امروزه بر کسی پوشیده نیست که سهمیه های پذیرش دانشجویان در کنکور بسیار متنوع و گسترده بوده و برای شرکت کنندگان آزاد که فاقد سهمیه خاصی هستند مایوس کننده و مایه نارضایتی بسیار است. این سهمیه ها با گستره وسیعی که دارند سبب یک رانت گسترده برای پذیرش در دانشگاه می شوند.
در واقع سیستم تلاش دارد که به برخی نیروها که تصور میکند زخم خورده برای نظام و وفادارتر هستند اولویت بیشتری بدهد که این رویه سبب آسیب هایی برای کشور و نظام بوده و علیرغم فلسفه اولیه آنها، در حال حاضر بر عکس عمل کرده و به چالش بسیار بزرگی برای کشور تبدیل شده است. نکته ای که باید در نظر داشت این است که عدم پذیرش در رشته های خاص به مفهوم ناتوانی و بی استعداد بودن مطلق اشخاص نیست و بیشتر به این معنی است که این افراد در جنبه های دیگری دارای توانمندی بوده و فقط از نظر علمی دارای تمرکز، علاقه یا توان کم هستند و در واقع سهمیه های مختلف باعث می شود که افراد در مسیر معمول و دارای استعداد خود قرار نگرفته و افراد توانمند تر در این زمینه ها نیز از دستیابی به موقعیت متناسب خود محروم شوند. در ادامه برخی پیامد های ناخواسته این سهمیه بندی ها که به منزله تهدیدهای قابل توجهی برای کشور هستند، شرح داده می شود:
۱- از منظر اجتماعی، اصولا وجود سهمیه در پذیرش دانشگاه ها سبب ایجاد بی عدالتی و نیز ایجاد احساس بی عدالتی در بافت کلی جامعه می شود و باعث می شود که درصد بسیار بالایی از جامعه خود را غریبه فرض کرده و احساس بیگانگی و تبعیض داشته باشند که به جهت گیریها و قضاوتشان نسبت به کل نظام آسیب می زند.
۲- سهمیه های کنکور باعث می شود که افرادی که قابلیت ذهنی و تحصیلی لازم را ندارند در رشته های حساس و مهم پذیرفته شده و باعث کاهش غنای رشته مربوطه از نظر علمی شده و سبب می شود که جامعه از افراد شایسته و توانمند محروم شوند و سطح علمی آن رشته خاص تنزل پیدا کند. این موضوع در نهایت سبب آسیب به جامعه شده و توان رقابتی کشور را تحلیل برده و سبب ضعف ساختاری در توانمندی علمی و فنی کشور می شود.
۳- این افراد با همان سهمیه رانتی که پذیرفته شده اند با همان رانت نیز به پست های مهم و کلیدی دست پیدا کرده و با ضعف علمی و عدم توانمندی که دارند هم فاقد توانمندی لازم برای ارتقاء، هدایت و پیشبرد اهداف سازمان هستند و هم به دلیل حقارت و تهدیدی که احساس میکنند، از بکارگیری افراد توانمند واهمه داشته و این افراد را در سیستم خود منزوی و مایوس کرده و سبب رویگردانی آنان از ارائه خدمت مناسب شده و سازمان خود را به ورطه ورشکستگی و کوتوله پروری هدایت می کنند.
۴- در واقع یکی از مهمترین دلایل فرار نخبگان جدای از دلایل اقتصادی و اجتماعی، همین رانتهای تحصیلی و شغلی است و سبب میشود نخبگان و افراد توانمندتر یا سرخورده و بی تفاوت شوند و یا دنبال راهی برای خروج از کشور باشند و به هر قیمتی خود را به خارج از کشور برسانند.
آمار و مطالعات نشان داده اند که این افراد وقتی در کشورهای مقصد در محیط مساعد و مناسب تر قرار می گیرند چقدر موفق و توانمند هستند و کشور با این تبعیض و بی عدالتی این سرمایه های ملی را به رایگان در اختیار کشورهای رقیب قرار داده که هم باعث تقویت کشورهای رقیب و دشمن می شود و هم خود را از این توانمندی ها تهی می کند.
۵- فرار نخبگان ناشی از این بی عدالتی ها علاوه بر هزینه های مستقیم هزینه های غیر مستقیم دیگری نیز دارد که به عنوان مثال می توان به پایین آمدن محسوس و معنی دار میانگین بهره هوشی و علمی جامعه اشاره کرد که اخیرا توسط برخی کارشناسان نسبت به آن هشدار داده شده است. و در واقع اینجاست که ژن های خوب یا سرخورده شده و هدر می روند یا از کشور خارج شده و سبب تضعیف ذخیره ژنی کشور می شوند، نه افراد لمپن و انگلی که با رانت به سرمایه های کشور چنگ انداخته و ادعای ژن خوب بودن دارند.
۶- این رانت حتی برای دریافت کنندگان آن نیز موجب سرخوردگی و کسر شأن بوده و این پذیرفته شدگان چنان احساس شرم و خجالت می کنند که حتی حاضر نیستند سهمیه پذیرش خود در کنکور را اظهار کنند و خود را سهمیه آزاد اعلام می کنند و این بیانگر آن است که حتی دریافت کنندگان این سهمیه ها نیز بر غیر عادلانه بودن این روشهای پذیرش کنکور اذعان داشته و از بیان نوع سهمیه خود شرم داشته باشند. این مسائل نشان می دهد که سهمیه ها غیر متعارف هم برای محرومان از آن و هم برای برخورداران از آن موجب آسیب و لطمات جبران ناپذیر روحی و اجتماعی است.
۷- یکی از پیامدهای این سهمیه ها امروزه در سطح دانشگاه ها و استادان محسوس و ملموس است. شما تصور کنید که یک دانشجو با سهمیه ۴۰ درصدی رزمندگان، کاردانی یکی از شهرستان ها را قبول شده و با همان سهمیه کارشناسی ارشد و دکتری گرفته و با همان رانت به کرسی استادی دانشگاه رسیده است و در حال تدریس است. این استاد برای تدریس درس خود یک جزوه ۳۰ صفحه ای تهیه کرده و بارها در طول کلاس به جزوه مراجعه می کند. برای سوالی که از همان جزوه هم می شود باز هم به جزوه مراجعه می کند اینجاست که همه دانشجویان متوجه عدم توانایی علمی استاد می شوند و طبعا چنین استادی نمی تواند مدرس خوبی بوده و مطالب علمی را به دانشجویان منتقل کند و این نقیصه موجب ایجاد یک سیکل معیوب شده و در هر دوره به کاهش بیشتر و بیشتر انگیزه ها، توانایی ها، خلاقیت و شکوفایی در سطح علمی و توانمندی جامعه می شود.
لذا ضروری است که هر چه سریع تر برای بازنگری اساسی در این سهمیه ها اقدام عاجل و اساسی صورت گرفته و با استفاده از نظر کارشناسان و جامعه شناسان به نحوی اصلاح شود که معایب و نواقص آن برطرف شده و جامعه از این دغدغه فکری و تبعیض آمیز خلاص شده و گامی در راه توسعه متوازن و جامع کشور برداشته شود. زیرا همین یک قلم سیاست اشتباه می تواند به پاشنه آشیل جامعه تبدیل شده و ضربات سنگینی به توانمندی کلی کشور وارد کرده و سبب تضعیف کشور در مقابل رقبا و دشمنان شده و قدرت استراتژیک و توانایی مانور ما را کاهش دهد.
پرویز عزیزی- کارشناس ارشد روابط بین الملل