این روزها که پایان روزهای کرونا در کشور مشخص نیست و به دنبالش آغاز بازگشایی مدارس در ابهام است، آموزش و پرورش از طرح هایی رونمایی می کند که عموما زیرساخت هایش مهیا نیست. به گزارش مهر، این روزها شیوع ویروس کرونا انسانها را در دنیا و در عرصههای مختلف به چالش کشیده است؛ یکی از این چالشها تعطیلی مدارس است. در ایران از ابتدای اسفند این تعطیلات گریبان آموزش و پرورش، دانش آموزان و خانوادههایشان را گرفت و حالا با گذشت یک ماه و نیم از این تعطیلات و دوری بچهها از میز و نیمکت و فضای مدرسه و با توجه به اینکه دورنمای مشخصی از بازگشایی مدارس مطرح نیست، باید به چالشهای این ماههایی که رفت و ماههایی که پیش روست اندیشید.
از همان روزهای اول آموزش و پرورش کلید تعامل با تلویزیون را زد. شعار «آموزش تعطیل» نیست، سر زبانها افتاد. کلاسهای مجازی در صدا و سیما و بلافاصله در فضای مجازی در دسترس معلمان و مدارس تشکیل شد. همه هدف این بود که دانش آموزان از فضای یادگیری عقب نیفتند؛ یادگیری که به قدر کافی در سال ۹۸ دچار چالش شده بود. اما آیا این آموزشها در عمل نیز دستاوردهایش آن چیزی بود که مسئولان انتظار داشتند؟ اینکه آموزش مجازی بتواند جبران عقب ماندگی را بکند یا حداقل تا بازگشایی دوباره مدارس بچهها را پای کتاب و درس نگه دارد؟
ایجاد شبکه اجتماعی شاد
این روزها هر دو روی حقیقت در جریان است و شاید پیش بینی همین چندگانگی در آموزش است که آموزش و پرورش را از همان روزهای اول به این فکر انداخت که کلاسهای مجازی که قابل ردگیری و نظارت باشد راه بیاندازد و در نهایت به شبکه اجتماعی دانش آموزان یا همان شبکه شاد رسید.قرار بود ۱۰۷ هزار مدرسه حقیقی موجود در کنار خود ۱۰۷ هزار مدرسه مجازی هم داشته باشد.حتی در روز ۲۸ اسفند با حضور وزیر آموزش و پرورش این شبکه افتتاح شد. سیستمی طراحی شد تا با حفظ حریم خصوصی معلم و دانش آموز به نوعی ساختار مدرسه را در فضای مجازی پیاده کندو بچهها سر کلاس حضور و غیاب شوند. برنامه درسی مقاطع مختلف برایش اعلام شد .
اما همانطور که پیش بینی میشد راه اندازی ۱۰۷ هزار مدرسه مجازی به این راحتی نبود. با اینکه ۵ پیام رسان به این حوزه ورود کردند و تبلیغات صورت گرفت اما از زمان طرح این موضوع اعتراض معلمها و والدین آغاز شد که عمده این اعتراضها این بود که وقتی ما از وسیله ارتباطی شخصی خود باید برای نصب اپلیکیشنها و پیام رسان ها استفاده کنیم و اینها عموماً اجازه دسترسی گسترده به حریم شخصی را میخواهند، چرا باید آموزش و پرورش ما را مجبور به این کار کند؟ این در حالی است که طی روزهای اخیر شایعاتی مبنی بر لو رفتن اطلاعات کاربران یکی از پیام رسان ها نیز مطرح شد و همه اینها باعث شد تا آموزش و پرورش اطلاعیهای بدهد و بگوید: با عنایت به تصمیم و تأکید وزارتخانه متبوع مبنی بر اختصاصی و امن بودن بستر ارتباطی معلم _ دانش آموزان و به منظور صیانت از حقوق آموزشی و تربیتی دانش آموزان و نیاز به زمان بیشتر برای حصول اطمینان بخش فنی از این امر، ضمن تاکید بر اهمیت راه اندازی این بستر و پابرجا بودن کلیه دستورالعملهای ارسالی معاونین آموزشی، زمان ورود مدیران، معلمان و دانش آموزان به این بستر ارتباطی در روزهای آتی اعلام میشود.
