مهمترین گام در راه روبهرو شدن با محرکهای فشارزا در کار معلمی، شناخت چگونگی بروز آنها در کار تدریس است.تشخیص اینکه فشار روانی یکی از علل ناراحتیهای مختلف معلمان است،بسیار اهمیت دارد؛زیرا وقتی وی متقاعد شود بروز ناراحتیهایش به سبب فشارهای آشکار یا ناشناختهء روانی است در آن صورت بهتر میتواند با آنها مقابله کند.احساس اینکه معلمی کار خود را درست انجام نمیدهد،ممکن است علت عمدهء فشار روانی باشد.این فشار روانی به اشکال مختلف ظاهر میشود و علل گوناگونی دارد.
سه شیوه یا رویکرد اساسی برای درک ماهیت فشار روانی وجود دارد:
معرفی مقاله
محرکهای فشارزا در کار معلمی و استراتژیهای مقابله با آنها
نوشتهء دکتر مصطفی نیکنامی
مهمترین گام در راه روبهرو شدن با محرکهای فشارزا در کار معلمی، شناخت چگونگی بروز آنها در کار تدریس است.تشخیص اینکه فشار روانی یکی از علل ناراحتیهای مختلف معلمان است،بسیار اهمیت دارد؛زیرا وقتی وی متقاعد شود بروز ناراحتیهایش به سبب فشارهای آشکار یا ناشناختهء روانی است در آن صورت بهتر میتواند با آنها مقابله کند.احساس اینکه معلمی کار خود را درست انجام نمیدهد،ممکن است علت عمدهء فشار روانی باشد.این فشار روانی به اشکال مختلف ظاهر میشود و علل گوناگونی دارد.
سه شیوه یا رویکرد اساسی برای درک ماهیت فشار روانی وجود دارد:
رویکرد اوّل به مطالعهء فشار روانی اعمال شده روی معلم میپردازد. رویکرد دوم به اشکال واکنش معلمان نسبت به فشارها مربوط میشود. رویکرد سوم فشارها،واکنشها و نیز منابع مقابله با فشار روانی را مورد مطالعه قرار میدهد.
عواملی که موجب بروز فشار روانی در معلمان میشود،متعدد و متنوع
است؛مانند مشکلات ناشی از نقش معلم،مشکلات ناشی از شرایط نامطلوب کاری معلم و مشکلات رفتاری دانشآموزان.با توجه به فشارهای گوناگونی که از نواحی مختلف به معلم وارد میشود،میتوان واکنشهای معلمان را به چهار طبقهء اساسی تقسیمبندی کرد:پاسخهای رفتاری،هیجانی- عاطفی،فکری-روانی و جسمانی.اجرای برنامهها و روشهای آموزشی کاهش فشارهای روانی،فرد را قادر میسازد که از عهدهء حل مشکلات و فشارهای ناشی از آنها برآید.
در مقالهء حاضر جهت کاهش محرکهای فشارزا در کار معلمی پیشنهادهایی به دستاندرکاران تعلیم و تربیت داده شده است که توجه خوانندگان محترم را به آن جلب میکنیم.
این مقاله را آقای دکتر مصطفی نیکنامی،عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تهیه کرده و در اختیار فصلنامه قرار داده است که به این وسیله از ایشان قدردانی میشود.
«فصلنامه»
محرکهای فشارزا در کار معلمی و استراتژیهای مقابله با آنها
نوشتهء:دکتر مصطفی نیکنامی
مقدمه
اوّلین گام برای روبهرو شدن با فشارها،پذیرش و شناخت چگونگی بروز آنها در کار تدریس است.پذیرش اینکه به خاطر داشتن ضعف شخصیتی و نقص در حرفهء خود دچار احساس اضطراب و فشار شده از جانب خود او بسیار مشکل است.برای معلمان بسیار آسانتر است که مشکلات کلاس را به جان بخرند؛با آن مواجه شوند؛در مقابل آن بایستند و با آن مبارزه کنند تا اینکه برچسب یک معلم بد به آنها زده شود.برای بسیاری از معلمان بسیار دشوار است که از مشکلات خود در برابر همکارانشان پرده بردارند و دربارهء آنها صحبت کنند؛زیرا ممکن است آنان این معلمان را در حرفهء خود عاجز و ناتوان بپندارند.چنین معلمانی حتی از درخواست کمک از جانب همکاران خود طفره میروند.
چنین طرز تلقی یا خودپنداری به وسیلهء معلمان،موجب بروز ناراحتیها و اختلالات گوناگون بدنی،روانی و روان-تنی۱در آنها میشود.تشخیص اینکه فشار روانی۲علل ناراحتیهای
مختلف معلمان است،بسیار اهمیت دارد؛زیرا وقتی او متقاعد شود که علل بروز ناراحتیهایش فشارهای آشکار یا ناشناخته است،در آن صورت بهتر میتواند با آنها مقابله کند.
دومین گام،آگاهی از معنای واژهء فشار روانی است.از دیدگاههای مختلف تعریفهای گوناگونی از این واژه شده است که خوشبختانه وجوه اشتراک زیادی باهم دارند.
اساسا فشار روانی واکنشهای فیزیولوژیکی یا روانشناختی است که افراد در پاسخ به رویدادهای محیطی از خود نشان میدهند.به تعبیر دانشمندان”فشار روانی نتیجهء فشارهای فیزیولوژیکی است که به وسیلهء محرکهای خارجی،بر سیستم داخلی فرد،اثر گذاشته است”(۱).
