دانشگاه کلمبیا واقع در نیویورک در رشته فلسفه مشغول تدریس بود، متوجه شد که دانشجویانش فاقد قدرت استدلال و قضاوت هستند.
او به این نتیجه رسید که برای تقویت قدرت تفکر این دانشجویان دیگر بسیار دیر شدهاست و قدرت استدلال باید از همان کودکی تقویت شود. لیپمن را بنیانگذار فلسفه برای کودکان میدانند.
یکی از کسانی که در این حوزه تلاش وافر کرده پروفسور «تام وارتنبرگ» استاد پیشین دانشگاه هاروارد و استاد کالج مونت هولیوک آمریکا و مدیر سایت «آموزش فلسفه به کودکان » http://www.teachingchildrenphilosophy.org است.سایت «آموزش فلسفه به کودکان» که تحت مدیریت وی است در این زمینه و در خصوص آموزش فلسفه به کودکان گام های خوبی برداشته است و در دنیای انگلیسی زبان دارای اعتبار است.
تام وارتنبرگ در گفتگو با مهر و در خصوص اهمیت آموزش فلسفه به کودکان گفت: یادگیری و فراگیری داشتن بحث و گفتگوی فلسفی کودکان با یکدیگر اهمیت حیاتی برای کودکان دارد.
وی افزود: به عبارت دیگر این که به کودکان آموزش داده شود تا بتوانند با همسالان خود بحث و گفتگوی فلسفی و فکری داشته باشند برای آنها ضروری و حیاتی است.وی تصریح کرد: بسیاری از آموزش هایی که به کودکان حداقل در کشور آمریکا ارائه می شود بر
آماده سازی آن ها برای تست های استاندارد متمرکز است.
استاد کالج مونت هولیوک تأکید کرد: اگر چه لازم و ضروری است که کودکان مهارت های پایه و ابتدایی را فراگیرند ولی بحث آموزش بسیار مهمتر از آن است.وی افزود: وقتی کودکان را در معرض فلسفه قرار می دهیم مشاهده می کنیم که آنها از رهگذر گفتگو با یکدیگر به جواب پرسش های اساسی هستی و پرسش های مربوط به عالم دست می یابند.
وی یادآور شد: از رهگذر این بحث و گفتگو آن ها می آموزند که به سخن یکدیگر به دقت گوش دهند؛ مهارتی که بسیاری از افراد بالغ آن را نیاموختهاند.
«وارتنبرگ» تأکید کرد: همچنین آن ها از رهگذر این بحث و گفتگوی فلسفی می آموزند که داشتن اختلاف نظر به معنای دشمنی نیست. بر این اساس آن ها می آموزند که دوستان خوبشان ممکن است دارای دیدگاه های مخالف آنها باشند.
این مهارت ها، درس های مهمی برای زندگی هستند که از رهگذر این بحث و گفتگو میان بچه ها با همدیگر حاصل می شود.
وی در خصوص این موضوع که آیا روش و متدی جهانشمول برای آموزش فلسفه به کودکان وجود دارد یا این که این روش ها باید مبتنی بر فرهنگ ها باشد، افزود: اگرچه روش واحد و یگانه ای برای آموزش فلسفه به کودکان وجود ندارد مشخصه و ویژگی اساسی که همه روش های آموزشی گوناگون مد نظر دارند این است که به بچه ها اجازه داده شود که ایدهاشان را در گفتگو با همسالان خود اعلام و بیان کنند.
استاد پیشین دانشگاه هاروارد افزود: به شخصه اعتقاد دارم که بهترین روش برای آموزش فلسفه به کودکان این است که کتابی در ارتباط با فلسفه کودکان برای آنها خوانده شود تا جرقه بحث و گفتگو میان آنها شکل گیرد. فراموش نکنیم که بچه ها دوست دارند برای آن ها کتاب خوانده شود.
وی یادآور شد: این روش یک حسن دیگر نیز دارد و این که به آن ها نشان می دهد که کتاب چقدر چیز جذابی است.
از سوی دیگر به کار بردن کتاب این حسن را دارد که مربی می تواند عکس های مندرج در کتاب را برای فهم بهتر کودکان به آنها نشان دهد.
وارتنبرگ ادامه داد: مربیان و معلمان باید بیاموزند که چگونه با استفاده از روش های استاندارد، بحث و گفتگوی فلسفی میان کودکان را در کلاس درس ایجاد کنند.
استاد کالج مونت هولیوک تأکید کرد: من به عنوان یک فیلسوف که با کودکان کار کرده و به آن ها آموزش فلسفه داده برای آن ها داستان های تخیلی می خوانم و سپس دیدگاه و نظر آنها را در خصوص مباحث بیان شده را می پرسم.وی افزود: از اینرو تصور نمی کنم هر فرهنگ نیاز باشد که بخواهد کاملاً روشی جدید برای خود ابداع کند. اگرچه هر فرهنگی درصدد خواهد بود تا کشف کند که روش های موجود چگونه قابل کاربست و اطلاق به فرهنگ خودی است .
مدیر سایت «آموزش فلسفه به کودکان» در پایان تصریح کرد: تلاش و سعی آموزش فلسفه به کودکان این است تا بچه ها قدرتمند شوند و از جنبه فکری و عاطفی رشد یابند و شکوفا شوند.
بر این اساس زمینههای مشترک زیادی را می توان برای آموزش فلسفه به کودکان یافت که به درد همه جوامع و فرهنگ ها بخورد.