تحلیلی بر ناسازگاری دانش آموزان در دوره ابتدایی
-آیا مدرسه ابتدایی در ناسازگاری تحصیلی دانشآموزان نقش دارد؟
انگیزش،در یادگیری آنچه در مدرسه آموخته میشود،اساسی است.همانطوریکه قبلا اشاره کردهایم(محمد یمنی ۱۳۶۹)،معمولا بجای اینکه مدرسه در سیستم آموزشی کشور خود را با دانشآموزان سازگار سازد،از آنها خواسته میشود که خود را با مدرسه سازگار سازند.و این مبنایی برای بروز ناسازگاریهای تحصیلی در نزد دانشآموزان است.در صورتیکه این سازگاری باید دو جانبه باشد:در حالیکه مدرسه باید ویژگیهای فردی دانشآموزان را در نظر بگیرد، متقابلا دانشآموز نیز باید بتواند خود را با مدرسه(هنجارها،محتواها،…)سازگار سازد.در این مورد آخر آماده سازی قبلی کودکان برای محیط آموزش ابتدایی نقش اساسی دارد.
رفتار”ناسازگارکننده”مدرسه ابتدایی،در دو سطح میتواند بررسی شود:سطح نهادی و سطح رفتاری:
۱-نهاد آموزش و پرورش از جنبههای مختلف محیط مدرسه را برای جریان تحصیلی دانشآموز دشوار میسازد.
الف-زبان استفاده شده در مدرسه هم از نظر زبانشناسی و هم از نظر جامعهشناسی زبان،منبعی برای بروز ناسازگاریهای تحصیلی است.نمونهء آشکار آن استفاده از زبان فارسی در مناطقی که زبان مادری دانشآموزان زبان دیگری است(بدون اینکه زبان مادری دانشآموزان غیر فارسی زبان در طراحی محتوای آموزشی در نظر گرفته شده باشد).نمونهء ناآشکار آن زمانی وجود دارد که زبان مدرسه به ظاهر برای همهء دانشآموزان آشناست در صورتیکه کدهای زبانی که آنها استفاده میکنند،از نقطه نظر اجتماعی-فرهنگی متفاوت باشند.( YAMANI.M,1987 )
ب-برنامهریزی درسی دورهء ابتدایی به دلیل اینکه محتوای خود را با در نظر گرفتن خصوصیات اجتماعی-فرهنگی و اقتصادی دانشآموزان در کشور طراحی نمیکند،خود
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۲ (صفحه ۷۱)
وسیلهای برای کاهش انگیزش در نزد برخی از دانشآموزان-که خود را با محتوا نزدیک احساس نمیکنند-میگردد:کودکان در دورهء ابتدایی دوست دارند که موضوعی را بشنوند، بخوانند و بنویسند که به آنها مربوط میشود.اگر دانشآموزای در درسی موفق نمیشود باید عدم تمایل او برای آن درس مطالعه شود.
به عنوان مثال در”درس”تربیت بدنی-که عنوتان نامربوط ورزش به آن اطلاق میشود -بیان برخی نرمهای ورزشی(دو سرعت،درازنشست…)میتواند با ویژگی جسمانی برخی از دانشآموزان سازگار نباشد.کنارگذاری این دانشآموزان در”زنگ ورزش”روشی نادرست است.لازم است که در راستای ویژگیهای جسمانی آنها،مهارتهای حرکتی لازم در آنها پرورش داده شود.
ج-زمانبندی تحصیلات در دورهء ابتدایی-تعطیلات تابستانی طولانی،کلاسهای نیمه وقت و مدارس چند نوبتی،مانع پرورش قابلیتهای دانشآموزان میگردد.زیرا که فهم مطالب درسی،نیاز به زمان و تداوم فعّالیتهای یادگیری دارد.تماس مداوم و طولانی با مدرسه،زمینهء مساعدی برای پیشرفت فعّالیتهای درسی دانشآموزان ایجاد میکند.
۲-سطح رفتاری-در این سطح نحوهء ارتباط اولیای مدارس با دانشآموزان مورد توجه است.این بیان”پستالوزی”قابل تعمّق است که”در روابط بین مربیان و دانشآموز،خصوصا در انظباط تحصیلی،باید عشق حاکم باشد”( Piaton; 1982:62 ). وجود جو عاطفی مطلوب و نشاطانگیز در هموار کردن جریان تحصیلی برای دانشآموز نه تنها مفید بلکه الزامی است.متأسفانه برخوردهای تربیتی همیشه برپایه یک رابطه عاطفی مطلوب قرار ندارند.به چند مورد۱۱که در مدارس اتفاق افتاده است اشاره میکنیم.این مثالهای واقعی نشان میدهند که تا چه حد زندگی تحصیلی یک کودک،از طریق برخورد نامطلوب مربی میتواند با مشکل مواجه گردد.
