مشاهیر تعلیم وتربیت

علی اکبر شعاری نژاد از اساتید تعلیم و تربیت

استاد علی اکبر شعاری نژاد درسال ۱۳۰۴ در شهر تبریز متولد شد. وی در سال ۱۳۳۴ فارغ التحصیل رشته فلسفه و علوم تربیتی از دانشسرای مقدماتی شد و تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه تهران سپری کرد و در سال ۱۳۴۷ فارغ التحصیل شد. شعاری نژاد سابقه مدیریت گروه روانشناسی تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی و تدریس در دانشگاه های تهران را در کارنامه علمی خود دارد و از تحصیلات حوزوی نیز برخوردار است. همچنین وی تاکنون ۴۳ کتاب با موضوعات روان شناسی رشد، روان شناسی یادگیری، اصول ادبیات کودکان و فلسفه آموزش وپرورش به چاپ رسانده است و ۳ کتاب دیگر در دست چاپ دارد.استاد ممتاز دانشگاه تربیت معلم، استاد و پژوهشگر نمونه دانشگاه علامه طباطبایی و عضو شاخص هیئت علمی دانشکده پزشکی دانشگاه شهید بهشتی از دیگر سوابق علمی این استاد  است

گروه : علوم انسانی رشته : روان شناسی والدین و انساب : خانواده علی اکبر شعاری نژاد شش نفری بود والدین و دو خواهرانش، بی‌سواد و برادرش هم کم سواد (حدود سوم ابتدایی) بودند. وی در این باره می گوید :”من این بخت را داشتم که بیشتر با والدینم باشم. پدرم بیشتر به محافل درس قرآن می‌رفت و با اینکه نام خودش را به زحمت می‌نوشت، ولی غالبا با قرآن کریم مانوس بود و حتی ترجمه و تفسیر هم می‌کرد. گاهی نیز در برخی محافل به وعظ و خطابه می‌پرداخت؛ به طوری که برای اشخاص ناآشنا شخصی باسواد و مفسر قرآن جلوه می‌کرد. شاید همین ویژگی آن مرحوم، و همراهی مداوم من با ایشان در مجالس وعظ و خطابه و روضه، از مهمترین عوامل تعیین‌کننده رفتار امروزم تلقی شوند.” خاطرات کودکی : استاد علی اکبر شعاری نژاد از دوران کودکی و قبل از شروع تحصیلات رسمی خود چنین بیاد دارد:”موقعیت روزهای کودکی من سبب شد که پیش از رفتن به مدرسه، مکتب خانه را تجربه کنم و قرآن یاد بگیرم. حتی بعد از آغاز تحصیلات رسمی نیز به یادگیری قرآن و زبان عربی و درس‌های (به اصطلاح) حوزوی ادامه دادم. برای مثال، با یادگیری صرف میر، صمدیه، سیوطی، و چندین کتاب عربی، به آموختن زبان عربی و دستور عربی ادامه دادم و کتاب‌های فقهی و حدیثی متعدد و متنوعی را البته به زبان عربی، خواندم. همیشه در دوران تحصیل سعی می‌کردم خودم بفهمم و خودگردان باشم.” تحصیلات رسمی و حرفه ای : علی اکبر شعاری نژاد دوره تحصیلات ابتدایی شش ساله را در دبستان <بدر> تبریز گذراند.وی سپس به یادگیری زبان عربی و درسهای حوزوی و درسهای کلاسهای هفتم و هشتم و نهم مشغول می‌شد، به طوری که این سه پایه را در مدت چهار ماه و ده روز گذراندو در امتحان رسمی آموزش و پرورش شرکت کرده و پذیرفته شد. ” چون شغل معلمی را دوست داشتم و هنوز هم دوست دارم، دو شاگرد خصوصی داشتم که به آنها خواندن و نوشتن یاد می‌دادم. چون برادرم با درس خواندن من مخالف بود، هرگز اجازه نمی‌داد من کتاب بخرم و ناچار بودم کتاب را از دیگران امانت بگیرم و رونویسی کنم یا اینکه پولهای توجیبی هفتگی را جمع کنم و کتاب بخرم که برخی از آنها را هنوز هم دارم.” علی اکبر شعاری نژاد بعد از فراغت از تحصیل در دوره اول دبیرستان، ابتدا در امتحان دفتریاری و سردفتری وزارت دادگستری شرکت کرده و پذیرفته شد.