دانهام،روانشناس و مشاور انگلیسی تقریبا تعریفی جامع از فشار روانی ارائه کرده است.به اعتقاد او فشار روانی”فرآیند واکنشهای رفتاری،روانی،فکری و فیزیکی است که در اثر فشارهای طولانی و فزاینده یا فشارهای جدید به وجود آمده و به نحوی بارز بزرگتر از آستانهء تحمل آن است”(۲).از بررسی مجموع تعریفهایی که دانشمندان در اینباره ارائه دادهاند، میتوان گفت که فشار روانی یک فرآیند رفتاری،هیجانی و ذهنی با پیآمدهای فیزیکی است که بر اثر فشارهای ممتد و طولانی به وجود میآید و بهطور بارزی از منابع مقابله با آن بزرگتر است.با این مقدمه،به بیان زمینههای بروز فشار روانی در معلمان و راههای مقابله با آن میپردازیم.
رویکردهای شناخت و درک ماهیت فشار روانی در معلمان
احساس اینکه معلمی کار خود را درست انجام نمیدهد،ممکن است یک علت عمدهء فشار روانی باشد.این فشار روانی به اشکال مختلف ظاهر میشود و علل گوناگونی دارد.
رویکرد اوّل،به مطالعهء فشار روانی اعمال شده روی معلم میپردازد.این رویکرد معلمان را به صورت انسانهایی میبیند که دارای ظرفیتهای مشخصی هستند.مطابق این دیدگاه،هر انسانی ظرفیت محدود و معینی دارد.معلمان نیز تا میزان مشخصی میتوانند فشارهای روانی را تحمل کنند؛اما هنگامی که فشار روانی از حد ظرفیت و توانایی آنها فراتر برود،غیرقابل تحمل میشود و موجب صدمات جسمانی،روانی یا هردو میگردد.
براساس این نظریه،فشار روانی مجموعهای از علل است نه مجموعهای از نشانهها(۳).بنابراین باید به جستوجوی علل بروز فشار روانی در معلمان پرداخت.با توجه به تفاوتهای فردی معلمان،واکنش آنها نسبت به فشارهای گوناگون متفاوت است؛به همین جهت ممکن است نشانهها و علایم فشار روانی نیز به اشکال گوناگون ظاهر شود.عوامل یا محرکهای فشارزا۳دامنهء
گستردهای در معلمان دارند و از شخصیت خود معلمان گرفته تا عوامل درون و برون سازمانی را تشکیل میدهند.
شیوه یا رویکرد دوم،به اشکال واکنش معلمان نسبت به فشارها مربوط میشود.این اشکال ممکن است به صورت بیماریهایی همچون سردرد،گرفتگی عضلانی،اضطراب،عدم توانایی برای ارتباط با دیگران،بیماریهای رودهای و معدهای و ناراحتیهای شدید بروز کند.این دیدگاه فشار روانی را به عنوان یک حالت روانی نامطلوب،مثل تنش،اضطراب،خستگی مفرط و ناکامی،تعبیر میکند(۴).براساس این نظریه،مفهوم فشار روانی برحسب میزانی که فرد سطحی از اضطراب یا تنش را تجربه میکند تعریف میشود و نشانههایش در مواردی بدین ترتیب قابل تشخیص است: تهییجشدگی(بیتابی و بیقراری)۴،افسردگی۵،تحریکپذیری۶،عدم تمرکز۷،تنیدگی شدید۸، ماتمزدگی۹،احساس بیهودگی۱۰،و ناتوانی در کنترل خود۱۱٫
رویکر سوم به مطالعهء فشارها،واکنشها و نیز مطالعهء منابع مقابله با فشار روانی مربوط میشود که معلمان از آنها برای روبهرو شدن با مشکلاتشان استفاده میکنند.براساس این دیدگاه،تأکید بر اهمیت شناخت عواملی است که معلمان آنها را فشارزا تلقی میکنند و نیز رفتارهایی که معلمان برای مقابله با این محرکهای فشارزا به کار میبرند.دانشمندان الگو یا رفتار مقابله با فشار روانی را کاربرد مهارتها،روشها و دانش اکتسابی فرد در تلاش برای درک و مطالعهء فشار روانی تعریف میکنند(۵).بر این اساس،توجه بیشتر باید به رفتار حل مسأله و مقابله با فشار روانی معطوف شود.مطالعه و شناخت عوامل فشارزا و نوع واکنشهایی که معلمان در مواجهه و مقابله با فشارها اتخاذ میکنند،میتواند در کاهش یا رفع آنها بسیار مؤثر باشد.
برمبنای این رویکرد،مقدار فشار روانی که یک معلم در موقعیتهای مختلف در مدرسه تجربه میکند،بستگی به سه عامل زیر دارد:
۱٫ارزیابی محرکهای فشارزا و روشهای معلم برای مقابله با آنها.
۲٫پیشبینی تقاضاهای آتی که موجب فشار روانی میشود و نیز حالت آمادگی برای مقابله با آنها.
۳٫میزان آمادگی و تمرین مهارتهای ضروری برای معلم،به منظور مقابلهء مؤثر با فشارهای کاری(دانهام،۱۹۹۲).
محرکهای فشارزا در کار معلم
عواملی که موجب بروز فشار روانی در معلمان میشود،متعدد و متنوع است.اما در اینجا تنها به بحث در مورد چند مشکل که باعث بروز این فشارها میشود،میپردازیم:مشکلات ناشی
از نقش معلم،مشکلات ناشی از شرایط نامطلوب کاری معلم و مشکلات رفتاری دانشآموزان.