اما چگونه قرار است در روزهای آتی از این امن بودن اطمینان حاصل شود؟ و تا پاسخ به این پرسش باز هم در تعطیلی مدارس همان آموزش تلویزیونی و ارتباطهای مجازی غیر قابل رصد برای دانش آموزان در بستر یادگیری مانده است. اینها همه در حالی است که در آموزش و پرورش حداقل ۱۰ سالی است که موضوعهای مختلفی در حوزه شکل گیری فناوری اطلاعات در بستر یادگیری مطرح بوده است و طرحهای مختلفی از جمله هوشمند سازی مدارس، طرح تبلت دانش آموزی، تلویزیون تعاملی سینا و… چند صباحی آمدهاند، هزینه بردهاند و در نهایت مسکوت ماندهاند. حتی شبکه رشد که شاید از اولین اتفاقات مهم در این حوزه بود و در این روزها میشد روی آن سرمایه گذاری کرد نیز کارکردی نداشت تا این سوال مطرح شود که آیا بالاخره آموزش و پرورش میتواند به یک راهکار بلند مدت و غیرسلیقه ای در حوزه آوردن فناوری اطلاعات و ارتباطات به حوزه یادگیری داشته باشد که اتفاقاً در سند تحول بنیادین نیز به آن اشاره شده است؟
یوسف نوری رئیس اسبق مرکز برنامهریزی، منابع انسانی و فناوری اطلاعات آموزش و پرورش که در دوره وی هوشمند سازی مدارس در دستور کار بود در این باره گفت: زمانی که ما کار هوشمندسازی مدارس را در دستور کار قراردادیم استراتژی این بود که در آموزش و پرورش سند فناوری ارتباطات و اطلاعات با سند تحول بنیادین همسو شود و این با بخشنامه سال ۷۶ در این ارتباط فرق داشت و ۸ هزار صفحه مستندات در این ارتباط جمع آوری شد که هنوز هم در آموزش و پرورش موجود است. وی ادامه داد: بحث هوشمند سازی مدارس را با تحقیقات پیمایشی و مطالعه ۶ کشور پی گرفتیم و پیش از ما در کشورهایی مثل مالزی، سنگاپور، کره جنوبی، هند و ترکیه این الگو وجود داشت. ما این مطالعات را بر اساس اسناد فرادستی خودمان مطالعه کردیم که میگفت باید به کارگیری هوشمندسازی اطلاعات در فرایند یادگیری و یاد دهی رخ بدهد و ملاک باشد.
رئیس اسبق مرکز برنامهریزی، منابع انسانی و فناوری اطلاعات وزارت آموزش و پرورش درباره چرایی مسکوت ماندن این طرح از سال ۹۱ به بعد گفت: گیر ما در آموزش و پرورش این است که برای معلمان برنامه درسی به معنی واقعی توضیح داده نشده است. به طور طبیعی استفاده از فناوری ارتباطات در حوزه یادگیری، آموزش غیررسمی است. مثل اینکه برنامههای فوق برنامه باید مکمل برنامه اصلی باشد اما گاه همین برنامههای فوق برنامه کاری در تفهیم مطالب درسی میکنند که درون برنامه و یا خود برنامه نمیتوان انجامشان داد. بحث آموزش مجازی هم همین است. ما نقاط ضعف و قوت را درآورده بودیم و تهدیدها و فرصتها را نیز. یک کتاب ۴۰۰ صفحهای با منبع هم استخراج شد که موجود است. اما وقتی انتقال مدیریت صورت میگیرد طرحهای دوره قبل با اما و اگر همراه میشود. مثلاً بعداً ایراد گرفته شد که ما نمیدانیم تعریف هوشمندسازی چیست. در صورتی که اگر همان زمان طرح پیگیری میشد الان شاهد اجرای عجلهای یک طرح نبودیم چون معلمها باید دورههای پیشرفتهای میگذراندند تا دانش به کارگیری این فناوری را در برنامه درسی پیدا کنند. حتی چند دوره هم این آموزشها برگزار شد اما کلاً بعدش صورت مساله پاک شد.
