آموزش وپرورش در آینه جامعه و آمار

چرا به این جا رسیده ایم؟ درباره قتل معلم بروجردی توسط دانش‌آموزش

محمد رستمی

مرگ دل خراش و مظلومانه مرحوم محسن خشخاشی، دبیر فیزیک شهرستان بروجرد، بدست یکی از دانش آموزان در دبیرستان حافظی، افکار عمومی شهر را به شدت متاثر و شگفت زده کرد.. هر انسان مسئولی از خود باید بپرسد که چرا به اینجا رسیده ایم؟ چرا اخلاق و انسانیت در جامعه ما تا این حد متزلزل شده و بلکه سقوط کرده است که نوجوان چهارده ساله ای بدون حتی دلیل خاصی یکی از آرام ترین، نجیب ترین و خوش نام ترین معلمان این شهر را با کارد در جلوی چشم هم کلاسیهای خود سلاخی می کند؟ اگر چندی قبل پسری، پدر خود را با اسلحه در خیابان بهار به قتل رساند و امروز دانش آموزی معلم خود را با کارد سر برید، فردا باید انتظار چه حادثه و مصیبت دیگری داشته باشیم؟

 چرا باید فقط انتظار سنگین تر شدن جنایات و بالا رفتن مبلغ اختلاسها و رشوه ها و دزدی ها را داشته باشیم؟ قطعا پاسخ این سئوالات دردناک پزوهشی عمیق و در خور، از سوی جامعه شناسان و روان شناسان خبره می طلبد اما تا زمانی که افکار عمومی و وجدان جمعی شهر وندان در مقابل این گونه وقایع فقط تحت تاثیر موقت و چند روزه قرار گرفته و قدرت تاثیر گذاری نداشته باشد حتی دقیق ترین و علمی ترین پاسخها تضمینی بر عدم تکرار این حوادث غم انگیز و یا یا بالاتر نرفتن غلظت آنها نخواهد بود.

ظهر اول آذر، شنبه سیاهی که در بیمارستان چمران با بهت و حیرت و اشک و آه ، به همراه تنی چند از همکاران و دوستان دیگر نا امیدانه منتظر شنیدن خبری از وضعیت وخیم محسن بودیم، نا باورانه شاهد تلاش بعضی از مسئولان شهری بودم که از شاهدان حادثه و دیگران می خواستند این خبر رسانه ای نشود. هر چقدر با خود فکر کردم که رسانه ای نشدن این خبر( اگر اصولا این کار امکان پذیر باشد) چه مشکلی را حل کرده ویا حداقل جلوی چه ضرری را می گیرد فکرم به جایی نمی رسید..شاید فقط صندلی های ریاستی را چند روز بیشتر نگه دارد اما قطعا نه آن معلم خفته به خون را زنده می کند، نه روح آزرده و شکسته شده معلمان را مرهمی می شود و نه نوجوان قاتلی را که خود قربانی یک جامعه بی اخلاق، پرخاشگر، بی تحمل، حریص و بی رحم است، از مجازات قانون و سرزنش وجدان خود رها می کند..

متاسفانه مسئولان بزرگ و کوچک جامعه ما در این گونه موارد به جای پذیرفتن مسئولیت خود و تلاش برای جلوگیری از تکرار وقایع مشابه و یا بدتر از آنها در آینده، فقط سعی می کنند تا جایی که ممکن است خبر را پنهان ویا ابعاد فاجعه آمیز آن را کوچک جلوه دهند. بهانه آنها حفظ آرامش جامعه و چیزهایی دیگری از این قبیل است. کما این که تا این ساعت هنوز از نمایندگان بروجرد در مجلس و دیگر مقامات بلند پایه شهری واکنشی ویا حتی اظهار همدردی نشنیده ایم و صدا و سیمای استان و رادیو بروجرد حتی از انعکاس ساده این خبر هم خودداری کرده است!! اما تجربه این سالها باید به آنها آموخته باشد __ که نیاموخته است چون آنها شاگردان خوب و شنوایی نبوده اند__ که پنهان کردن ویا کوچک جلوه دادن دادن یک واقعیت تلخ از آن چه واقعا هست، شاید بطور موقت جامعه را بی خبر و یا آرام نگه دارد اما مسلما دمل چرکین این وقایع بعد از مدت کوتاهی با ابعاد سهمگین تر و فاجعه بار تری از جای دیگر سر باز می کند و قربانیان بیشتری می گیرد. برعکس، من چون نویسنده فاضل و متعهد مقاله ” نظام اسلامی، اسید پاشی و قلدرهای سه گانه” ( روزنامه اطلاعات ۱۷ آبان ۹۳) ، حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای محمد مطهری، خلف صالح و رشید شهید مطهری، معتقدم باید حساسیت ها نسبت به این گونه حوداث، هم در میان مردم و هم در میان مسئولان و رسانه ها صد چندان شده و به تیتر اصلی صدا و سیما و مطبوعات تبدیل شود تا از شدت و بسامد این حوادث کاسته شود..کما این که پخش تصویرهای مربوط به سه زور گیر در تهران در شبکه های اجتماعی باعث شد که با بلا فاصله مجرمان دستگیر و مجازات شوند و یا یا اعتراض وسیع مردم اصفهان و بقیه مردم ایران اسید پاشان به لانه های تاریک و پلید خود فرار کردند.

در مرگ درد آور مرحوم خشخاشی هر کسی، کسی یا جایی را مقصر اصلی قلمداد می کند. عده ای نوجوان خون ریز، عده ای دیگر خانواده او، برخی، مسئولان دبیرستان واداره و وزارت خانه و قس علی هذا. اما بدون آن که بخواهیم کسی یا جایی را از مسئولیت و خطای خود تبرئه نماییم باید دردمندانهبگوییم که این ضربات کارد را همگی ما به بدن نحیف این معلم با شرف و قربانیان بعدی این گونه فجایع وارد کرده و می کنیم. همه ما که با شنیدن خبرهایی این چنین شانه بالا می اندازیم که: به ما چه. من که چاقو نخورده ام. به چهره دختر من که اسید نپاشیده اند. از برادر من که زورگیری نشده است. به سینه پدر من که شلیک نشده است. خواهر من که مورد تجاوز قرار نگرفته است. خانه و موتور و خودرو و پول من را که به سرقت نبرده اند و………بی خبر از آن که یک روز هم نوبت به ما میرسد و آن زمان دیگر کسی برای یاری ما یا حتی دلداری ما در اطرفمان نیست. آری این چنین بود برادر…….
چون نیک نظر کرد و پر خویش در آن دید گفتا: ” ز که نالیم؟ که از ماست که بر ماست.

پایگاه خبری الف
۴ آذر ۱۳۹۳


Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا