تکنولوژی آموزشی ودرسی-فن آوری اطلاعات

فن آوری اطلاعات و ارتباطات و نسبت آن با آموزش و پرورش

در این مقاله با رویکرد متفاوتی به کاربرد فناوری اطلاعات و ارتباطات در عرصه آموزش و پرورش پرداخته خواهد شد. مبانی این رویکرد جدید در قالب پنج پیش فرض در بخش‏ نخست مقاله تشریح شده است.این پیش فرض‏ها به طور کلی توجه به فناوری جدید را از منظر ابزاری به منظر غیر ابزاری یا تمدنی تغییر می‏دهند.در بخش دوم مقاله، دلالت‏های این نوع نگاه به نسبت میان فناوری اطلاعات و ارتباطات با آموزش و پرورش شرح داده شده است.بحث‏ درباره‏ی این دلالت‏ها مستلزم عطف توجه به فرصت‏ها و تهدیدهایی است که ابعاد متفاوت حیات بشری تحت تأثیر آن‏ها قرار گرفته یا خواهد گرفت.رسالت یا مأموریت‏ نظام‏های رسمی آموزش و پرورش نیز آماده ساختن‏ انسان‏هایی است که توان رویارویی مؤثر و سازنده با شرایط پیش رو را داشته باشند.در غیر این صورت نظام آموزش و پرورش از دستیابی به قابلیت پاسخگویی،در کلان‏ترین‏ سطح بحث،باز خواهد ماند.

در بخش سوم در مقام جمع‏بندی،نگارنده به ارائه مدلی‏ می‏پردازد که نسبت میان فناوری اطلاعات و ارتباطات با آموزش و پرورش را در سه سطح(لایه)مدنظر قرار می‏دهد.این مدل که به مخروطی بدون سر شبیه است، می‏تواند راهنمای سیاست‏گذاری در این زمینه و در ابعاد زیر باشد:

لایه‏ی اول:متکی به نگاه‏”ذهن افزاری‏”لایه‏ی دوم:متکی به نگاه‏”فرآیند افزاری‏”لایه سوم:متکی به نگاه‏”ابزاری سخت افزاری و نرم‏ افزاری‏”.

 

دکتر محمود مهرمحمدی*

بخش نخست:مبانی نظری

به باور نگارنده برای بحث در زمینه‏ی ارتباط میان فناوری اطلاعات و ارتباطات(فاوا)و آموزش و پرورش پنج پیش فرض یا مبنا قابل طرح است که‏ به شرح آن‏ها خواهیم پرداخت.

نخستین فرض‏”فناوری خادم و مخدرم‏”است.فناوری مظهر هوش و حواس و عقلانیت انسان است؛یعنی به کارگیری نیروها،امکانات،مواد و دیگر پدیده‏های موجود در طبیعت در سایه‏ی خلاقیت و به نفع هدف‏ها و نیازهای‏ بشر.بدیهی است که کیفیت مواجهه با چنین مقوله‏ای نباید موجب زایل شدن‏ یا مختل شدن هوش و حواس انسان شود.اگر آن‏چه خود مظهر یا به عبارتی‏ دستاورد هوش و حواس انسان است موجب مختل شدن هوش یا حواس پرتی‏ شود،بی‏شک نقض غرض خواهد بود.چون نه تنها اساس پیشرفت‏های‏ فناورانه‏ی بعدی را تهدید می‏کند،بلکه فناوری ساخته دست بشر و خادم بشر را به مخدوم او تبدیل می‏کند.

مصداق این حکم کلی را باید در برترین مظهر فناوری تاریخ بشر،یعنی‏ فناوری اطلاعات و ارتباطات و کاربرد آن در آموزش و پرورش جست. آموزش و پرورش از سویی به دلیل این که با تکوین روح،ذهن و شاکله‏ی‏ آدمی سروکار دارد،ذاتا امری پیچیده و حساس است و از سوی دیگر امری‏ به غایت اخلاقی،وجدانی و مسؤولیت آفرین است.ازاین‏رو،در زمینه‏ی به‏ کارگیری این فناوری در عرصه‏ی خطیری همچون آموزش و پرورش باید مراقب بود که جریان تند و سیل‏آسای افزودن سخت‏افزار و نرم‏افزار به‏ مدرسه،امکان اندیشیدن درباره‏ی آثار و پیامدهای مثبت و منفی یا فرصت‏ها و تهدیدها را زایل نسازد.بلکه باید در سایه‏ی بهره‏گیری از مرغوب‏ترین و ژرف‏ترین شکل هوش و حواس انسانی به تدوین سیاست‏های هوشمندانه و

