ارزیابان کتابهای دینی دفتر انتشارات و تکنولوژی آموزشی ، مسائل و مشکلات تولید کتابهای دینی در حوزه کودکان و نوجوانان را مورد بحث و بررسی قرار دادند.
در ابتدای این نشست، خانم کیا معاون ساماندهی منابع آموزشی و تربیتی، ایجاد فرصت اندیشیدن در حوزه مفاهیم دینی را یکی از متغیرهایی خواند که در کتابهای مذهبی، نسبت به سایر محورها کمتر مورد توجه مؤلفین بوده است و این سنجه هم در کتاب های تأیید شده و هم در کتاب های نامناسب نسبت به سایر متغیرها نمره کمتری کسب کرده و ضعف بیشتری را نشان میدهد.
کیا با اشاره به اینکه یکی از کارکردهای اصلی کتابهای دینی و مذهبی، پاسخ به پرسش های مذهبی دانشآموزان است تأکید کرد: به نظر کارشناسان و ارزیابان، این سنجه نتوانسته است نمره شایسته ای را به دست آورد.
کیا در بخش دیگری از سخنان خود، وضعیت کتابهای کمک درسی دینی را مورد بررسی قرار داد و گفت: کتابهای کمک درسی دینی در مقایسه با کتابهای دانش افزایی ضعیفتر ارزیابی شدهاند. به طوری که از ۵۴ کتاب ارزیابی شده فقط ۱۱ کتاب یعنی ۲۰ درصد مناسب شناخته شده است. این تعداد بسیار کم نیز با کسب حداقل امتیاز لازم و به عنوان کتاب درجه سه پذیرفته شدهاند که جای نگرانی دارد.
در ادامه نشست دکتر پرویز آزادی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و یکی از مؤلفان کتابهای درسی دینی با اشاره به وضعیت کتابهای دینی موجود در جامعه، نویسندگان کتابهای دینی را به چهار گروه تقسیم کرد و گفت: نخستین گروه از نویسندگان کتابها، قشر حوزوی و دانشگاهی است که دغدغه فقه دارد و از جنبه فقهی- احکامی وارد موضوع می شود. قشر دوم این گروه، قشر دانشگاهی است که نگاه دینی-اخلاقی دارد. این قشر دغدغه دین به معنای اعم آن را دارد و مانند قشر اول دغدغه فقه و احکام نداردکه میتوان کتابهای بسیاری را از آنها در بازار مشاهده کرد و از این جهت که اصول و قواعد کار را رعایت میکنند، بسیار موفقاند و با تفکر از پیش تعیین شده، میدانند که محصول را چگونه ارائه دهند که مخاطب با یک نگاه آن را کشف کند. گروه بعدی طیف مترجمان است؛ افرادی که مباحث مطرح در ادیان دیگر به ویژه مسیحیت را که فعال ترین دین در دنیاست، ترجمه می کنند. گروه چهارم نیز اقشاری هستند که تحت عنوان عرفانهای نوظهور، عرفانهای مادی، عرفانهای کاذب یا هر عنوانی که بتوان بر آنها گذاشت، فعالیت میکنند و آثاری تولید میکنند که جنبه آسمانی و الهی ندارد و چه بسا بازار را به قبضه خود درآوردهاند.
وی افزود: کافی است نگاهی اجمالی به کتابهای موجود در انتشاراتیها و فروشگاهها بکنیم و متوجه این قضیه بشویم که اگر ما به عنوان مؤلفان و مذهبی تلاش جدی نکنیم و اصول و قواعد کار را رعایت نکنیم، گوی رقابت توسط اقشار دیگر ربوده میشود.