تعارض وابهام نقش۱۲
به اعتقاد دانشمندان،مشکلات ناشی از تضاد و ابهام نقش از علل عمدهء فشار روانی معلمان محسوب میشوند(۲).تدریس معلم هنگامی که با مسؤولیتهای دیگر او توأم میشود،موجب بروز فشار روانی میگردد؛حتی وقتی مسؤولیت تدریس معلم با مسؤولیتهای اجتماعی او در مدرسه تلاقی میکند،فشار روانی به وجود میآورد.برای مثال،معلم در تدارک تدریس کلاس درس خود است و مدیر مدرسه بدون اطلاع قبلی مسؤولیتی مهم و فوری از او میخواهد(تهیهء یک گزارش یا شرکت در یک مجمع علمی از سوی مدرسه)که معلم اطلاعات و وقت لازم را برای انجام آن در اختیار ندارد یا والدین یکی از دانشآموزان درست موقعی که معلم در کلاس درس مشغول تدریس موضوع مهمی است،خواستار ملاقات با معلم دربارهء رفتار فرزند خود است(درحالیکه معلم اعتقاد دارد این کار در حوزهء مسؤولیتها و وظایف خود مدیر و مدرسه است).هریک از این موقعیتها از نظر معلم میتواند تضاد نقش او را آشکار کند.بهطور کلی انتظارات مختلف و متضاد والدین،دانشآموزان،مدرسه،همکاران،سازمان آموزش و پرورش،مطبوعات و سایر رسانههای گروهی و نیز تفسیرهایی که از عدم کارآیی و اثربخشی مدارس و به ویژه معلمان میکنند،موجب بروز یا تشدید فشار روانی معلمان میگردد.زمانی که در برنامههای آموزشی و درسی یا در خطمشیهای آموزشی تغییراتی ایجاد میشود،درحالیکه این تغییرات خارج از اراده،کنترل،تصمیم،علاقه،پذیرش و آمادگی معلم است یا اجرای تغییرات در توان معلم نیست اما درعینحال قدرت مخالفت با آنها را ندارد و یا مقاومت در مقابل تغییرات موجب افت عملکرد آنها میشود،فشار روانی در معلم ایجاد یا تشدید میگردد.در بسیاری از موارد،انتظارات والدین در مورد پیشرفت تحصیلی دانشآموزان با انتظارات معلمان در تضاد آشکار قرار دارد.این در حالی است که عدم موفقیت فرزندانشان ناشی از مؤلفههای دیگری غیر از معلم است؛اما معلم مقصر اصلی شناخته میشود.
در مواقعی هم مدیران مدارس انتظارات فوق العاده یا خارج از چارچوبهای معین سازمانی دارند که انجام آنها با اصول و فلسفهء کاری معلمان مغایر است و در نتیجه،موجب فشار روانی شدید در آنها میشود.اما از سوی دیگر،عدم اجابت دستورات مدیر پیآمدهای احتمالی ناخوشآیند و پیشبینی نشدهء شغلی دیگری برای آنها دارد.هنگامی که حجم دروس موظف یک معلم در مدت زمان تعیین شده از سوی آموزش و پرورش قابل اجرا نیست،اما از معلم انتظار میرود که محتوای دروس را بهطور اثربخشی تدریس کند و به اتمام برساند،تضاد و ابهام ایجاد شده موجب بروز فشار روانی زیادی در معلم میشود.
اگر همهء افراد درک و برداشت یکسانی از نقش معلم داشتند و معلم در هر شرایط یا وضعیتی میتوانست انتظارات گوناگون افراد مختلف را برآورده سازد،شاید در آن صورت تضاد نقش معلم کاهش مییافت.در حقیقت،تعریف نظری نقش معلم با زمینهء عملی کار او تفاوت بسیار زیادی دارد و به سختی میتوان فاصلهء میان این دو را از بین برد.انتظارات متضاد از معلم و نقشهای متضادی که او باید ایفا کند،همواره زمینهساز فشار روانی در معلم میشود.تقاضاهای روزافزون از نقش معلم،ارتباط و تعارض آن با اثربخش کردن هزینههای آموزش و پرورش، افزایش کارآیی معلم و گران شدن هزینههای مردمی آموزش و پرورش همه از محرکهای فشارزای کار معلم محسوب میشوند.به اعتقاد صاحبنظران تعلیم و تربیت،تفاسیر گوناگون از نقش معلمان و انتظارات کاملا متفاوتی که از نقش آنان وجود دارد و نیز تضاد میان آنها،موجب بروز فشار روانی در معلمان میشود(۶).
به اعتقاد دانهام برای معلمانی که تجارب حرفهای خود را در یک فرهنگ کاملا متفاوت با فرهنگ امروز کسب کردهاند،این تحولات بسیار ناخوشآیند است(۲).
شرایط نامطلوب کاری معلم
دستهء دوم از عوامل فشارزا ناشی از شرایط دشوار کار معلم است.وقتی که محیط فعالیت معلم نامناسب و مشکلآفرین باشد،معنایش آن است که وی از سه جهت تحت فشارهای مختلف قرار گرفته است:فشارهای فیزیکی۱۳(ساختمانی)،فشارهای مالی۱۴،فشارهای سازمانی۱۵(دانهام، ۱۹۹۲).