مورد اول-(د)دانشآموز دختر کلاس پنجم ابتدایی در یکی از مدارس تهران است. میانگین نمرات چهار سال قبل او بالای ۱۹ است.معلم امسال او نسبت به سرما حساسیت دارد و ضمنا”بوی بد بچهها”نیز او را اذیت میکند.
بدین جهت اصرار دارد که همیشه پنجرههای کلاس باز باشند.یکروز(د)تکالیف شب خود را فراموش میکند انجام دهد.فردا،معلم دفتر مشق او را گرفته و به سوی در کلاس پرتاب میکند و میگوید:”دفعه دیگر خودت را از پنجره به بیرون پرتاب میکنم”۱۲. به دنبال این اتفاق،یکباره نمرات درسی(د)سیر نزولی پیدا میکند و حتی به نمره تک هم میرسد.(د)در هر برخورد با معلم دچار واکنشهای عاطفی ناراحتکننده شده،حتی به حالت تهوع میافتد.از معلم به شدت میترسد:”اگر او مرا از پنجره به بیرون پرتاب کند…” در تماس با منطقهء مربوطه،بدون هیچگونه شناختی از(د)مسأله تشخیص داده میشود!:(د) “حتما ناراحتی و مسایل خانوادگی دارد”…
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۲ (صفحه ۷۲)
پس از اینکه(د)مدرسه خود را تغییر داده و به مدرسه دیگر میرود،پس از چند ماه برای شرکت در امتحانات کودکان تیزهوش معرفی میشود.معدل امتحان نهایی او بالای ۱۹ میگردد.
مورد دوم-(پ)در سال ۱۳۶۹ در کلاس چهارم ابتدایی در یک دبستان پسرانه در تهران درس میخواند.او پدر ندارد.با مادر و شرایط اقتصادی دشواری زندگی میکند. او تک فرزند است.در مدرسه به عنوان دانشآموز ناسازگار قلمداد میشود.حادثه مهم اینست که یکبار به دانشآموز دیگری تنه میزند و او به زمین میافتد.از نظر مدیر مدرسه عمل او عمدی است؛ولی از نظر(پ)غیر عمدی بوده است.و این آغازی است برای اینکه (پ)بگوید که”اسم او در مدرسه بد رفته است”.زمانیکه یکی از دانشجویان روانشناسی برای انجام تحقیقی در مورد دانشآموزان ناسازگار به این مدرسه میآید،(پ)به او معرفی میشود:بررسی(پ)توسط این دانشجو که در دانشگاه انجام میگیرد،نشان میدهد که(پ) از بهرهء هوشی نسبتا بالایی برخوردار است و کاری که او در مدرسه انجام میدهد صرفا “دفاع از خود”میباشد.قابل توجه است که با اینکه(پ)غالبا”پشت در دفتر”میایستاده ولی درسهای خود را با نمرات بالایی گذارنده است۱۳.
مورد سوم-معلّمی در کلاس چهارم ابتدایی یکی از دانشآموزان”ساعی”را برای حل مسأله حساب به پای تابلو میآورد.محمد رضا،پس از شروعی سریع به تدریج از سرعت خود در حل مسأله کاسته و به فکر فرو میرود معلم”برای اینکه تنوّعی در کلاس ایجاد کند و فضای بهت و حیرتی را که بر کلاس مستولی شده بود”تغییر دهد،”بدون اراده” به محمد رضا میگوید:چرا مثل”…در گل”ماندهای؟اینقدر وقت کلاس را نگیر.ناگهان دانشآموز بغضش میترکد و گچ را محکم به تخته میکوبد و از کلاس بیرون میرود. محمد رضا از مدرسه فرار میکند.اصرار اولیای مدارس و والدین کارساز نبود:محمد رضا از سنین پایین حرفهء شاگرد مکانیکی را”انتخاب”میکند.
مورد چهارم-حسین دهساله،دانشآموز کلاس سوم،در یکی از دبستانهای اطراف تهران تحصیل میکرد.اکثرا صبحها،حسین با تأخیر به کلاس میآمد.توبیخ و تنبیه در این راه کارساز نبود.یکروز ناظم مدرسه در حضور بچهها،با صدای بلند او را مخاطب قرار داده و با تهدید یادآور شد که در صورت تکرار از مدرسه اخراج خواهد شد.پس از آنروز حسین دیگر به مدرسه نیامد.حسین چوپان شد.و علت تأخیر روزانه حسین،دوری خانه او از مدرسه با فاصله بیش از چندین کیلومتر بود.