حدود دو سال و اندی به دفتریاری درجه یک چند دفترخانه در تبریز منصوب گردید. بعد در دبیرستان ملی شمس تبریز به عنوان آموزگار کلاس پنجم ابتدایی استخدام شد. در همین زمان، به مطالعه درسهای دانشسرای مقدماتی پرداخته و بعد از دو سال تحصیل، از دانشسرای مقدماتی تبریز فارغ‌التحصیل شد و سپس به استخدام آموزش و پرورش درآمد. “در دبستان حکمت، واقع در کوچه مجتهدها در تبریز، به عنوان آموزگار کلاس پنجم ابتدایی به تدریس پرداختم. حدود ده سال هم در دانشسرای مقدماتی و کالج تربیت معلم که از ابتکارهای مرحوم علی دهقان، مدیرکل شایسته آموزش و پرورش بود، مفتخر شدم. ” وی در خردادماه ۱۳۳۴ در رشته فلسفه و علوم تربیتی، با رتبه اول فارغ‌التحصیل و به اخذ دیپلم خاص و مدال فرهنگی‌ آن زمان از شورای عالی آموزش کشور مفتخر نائل آمد.در مهرماه همان سال‌، تدریس روان‌شناسی در دانشسرای مقدماتی را به عهده گرفت. “در آن زمان شرایطی وجود داشت که زمینه‌های فعالیت فراهم بود و برای همین هم من توانستم مجله <معلم امروز> را راه‌اندازی کنم. آقای دهقان، مدیر کل وقت آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی و آقای خانلو، رئیس دانشسرا، به طور کامل از من حمایت می‌کردند. آقای دهقان منشاء خدمات زیادی برای آموزش و پرورش بود و طی ۹ سال، ۸۰ مدرسه ساخت. سال ۱۳۸۱ هم، در تبریز مراسم تجلیلی برای وی برگزار شد.‌” استاد شعاری نژاد تحصیلات عالی خود را در دانشگاه تهران، در رشته روان‌شناسی آغاز کرد و در سال ۱۳۴۷ به پایان رساند. وی در کنار تحصیلات رسمی و حرفه ای به تحصیلات حوزوی هم پرداخته است.او دروس حوزوی را در تبریز و تهران و تا حدودی در قم خوانده‌ است. “یک اتفاق جالب این بود که به واسطه خواهرم با یک خانواده روحانی فامیل شدیم. وقتی وی فوت کرد تمام کتابهایش را به من دادند که خود تشویقی شد که دروس حوزوی را بخوانم. در اداره کل مطالعات که همان دفتر تالیف کتب درسی فعلی است، با شهید باهنر همکار بودیم. ‌من کارشناس تربیت معلم بودم و ایشان کارشناس تعلیمات دینی. یک روز به شهید باهنر گفتم که آیا می‌خواهید بچه‌ها واقعا مسلمان بشوند؟گفت: یعنی چه؟ معلوم است. گفتم: یک راه بیشتر ندارد: تعلیمات دینی را از برنامه درسی حذف کنید. با تعجب گفت: چطوری؟ و توضیح دادم که آموزشهای دینی باید جزء تمامی دروس باشد و نه فقط یک درس مشخص.”خاطرات و وقایع تحصیل : علی اکبر شعاری نژاد از دوران تحصیل خود در دواه ابتدایی چنین خاطره ای را بیاد دارد: “در دوران تحصیل در مقطع ابتدایی من جایزه‌ای که اداره آموزش و پرورش به جهت کسب رتبه اول به من اهدا کرد، چهار مقاله عروضی بود. این کتاب اکنون در دوره‌های کارشناسی ارشد و دکتری زبان و ادبیات فارسی استفاده می‌شود. در پی حمله روس، انگلیس و امریکا به ایران، مدرسه‌ها تعطیل شدند و به همین سبب، چند سالی میان کلاس‌های پنجم و ششم فاصله افتاد. البته، من هم مثل سایر کودکان، از این جریان لذتی کودکانه می‌بردم، به خصوص از این لحاظ که معلم کلاس پنجم ما بسیار سخت‌گیر بود و روزی ندیدم که بدون چوب تعلیم در کلاس حاضر شود! می‌زد و خیلی هم خوب می‌زد.” استاد شعاری نژاد از دوران تعطیلی خود چنین می گوید: “دو ماه به مکتب خانه‌ای در مسجد جامع تبریز رفتم که مدیر یا صاحب آن یک روحانی بود و شخصی به نام آقای میرزاعلی اصغر (مغازه‌دار) را معلم ما کرده بود. خودش فقط عصرها هنگام مرخصی می‌آمد، با یک چوب تر و تمیز. به مسائل انضباطی مکتب خردسالان رسیدگی می‌کرد. روزی را به یاد ندارم که چوب نخورده به خانه آمده باشم! همین محبت وجود به ز مهر پدر استاد سبب شد که از مکتب خانه فرار کنم! برای اینکه اخلاقم خراب نشود، به شاگردی یک مغازه زرگری در بازار امیر تبریز مامور شدم، آنجا نتوانستم دوام بیاورم؛ زیرا حتی عطسه کردنم برای صاحب مغازه مساله بود! پدرم در بازار راسته تبریز، مغازه فاستونی فروشی داشت. مرا مامور کرد که میرزای ایشان باشم، و ناچار مدتی را هم به میرزایی پدرم مشغول شدم. پیش از ‌آغاز تحصیل در کلاس ششم ابتدایی، مدتی هم به دستفروشی پرداختم و تجربه‌های رنگارنگی به دست آوردم!