آزادی سپس به ضعف های رایج و عمده کتابهای دینی پرداخت و تکرار ملال آور موضوعات را یکی از نقاط ضعف مهم تألیف کتابهای دینی شمرد و گفت: گاهی یک موضوع از سوی نویسندگان مختلف به کرات تکرار میشود؛ برای مثال دهها نویسنده داستان پیامبران را تکرار میکنند؛ بدون آنکه ایده پردازی خاصی صورت گرفته باشد، یا از زاویه جدیدی به موضوع نگاه شود که با کودک و نوجوان ارتباط بهتری برقرار کند. تکرار، یک آسیب جدی است که در بسیاری از آثار هم دیده می شود و دلیل آن هم فقدان ایده و ایده پردازی خلاق در عرصه تألیف است.
آزادی با تأکید بر این نکته که با وجود ایده، میتوان موضوعات تکراری را به شکلهای گوناگون و برای گروههای سنی مختلف مورد توجه قرار داد، گفت: مثلاً با ایدهپردازی موضوع دروغگویی و پرهیز از آن را میتوان از زوایای گوناگون، به روشهای متفاوت و به زبانهای مختلف برای کودک هشت ساله و ده ساله و چهارده ساله بیان کرد.
وی متن دشوار و سنگین را از دیگر ضعفهای قابل مشاهده در تألیف برشمرد و افزود:استفاده از قلم علمایی و الفاظ و جملات سنگین بیشتر از جانب قشر حوزوی احساس می شود و پیام آنها برای کودک و نوجوان قابل درک و فهم نیست. طبعاً باید کوشید مفاهیم و معانی را با زبانی ساده به کودک و نوجوان انتقال داد.
این مدرس دانشگاه، عدم آشنایی با زبانهای خارجی و بی اطلاعی از تجربههای صورت گرفته در جهان را از دیگر ضعف های مؤلفان دانست و گفت: منظور من این نیست که مؤلفان وارد عرصه ترجمه بشوند. آنها کافی است کتابهای دینی را به زبان اصلی بخوانند و اجمالاً درک کنند. ما در تولید کتابهای دینی به زبان عربی تجربههای موفقی را در کشورهایی مانند مصر و مراکش می بینیم. در زبانهای دیگر، کشورهایی مانند فنلاند نیز پیشرو و موفقاند. مطالعه این گونه کتابها و آشنایی با شیوه بیان آنها،
می تواند کمک شایانی به مؤلفان در شیوههای ارائه آموزههای الهی کند. تجربهای که از مطالعه این کتابها به زبان اصلی به دست میآید، از طریق ترجمه به دست نمیآید.
مؤلف کتابهای درسی دینی، بهرهگیری از منابع و مأخذ نامعتبر را یکی دیگر از مشکلات مهم کتابهای دینی برشمرد و گفت: مؤلفان کتاب های دینی گاه از منابعی استفاده میکنند که مبتنی بر اسرائیلیات و نقلهای جعلی است و شبهه فراوانی در صحت آنها وجود دارد. البته در مواردی هم کتاب با مراجعه به قرآن و روایات معتبر نوشته شده است، ولی برداشت شخصی و غیردقیق مؤلف و بی توجهی به تفاسیر معتبر موجب شده است محتوا با آیات یا روایات دیگر تعارض پیدا کند.
آزادی در بخش دوم سخنان خود به برشمردن راهکارهایی پرداخت که می تواند مشکلات را کاهش دهد. وی شناسایی مؤلفان فعال در عرصه کودک و نوجوان یا مستعد و آشنا با زبان و ادبیات این گروه را، به خصوص در قشر حوزوی، یکی از راه های مؤثر دانست و برگزاری نشستهای مؤلفان کتاب های دینی با هدف نقد و بررسی کتابها را در کمک به این هدف مؤثر خواند.
او همچنین برگزاری نشست هایی با هدف موضوعشناسی، آسیبشناسی و شناسایی نیاز مخاطب را ضرورت جامعه مؤلفان برشمرد. آشنایی مؤلفان و ناشران با راهنمای برنامه درسی و راهنمای تولید کتاب های آموزشی از دیگر راه کارهایی بود که پرویز آزادی برای رفع مشکلات کتابهای دینی کودکان و نوجوانان پیشنهاد کرد.