۱٫فشارهای فیزیکی(ساختمان مدرسه):جنبههای فیزیکی شرایط کاری نامناسب معلم شامل مدارسی میشود که اصولا و از ابتدا برای این منظور ساخته نشدهاند؛ویژگیهای یک مدرسهء خوب را ندارند و به هیچوجه برای فعالیتهای آموزش و پرورش مناسب و شایسته نیستند.فشارهای فیزیکی بهطور عمده عواملی هستند که در کلاس درس موجب آزار و اذیت معلم میشوند. مدارس کوچک و قدیمی که فاقد هرگونه تجهیزات و تسهیلات آموزشی و پرورشی هستند؛ کلاسهای بیقواره که از اندازهء مناسب،نور و روشنایی و وسایل کمک آموزشی یا سایر استانداردها برخوردار نیستند؛راهروها و کریدورهای باریک و بیرنگ و رو؛میز و نیمکتهای کهنه و کثیف و شکسته؛سر و صدای زیاد سایر کلاسها و صداهای بیوقفه و غیرقابل کنترل خارج مدرسه و سر و صدای ناشی از ورزش و بازی کودکان در زنگهای ورزش همه از محرکهای فشارزای کار معلم محسوب میشوند.بعضی از معلمان با سر و صداهای گوناگون که پارازیتهای آموزشی۱۶محسوب میشوند،خیلی زود از کوره در میروند و عصبانی، برافروخته و ناراحت میشوند؛اما برخی دیگر نسبت به این وضع کاملا بیتوجه و بیتفاوت
هستند،به طوری که کلاس خودشان نیز با سایر سر و صداهای مدرسه همسو و هماهنگ میشود و از این بابت مورد سرزنش سایر همقطاران خود قرار میگیرند.این مشکلات محرکهای فشارزایی هستند که در کلاس درس موجبات آزار و اذیت معلم را فراهم میکنند و موانع آموزشی بسیار مهمی به شمار میآیند که مقابله با آنها در اکثر موارد در اختیار یا در توان معلم نیست.هرچند اهمیت محیط کار معلم و نقش آن میتواند بر فرآیند آموزش و نتایج حاصل از آن تأثیری بهسزا داشته باشد،اما در محیطهای آموزشی ما تاکنون به این نوع مسائل اهمیت چندانی داده نشده است و آنها را جزء مسائل پیشپاافتاده،کماهمیت یا در ردههای بسیار بیاهمیت قرار دادهاند.
۲٫مشکلات مالی:مشکلات اقتصادی روزبهروز بزرگتر میشوند و از اهمیت و حساسیت بیشتری برخوردار میگردند.به رغم افزایش بودجهء آموزش و پرورش-به علت رشد سریع جمعیت دانشآموزان-بودجهء مدارس کاهش مییابد.کاهش بودجهء مدارس به معنای کاهش تجهیزات و امکانات فعلی مدارس است و این کاهشها ارزش و اعتبار مدارس را به دنبال دارد.تخصیص بودجههای کم و ناکافی برای حفظ و نگهداری و نوسازی مدارس از نظر معلمان به معنای کم شدن فرصتهای پیشرفت حرفهای برای آنان و محدود شدن چشماندازهای امیدوارکننده است.از سوی دیگر،وجود تورم فزاینده برای قشر معلمان با حقوق و مزایای ثابت و عدم تعادل بین درآمدها و هزینههای آنها و فشارهای ناشی از آن موجب بروز فشار روانی در معلمان میشود و زمینههای ظهور امراض جسمانی،رواین یا روان-تنی را در آنها فراهم میآورد.در کشور ما اگرچه در سالهای اخیر هم برای توسعه،نوسازی و تجهیز مدارس و هم برای افزایش حقوق معلمان اقداماتی به عمل آمده است،اما این اقدامات آن قدر مؤثر نبوده است که باعث کاهش فشارهای معلمان شود؛زیرا هنوز مشکلات مالی از جنبههای دیگر هم موجبات ناراحتی معلمان را فراهم میکند.
مشکلات اقتصادی بسیاری از خانوادهها به معنای صرف هزینههای ناکافی برای تغذیهء درست دانشآموزان در سنین رشد است.تغذیهء نامناسب،رشد نامناسب با سن دانشآموزان را در پی دارد که همین عامل اثرات ناخوشآیندی بر قوای ذهنی دانشآموزان میگذارد.تعویق رشد جسمانی بر فرآیند رشد فکری و روانی کودکان اثر میگذارد و این به نوبهء خود در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان تأثیر دارد.دانشآموزانی که از لحاظ سن و سال آمادگیهای لازم را برای یادگیری کسب نکردهاند،یعنی در فرآیند رشد به مرحلهء آمادگی برای یادگیری و انجام تکالیف نرسیدهاند،برای معلمان مشکلآفرین و اضطرابآور میشوند.معلمان باید طی یک زمان معین، میزان قابل توجهی از دروس را به خوبی به این دسته از شاگردان تفهیم نمایند؛در غیر این صورت، نتایج خوبی عاید آنان نخواهد شد و معلمان تصویر ذهنی ضعیف و ناخواستهای از خود ارائه
خواهند داد.مسائل و مشکلات مالی از ابعاد مختلف سازمانی،شخصی و دانشآموزی موجب آزار روانی و فکری معلمان میشوند.بدیهی است ادامهء این مشکلات ناراحتیهای معلمان را نیز تشدید و تقویت میکند.