مورد پنجم-یکی از معلّمین ابتدایی در تهران نقل میکند:زهره از شاگردان کلاس چهارم بود.او کمی لاغر و دارای قدی بلند و همیشه در انتهای کلاس مینشست.سر و وضعش مناسب نبود و از نظر درسی هم احتیاج به مراقبت و کمک داشت.در دیکته بسیار ضعیف بود.مشکلات درسی او روز بروز زیادتر میشد.
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۲ (صفحه ۷۳)
”
به علت انبوه درسها و مشکلات دیگر،این دانشآموز از کنترل من خارج شد.”و در دیماه ۶۹ بود که چند روزی از مدرسه غیبت کرد و غیبت به هفتهها رسید.مدتها پس از ترک تحصیل زهره،مشخص شد که او پس از مدرسه در خانه همسایهها بچهداری میکرده است و از این راه،کمک هزینه برای خانواده تحصیل میکرده است.از نظر معلم اگر مدرسه از موقعیّت خانوادگی او اطلاع داشت شاید از ترک تحصیل او جلوگیری میشد.
مورد ششم-محمد حسن دانشآموز کلاس پنجم در یکی از مدارس تهران بود. محمد حسن رشد بدنی خوبی داشت و سنش نیز بالاتر از ۱۲ سال بود.بنظر میرسید که بلوغ زودرس را طی میکند.به صحبتهای معلم بیاعتنا بود.اخراج از کلاس،معرفی به ناظم و احضار والدین او را تغییر نداد.تا اینکه معلم”وارد معرکه میشود”و او را تنبیه کرده،با توهین از کلاس بیرون میکند.”محمد حسن کمکم به توهین عادت کرده و با معلم هردو به این مطلب خو میگیرند…”محمد حسن از تنبیه و توبیخ به ستوه میآید و بالاخره ترک تحصیل میکند.آری این مثالهای واقعی نشان میدهد که تا چه حد زندگی تحصیلی یک کودک از طریق برخورد نامطلوب و ناصواب مربیان و معلمان و مسئولان آموزش و پرورش با مشکل مواجه میشود و موجد ناسازگاری وی میگردد.
نتیجه گیری:
در پایان میتوانیم بگوییم که ناسازگاری دانشآموز مفهوم پیچیدهای است و میتواند ریشههای فردی،اجتماعی،فرهنگی،خانوادگی و مدرسهای داشته باشد.در طول این مقاله سعی کردیم که این ریشهها را بررسی نماییم.در این میان تأکید داشتیم که توجه به انواع ناسازگاریهای دانشآموزان و تشخیص آنها از یکدیگر اهمیّت خاصی در آینده تحصیلی و اجتماعی کودک دارد.خصوصا باید دقت کرد که ناسازگاری”طبیعی”دانشآموزان غیر قابل تغییر در نظر گرفته نشود،زیرا همانطوریکه اشاره شد مدرسه به دلیل ویژگیهای خاص خود محیطی جدید برای کودک است و از این جهت ورود کودک در آن غالبا با مشکلاتی برای او همراه است که وضع آنها نیاز به آگاهی و دقت اولیای مدارس دارد.اگر برای دانشآموزان ناسازگاری که نمیتوانند خود را با فعّالیتهای کلاسی و اجتماعی مدرسه تطبیق بدهند،تشکیل کلاسهای خاصّ انتقالی لازم است،در مورد دانشآموزانی که ناسازگاری آنها”طبیعی”است اینچنین کاری درست نیست.تنها کافی است که به تمایلات و آماده سازی آنها برای آشنایی با محیط مدرسه توجه شود.همچنین اشاره شد که آموزش و پرورش ابتدایی نیز با برنامههای تحصیلی خود و گاهی با رفتارهای نامناسب اولیای مدرسه با دانشآموزان،میتواند مانعی در راه پیشرفت تحصیلی دانشآموز باشد. منظور این نیست که تلاش برای رفع موارد فوق،آموزش و پرورش ابتدایی را بدون مشکل خواهد ساخت.نظام آموزشی بدون مسألهء قابل تصور نیست.مسألهء اساسی،شناخت مسائلی
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۲ (صفحه ۷۴)
که دائما بوجود میآیند و تلاش برای برطرف کردن آنها میباشد.