همتی دیگر سخنران این مراسم موضوع نشر کتابهای دینی را محور بحث خود قرار داد. به باور او ناشران کتابهای دینی ابتدا باید به این پرسش بنیادی پاسخ دهند که چرا باید برای کودکان و نوجوانان کتاب دینی منتشر شود و آن ها
چرا این کار را میکنند؟! تأمل و تفکر کافی درباره این پرسش و دادن پاسخ دقیق به آن از سوی ناشر (مؤلف و مترجم و….) خط سیر تولید کتب دینی را مشخص میکند.
مشاور مدیرکل دفتر انتشارات شناسایی نیازمندیهای مخاطبان را موضوع دیگری دانست که ناشران باید به آن توجه کنندو گفت: آنچه که در راهنمای برنامه درسی یا کتابهای درسی آمده است بخشی از نیازمندیهای جامعه مخاطب را از نگاه کارشناسان ذیربط نشان میدهد؛ اما ارتباط مستمر و مؤثر و رودررو با مخاطبان فرصت مغتنمی است که نیازمندیهای فراموش شده را عیان میکند و دیدگاه جدیدی را ارائه می دهد و فضای مناسبی را برای کشف نیازمندیهای دانش آموزان در زمینه تألیف، تصویر، داستان و … ایجاد میکند.
نقد جدی و مستمر کتابهای تولید شده، راهکار دیگری بود که همتی آن را برای افزایش کیفیت کتابهای دینی لازم دانست. وی حمایت های
مستقیم و غیر مستقیم از کتاب های دینی در طول ۳۰ ساله پس از انقلاب را یکی از آسیبهای حوزه تألیف کتابهای دینی خواند و گفت: این حمایتها موجب تولید کتابهای دینی عمدتاً نازل در بازار شده است. شاید اگر یک ستاد نقد وجود داشت، ناشر با وسواس فکری بیشتری به تولید اثر میپرداخت. وجود چنین ستادی باعث دقت در فرآیند تولید کتاب، دقت در نگارش، و در نتیجه افزایش کیفیت کتاب میشود که این کار استقبال جامعه مخاطب را به دنبال خود می آورد.
ناصر نادری آخرین و چهارمین سخنران نشست، ایدهپردازی در حوزه نشر، آثار دینی را بحثی قابل تأمل و پیچیده خواند و با توجه به بعد صنعتی نشر، گفت: در دنیای صنعت کیفیت محصول یک اتفاق نیست و در یک فرآیند اتفاق میافتد. صنعت نشر هم از این قانون پیروی
می کند و محصول یک فرآیند است. ایدهپردازی در صنعت نشر نیز به یک فرآیند و بستر نیاز دارد.
نادری بحث خود را به دو حوزه کتاب های
مرجع و کلیات و غیر مرجع تقسیم کرد و افزود: واقعیت این است که کتابهای مرجع و اطلس بزرگ سال، بهخوبی تولید میشود؛ ولی در حوزه کودک و نوجوان تعداد کتابهای مرجع انگشتشمار و با کمبود مواجه است لذامدیریت این بخش نیاز به سرمایه گذاری دارد و ماهیت آن کاری گروهی را میطلبد که در ایران ضعیف است. البته کتابهای مرجع تولید شده در حوزه بزرگسال با وجود آنکه از حیث محتوی غنیاند، ولی از لحاظ گرافیک، زبان، کتابسازی، صفحهآرایی، چاپ و تصویر هنوز قدیمیاند و گویی در دهه ۶۰ باقیمانده اند که نیاز به بازنگری دارند.
وی تأکید کرد: در حوزه کتاب های دینی، چه داستانی و چه غیر داستانی، کمبود خلاقیت به صورت جدی احساس می شود. برای مثال وقتی نویسندهای واقعه کربلا را از نگاه شخصیتهای منفی این واقعه روایت میکند، ما بایدبا یک اثر جدید و خلاق روبهرو شویم.