‌ به لطف الهی، وضع اقتصادی پدرم خوب شد و کارگاهی پارچه‌بافی با چهارده دستگاه به راه انداخت که مدیریت آن برعهده برادرم بود. مرحوم برادرم بیست سال از من بزرگتر بود و با ادامه تحصیلم مخالفت می‌کرد. حتی با جلب موافقت اجباری پدرم مرا واداشت مثل سایر کارگران در همان کارگاه کار کنم و از تحصیل محروم شوم! حتی حق نداشتم کمتر از یک کارگر با سن بیشتر، کار تحویل بدهم. ای کاش می‌توانستم آن صحنه‌ها را شبیه‌سازی کنم و نشان دهم که در هر صورت، می‌توان یاد گرفت و پیش رفت. تنبلی هم مهارتی است آموختنی!” از دیگر خاطرات علی اکبر شعاری نژاد اشتغال در آموزش و پرورش و تالیف کتاب بود . “در سال ۱۳۳۶ دوره تخصصی تربیت معلم در ایران و در شهر تبریز با نام <کالج تربیت معلم> برای دیپلمه‌ها تاسیس شد و تدریس درسهای روانشناسی رشد، روان‌شناسی یادگیری و ادبیات کودکان، به اضافه روشهای تدریس، به عهده این جانب واگذار شد که در ایران چندان سابقه نداشت. هم‌چنین، این توفیق الهی، نصیب من شد که یادداشت‌های خود را در درسهای مورد اشاره گردآوری کنم و به صورت کتاب درآورم. شاید این جانب اولین نفر باشم که کتابهای <روان‌شناسی رشد>، <روان‌شناسی یادگیری> و <اصول ادبیات کودکان> را در ایران تالیف کرده است. این کتابها با گذشت زمان، پیوسته تجدیدنظر شده‌اند و هنوز هم این کار ادامه دارد. خوشبختانه در حال حاضر بر شمار این گونه کتابها افزوده شده است. در سال ۱۳۴۴ به درخواست اداره کل مطالعات و برنامه‌های وزارت ‌آموزش و پرورش در تهران، به عنوان <کارشناس تربیت معلم> به اداره کل منتقل شدم؛ البته با کلی مشکلات خانوادگی، ناآشنایی با شهر تهران، نداشتن مسکن و بی‌تجربگی نسبت به کارهای اداری که به شخصیت و فرهنگ خاصی نیاز دارد و معلم با آنها بیگانه است و زمان لازم است تا یاد بگیرد و بسازد!”فعالیتهای ضمن تحصیل : علی اکبر نوجوان در ایام تدریس، به کار خاص دیگری هم اشتغال داشتند که از زبان ایشان چنین می توان گفت: با همکاری صمیمانه و صادقانه مرحوم دکتر حسن محمد خانلو، رئیس دانشسرای مقدماتی پسران، توفیق انجام دو امر مهم تربیتی را یافتم: ۱) تشکیل انجمن دبیران فلسفه و علوم تربیتی تبریز؛۲) انتشار مجله معلم امروز. این مجله تا سال انتقال من به تهران (یعنی مهرماه ۱۳۴۴) چاپ و منتشر شد و مختص معلمان بود.من صاحب امتیاز و سردبیر و مدیر مسئول آن بودم؛ انتشار مجله معلم امروز مهرماه سال ۱۳۳۴ شروع شد و تا ۱۳۴۴ ادامه پیدا کرد. تیراژ مجله چهار هزار نسخه بود و به صورت صحافی شده عرضه می‌شد و کسانی مانند بهرنگی و ساعدی در آن مقاله داشتند. این دوره ده ساله را بهترین ایام زندگی خود می‌پندارم. این مجله هیچ‌گونه درآمد اضافی جز به میزان هزینه نداشت و هر شماره با بهای پنج ریال منتشر می‌شد. محصلان دانشسرای مقدماتی پسران، از بهترین یاران صادق و صمیمی من بودند و در همه مراحل انتشار مجله، مرا کمک می‌کردند. هم دوره ای ها و همکاران : دکتر حسن محمد خانلو، رئیس دانشسرای مقدماتی پسران و دکتر محمدعلی طوسی و دکتر شهید باهنر از همکاران علی اکبر شعاری نژاد بوده اند. علی اکبر شعاری نژاد درباره دکتر طوسی چنین یاد می کند: “دکتر محمدعلی طوسی که شهریور سال گذشته مرحوم شد، انسانی بود که برای فرهنگ این کشور بسیار زحمت کشید. وی بسیاری از کتاب‌های مدیریتی را در ایران ترجمه کرده است. اما وقتی از دنیا رفت، کمتر کسی از وی یاد کرد. طوسی مدیرکل مطالعات برنامه بود، من هم در دانشسرا دبیر بودم. به دانشسرا رفت و آمد داشت و برای مجله ما مقاله می‌نوشت. ایشان مرا به عنوان کارشناس تربیت معلم به تهران آورد و من تقاضای انتقال به کسی ندادم. چهار سال با وی همکار بودم. سفرم به ژاپن به دعوت یونسکو به واسطه دکتر طوسی صورت گرفت. ‌” مشاغل و سمتهای مورد تصدی : علی اکبر شعاری نژاد در سال ۱۳۴۷ پس از فارغ التحصیل از دانشگاه تهران ، از مهرماه همان سال برای تدریس در دانشسرای عالی تهران (دانشگاه تربیت معلم امروز) و دانشگاه سپاهیان انقلاب، به صورت پاره‌وقت دعوت شد. در سال ۱۳۵۲ به عنوان استادیار به دانشگاه سپاهیان انقلاب منتقل گردید.