۳٫مشکلات سازمانی:این دسته از مشکلات بهطور عمده ناشی از مسائل سازمانی آموزش و پرورش،مدرسه و سبکهای مدیریت و رهبری مدیران است.تعارض و کشمکش میان مسؤولان آموزش و پرورش و مدیران مدارس،مدیران مدارس و معلمان،معلمان و سایر همکاران که در نتیجهء صدور بخشنامهها و دستور عملهای فراوان و مکرر و تدوین خطمشیها و رویههای مختلف سازمانی به وجود میآید،معلمان را دچار فشار روانی میکند؛به ویژه هنگامی که مشاهده میشود مدیران و معلمان مدارس مختلف براساس تفسیرهای گوناگون شخصی اقدام به انجام کاری کردهاند.نبود ارتباطات مفید و حرفهای میان کارکنان آموزش و پرورش که موجب تسهیل و پیشبرد کار معلمان میشود؛دسترسی نداشتن به مراجع حرفهای و تخصصی در مدارس که بتواند پاسخگوی مسائل و مشکلات مربوط به حرفهء معلمان باشد؛عدم صلاحیت یا ناتوانی مدیریت مدارس در شناخت و حل مشکل معلمان و پیروی کادر آموزشی از کادر اداری در سلسله مراتب سازمان(یعنی پیروی سطح فنی مدرسه از سطح اداری)و تضاد دائم بین این دو سطح سازمانی؛ دور بودن معلمان از مراکز تصمیمگیری؛فقدان اتحادیههای حرفهای و صنفی و سرانجام نبودن افرادی که بتوانند در مدرسه مکمل فعالیتهای آموزشی یا نقش معلمی بشوند(از قبیل روانشناسان تربیتی،مشاوران تحصیلی و شغلی،مددکاران اجتماعی یا روانشناسان آموزشگاهی)،فشارهایی را بر معلمان وارد میکند که بیشتر اوقات کنترل این منابع فشار از قدرت آنان خارج است و بنابراین راههای مقابله با آنها نیز بسیار پیچیده و مشکل و در پارهای از موارد حتی غیرممکن میباشد.
مشکلات رفتاری دانشآموزان
مشکلات رفتاری دانشآموزان از جمله مهمترین محرکهای فشارزا در کار معلمان محسوب میشود.مشکلات رفتاری دانشآموزان به هر علتی که باشد(علل شخصی،خانوادگی،اقتصادی، اجتماعی یا اجتماعی-آموزشگاهی)به نوبهء خود مشکلات فراوانی را برای معلمان به وجود میآورد؛نظم کلاس را بر هم میزند؛روال کار معلم را آشفته میکند؛رشتهء افکار معلم را مختل میسازد و تدوام کار و فعالیت کلاسی را بهطور ثمربخشی غیرممکن میکند.اینکه معلمی نتواند کلاس درسش را اداره کند یا نظم را به کلاس برگرداند و یا دانشآموزی را وادار به اطاعت سازد، برای او بسیار زجرآور است؛زیرا این طرز فکر یا نگرش دانشآموزان نسبت به معلم به تدریج به صورت پیشگویی یا باوری در میان آنها رایج میشود و معلم را به صورت فردی سست و
ضعیف النفس مینمایاند که به دانشآموزان اجازه میدهد هرطور که میخواهند با او رفتار کنند. برای بسیاری از معلمان پذیرش یک مورد یا مواردی از اخلال یا بینظمی مقطعی بسیار آسانتر است تا پذیرش این نوع نگرش تعمیم یافته در مورد خودش.
دانشمندان و پژوهشگران بسیاری مشکلات رفتاری دانشآموزان در مدارس و مقاطع مختلف تحصیلی را مورد مطالعه و تحقیق قرار دادهاند.جونز طی تحقیقی به رفتار دانشآموزانی که موجب بروز فشارهایی در میان معلمان شده و معلمان آنها را به عنوان مختلکننده،پردردسر و مزاحم،پرخاشگر،ناسازگار،بیمیل و بیقرار توصیف کردهاند،اشاره میکند(۷).به اعتقاد معلمان،این رفتار دانشآموزان به وسیلهء اختلالات روانی یا رفتاری به وجود آمده است(۸). نسبت به دانشآموزانی که آشکارا با معلمان و سایر دانشآموزان پرخاشگری میکنند، دانشآموزانی که از همکاری با معلمان امتناع میورزند و در کلاس هیچگونه کار و تکلیفی انجام نمیدهند و از کار طفره میروند بیشتر شامل این عناوین یا برچسبها میشوند.طیف گستردهای از اینگونه رفتارهای دانشآموزان در بسیاری از مدارس دیده شده و موجب احساس اضطراب و ناراحتی در معلمان گردیده است.تحقیقی که به وسیلهء لارنس،استید و یانگ در مدارس متوسطهء انگلستان انجام شده است،نشان میدهد رفتارهای دانشآموزانی که موجب اختلال در کار معلم-و در نتیجه فشار روانی-میشوند شامل مواردی از این قبیل است:تأخیر عمدی در آمدن به کلاس،اخلال در دروس،بددهنی،امتناع از همکاری،حرف زدن و خودداری از پذیرش دستورات مشروع معلم(۹).اشکال دیگر رفتارهای دانشآموزان که موجب بروز مزاحمت و دردسر در کلاس معلمان میشود،در تحقیقات پژوهشگران دیگری گزارش شده است.برای مثال،خشونت،پرخاشگری،خسارت به اموال مدرسه،دزدی و تهدید به خشونت،از جملهء این رفتارهاست.این رفتارها فشارهایی بر معلمان وارد میکند که برخی اوقات از حد توان و ظرفیت آنها برای مقابله با اینگونه رفتارهای مختلکننده خارج است.نمونههای مشخصی از ناهنجاریهای رفتاری دانشآموزان که فشارهای مختلفی بر معلمان تحمیل میکند، به وسیلهء مک مانوس به صورت زیر ارائه شده است:
دیر رسیدن به کلاس،کتک زدن سایر دانشآموزان،تقاضاهای مکرر برای رفتن به دستشویی،فرار از درس،سیگار کشیدن در دستشویی،سرپیچی از انجام تکالیف، شوخیهای گستاخانه با معلم،دعوا کردن با دیگران در کلاس،پرتاب کردن مداد از آن طرف کلاس،صحبت کردن به هنگام تدریس معلم،برداشتن اموال دانشآموزان،انجام ندادن تکالیف درسی،خطخطی کردن راهروها،آسیب رساندن به اثاثیهء کلاس،پوشش و آرایش ناهنجار،تاب خوردن روی صندلی توأم با بیاعتنایی به مقررات،دعوا کردن در حیاط مدرسه،تهدید کردن معلم،فحش دادن به دانشآموزان در کلاس،امتناع از تنبیه شدن،ترک کلاس زودتر از وقت
مقرر(۱۰).