وی با اشاره به ضعفهای کتابهای دینی از لحاظ گرافیک، ویرایش و حتی چاپ، گفت: کتاب یک رسانه است. کتابهایی که قرار است تدوین شود باید با توجه به شرایط زمان و جامعه و از منظر مخاطب و روانشناسی آنها بررسی شود و برای رسیدن به ایده خوب و مناسب، از وجود اشخاص معتبر و موفق و صاحب نظر در پدیده نشر مشاوره گرفته شود .
نادری همچنین بازدید از نمایشگاه های کتاب خارج از کشور را برای ناشران تجربهای خوب دانست که میتوان از آن ها برای آشنایی با انواع قالبهای نوشتاری و اصول کتابسازی بهره گرفت.
او با انتقاد از کمبود کتاب هایی با محور سبک زندگی و مهارتهای زندگی بر مبنای دین، گفت: قریب به اتفاق کتابهایی که در این زمینه وجود دارد، ترجمه شده و غیربومیاند و اگر در زبان ضعف نداشته باشند، از لحاظ انگاره ها
الگوهای ذهنی با الگوهای دینی ما منافات دارند .
این نویسنده کتابهای دینی، تأکید کرد: هر اتفاق باکیفیتی در فرهنگ، به سه عنصر نیاز دارد: نگاه علمی، رفتار حرفهای و فضای اخلاقی. اگر در شهر فضای اخلاقی وجود داشته باشد، ولی رفتار حرفهای صورت نگیرد یا نگاه علمی نباشد کیفیت چهره نمینماید.
وی افزود: مدیریت حرفهای نشر،سازوکارهای حرفهای، مطالعه منابع دانشگاهی و استفاده از افراد مطلع در کیفیت تألیف، نتیجه مستقیم دارد. داشتن یک اتاق فکر با زاویه دیدهای مختلف و کارشناسان گوناگون، میتواند کمک شایانی به نشر و تألیف کند. یک نشر حرفهای باید شورای برنامهریزی بر مبنای یک فکر اولیه داشته باشد.
نادری در بخشی دیگر از سخنان خود با اشاره به اینکه ناشران نباید نگران سرمایهگذاری خود در تولید کتاب خوب باشند، گفت: کار با کیفیت مشتری خود را دارد. مثلاً می بینید که امروز بازار نشر به دنبال کارهای مجموعهای است و این نشان میدهد که خانواده ها حاضرند حتی یک مجموعه گران قیمت را بخرند به شرطی که آن را با کیفیت ببینند.
وی همچنین احترام به نویسندگان و پدیدآورندگان و هم فکری با آنان را در بروز ایدههای خلاقانه مؤثر دانست و با این جمله به سخنان خود پایان داد که عمده اتفاقات قوی در فرآیند اتفاق میافتد. فکر و بازنگری این مسیر تاثیر بهسزایی در رفع مشکلات دارد.
در انتهای این نشست سؤالاتی پرسیده شد که کارشناسان به آنها پاسخ گفتند.
یک معلم:در میان کتاب های درسی، کتاب هدیه های آسمانی از لحـاظ محـتوا جز
ضعـیف ترین کتابهایی است که برای بچهها تألیـف شده اسـت. میشـود در این زمـینه توضیح بفرمایید.
آزادی: خیلی کوتاه یادآوری میکنم که یک کتاب درسی، معمولاً بر اساس راهنمای برنامه درسی تدوین میشود. این راهنما مشخص میکند که در یک پایه، چه موضوعی، تا به چه حد و به چه نحوی نوشته شود. وقتی مؤلفان انتخاب شدند، کتاب را درس به درس، بر اساس اصول و معیارهای گوناگونی که باید رعایت شود، تألیف میکنند و پس از تأیید شورای برنامه ریزی، به استانهای مختلف ارسال میشود تا در هر استان به صورت آزمایشی در ۱۰ مدرسه تدریس شود. کتاب بر اساس بازخوردی که معلمان مدارس نشان میدهند، بازنویسی میشود. البته پس از طی این مراحل، باز هم راه بسته نیست و اگر در اجرای سراسری کتاب مشکلی پیش آید، بازهم بازنگری میشود. در هر حال، اگر به صورت مصداقی و موردی، نمونهای هست بفرمایید تا بررسی شود.