وی در نخستین سالهای تاسیس آموزش عالی مکاتبه‌ای (آموزش از راه دور) به مدیریت گروه آموزش ابتدایی انتخاب و در سال ۱۳۵۶ به ریاست دانشکده ادبیات و علوم انسانی همین دانشگاه منصوب شد و تا پایان سال تحصیلی ۱۳۵۷ در این سمت باقی ماند.در دانشگاه سپاهیان انقلاب، ضمن مدیریت گروه، به انتشار مجله <جهان اندیشه> موفق شد که چهار ‌شماره از آن انتشار یافت.‌ علی اکبر شعاری نژاد پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس موفق نظام جمهوری اسلامی و آغاز فعالیت‌های آموزش عالی، در دانشکده روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبابی که جانشین چند دانشگاه ادغام شده بود، به تدریس پرداخت. در همین دانشکده، به مدیریت گروه روان‌شناسی تربیتی انتخاب شد.او در سال ۱۳۷۵ به سبب مسافرت به خارج از کشور، به صورت غیابی، بازنشسته شد. پس از مراجعت به کشور، به صورت پاره وقت تدریس خود را در همان دانشکده ادامه داد. ایشان در این خصوص چنین یاد می کند: از خداوند متعال سپاسگزارم که توفیق داده است تا به امروز خواندن، نوشتن، آموزش و معلمی را ادامه دهم و از سه نعمت پرارزش رشد شغلی، پیشرفت علمی و عشق حرفه‌ای بهره‌مند باشم. زندگی سالم و موفق از آن کسانی است که از تغذیه سالم، تحرک سالم و تفریح سالم برخوردار باشند وبپذیرند و باور کنند که کار و تفریح، دو فرایند ضروری و نشاط‌انگیز زندگی سالم هستند و تنبلی و فرار از قبول مسئولیت، شخص را به شکل مجسمه‌ای بی‌روح در می‌آورد که بدون تردید سربار جامعه خواهد شد. مراکزی که فرد از بانیان آن به شمار می آید : ۱) تشکیل انجمن دبیران فلسفه و علوم تربیتی تبریز ۲) انتشار مجله معلم امروزسایر فعالیتها و برنامه های روزمره : علی اکبر شعاری نژاد در کنار فعالیت های آموزشی ،در حال حاضر به فعالیتهای تالیفی نیز می پردازد که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: تجدیدنظر و تکمیل کتاب <فرهنگ علوم رفتاری> شامل افزودن بیش از هزار اصطلاح روان‌شناسی و آموزشی و پرورشی که تازه توسط ایشان گردآوری شده است ،تجدیدنظر اساسی در کتاب <فلسفه آموزش و پرورش.> و غیره شاگردان : دکتر توفیق ه.سبحانی مدیر انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی که یکی شاگردان استاد علی اکبر شعاری نژاد بودند از وی چنین یاد می کند او همچنین در بیاناتش خاطراتی را هم متذکر می شوند: احتمال می‌دهم اگر بسامد کلمه <معلم> را در نود و دو زندگی نامه پیشین استخراج کنیم، بدون آنکه کوچکترین تردیدی به دل راه دهیم که اکثر نود و دو انسان برجسته و بزرگی که انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به ادله گوناگون و از جمله به دلیل معلم بودن و موثر بودن آنان در فرهنگ و کوشش آن گرامیان در تعالی امور فرهنگی در مرز و بوم ایران برای آنان بزرگداشت گرفته است، شاید به اندازه این زندگینامه به کلمه معلم برنخوریم. در میان هجده مقاله مندرج در زندگی‌نامه آقای دکتر علی اکبر شعاری‌نژاد، قریب ده مقاله درباره معلم، آموزش و پرورش، تکنولوژی معلمی و عنوانهایی از این قبیل است و مقالات دیگر هم بی‌ارتباط با عناوین دهگانه نیست. این حسن تصادف از امتیازات استاد گرامی جناب آقای علی‌اکبر شعاری‌نژاد است.