در تحقیقات دیگری به رفتارهایی چون خارج از نوبت صحبت کردن،مانع انجام کار سایر دانشآموزان شدن،صداهای غیرضروری درآوردن،طفره رفتن از انجام تکالیف،به موقع در کلاس حاضر نشدن و بدون اجازه از صندلی خارج شدن اشاره شده است(۱۱).در مقام مقایسه با مسائل بسیار مهم و مشکلآفرین،از قبیل خشونت فیزیکی نسبت به معلمان،دعوا کردن،فحش دادن،آزار و اذیت کردن و تخریب کردن،شاید موارد بالا تقریبا ناچیز و حتی کماهمیت به نظر برسند.دانشمندان و پژوهشگران مرکز مطالعات کودک دانشگاه بیرمنگام طی تحقیقاتی به این نتیجه رسیدند که بهطور کلی معلمان خیلی بیشتر نگران و متوجه رفتارهای بد،جزیی و پایدار هستند تا مواجهه و مقابله با رفتارهای نابهنجار،موردی و زودگذر(۱۲).
تعداد زیادی از معلمان این رفتارهای جزیی اما پیوسته و پایدار در دانشآموزان را مخل کار و تدریس خود در کلاس درس میدانند.برای بسیاری از معلمان نیز این رفتارها موجب احساس ناکامی و شکست از یک سو و مشاجره و درگیری در مدرسه از سوی دیگر میشود.دستهء دیگری از معلمان ادعا میکنند که برای سر و سامان دادن به مسائل انضباطی دانشآموزان در کلاس درس،جریان تدریس آنها بارها متوقف میشود یا به تأخیر میافتد و خود این مشکلات به عنوان محرکهای فشارزا،فشار روانی را در آنها تشدید میکند.در تحقیق دیگری که در مورد فشار روانی شغلی در میان معلمان انجام گرفته است،ده منبع بالای فشار بر روی معلمان به شرح زیر مشخص شده است:عدم حمایت دولت از معلمان،تغییرات پیوسته،عدم وجود اطلاعات در مورد این تغییرات،فقدان احترام به معلمان،برنامهء درسی ملّی کشور،حقوق نامتناسب با مقدار کار،ارزیابی از دانشآموزان،مشکلات رفتاری دانشآموزان،فقدان وقت لازم برای ملاقاتهای ضروری و عدم وجود رابطه میان مهارت تدریس(معلمی)و ارتقای شغلی(۱۳).
یکی از مسائل مهم دیگری که معلمان درگیر آن هستند،بعد مسافت رفت و برگشت به مدرسه است که در طول روز باعث اتلاف وقت زیاد میشود.حمل کتابها و لوازم زیاد،بدون داشتن وسیلهء ایاب و ذهاب بسیار خستهکننده و فشارزا است.معلمانی که باید هر روز صبح در ساعتی معین و بدون تأخیر در مدرسه حاضر شوند،درحالیکه راه آنها بسیار دور و مستلزم تعویض چند وسیلهء نقلیه است و همواره دغدغهءخاطر دارند که آیا به موقع خواهند رسید یا باید منتظر صورت اخمآلود و سرد مدیر خود باشند،همواره در معرض کمخوابی،خستگی و ترس و اضطراب ناشی از تأخیر خود هستند.
