دکترحسن رضایی بحرآباد /جامعه شناس
چه خوشایند ما باشد چه نباشد، برگزاری مراسمی ازقبیل هالووین، کریسمس و… برای برخی جالب یا حتی بااهمیت است. اما آیا این گرایش به این معنی است که ما به آیینهای سنتی خود وفادار نبودهایم و برای پاسخ به نیاز شادی، سراغ جشنهای غربی رفتهایم؟ یا اینکه درزمینه شادیهای دستهجمعی در کشور دچار مشکل هستیم؟ برای روشنشدن موضوع، این سؤالات را با دکتر حسن رضاییبهرآباد، جامعهشناس و پژوهشگر جامعهشناسی فرهنگ، درمیان گذاشتهایم.
به نظر شما، دلیل استقبال افراد از جشنهایی با مناسبتهای غربی چیست؟
آیینهای جمعی متناسب با شادی در فرهنگ کشورمان کم داریم یا حداقل چیزی که اکنون در فرهنگ ما باقیمانده، کم و بعضی از آنها با شور و هیجان کم است. بهطورمثال شب یلدا برای ما بهصورت یک جشن خانوادگی که در آن دور هم مینشینند، حافظ میخوانند و به حرف و خاطرات بزرگترها گوش میدهند و… تصویر شده است، درصورتیکه ما نیاز به یک آیین پرشور و هیجان داریم. روز چهارشنبهسوری نیز هیچوقت در فرهنگ رسمی و رسانههای ما، در عرصه عمومی به رسمیت شناخته نشده است و حتی نام آن را «چهارشنبه آخر سال» مطرح میکنند.
پس آیینهای جمعی شاد که محلی برای تخلیه هیجان باشد در مناسبتهای ملی و مذهبی نداریم، اما درمقابل آیین جمعی سوگ زیاد داریم. مردم در هر جای ایران، سوگواریهای مخصوص خود را دارند، اما لزوما شادیهای مخصوص خود را ندارند یا اینکه شناختهشده و عمومیتیافته نیست. شادی جمعی، یک نیاز است که باید به آن پاسخ داده شود. استقبال افراد از جشنهایی که به مناسبتهای غربی برگزار میشود، درواقع پاسخ به این نیاز است. به دلیل اینکه پاسخ مناسبی برای آن نداشتهایم، مردم جایگزینهایی برای آن پیدا میکنند که امروز این موضوع برای ما تبدیل به یک مسئله شده است.
سیطره فرهنگ غربی نیز در این موضوع مطرح است. بنابراین درباره اینکه چرا برای رفع این نیاز بهسوی آیینهای دیگر رفتهایم، باید گفت به این دلیل که پاسخ مناسب به این نیاز در فرهنگ خودی نداریم یا اگر پاسخی بوده است، به آن رسمیت ندادهایم. همچنین مطلوبیت غرب در برخی شئون، به فرهنگ و سبک زندگی آن نیز تسری داده میشود. از طرف دیگر در معرفی و پاسداشت فرهنگ خودمان هم کوتاهی کردهایم. این کوتاهیها ناشی از دخالتهای غیرکارشناسی در فرهنگ و ایجاد یک تقابل ساختگی بین وجه ملی و مذهبی فرهنگ ایرانی است. فرهنگ ما دارای ابعاد سهگانه اسلامی، ایرانی و غربی است. اما در دهههای اخیر بُعد ایرانی نادیده گرفته شده است، غافل از اینکه عناصر دیگر فعالیت خود را دارند. حکومت پهلوی نیز ابعاد اسلامی را نادیده گرفت و تأکید آن بر سبک زندگی غربی و ارزشهای ایران باستان بود، درصورتیکه ما تمدن حدودا هزار و ۴٠٠ساله اسلامی را در ایران داریم. نتیجه این نادیدهگرفتن، واکنش ازسوی مردم در انقلاب۵۷ بود. اکنون نیز دخالتهای ناشیانه ، یک شکاف بین فرهنگ ملی و اسلامی ما ایجاد کرده است؛ درصورتیکه بیش از هزار سال، مردم این ٢فرهنگ را کنار هم داشتند و با آن زندگی
میکردند.