‌ اگر در تعریف حرفه معلمی بگوییم که <معلمی عشق است> یا <معلمی انتقال معلوماتی از ذهن (یا مغز) معلم به ذهن (یا مغز) متربی و متعلم است…>، یا <معلمی استعداد خدادادی است>، و یا <معلمی شغل انبیاست>، یا هر تعریف دیگری را پیدا و علاوه کنیم، من که خود قریب چهل سال در کسوت معلمی بودم، هرگاه به کلمه معلم و مصداق آن و شغل معلمی اندیشیده‌ام، سیمای استاد شعاری‌نژاد را در ضمیر خود یافته‌ام. شکر خدا را باید به جای آورم که در طول حیات خود معلمان برجسته‌ای داشته‌ام. معلمی دیگر که همیشه در مخیله من مدلول کلمه معلم را تجسم بخشیده، زنده یاد استاد دکتر علی محمد کاردان بوده، دیگری استاد دکتر محرم آقازاده.‌ در سال ۱۳۳۸ – یا سالی بالاتر و پایین‌تر – در گرمای تابستان در دانشسرای مقدماتی تبریز کلاس‌هایی برای تربیت معلم تشکیل داده بودند، شخصا در آن کلاس‌ها شرکت کرده‌ام و در کلاس درس استاد شعاری‌نژاد حاضر شده‌ام. باور کنید هرگز در سر کلاس ایشان در هرم تابستان، گذشت زمان را احساس نمی‌کردم. صداقت و ایمان به گفته‌ها از بیان آقای شعاری‌نژاد واقعا می‌تراوید. آن زمان در بعضی کارها نوعی افراط و در بعضی کارها هم تفریط بود. همکلاسی‌های مستعد و خوبی داشتیم. در جریان شعر و نثر معاصر بودیم و می‌کوشیدیم از قافله خیلی عقب نمانیم. صمد بهرنگی همشهری و همدوره ما بود. در کتابفروشی‌ها و باشگاه معلمان که چسبیده به دبیرستان فردوسی در تبریز بود – ظاهرا هنوز هم هست – گاهی در باغ‌های پیکریه در جانب غربی دانشگاه تبریز او را می‌دیدم. هنوز به مرگ نابه‌هنگام او بیش از ده سال باقی بود. تردیدی نیست که او در <کندوکاو در مسائل تربیتی ایران> درباره تعلیم و تربیت و معلم، کودک، زبان قابل فهم برای کودک و مسائلی از آن قبیل به نکته‌هایی دست گذاشته بود که پیش از وی یا کسی توجهی به آن مسائل نداشت، یا اگر داشت خیلی بی‌صدا و آمیخته با سکوت و ولرم بود. یادم می‌آید که در آن زمان بازرسان اداره فرهنگ معمولا کیفی به دست و احیانا کلاه شاپویی بر سر داشتند، دانش‌آموزان نام آنان را نمی‌دانستند و هر وقت مردی کیف به دست و کلاه شاپو بر سر وارد مدرسه می‌شد، به جای <بازرس>، <اریک قیزاردان> می‌گفتند. در قاموس بچه‌ها این کلمه به حشره‌ای گفته می‌شد که به باور آنان در نیمه‌های تابستان روی درخت زردآلو می‌نشست و با جیرجیر خود سبب سرخ شدن نیمه‌ای از چهره زردآلو می‌شد. بازرس با بچه‌ها درست آن کار جیرجیرک را می‌کرد. سئوال دشوار از بچه‌ها می‌پرسید، نمی‌توانستند جوابش را بدهند، از شرم قرمز می‌شدند. بهرنگی در آن کتاب در بخش <بازرس فرهنگی و انواع و اقسام آن‌> به دقت تمام آن بازرسان را که ما و بچه‌ها دیده بودیم، به تصویر کشیده است.‌ اما انصاف را – وبال دیگر همکلاسها را به گردن نگیریم – من در کلاسهای استاد شعاری‌نژاد حرفهای بسیار جدید، علمی، قابل پذیرفتن و قابل آزمودن می‌شنیدم که از دیگران نشنیده بودم. یکی دو بار به صمد بهرنگی که در بعضی جاها اشاراتی به آقای شعاری‌نژاد داشت، گفتم که به نظر من فلان‌کس و بهمان‌کس را نباید با آقای شعاری‌نژاد در یک ترازو نهاد و یکسان به باد انتقاد گرفت. بهرنگی خود می‌دانست که آقای شعاری‌نژاد با چه مجاهداتی مدارج تحصیلی را طی کرده است. در منزل پدری ایشان، همانند بسیاری از خانواده‌ها، درس خواندن چندان مرسوم و پسندیده نبود. خانواده‌های ضد تحصیل در مدارس جدید کم نبودند. صمد همه این ماجراها را می‌دانست. الان که من این سطرها را می‌نویسم، نیم‌قرن از آن سالها گذشته است، اکنون در ذهن من این مضمون ته‌نشین مانده است که بهرنگی هم برای آقای شعاری‌نژاد جایگاهی دیگر قائل بود و او را با بسیاری از معلمان که واقعا یکی از تعاریف معلمی درباره آنان صادق بود که <معلمی هم حرفه‌ای است مانند حرفه‌های دیگر> نمی‌آمیخت.