یوسفی در ادامه با اشاره به طرح تبلت دانش آموزی نیز گفت: طرح تبلت دانش آموزی هم در تهران به صورت پایلوت اجرا شد و بعد تعطیل شد و مسکوت ماند. کارها عموماً سلیقهای صورت میگیرد نه با برنامه ریزی. گاهی هم یک طرحی یک جای دیگری درست میشود و به آموزش و پرورش تحمیل میشود و وقتی کارایی ندارد، کنار میرود.
وی درباره تجربه این روزهای آموزش مجازی نیز گفت: من معتقدم در این روزهای خاص و با توجه به نبود زیرساختها واقعاً باید کمی آسان گرفت. هم به معلمها و هم به خانوادهها. قرار نیست همه از یک روش استفاده کنند چون عملاً امکان پذیر نیست. یکی موبایلش آیفون است و یک اپلیکیشن خاص رویش نصب نمیشود و یکی دیگر اصلاً موبایل اندروید ندارد. در شهر و روستا زیرساختها یکسان نیست و…. درباره آموزش تلویزیونی هم به جرأت میشود گفت ۸۰ درصد بچهها پای این آموزش نمینشینند چون آموزش مطلق و یک طرفه از بالا به پایین و بدون تعامل است. باید با دقت و ظرافت این موارد را برای مردم تبدیل به فرهنگ کرد.
وی گفت: در مدرسه عموماً بچهها بیش از معلم از یکدیگر یاد میگیرند. الان این ارتباط گسسته است. درست است که رسیدن به این فضا سخت نیست ولی مثلاً یکی از مشکلات این است که این مساله باید در حوزه سازمان پژوهش انجام شود. الان بیشتر مخابرات پای کار آمده اما مخابرات که از برنامه درسی و اهدافش خبر ندارد. عموماً هم در بخش خصوصی که پای کار امده اند اقتصاد و بیزینس مطرح است و کاش در آموزش و پرورش هم چنین بخشی با متخصصان وجود داشت. در آموزش و پرورش ۵۰ هزار نفر فارغ التحصیل دانشگاه شریف مشغول به کار هستند و ۴ هزار نفر کسانی که دارای مدرک دکترا هستند. اینها باید پای کار بیایند و روشی مخصوص آموزش و پرورش و اقتضائات آن طراحی شود.
واقعیت این است که مشخص نیست روزهای کرونایی کی به اتمام میرسد یا حداقل در حدی از کنترل قرار میگیرد که مدارس باز شود و اولیا با خیالی آسوده فرزندانشان را راهی مدرسه کنند و دوباره فضای مدرسه با صدای همهمه و شادی بچهها پر شود. موضوع این است که آموزش و پرورش چه راهکار درازمدتی برای این موضوع دارد؟ آموزش و پرورش چه راهکاری برای تثبیت و تعمیق یادگیری دارد و آیا به جای وقت گذاشتن برای چنین طرحهایی بهتر نیست به فکر چندین مدل راه حل درازمدت تر باشد؟ مثلاً اینکه چگونه میشود برای سال آتی آموزشی طرحی ریخت که در صورت نیاز چند ماهی از زمان صرف یادگیری دروس سال قبل دانش آموزان شود و تابستان ۱۴۰۰ ،زمان آموزش، بیشتر ادامه یابد؟
به نظر میرسد این روزها نیاز به دیدن افقی بلندمدتتر از دیدن پایان سال تحصیلی جاری نیاز است و به جای درانداختن طرحهای نو در روزهایی که فضا و امکانات اجازه نمیدهد زیرساختها مهیا شود، نقشه راههای جایگزینی نیز نیاز است. نقشه راههایی که چند ماهه نباشد؛ چند ساله باشد.