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۸۸)


مدبرانه همت گماشت تا این فناوری خادم آموزش و پرورش و نسل جدید باقی بماند.ممکن است به نظر برسد در این پیش فرض با به کارگیری فاوا در عرصه آموزش و پرورش مخالفت ورزیده شده است.لیکن نویسنده نه تنها قائل به محدود شدن کاربرد با کاربری حداقلی فاوا در آموزش و پرورش‏ نیست،بلکه به معنایی خاص در پی کاربست حد اکثری آن در آموزش و پرورش است.این معنا در مباحث بعدی روشن‏تر خواهد شد.

فرض دوم‏”شیفتگی مسحورانه و کاربرد هوشمندانه‏”نام دارد.از شاخص‏های نظام‏های پیشرو آموزش و پرورش می‏توان به بهره‏مندی از ظرفیت‏های نوی اشاره کرد که در سایه‏ی تحولات فناورانه ایجاد شده‏اند. بنابراین،نفس تأثیرپذیری آموزش و پرورش از فناوری را باید امری مثبت و سازنده دانست و نظام‏های آموزش و پرورش را که از این اصل پیروی نمی‏کنند نظام‏های واپس‏گرا قلمداد کرد.

لیکن تاریخ آموزش و پرورش جهان نشان می‏دهد که دست اندرکاران‏ آموزش و پرورش در وهله‏ی نخست در رویارویی با فناوری‏های جدید با شیفتگی به سراغ آن‏ها رفته و درباره‏ی کاربرد و میزان سودمندی آن‏ها به مبالغه‏ و گزافه گرویده‏اند(آاکی‏۱،۱۹۸۷)،اما با گذشت زمان و مشخص شدن ظرفیت‏ عملی بهره‏گیری از فناوری روشن شده است که توان تأثیرگذاری آن‏ها،بسیار محدودتر از آن‏چه پنداشته می‏شده بوده است.مثلا هنگامی که جعبه جادو یا تلویزیون در حکم ابزاری جدید در خدمت آموزش و پرورش درآمد،میان‏ برخی از اندیشمندان آموزش و پرورش این توهم پیش آمد که گویی انقلابی‏ در جهت زدودن همه‏ی کاستی‏ها از عرصه‏ی یاددهی،یادگیری و آموزش و پرورش به وجود آمده است به عبارتی تلویزیون می‏تواند معجزه کند.اما در (۱)- Aoki

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۸۹)


عمل چنین چیزی اتفاق نیفتاد و این انتظارات تعدیل شد.به بیان دیگر،به مرور زمان رویارویی همراه با شیفتگی و مبالغه با فناوری جدید که آن را حلال‏ همه‏ی مشکلات و نارسایی‏های نظام آموزش و پرورش می‏دانست،جای خود را به واقع‏اندیشی و رویارویی هوشمندانه با این پدیده داد.

اکنون در دهه‏ی آغازین قرن و هزاره‏ی جدید میلادی،قدرت ابداع و نبوغ‏ بشر،فناوری دیگری به نام فناوری اطلاعات و ارتباطات را به ارمغان آورده‏ است.این فناوری گرچه بالقوه دارای ظرفیت اثرگذاری بسیار گسترده‏تر نسبت‏ به فناوری‏های گذشته است و نظام‏های آموزش و پرورش می‏توانند با اثر پذیری‏ از این فناوری تحولاتی سودمند را در ارکان و اجزای آموزش و پرورش به‏ وجود آورند،اما باید از تکرار تاریخ،یا تکرار همان مراحل دوگانه،یعنی‏ خام اندیشی و شیفتگی مسحورانه در برخورد با فناوری‏ها پرهیز کرد.به دیگر سخن باید به تجربه‏های پیشین داخلی نظر افکند؛از اتلاف انرژی و سرمایه‏ی چشمگیری که لازمه گذر از مرحله‏ی شیفتگی مسحورانه است، پیشگیری کرد و در بستری معقول و دور از افراط و تفریط درباره‏ی‏ ظرفیت‏های فناوری اطلاعات و ارتباطات تأمل کرد،و متناسب با شرایط و اولویت‏های بومی خود از آن بهره جست یا در موارد ضروری از آن پرهیز کرد.