‌ من از کودکی می‌خواستم معلم شوم و – چنان‌که عرض کردم – قریب چهل سال آن کسوت را به تن داشتم، به احتمال قوی اگر در کلاس‌های تابستانی شرکت نمی‌کردم و آقای شعاری‌نژاد را نمی‌دیدم، شاید در میانه راه شغل دیگری پیدا می‌کردم و معلم نمی‌شدم. مرا آقای شعاری‌نژاد به این راه کشانید. اگر بخواهم براساس ارادت قلم بزنم، مثنوی هفتصد من کاغذ خواهد شد. فقط از انبوه خاطرات دو خاطره کوچک نقل می‌کنم و نوشتن را به پایان می‌برم:‌ آن زمان در تبریز اداره فرهنگ آذربایجان شرقی مدیرکلی به نام آقای دهقان داشت که مردی بلندبالا و خوش سیما بود، سیرت بسیار نیکویی هم داشت. در مدت کوتاه در استان هشتاد مدرسه ساخت. همان آقای دهقان که دوران خدمتش در آذربایجان به پایان رسیده بود، همه فرهنگ دوستان سوگوار شده بودند، او ترفیع پیدا کرده بود و مقرر بود که استاندار گیلان شود. مرحوم شهریار در واقع در رثای تغییر ماموریت دهقان چکامه‌ای به مطلع زیر دارد:‌ جان آذربایجان دنبال دهقان می‌رود دارد از فرهنگ آذربایجان جان می‌رود این مرد خیر و نیکنام که نمی‌دانم در حیاتند یا نه، اگر در حیاتند که خداوند موید و سلامت‌شان دارد و اگر به دیار حق رفته‌اند، خداوند روحش را شاد گرداند، کتابخانه‌ای هم در تبریز ساخته بود به نام کتابخانه ملی تبریز واقع در ضلع شرقی ارک تاج‌الدین علی‌شاه – وزیر اولجایتو و ابوسعید بهادرخان – یا باغ ملی. بنای رفیع و سنگی داشت، از نظر من که ساختمان بلندتری ندیده بودم، بسیار مجلل بود. آن زمان مرحوم حاج عباسقلی چرندابی روحانی دانشمند و مورخ نامی و بزرگ کتاب‌های خطی خود را به آن کتابخانه داده بود. کتاب‌های مرحوم حاج محمدآقا نخجوانی و حاج حسین آقا نخجوانی به آن کتابخانه اهدا شده بود. مرحوم میرودود یونسی فهرست آنها را تهیه می‌کرد و مرحوم عبدالعلی کارنگ به آنجا رفت و آمد داشت. آن بنا با کمک‌های مردمی سر برآورده بود. من شاید شخصا از پول یومیه خود قریب دو تومان به صندوق کمک‌های کتابخانه ریخته بودم و خود را در بنای آن سهیم می‌دانستم. آن بنا را ویران کردند. روزی به استاد شعاری‌نژاد برخوردم. ایشان همیشه حرف‌های شنیدنی و ناب داشتند و هنوز هم دارند. صحبت بر سر تخریب کتابخانه ملی رسید. گفتند: <وقتی آوار را دیدم، بر سر خاک پدرم رفتم و سر مزار پدرم بر کتابخانه ملی اشک ریختم و عقده دلم را خالی کردم.>‌ روزی می‌گفتند: <فردی برای مشورت پیش من آمد و گفت: آقای شعاری‌نژاد! چون شما به خیلی از مسائل وقوف دارید، می‌خواهم با شما مشورت کنم. گفتم: اگر راه خطا و صواب را تشخیص دهم، از ابراز آن دریغ نخواهم کرد. گفت: می‌دانید من منزل کوچکی دارم، می‌خواهم آن را بفروشم و بروم دکتری بگیرم. نظر شما در این مورد راهگشای من خواهد بود. من تاملی کردم و گفتم‌من در این مورد به صراحت نظری ندارم، اما دیده‌ام و می‌بینم افرادی که رفته‌اند یا می‌روند دکتری بگیرند، برآنند که برگردند و مثل شما منزلی کوچک برای خود دست و پاکنند. شما حی و حاضر منزل کوچک خود را می‌خواهید بفروشید، دکتری بگیرید که چه بکنید؟