واکنشهای معلمان نسبت به فشارهای روانی
با توجه به فشارهای گوناگون که از نواحی مختلف به معلم وارد میشود،میتوان واکنشهای معلمان را به چهار طبقهء اساسی تقسیمبندی کرد:پاسخهای رفتاری،پاسخهای هیجانی-عاطفی، پاسخهای فکری و روانی و پاسخهای جسمانی۱۷٫با توجه بیشتر به اطراف خود میتوان معلمانی را مشاهده کرد که زیاد سیگار میکشند؛بیوقفه صحبت میکنند؛سریع رانندگی میکنند؛همیشه احساس میکنند که کارشان سنگینتر از آن است که از عهدهاش برآیند؛در یک جا نمیتوانند آرام بگیرند و بنشینند؛همواره رفتار شتابزده دارند و احساس سردردهای مدام و بدخوابی میکنند.چنین واکنشهای درونی و بیرونی باید به عنوان تجلی فشارهای روانی فرد مورد توجه قرار بگیرند.این دسته از واکنشها را میتوان به صورت لیست بلندی که توسط معلمان اظهار شده است،مورد ارزیابی قرار داد:حساسیت بیش از اندازه نسبت به انتقاد،احساس عدم امنیت،دادن پاسخهای نامناسب به کودکان،احساس افسردگی در مقابل فشارها،احساس بیلیاقتی،احساس عدم اطمینان و آرامش،احساس تنیدگی،سختگیری بیش از اندازه در دروس،خستگی مفرط، عصبی بودن،پریدن از خواب و اندیشیدن به مشکلات خود،بیمیلی زیاد برای درگیر شدن با هر گونه کارهای مشاوره و راهنمایی،ناکامی،به تأخیر انداختن تصمیمات(بیتصمیمی و تردیدهای بیجا)،تلاش برای راضی نگاه داشتن همهء افراد در تمامی اوقات،احساس گناه،احساس بیزاری و خستگی،طرح مشکلات کاری در منزل،عدم علاقه به زمان کاری در مدرسه و حتی ترس از آن مدت زمان،بدخلقی(در شرایطی که کاری به او تحمیل میشود)،سردرد،احساس تلف کردن وقت و عمر،احساس عدم توانایی(مقابله)در انجام مسؤولیتهایی که شخص فکر میکند بیش از اندازه سخت است،آرزوی به دست آوردن یک شغل دیگر،تحریکپذیری و بیقراری، عصبانیت از افراد خانواده یا خرده فرمایشات همکاران،بیخوابی به خصوص بعد از تعطیلات آخر هفته و روزی که باید در کلاس حاضر شوند،درس دادنهای ضعیف و بیمایه و خارشها و جوشهای پوستی(۲).
در ابتدا شخص سعی میکند این عوامل را تحت کنترل خود درآورد یا آنها را کاهش دهد؛اما گاهی موفق نمیشود و تظاهرات بدنی رو به افزایش میگذارد و مشکلات کاری و خانوادگی فرد فزونی مییابد.
نظریههای مختلفی برای درک موقعیتهای فشارآفرین وجود دارد؛نظریههایی که فرآیند واکنشهای بدنی را در مقاب موقعیت پرفشار یا تداوم این موقعیت توضیح میدهند و مراحل مختلف اختلالات فکری و تحلیل قوای جسمانی را ارزیابی میکنند.
نظریههای دیگر نیز از نظر روانشناختی،واکنشهای هیجانی رفتار انسان را در موقعیتهای
ناگوار میسنجد.در مراحل ازدیاد فشار،پاسخهای فرد در محیطهای آموزشی مورد توجه است. ممکن است فرد در مواجهه با شرایط اضطرابآور،ابتدا خود را کاملا تطبیق دهد و مسأله مهمی برایش روی ندهد؛اما در اثر استمرار محرکهای پرفشار و عدم موفقیت در مواجهه با مشکل جدید،به آستانهء سرکوبی پاسخها نزدیک میشود.پس از گذر از این مرحله و به نتیجه نرسیدن وسایل دفاعی روانی مناسب،فرد دچار اضطراب شدید میگردد و با رشد مسائل و مشکلات، علایم و نشانههای روان-تنی در او ظاهر میشود و در مراحل آخر دچار بیرمقی و از هم گسیختگی روانی میگردد(۱۴).
نظریهء دیگری،رابطهء عملکرد و وظایف فرد را در ضمن کار و هیچنین فشارهایی که افراد تجربه میکنند و واکنشهای آنها را مورد بررسی قرار میدهد.براساس این نظریه،دانشمندان اعتقاد دارند که وظایف سهل و آسان موجب عملکرد ضعیف فرد میشود.تقاضاهای بیشتر کاری محرکی برانگیزنده و نیروزا تلقی میشود؛اما چنانچه دشواریهای کاری خارج از تواناییهای فرد باشد،منجر به اضطراب شدید،عدم تمرکز و کاهش اثربخشی در کار او میشود. تداوم تقاضاهای کاری بدون افزایش منابع مقابله با آنها ممکن است منجر به خستگی،فرسودگی، بیرمقی و از هم پاشیدگی روانی فرد گردد(۱۵).شکل زیر رابطهء بین فشارها،عملکرد کاری و واکنشها نسبت به فشار روانی را نشان میدهد(۲).
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
در اکثر موارد،فرد خود را با بیششدن فشارها در محیط آموزشی وفق میدهد و هرچه کار مشکلتر میشود،فرد بالغ یا کسی که از لحاظ روانی مشکل خاصی ندارد تجارب و مهارتهای بیشتری کسب میکند و به فردی متکی به نفس و پرتجربه تبدیل میگردد؛آنچنانکه شاید خود او نیز در ابتدا باور نمیکرده و بدان خوشبین نبوده است.مسائل مختلف آموزشی در افراد گوناگون واکنشهای مختلفی ایجاد میکند و این خود معلمان هستند که باید شخصیت خود را برای به عهده گرفتن این مسؤولیتها محک بزنند.ویژگیهای شخصی معلمان و راههای مقابله با فشارها،از جمله کنترل فرد بر محیط و شرایط کار و خانه،تعهد و پایبندی به هدف و تلقی فشارها به عنوان چالشها،از اهمیت قابل ملاحظهای برای مقابله با محرکهای فشارزا برخوردارند(۱۶).