سومین فرض روشنگر کامل جهت‏گیری‏های موردنظر نگارنده در چگونگی رویارویی با فناوری اطلاعات و ارتباطات است.این فرض ناظر بر تلقی متفاوتی از”مفهوم و مدلول انقلاب آموزشی‏”در سایه‏ی نگاهی غیر ابزاری به فناوری اطلاعات و ارتباطات است.توضیح این که فاوا دارای چنان‏ ظرفیت نفوذی در عرصه‏های گوناگون حیات بشری است که بی‏تردید باید آن‏ را نماد تمدنی جدید یا یک موج تمدنی نوین قلمداد کرد.کاربرد فزاینده‏ی

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۹۰)


اصطلاح‏ها و تعبیرهایی همچون‏”جامعه‏ی پسا صنعتی‏”جامعه‏ی اطلاعاتی‏”۲ “اقتصاد دانایی محور”۳و…در مقام توصیف ویژگی‏های بارز عصر حاضر،گواه‏ این ادعاست.آن‏چه از یک تمدن انتظار می‏رود،البته این است که اندیشه‏ها، تصورها و شیوه‏های جدید و بدیل را در عرصه‏های علمی،صنعتی،اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به تدریج جایگزین وضعیت رو به زوال سازد تا وضعیت‏ نوین در تمام عرصه‏های زندگی بشری شکل بگیرد و مستقر شود.نظام‏های‏ آموزش و پرورش هم از دگرگونی‏های پدید آمده در عرصه‏ی فناوری اطلاعات‏ و ارتباطات بی‏نصیب نبوده‏اند.ندای‏”انقلاب آموزشی‏”۴در حکم یک ضرورت، فضای نظام‏های آموزش و پرورش دنیا را پر کرده است.اما پرسش این است‏ که انقلاب متأثر از فناوری اطلاعات و ارتباطات در حوزه‏ی آموزش و پرورش‏ چگونه باید تعریف شود تا با فرض‏های دیگر همخوانی داشته باشد؟

در دهه‏ی گذشته برای تحقق یافتن انقلاب آموزشی،کشورهای دیگر کوشش‏های بسیار کرده‏اند و پیش‏بینی می‏شود که در دهه‏های آینده نیز فناوری‏ اطلاعات و ارتباطات حضور خود را به منزله‏ی محور اساسی تغییر و نوآوری‏ در صحنه‏ی آموزش و پرورش جهان حفظ کند.فصل مشترک این کوشش‏ها فراهم آوردن زمینه‏ی بهره‏گیری از نرم‏افزارهای آموزشی و تدارک محیطهای‏ مجازی برای یادگیری یا یادگیری الکترونیک است(نفیسی،۱۳۸۳).بررسی‏های‏ به عمل آمده مشخص کرده است که کاربرد فاوا در آموزش و پرورش دنیا در چند محور قابل طرح است.این محورها عبارتند از:

(۱)- Postindustrial society

(۲)- information society

(۳)- Knowledge-Based Economy

(۴)- Educational Revolution

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۹۱)


آموزش افراد جامعه برای برطرف کردن نیازهای تخصصی آنان در زمینه‏ی‏ بهره‏گیری از فناوری اطلاعات و ارتباطات.

ارتقا و افزایش توانایی معلمان در زمینه‏ی کاربست آن در آموزشگاهها.

مجهز کردن آموزشگاهها با ابزارهای مورد نیاز برای گسترش فناوری‏ اطلاعات و ارتباطات.

بهره‏گیری بهینه از فناوری اطلاعات و ارتباطات برای تغییر دادن ساختار آموزش و ایجاد فرصت‏های یادگیری و تحصیل برای همه افراد جامعه.

توسعه‏ی منابع انسانی متخصص مورد نیاز جامعه در زمینه‏ی فناوری‏ اطلاعات و ارتباطات.

بهره‏گیری از فناوری اطلاعات ارتباطات برای بهبود بخشیدن به کیفیت‏ آموزش(جلالی،۱۳۸۳)

شایان توجه این که محورهای یاد شده ذهنیت حاکم بر تحولاتی را که‏ ذهنیتی ابزاری است و تصوری را که از”انقلاب آموزشی‏”در سایه‏ی این‏ تحولات باید در آموزش و پرورش به وقوع پیوندد نشان می‏دهد.