>‌ صمد بهرنگی یکی دیگر از دانشجویان استادشعاری نژاد بودند وی از صمد بهرنگی چنین خاطره ای بیاد دارد: “من وقتی در سال ۱۳۳۴ وارد دانشسرا شدم صمد بهرنگی سال دومی بود و قبل از من مرحوم صبا روان‌شناسی تدریس می‌کرد. اولین کار من تبدیل کتابهای دیویی به کتاب‌های درسی بود که فکر می‌کنم در تغییرات فکری بهرنگی هم موثر بودند. بهرنگی یک سال شاگرد من بود و در مجله هم همکاری می‌کرد. در کتاب <کندوکاوی در تربیت> اسمی از من برده است و گفته که: کتاب‌ها را خوانده و کتاب نوشته است؛ در حالی که توجه نداشت که علم به یکباره خلق نمی‌شود و استفاده از تجارب دیگران هم لازم است. ‌” آرا و گرایشهای خاص : به نوشته شخص جناب شعاری‌نژاد: <فرایند <تعریف> (معرفی کردن) به ویژه <تعریف جامع و مانع> تقریبا در همه علوم و معارف، بسیار دشوار و حتی گاهی غیرممکن است. به همین سبب برخی از دانشمندان براین باورند که خود را به <تعریف> مقید نکنند؛ و در علوم به اصطلاح انسانی <تعریف> را به عهده خود خوانندگان بگذارند….> علی اکبر شعاری نژاد در مورد ضعف معلمان در نوشتن و بیان تجربیات‌شان را چنین بیان می کند: “تلاش می کنم آنچه را می‌فهمم، بنویسم. من بر روی واژه <برداشت> تاکید دارم و به همه نویسندگان یا ویراستاران توصیه می‌کنم که مطلب را طوری تنظیم کنند که خواننده هم به راحتی بفهمد. من ممکن است از نظر خودم مطالب خوبی بنویسم؛ ولی نوشتن من ضمانت اجرایی ندارد و خوانند باید بفهمد که منظور نویسنده چه بوده است. الان هم در کلاسها و به‌خصوص امتحانات، یکی از بزرگ‌ترین مشکلات من این است که به نوشته دانشجو نمره می‌دهم؛ اما او می‌آید و به کم بودن نمره‌ای اعتراض می‌کند. می‌گوید من منظورم این بود، جواب می‌دهم که من منظور شما را از کجا بدانم؟ من به نوشته و برداشتی که از آن می کنم، نمره می‌دهم. به تازگی به این نتیجه رسیده‌ام که معلمان ما هم در سه مورد ضعف دارند: اول: روش کار (متدلوژی). مدتی پیش در یکی از مناطق تهران برای دبیران فیزیک و ریاضی کارگاه آموزشی اجرا می‌کردم. از حجم کتابها و زمان کم برای تدریس شکایت داشتند؛ اینکه نمی‌رسند کتاب را تمام کنند. گفتم شما روش تدریس علم را با روش تدریس کتاب اشتباه نگیرید. اگر با روش تدریس کتاب آشنا باشید، نه تنها حجم کتاب زیاد نیست، بلکه کم است، اما نه اینکه همه آنچه را در کتاب است، دوباره بیان کنند. دوم: تحلیل موضوع. معلمها در حلاجی و تحلیل موضوع مطالب درسی مشکل دارند. به عنوان مثال معلم ادبیات می‌خواهد شعر را به فارسی روان ترجمه کند، اما مشکل بچه‌ها را چند برابر می‌کند! چرا؟ چون نمی‌تواند شعر را تحلیل کند. سوم: تبیین. چرا این موضوع چنین است؟ هدف آن چیست؟ چه چیز را می‌خواهد بیان کند؟ هدف نهایی هر معلم تغییر رفتار دانش‌آموز است، چون معلم در سه نکته یاد شده مشکل دارد و نمی‌تواند بنویسد.‌” علی اکبر شعاری نژاد در باره نحوه انتخاب موضوع کتابهایش چنین بیان می کند: “می‌دانید که من ماشین ندارم و اهل اتوبوس هستم. اعتقاد هم دارم که هرکس گفت من کتاب خواندم و روان‌شناسی یاد گرفتم، چیزی یاد گرفته است؛ ولی روان‌شناسی نیست! به عنوان مثال می‌گویند تئوری فراشناخت؛ در حالی که فراشناخت تئوری نیست. این موضوع از قبل هم بوده؛ ولی الان بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. یا در حال حاضر از <هوش هیجانی> صحبت می‌شود. آنهایی که کتابی فکر می‌کنند، از دانیای واقعی فاصله دارند. من به دانشجویانم توصیه می‌کنم که هرچه در روان‌شناسی به شما می‌گویم اول به خودتان مراجعه کنید، ببینید آیا موضوع در مورد شما صادق است یا نه؟ اگر صادق نبود، یا من غلط گفته‌ام یا این موضوع نبوده است. منشاء علم خود انسان است. روان‌شناسان هم رفتار انسانها را مطالعه کرده و بعد قوانین رفتار را کشف می‌کنند و اینها را می‌نویسند. هوش هیجانی هم موضوع تازه‌ای نیست؛ ولی حالا بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. به این ترتیب، آنچه که در زندگی مردم جریان دارد، مهم است و من هم موضوعهای کتابهایم را از زندگی مردم پیدا می‌کنم.