یک معلم دیگر: من می توانم به عنوان مصداق، به داستان حضرت موسی اشاره کنم که قصه ایشان، در کتابهای دینی پایه های سوم، چهارم و پنجم آمده است. اما هر بار بخشی از قصه زندگی ایشان آمده و قصهها از توالی و انسجام کافی برخوردار نیستند. این نحوه تألیف، مانع از تمرکز دانشآموزان میشود. آیا بهتر نیست مثلاً ما قصه حضرت موسی را تمام کنیم و بعد به سراغ پیامبران دیگر یا ائمه معصومین علیهمالسلام برویم؟ همین طور شایسته بود توضیح برخی کلمات سخت، در پایان کتاب میآمد. گاهی حتی معلمان هم متوجه بعضی کلمات و واژگان سخت متن نمیشوند؛ چه برسد به دانشآموزان.
همتی: اجازه بدهید من از این بحث استفاده کنم و نکتهای را بگویم. وقتی که مؤلف کتاب درسی، کتابی را مینویسد، یک پیش فرض دارد و آن این است که بین او به عنوان مؤلف و بین مخاطب به عنوان دانشآموز واسطهای به نام معلم وجود دارد. اگر کتاب درسی کاستی داشته باشد، میتوان آن را به واسطه معلم برطرف کرد. معلم برای اینکه آن کاستیها را برطرف کند به ابزار نیاز دارد و آن ابزار کتاب است. اکنون
می توان دریافت که چرا برای سازمان پژوهش، که برنامه درسی تولید می کند، کتاب غیردرسی مهم است. در مدرسه مطلوب، جایی هست برای یادگیری که به آن مرکز یادگیری میگوییم و آن کتابخانه مدرسه و کتابخانه کلاسی است. دانشآموز درسی را میخواند و سؤالی برایش پیش میآید. شما میتوانید کتابی را از کتابخانه کلاس بردارید و در اختیار دانشآموز بگذارید.
یک ناشر: در صحبت ها اشاره شد که یکی از مشکلات کتاب های دینی، ضعف تکنیک است. لطفاً مثالی بزنید که منظور از ضعف تکنیک در این کتابها چیست؟
رضایی: سنجهای که مطرح شد، «استفاده ازروش های نو و تکنیکهای گوناگون در بیان موضوعات دینی» بود. به زبان خیلی ساده یعنی، نویسندگان کتابهای دینی در بیان مطالب خود از شیوههای نوین یا از شیوههای متنوع و متفاوت بهره نمیگیرند. این سنجه، حتی در کتابهایی که نهایتاً مورد تأیید قرار گرفتهاند، بهطور میانگین امتیاز پایینی کسب کردهاند.
برای مثال داستان پیامبران را در نظر بگیرید. اگر به بازار نگاه کنید، تعداد بسیار زیادی از کتابها را میبینیم که هر سال منتشر میشوند؛ اما اغلب آنها شبیه به هم هستند. اغلب این قصهها یک روایت خطی و بدون فراز و فرود داستانی دارند و معمولاً از ابتدای زندگی آغاز میشوند و تا به انتها میروند. من خودم هم برای مخاطب کودک داستان پیامبران نوشتهام و
می دانم دامنه خیال در آن جا بسیار محدود است و نویسنده میترسد مبادا در دام تحریف بیفتد؛ اما همیشه راه نوآوری بسته نیست.
با این وصف خیلی کم پیش میآید در یک کتاب، برشی از زندگی یک پیامبر آورده شود؛ یا مثلاً داستان از انتها آغاز شود و به گذشته برگردد یا حتی عناصری به قصه افزوده شود که کارکرد قصه را متفاوت بنماید. در نتیجه، گویی آثار، رونوشتی از هم هستند. اگر قرار است نویسنده قصه ای بنویسد که هیچ فرقی با قصه های نویسنده الف نداشته باشد، چه نیازی است که ناشر بر روی این قصه سرمایهگذاری مجددی بکند؟