در تحقیقی که طی سال ۱۹۸۹ به وسیلهء مؤسسه علوم و تکنولوژی در انگلستان،اسکاتلند، ایرلند شمالی و ویلز شده،ارتباط بسیار بالای فشار روانی بر روی بیماریهای گوناگون مورد ارزیابی قرار گرفته است.براساس این تحقیقات،۲۳ درصد معلمان با علایم مشخص کولیت، میگرن،مشکلات قلبی،حملات اضطرابی و دردهای ماهیچهای گزارش شدهاند.معلمان زن و مرد نسبت به حدّ متوسط جامعه بهطور قابل ملاحظهای سطوح بالاتری از اضطراب و افسردگی دارند و میزان و درصد این علایم تقریبا مساوی آن حدی است که در بیماران سرپایی بیمارستانهای روانی مشاهده میشود.معلمان مرد علایم مشخص بیماریهای روان-تنی بارزتری ظاهر میکنند.۱۳ درصد معلمان مورد آزمایش،همیشه و ۱۵ درصد آنها گاهی از داروهای ضد افسردگی استفاده میکنند(۱۳).به اعتقاد این پژوهشگران،حرفهء معلمی از بسیاری مشاغل دیگر،مانند پزشکی،دندانپزشکی،پرستاری و مأمور مالیاتی فشارزاتر است؛حتی آنها پیشبینی میکنند که در سالهای ۱۹۹۰ مشاغل معلمی و پزشکی از مرحله خیلی فشارزا به مرحله بینهایت فشارزا خواهند رسید.
برطبق نظر دانهام چهار گروه اصلی از واکنشهای افراد نسبت به فشار روانی به این ترتیب اهمیت پیدا میکنند:واکنشهای جسمانی،هیجانی،روانی و رفتاری.۱۰۰ درصد افراد گروه آزمایش او به دفعات مختلف از خستگی و تحریکات عصبی شکایت داشتهاند.۵۰ درصد افراد از سردردهای عصبی،تنشهای عضلانی،مثل پشتدرد،ضربان شدید قلب،از بین رفتن هیجان و …رنج میبرند.۳۳ درصد افراد به دفعات از ترسهای بیپایه و اساس سخن میگویند.۲۵ درصد به دردهای ناحیهء معده،افسردگی و عدم قدرت تمرکز دچار هستند و بسیاری از آنها نیز از میگرن، اختلال در بینایی و سرگیجه صحبت میکنند.در واقع،مشکلاتی که به آنها اشاره شده است بسیار فراتر از دامنهء واقعی آنهاست؛تا حدی که از آستانهء تحمل،خستگی مفرط و از هم پاشیدگی روانی نیز میگذرد.این مطلب در گزارشهایی که از معلمان و مدیران به دست میآید به چشم
میخورد.
یکی از روشنترین توضیحات در مورد بیرمقی روانی توصیفی است که پاینز و ماسلاچ ارائه میدهند(۱۷).به اعتقاد آنها بیرمقی روانی نشانهای از فرسودگی هیجانی و جسمانی است که ناشی از رشد خود-پنداری منفی(مانند احساس ضعف نسبت به موفقیت و پیشرفت شخصی)، نگرش منفی نسبت به شغل خود(مانند یأس و دلسردی و افسردگی در مورد کار)،فقدان توجه و بیعلاقگی و عدم احساس نسبت به مردم است.به عبارت دیگر،بیرمقی روانی یک شکل از واکنش نسبت به فشار روانی است که وقتی شروع میشود معمولا بازگشت به حالت اوّل فرد را دشوار میسازد.نشانههای بیرمقی روانی شامل نشانههای جسمانی،مانند فرسودگی مزمن، مقاومت کم نسبت به بیماری و نشانههای روانی همچون بدگمانی عمیق و مؤثر در مورد کار، همکاران،کودکان و نظام آموزشی است و علائم رفتاری در غیبتهای طولانی و ترک خدمت معلمی پس از یک دورهء بیماری متجلّی میشود.
پروژهء تحقیقاتی که در مؤسسه علوم و تکنولوژی منچستر در سال ۱۹۹۰ انجام گرفت،نشان میدهد که ۶۶ درصد معلمان مورد تحقیق به شدت مایل بودهاند که در پنج سال آخر خدمت خود کارشان را ترک نمایند؛۲۸ درصد آنها دنبال شغل بهتری بودند و ۱۳ درصد آنان نیز زودتر از موعد خواهان بازنشستگی بودند(۱۳).
و سرانجام یک مطالعهء تحقیقاتی که در مورد سیصد معلم دبیرستان انجام شد،نشان داد که نیمی از این گروه در شروع کار معلمی مشغول انتخاب پستهای جدید بودند و بقیهء معلمان قصد ترک کار معلمی را داشتند.معلمانی که اشتیاقی برای ماندن در آموزش و پرورش ندارند،بهای فشار روانی آن را خیلی بیشتر و سنگینتر از مزایای بالقوهء آن رقم میزنند و معتقدند که روشهای بهتری هم برای امرار معاش و گذران زندگی وجود دارد و نیازی به فشارهای جسمی و روانی فراوانی این حرفه ندارند(۱۸).
از این مطالعات و تحقیقات میتوان نتیجه گرفت که فشارهای روانی ناشی از کار معلمی، تأثیری بهسزا در سلامت جسمی و روانی آنها دارد.با توسعهء روزافزون آموزش و پرورش و تغییرات سریعی که در آن اتفاق میافتد،انتظارات گوناگون از آموزش و پرورش بیشتر میشود و فشارهای مضاعفی بر معلمان وارد میگردد که اگر از آستانهء تحمل و قدرت مقابلهء آنها خارج باشد،پیآمدهای ناگواری برای آنها خواهد داشت.با توجه به مباحث فوق،اکنون به توضیح برخی راههایی که به کاهش میزان فشارها در معلمان یاری میرساند میپردازیم.