درونگرایی در شعرجنوب
سکینه سلیمانی- فوق دیپلم ادبیات فارسی- منطقه یک تهران
شعر، برخاسته از فطرت انسانی و حاصل کشمکشهای روحی و درونی انسان است و با ابزارهایی از قبیل زبان و بنمایههای شعری به مخاطبان خود عرضه میشود. بنمایه اسکلتبندی شعر است تا اندیشه، افکار و احساسات شاعر را در بر گیرد و کلیت بخشد. بدون آن شعر (امری ذهنی) امکانپذیر نیست.
در تاریخ گذشته شعر فارسی، اثری از شعر شاعران بوشهری و جنوبی و کرانههای خلیج فارس و دشتهای مربوط بدان فراروی ما قرار نگرفته است و بهعلت فقدان موقعیت و بلایای طبیعی و تاریخی، آن سرودها، بعدها، محو ونابود شدهاند. آب و هوای نامناسب، فقر فرهنگی، بیخانمانی و عوامل بیگانه، زندگی را در این مناطق سخت گردانیده بود.
شاهان چندان توجهی به این منطقه قحطیزده ونامطلوب نداشتند، چون آنقدر سرزمینهای آباد و پر از ناز و نعمت در اختیار داشتند که دیگر مجالی برای اندیشیدن به کرانههای مقهور طبیعت جنوب باقی نمیگذاشت.
مردم این سامان، زمانه ناسازگار را پشت سر گذاشتند و با چنگ و دندان از کرانههای خلیج فارس، بی مزد و منت دفاع کردند. شرافت را وجهه همت قرار دادند تا زیر بار دنائت اغیار قرار نگیرند. هرچند نالههایشان، گوش حکمرانان را نیازرد اما شراره نجوایشان در بنمایههای شعر جنوب تجلی یافت. فایز، نخستین آواره تاریخ جنوب بود که درد و غم و رنج و عذاب جانگداز بوشهریان را در ترانههایش به نمایش درآورد. دوبیتیهای او همواره نمایانگر رنجوارههای جنوبیان است، تاریخ درد هجران و فلاکت مردم منطقه است، زبان گویای دشتیها و دشتستانیها و آفاق و کرانههای این مرز و بوم در طول تاریخ حیات این آدمهاست.
شعر او سرمایهای شد برای دردآشنایان جنوب، صاحبان اندیشه و ذوق، تا ضجههای نیاکانشان را از پشت دیوار قرون در غم سرودههای خود بنمایانند. اینان بیانگر زجر تاریخاند. آشکارکنندگان بلایا و ترسیمکنندگان مصیبت در زوایای منطقهاند.
در شروه، شروهخوان با شروهگوی، همداستان میشود و شنونده را با خود به دیار فایز میبرد، او را میتاباند، غمخانه دلش را لبریز از غم میکند و او با تزریق درد، دل خرابش آباد میشود و دوباره به خود میآید. به شهر آشناییها و دیار از خودگذشتگان، شروه آتشی است که آدم جنوبی را از غل و غش حوادث میاندازد، میگدازد، صافش میکند. جرمش را میزداید، زنگارش را میگیرد و او را آماده میکند برای پذیرایی رنجوارهها و دردهای دیگر زمانه که برایش دامن گشوده است. شرایط ویژه حاکم در منطقه جنوب، شعر شاعران بوشهری و جنوبی را قدری متمایز از شاعران دیگر نواحی کشور نموده است. زبان شعر و ذهن شاعران و طبیعت منطقه به گونهای است که میباید برای شعر جنوب، فصلی جداگانه گشود زیرا شعر شاعران استان از حال وهوایی دیگر بر خوردار است. شعر این شاعران حکایت مردمی است شرافتمند که جامه عاریت را از کسی نپذیرفتهاند. طبعی شیرین به گستره نخلهای جنوب و عشقی به بلندای ازلیت تا ابدیت دارند. زندگانی جنوبیان همچون پهنه دریاست، پر از تلاطم و خاطره. گاهی آرام و زمانی خیزابی و توفانی. با اندک طراوت طبیعت، شادند و خرسند و با قهر و خشمش، صبورند و شکیبا. پایدار در برابر حوادث و مقاوم در برابر تهاجم بیگانگان شرق و غرب و شاهان و غم را با آوای غم و غمبارههای شروه تسکین میدهند.
تا جان از درد غصّه ننالد و کالبد تن را رها نکند و آرام و قرار یابد. در اشعار جنوب، اشعار ستایشی در ذکر و ثنای خداوند جایگاهی خاص دارد زیرا جنوبیان معتقدند که هر کاری که با نام خدا آغاز نشود، ناقص و ابتر است.
با ورود سپاهیان اسلام به سرزمین جنوب، ساحلنشینان کرانههای خلیج فارس به دین مقدس اسلام گرویدند و آیین شریعت محمدی را در آثار فکری و تراوشات ذهنی خود نمایان کردند و در اشعار جنوب، اسلامگرایی، ذکر مناقب و نیایش پیامبر و امامان بزرگوار، طبیعتگرایی، دوستی و محبت، جبرگرایی، تقدیرپذیری، خشم و نفرت و پایداری و مقاومت را میتوان دید. شعر جنوب، نمایشگر حال و احوال شاعر و مردم دیار شاعر است. دوبیتیها و دیگر اشعار شاعران استان بوشهر، ترجمان عواطف و وسیله بیان احساسی است این شاعران در سرودن دوبیتی و غزل به صمیمیت عاطفه و صداقت احساسی خود، ایمان داشته و زبان فارسی را با استفاده از کلمات معمولی به سوی واقعیتگرایی کشاندهاند. از همه مهمتر، وحدت موضوع، تخیل، تناسب، موسیقی کلام، عفت زبان، محبت، عشق، عرفان ساده و لطافت تعبیرات از جمله ویژگیهای شعر جنوبیان است. وصف حال طبیعت هر حوزه میتواند با ویژگیهای خاص خود در شعر شاعران هر منطقه متجلی شود و این شاعر است که با بیان دلنشین باید عاطفهها را در قلمرو تصاویر با تخیلات گره زند و نمایههای درونی را به نمایش گذارد. شاعر و نویسنده اثرپذیرفته و پرورشیافته دوران خویش است و ذوق و استعداد ذاتی وی که یکی از عوامل سرایش شعر است، نشأتگرفته از محیط زندگی او است و به احتمال، سرچشمه الهام او از این امر پیروی میکند. ولی قدرت ایجاد و ابداع را در پارهای افراد نباید از نظر دور داشت. چه بسیار بزرگانی که نبوغ اندیشه وتفکر یا الهام آنها خیلی برتر و بالاتر از قدرت و نفوذ محیط اجتماعی است. این گروه با محیط مبارزه میکنند و میخواهند جهانی تازه و نو بسازند، جهانی که نابسامانیها و نادرستیهای زمان در آن وجود نداشته باشد لذا هرگز ذوق و پسند جامعه را در نظر نمیگیرند و طبق میل مردم روزگار خود شعر نمیگویند و چیزی نمینویسند.
ولی اکثر شاعران از محیط اطراف خود الهام میگیرند پس اگر شاعران عرب از دشت و صحرا، ستاره و مهتاب، شتر و بیابان و سراب، خورشید و آفتاب سخن گفتهاند، متأثر از طبیعت خود بودهاند و اگر شاعران ایرانی نظیر سعدی و حافظ در زمینه گل و بلبل، پروانه و شمع، سرو و شمشاد، سنبل و نسیم خنک و باد صبا اشعار سرودهاند یا به مسائل اجتماعی و شرایط زندگی روزگار خود اشاراتی داشتهاند، بدان جهت است که از طبیعت و اوضاع اجتماعی زمانه خود تأثیر پذیرفتهاند.
بنابراین شاعران جنوب هم از این تأثیر و تأثر برکنار نبودهاند. کاربرد واژههایی همچون دریا، غرقاب، غریق، نهنگ، ماهی، کشتی، زورق، موج دریا، توفان، هامون و صحرا در شعر جنوب نمایی تازه دارد.
طبیعت جنوب بر حسب موقعیت، خشن و ناملایم است. آب و هوای گرم و شرجی و در برخی نقاط خشک و سوزان با تابستانها و ایام طاقتفرسا، سواحل رطوبتبار و شرجی، دشتهای جانسوز و بی گل و گیاه، بیابانهای خالی از آب و علف، تیزی آفتاب، وجود نخلها و درختانی با برگهای سوزنیشکل، وجود مظاهر کویری دست به دست هم دادهاند. شاعران منطقه در این راستا گاهی با زبان ساده عاشقانه و ملموس، محسوسات ذهنی و مشهودات عینی خود را در شعر به تصویر کشیدهاند.
بارزترین ویژگی شعر جنوب، سادگی، صمیمیت و عاری بودن از هر گونه تکلّف و تصنّع است و همین روانی و عمومی بودن، شعر شاعران این خطه را ممتاز کرده است. شاعران این منطقه خود را در تنگنای واژگان رسمی گرفتار کردهاند و کوشیدهاند تا زمان را در شکل جاری آن به خدمت گیرند و بدین جهت، توجه آنان به زبان گفتاری، موجب تشخص زبان شعری آنها شده است. این شاعران در کنار ادبیات و الفاظی که تحت تأثیر زبان عامه سرودهاند، ادبیات فصیح و دلنشینی خلق کردهاند که بر دل مینشیند و خاطر را مینوازد. حالتهای اندوه، شادی، امید، یأس و سایر مسائل عاطفی دیگر که جزو این حوزه هستند، در شعر جنوب، نمودی چشمگیر دارد و به قول مشهور، من ِ این شاعران، من ِ جنوبی است. شاعر جنوب از لحاظ زبان و بافت کلام، تحولی اساسی در شعر جنوب به وجود آورده، طوری که شعر با دل و جان شاعران جنوب درآمیخته و مجموعهای از صوت و رنگ و زندگی او شده است. شاعران این دیار غالباً از زبان تلمیح در شعر خود استفاده کرده و در شعرشان انواع تلمیحات عاشقانه، حماسی، مذهبی و تاریخی نمایان است، با عنایت به اینکه برخی تلمیحات آن بیشتر شنیداری است.