این گفته”اسکار اشپیل”با وجود گذشت بیش از چهل سال از اظهار آن هنوز اعتبار خود را حفظ کرده است(و شاید هم همیشه حفظ خواهد کرد):”هنوز فرمول تعلیم و تربیت پیدا نشده است”( Spiel.0:1954:28 ).موقعیّتهای تربیتی پیچیده هستند و نیازمند سرمایهگذاری و توجه عمیق به تحقیقات میباشند.نقش محقّقین علوم تربیتی در بررسی این موقعیّتها شناخته شده است.اما برای اینکه تحقیقات با میدان تحقیق ارتباط تنگاتنگ داشته باشد،لازم است که سازماندهی فعّالیتهای تحصیلی نیز متحول شده و مدارس به عنوان یک میدان تربیتی-تحقیقی درآیند.در اینصورت مربیان نیز به مربیان محقق تبدیل خواهند شد. در این راستا است که میتوان تصور نمود که سازماندهی کلاسی از طریق عمل مشترک معلم -دانشآموزان انجام گرفته و این مجموعه به عنوان عناصر دخیل در برنامهریزی فعّالیتهای مدرسهای نقش واقعی خود را ایفا نمایند.
در پایان میتوان توصیههای زیر را در ارتباط با مسألهء ناسازگاری دانشآموزان در دورهء ابتدایی ارائه نمود:
۱-آشنا کردن مربیان دورهء ابتدایی با مفاهیم و ابعاد مختلف ناسازگاری دانشآموزان.این کار میتواند از طریق دورههای آموزشی کوتاهمدت عملی گردد.نتیجتا مربیان خواهند توانست برخورد صحیحی با دانشآموزانی که زندگی تحصیلی آنها با دشواریهایی مواجه است اتخاذ نمایند.
۲-ایجاد مراکز و کانونهای تربیتی برای تشخیص علمی ابعاد مختلف ناسازگاریهای تحصیلی دانشآموزان.این مراکز میتوانند ابتدا در مناطق آموزشی تشکیل شوند و خدمات مددکاری اجتماعی و مشاورهای ارائه نمایند.
۳-انجام تحقیقاتی در زمینهء شناسایی ناسازگاریهای”طبیعی”دانشآموزان در دورهء ابتدایی.
۴-اطلاعات حاصل از این مراکز و تحقیقات انجام یافته سبب خواهند شد که “تشخیص”عجولانه مسئولان مدارس تعدیل گردد.
۵-نزدیکی هرچه بیشتر خانه و مدرسه میتواند در شناسایی عوامل مختلف تأثیرگذار بر زندگی تحصیلی دانشآموزان مؤثّر باشد.واضح است که نمیتوان الگوی معینی را برای این کار برای تمام کشور ارائه نمود.نهادهای مسئول این کار(مثلا انجمن اولیاء و مربیان)باید با اطلاع از ویژگیهای محیطی دانشآموزان سازماندهی شوند.
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۲ (صفحه ۷۵)
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
زیرنویسها:
۱-و از این دید است که عبارت”کانگیوم”:”حالت مرضی( Patalogique )-به دلیل اینکه بیانگر یک رابطهء ناهنجاری بودن زندگی است بدون ابهام میتوان طبیعی قلمداد گردد”قابل درک است.
(مراجعه شود به Georges canguilbem:155 )
۲-این قبیل کلاسها تحت عناوین مختلف در برخی از سیستمهای آموزشی وجود دارند:کلاس انتظار ( Classe d’attente )در کانادا کلاس سازگاری( Classe d’adaptation )در فرانسه و کلاس تکمیلی ( Maturity classe )در انگلستان.
۳-مطالعاتی که در این زمینه در برخی از کشورها صورت گرفته نشان میدهند که سطح هوشی متوسط کودک با افزایش جمعیت خانواده کاهش پیدا میکند./( CAGI-AR:23 )
۴-مراجعه شود به موارد ۳،۴،۵،۶./(ص ص ۳۰ و ۳۱)
۵-کودکی که از مدرسه میهراسد،ممکن است بخواهد به مدرسه برود ولی درمی یابد که نمیتواند.او از یک مسألهء عاطفی رنج میبرد که از اضطراب شدید ناشی از ترک خانه ریشه میگیرد.او بدین علت نمیتواند به مدرسه رود که میترسد خانه را پشت سر بگذارد.درواقع اصطلاح هراس از مدرسه از آنجا که خود ناشی از مسألهء
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۲ (صفحه ۷۶)
دیگری است که منشأ آن وابستگی میان یکی از والدین و کودک و کشمکشهای ناشی از آن است اصطلاح گمراهکنندهای است(کان و دیگران:۱۳۶۷ ص ۲۹).