‌” جوائز و نشانها : به مناسبت گذشت بیش از هشتاد سال از عمر پربار و برکت استاد گرانمایه و مدیر مدبر و محقق توانمند جناب آقای دکتر علی اکبر شعاری نژاد، و به پاس بیش از شصت سال تدریس و تحقیق و ارشاد فرزندان این کشور، مجلس بزرگداشتی در روز یکشنبه، دهم شهریور ماه ۱۳۸۷ در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار گردید و از خدمات شایان و صفات برجسته ایشان تقدیر به عمل آمد.ایشان همچنین در کارنامه افتخارات خود استاد ممتازی دانشگاه تربیت معلم و استاد و پژوهشگر نمونه دانشگاه علامه طباطبایی را دارد.چگونگی عرضه آثار : علی اکبر شعاری نژاد تاکنون ۴۳ کتاب با موضوعات روان شناسی رشد، روان شناسی یادگیری، اصول ادبیات کودکان و فلسفه آموزش وپرورش به چاپ رسانده است و ۳ کتاب دیگر در دست چاپ دارد.آثار : ادبیات کودکان ویژگی اثر : (چاپ بیست و ششم، انتشارات اطلاعات)۲ بهداشت روانی خانواده، با همکاری مرحوم دانش دوست ویژگی اثر : انتشارات فرانکلین سابق۳ درآمدی به روان شناسی انسان ویژگی اثر : انتشارات آزاده۴ روان شناسی اجتماعی ویژگی اثر : آماده برای چاپ۵ روان شناسی پرورش کودک ویژگی اثر : ضمیمه مجله معلم امروز۶ روان شناسی درسی ویژگی اثر : دانشگاه ابوریحان بیرونی سابق۷ روان شناسی رشد ویژگی اثر : (چاپ هفدهم) .۱۳۸۵ ۸ روان شناسی رشد ویژگی اثر : وزارت آموزش و پرورش۹ روان شناسی رشد بزرگسالان ویژگی اثر : انتشارات آزاد/مشهد۱۰ روان شناسی رشد و یادگیری ویژگی اثر : وزارت آموزش و پرورش۱۱ روان شناسی رشد/۱ ویژگی اثر : دانشگاه پیام نور۱۲ روان شناسی رشد/۲ ویژگی اثر : دانشگاه پیام نور۱۳ روان شناسی عمومی ویژگی اثر : دانشگاه سپاهیان انقلاب سابق۱۴ روان شناسی کودک ویژگی اثر : آماده برای چاپ۱۵ روان شناسی نوجوان ویژگی اثر : انتشارات فاخر۱۶ روان شناسی نوجوانی ویژگی اثر : وزارت آموزش و پرورش۱۷ روان شناسی یادگیری و تربیتی ۱ و ۲ ویژگی اثر : وزارت آموزش و پرورش۱۸ روان شناسی یادگیری و کاربرد آن در آموزش ویژگی اثر : (انتشارات توس)۱۹ روانش شناسی عمومی ویژگی اثر : انتشارات توس۲۰ روانش شناسی عمومی ۱ و ۲ ویژگی اثر : وزارت آموزش و پرورش۲۱ فرهنگ اصطلاحات روان شناسی و جامعه‌شناسی و آموزش و پرورش/ توصیفی ویژگی اثر : انتشارات حقیقت تبریز۲۲ فرهنگ علوم رفتاری ویژگی اثر : (چاپ دوم ۱۳۷۵، انتشارات امیرکبیر، در حال تجدید نظر)۲۳ فرهنگ و آموزش و پرورش ویژگی اثر : وزارت ارشاد/در دست انتشار۲۴ فلسفه آموزش و پرورش ویژگی اثر : وزارت آموزش و پرورش۲۵ فلسفه آموزش و پرورش ویژگی اثر : چاپ هشتم، انتشارات امیرکبیر۲۶ فلسفه پراگماتیسم ویژگی اثر : ضمیمه مجله معلم امروز۲۷ گزارش پیشرفت دانش آموزان ویژگی اثر : [ترجمه] (دانشسرای عالی سابق)۲۸ مباحثی از روان شناسی و آموزش و پرورش ویژگی اثر : وزارت آموزش و پرورش۲۹ مبانی روان شناختی تربیت ویژگی اثر : چاپ سوم، ۱۳۷۵، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی۳۰ نظریه‌های انگیزش در آموزش و پرورش ویژگی اثر : نشرنی۳۱ نظریه‌های رشد و تکامل انسان ویژگی اثر : آستان قدس رضوی۳۲ نقش آموزش و پرورش در فرهنگ عمومی، نقش فعالیتهای فوق برنامه‌ در تربیت نوجوانان ویژگی اثر : (چاپ یازدهم، ۱۳۸۵، انتشارات اطلاعات)۳۴ نگاه نو به روان شناسی آموختن، ۲ جلدی ویژگی اثر : انتشارات چاپخش۳۵ نگاه نو به روان شناسی انسان سالم یا سیری کوتاه در شخصیت انسان ویژگی اثر : اطلاعات، ۱۳۸۵

این اسناد برجسته تعلیم و تربیت در ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ دار فانی را وداع گفت . روخش شاد و قرین رخمت الهی باد.  مدیریت سایت بانک مفالات اموزشی و فرهنگی


Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

دکمه بازگشت به بالا