قلمرو استان بوشهر از دیرباز مورد تهاجم اقوام بیگانه از نامسلمان و مسلمان بوده و تاریخ کرانههای خلیج فارس و دریای عمان در طول بیش از یکهزار و دویست کیلومتر، پیوسته دستخوش آفات و وقایع گوناگون از جنگهای خانگی گرفته تا تهاجمات نژادهای گوناگون از اعراب تا یونانیان و آنگلوساکسونها قرار گرفته است و مردمانش هیچگاه در بستر تاریخ سر آسودگی را بر زمین نگذاشته و روی راحتی و امنیت را به طور مستمر به خود ندیدهاند. به راستی چنین است که جنوبیان با نجابت تمام با خشونت روزگار درآمیختهاند و در برابر توفانهای مصیبتبار زمان با سختی و مشقّت دست و پنجه نرم کردهاند و بدین جهت درد و رنج با پوست و گوشت و خونشان دمساز و عجین شده است و شعر جنوب، بدین گونه رنگ میگیرد و همچون سیلابی خروشان در عرصه شعر معاصر راه مییابد و ندای مظلومانه مردمانش را به گوش تاریخ میرساند. رمز پایداری جنوبیان را در فراز و نشیب روزگاران به جهات دیگر مینمایاند و پیوند میزند تا چهار جهت عدل فرا گیرد و طرحی نو برای ایران فردا و فردای انسانها در افکنده شود. به همین علت غم و شروه در شعرهای جنوبیان دیده میشود و زیبایی خاص خود را دارد. شروه، آوندی است ظریف برای حمل غم سرودههای شعری جنوب و به تعبیری دیگر، زنبیل غم سرودههای جنوبیان است. شروههای جنوبی با آوای غم پر و بال میگیرد، در افقی نهچندان دور با رنج و هجران همنوا میشود و گستره دلها را میپوشاند و شروهخوان که وجودش لبریز از رنج گداز است، مردم دیار یار را به درگاه معبود میبرد، ناله و فغان را از سد عرش میگذراند و به لامکان میرود و ملکوتیان را قرین راهش میکند تا سیمرغ دلش را سبکبال سازد. ژرفای حیات عاطفی در شعر جنوب، مدیون ترانهسرایان و شروهگویان منطقه به ویژه فایز، غمسرای معروف تاریخ شعر بوشهر بوده که نخستین شرودهها را در قالب ترانه و با آوای نرم و غمگنانه شروه سروده و از خود به یادگار گذاشته است. شروه گرچه در صفحات جنوب ایران بُرد گستردهای دارد و در دیگر شهرهای ایران نیز به همین روال و روند و با الحان گوناگون خوانده میشود و به لحاظ منطقهای بودن تا حدودی گمنام و محدود مانده اما در همین محدوده نفوذ از زیبایی غمناک و مهجوری برخوردار است. این زیبایی با وجود آن که مرهون بعد اندوهگنانه آهنگ شروه است، از جهتی نیز مدیون ژرفای عاطفی دوبیتیسرایان جنوب است. با این وصف، شروه حضوری غیرمستقیم در ادبیات کهن (به جهت استفاده از اشعار شعرایی نظیر بابا طاهر و…) دارد و حیات خود را بر بستر اینگونه حرکتها باز مییابد چرا که صرف آهنگ شروه، بازگوی تفکرات مستمر در این قلمرو نیست و آنجا که این شعر – دوبیتی – دست به دست این آهنگ میدهد، شروه جلا و جلال دیگری مییابد.
نمونه ای از شروه:
خبر اومد که دشتستون بهاره
زمین از خون باران لالهزاره
خبر بر مادر پیرش رسونید
که فایز یک تن و دشمن هزاره
منابع:
1– درونگرایی در شعر جنوب، دکتر احمد حسینی کازرونی، ۱۳۸۰ 2- نقد و بررسی شعر معاصر استان بوشهر –پایاننامه، حسین دارند، ۱۳۶۸ ۳- مقدمهای بر مبانی عاشوراسرایی در ادب فارسی، دکتر احمد کازرونی
*****