در پیشینه فرهنگ ایرانی، جشنهایی به مناسبتهای مختلف داریم؛ چرا این جشنها اکنون به فراموشی سپرده شدهاند؟
متأسفانه عناصر فرهنگی ایران باستان نادیده گرفته شده است و به رسمیت شناخته نمیشود. بهطورمثال در سالهای اخیر، نامگذاریهای ملی ازسوی مردم خیلی افزایش پیدا کرده، اما در فرهنگ رسمی ما همچنان کمرنگ است. در کشور، جشنهای شادی سالانه، فصلی و مناسبتی داشتهایم که عامدانه یا غیرعامدانه به فراموشی سپرده شده است. اکنون هم با وجود آیین نوروز، مراسم ویژهای در عرصه عمومی برای آن نداریم درصورتیکه در فرهنگهای دیگر به مناسبتهای مختلف، کارناوالهای شادی برپا میکنند. پس ما پاسخ مناسبی برای نیاز به شادی جمعی در عرصه عمومی نداریم یا ندادهایم. مردم از کجا باید با آیینهای ملی شادی آشنا شوند؟ صداوسیما و کتب درسی چقدر به این آیینها پرداختهاند؟ اگر مناسبتی مانند ولنتاین در غرب وجود دارد، رنگ و روی شهر هم عوض میشود، اما ما هیچ محملی برای مردم درست نکردهایم که با آیینهای شادی جمعی فرهنگ خودی آشنا شوند. آنها نیز بهدنبال پاسخ به نیاز شادی جمعیشان هستند. وقتی پاسخ به این نیاز در جای دیگری عرضه میشود، به سمت آن
میروند.
میتوان گرایش مردم به آیینهای دیگر کشورها را یک نوع فرهنگگریزی دانست؟
زمانی فرهنگگریزی را میتوان مطرح کرد که ما چیزی را به مردم عرضه کرده باشیم و آنها از آن بگریزند. درصورتیکه دراینزمینه چیزی به مردم ارائه نکردهایم که از آنها انتظار داشته باشیم با عناصر فرهنگ خودی به نیازشان پاسخ بدهند. بنابراین باید گفت متأسفانه برای حفظ آیینها و ایجاد مناسک شادی تلاش نکردهایم و این ضعف بزرگ فرهنگ ماست. قطعا اگر در کشور، آیینهای شادی جمعی ویژهای داشتیم، درصد کمی از مردم بهسمت آیینهای غربی گرایش داشتند و امروز برگزاری آیینهای غربی در کشور تبدیل به یک مسئله نمیشد. البته درآمیختگی فرهنگها در عصر جدید تاحدی ناگزیر است، اما ازآنجاکه فرهنگ، عنصری هویتبخش است، باید با فرهنگ خودی به نیازهای مردم پاسخ بدهیم. جشنهای غربی حتی درصورت اجرا، برای افراد هویتی بهدنبال ندارد و فقط پاسخ به یک نیاز
است.
به نظر شما چه راهکاری برای کاهش تمایل به آیینهای غربی و افزایش گرایش به آیینهای ایرانی وجود دارد؟
راهکار این است که در ابتدا نیاز به شادی در مردم را به رسمیت بشناسیم. پس از آن مدلها و روشهای دیگری را بهعنوان جایگزین معرفی کنیم. البته این روشها باید حتما بر عناصر فرهنگ ملی و وحدتبخش تأکید داشته باشد. شخصیتها و اسطورههای تاریخی زیادی داریم که میتوانند تبدیل به یک عنصر وحدتبخش ملی شوند و به بهانه آنها، آیین شادی جمعی داشته باشیم. اما متأسفانه در بعضی موارد که مردم خودشان هم بهصورت خودجوش میخواهند این مراسم را بدون هیچ ناهنجاری زنده نگه دارند، برخی مانع از انجام آن میشوند. در این فضا نباید توقع داشته باشیم افراد نیازشان را نادیده بگیرند و صورتمسئله را پاک کنند، بلکه آنها پاسخ را از جاهای دیگر پیدا خواهند کرد. شهرآرا مشهد