۶-تمایز این دو مفهوم به”نیوکومب”برمیگردد:او سازگاری یک فرد در یک گروه را به ساختار میدان اجتماعی که توسط مجموعه گروههای ارجاعی و تعلّقی تشکیل میگردد نسبت میدهد.در این میدان،نقش گروههای ارجاعی اساسی است:گروه تعلّقی گروهی خواهد بود که خود به آن ارجاع میدهد حال به آن تعلّق داشته باشد یا نداشته باشد(مثلا یک گروه بازی در کوچه…)از نظر”نیوکومب”افکار فرد در سطح گستردهای تابع گروههای ارجاعی است:”وابستگی کمتر در گروه تعلّقی با گرایش و تعلّق به ارزشهای گروه ارجاعی همراه است”.
( Newcomb.al,1958 )
۷-مثلا چگونگی برنامهریزی درسی معمول در آموزش و پرورش ابتدایی خود منبع بروز مشکلات تحصیلی برای دانشآموز میباشد:سازماندهی فعالیّتهای کلاس-خصوصا در سال اول ابتدایی-کودک را خالی از هرگونه شناخت فرض میکند.در صورتیکه کودکی که وارد مدرسه میشود میتواند منبع شناختی مناسبی برای برنامهریزی فعالیتهای کلاس باشد.در اینجا فرصت توضیح این مورد وجود ندارد فقط اشاره کنیم که این نظریه به نوعی کل فرایند برنامهریزی درسی متداول را متغیّر میسازد.
۸-“مراحلی که فرد در آنها،متحمّل آشفتگیهای عاطفی میگردد عبارتند از:از شیر گرفتن،یادگیری آداب تخلیه،ورود به مدرسه،تغییر در مدرسه،امتحانات ورودی(دانشگاهها)بلوغ،فراغ از تحصیل،عهدهدار شدن شغل یا تغییر شغل،تغییر محل اقامت،ازدواج،زایمان،یائسگی،بازنشستگی…مراحلی که طی آن لازم است افراد خود را با تغییر وضع یا تغییر روابط نسبت به دیگران هماهنگ سازند”(کان و دیگران:۱۳۶۷:۴۸)
۹-صفاتی چون تنبل،شلوغ،بیدقت،بیعرضه…و مقایسه کودک با کودک همسایه یا خانواده.اثرات مخربی بر روحیه دانشآموز گذاشته و سازگاری او را با مدرسه مشکلتر میسازد.
۱۰-البته در مواردی سازگاری نوع اول میتواند وجود داشته باشد بدون اینکه سازگاری اجتماعی صورت گیرد:مثلا دانشآموزان باهوش بهر بالا،کودکانی که ضعف بدنی دارند،دانشآموز تک فرزند یا دانشآموزی که از نظر سنی با دیگر فرزندان خانواده فاصله زیادی دارد…میتوانند سازگاری نوع اول را بخوبی انجام دهند،بدون اینکه سازگاری اجتماعی مطلوبی داشته باشند.
۱۱-موارد اول و دوم به وسیلهء نگارنده مشاهده شده است.بقیه موارد از طریق معلمین ابتدایی مطرح گردیده و توسط محمد آقایی دانشجوی علوم تربیتی گردآوری شده است.لازم به تذکر است که ما به هیچوجه این برخوردها را به عنوان تنها عامل برهمزنندهء زندگی مدرسهای این دانشآموزان مطرح نمیکنیم،عوامل دیگر نیز میتوانند در این ناسازگاری دخیل باشند؛اما آیا این مدرسه نیست که میباید موانع سازگاری تحصیلی دانشآموزان را از میان بردارد؟
۱۲-عبارت بین گیومه بیانگر گفتارهای مربیان میباشد که نقل قول میشوند.
۱۳-آیا(پ)با تصویر پدر غایب همانندسازی نکرده و اقتدار پدری را در روابط خود با همسالان عملی نمیسازد؟
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۲ (صفحه ۷۷)
منابع:
(به تصویر صفحه مراجعه شود) ۱۸-کان-نوستن،کارول:بیزاری از مدرسه(ترجمه حسن سلطانیفر)،مشهد آستان قدس رضوی،۱۳۶۷.
۱۹-یمنی محمد:”تحلیل مسائل آموزش و پرورش ابتدایی ایران”:سمپوزیوم جایگاه تربیت در آموزش و پرورش ابتدایی،تهران، حسینیه ارشاد،۱۲؟۱۳ آبان ۱۳۶۹.
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۲ (صفحه ۷۸)
پایان مقاله