از ماده‏ی ۵۳ بند(ی)لایحه‏ی چهارم توسعه نیز چنین برمی‏آید که ما نیز جهت‏گیری کم‏وبیش مشابهی داریم که البته جهت‏گیری قابل دفاعی نیست. در لایحه‏ی برنامه‏ی چهارم در بخشی که با عنوان‏”توسعه‏ی مبتنی بر دانایی‏” است،آمده است که هدف‏”بهره‏گیری از فناوری اطلاعات و ارتباطات در تدوین و اجرای برنامه‏های آموزشی و درسی در همه سطح‏های مجهز کردن‏ مدرسه‏های کشور به امکانات رایانه‏ای و شبکه‏ی اطلاع‏رسانی‏”است(لایحه‏ برنامه چهارم توسعه،۱۳۸۳).بدنی ترتیب می‏توان گفت که رقابتی بی‏سابقه در جوامع گوناگونی در گرفته تا نظام آموزش و پرورش را هرچه بیش‏تر به‏ برجسته‏ترین مظهر و نماد تحولات قرن بیست و یک که همان فاوا است،مزین

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۹۲)


کنند و با توجه به ظرفیت‏های فناوری جدید به رفع نارسایی‏ها و بهبود کیفیت‏ آموزش و پرورش همت گمارند.نویسنده بر این باور است که تلقی رایج از مفهوم و مدلول انقلاب آموزشی در سایه‏ی فناوری اطلاعات و ارتباطات یا چشم‏انداز نوینی که در این زمینه برای آموزش و پرورش ترسیم شده به ایجاد تغییر و تحول در شیوه‏های آموزش و پرورش یا چگونگی دستیابی به‏ هدف‏های آن معطوف است.به دیگر سخن،آن‏چه به عنوان انقلاب آموزشی در جریان است؛به اتکای شواهدی که از آن‏ها یاد شد،در بیش‏تر نظام‏های‏ آموزش و پرورش دنیا ناظر به هدف‏ها،غایت‏ها و چیستی آموزش و پرورش‏ در عصر جدید نیست و اغلب در حد ابزار و روش‏هایی برای تحقق یافتن‏ مقاصد از پیش تعیین شده،متوقف می‏شود.انقلاب معطوف به ابزارها در آموزش و پرورش قهرا ملازم با نگاه ابزاری به فناوری اطلاعات و ارتباطات و پایین آوردن ظرفیت فناوری جدید در حد یک فناوری آموزشی‏۱است.نتیجه‏ این که این نگاه از توجه به دلالت‏ها یا استلزام‏های فناوری جدید در حکم‏ مقوله‏ای تمدنی برای آموزش و پرورش باز می‏ماند.نگاه تمدنی به این تحولات‏ یا قائل بودن جایگاه تمدنی برای پدیده‏ای موسوم به فناوری اطلاعات و ارتباطات،فضایی را ایجاد می‏کند که در آن اندیشیدن درباره‏ی انقلاب آموزشی‏ سمت و سویی متفاوت می‏یابد.این انقلاب دیگر منحصرا معطوف یا محدود به روش‏ها و ابزارهای آموزش و پرورش نیست.بلکه اساس،ماهیت،هدف‏ها، اصول و دکترین آموزش و پرورش در کانون توجه آن است.ازاین‏رو،فرض‏ سوم بر آن است که دست‏اندرکاران و سیاست‏گذاران را به تجدید نظر در تلقی خود از مفهوم و مدلول انقلاب آموزشی دعوت نماید.ضرورت ایجاب‏ می‏کند که نگاه به این فناوری از نگاه ابزاری به نگاه تمدنی تغییر یابد.با چنین‏ (۱)- Educational Technology

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۹۳)


نگاه یعنی فاوا به منزله‏ی نماد ورود به چرخه‏ی تمدنی نو،باید مسؤولیت و مأموریت آموزش و پرورش باز تعریف شود نه این که تنها به تجدید نظر در شیوه‏ها و روش‏ها بپردازیم(مهرمحمدی،۱۳۸۳).

فرض چهارم نگاه ذهن‏افزاری یا نگاه انسان مدارانه به فناوری اطلاعات و ارتباطات است.یعنی نگاه تمدنی به این پدیده و رویارویی با آن مستلزم‏ برخورداری از عادت‏ها،باورها،ارزش‏ها و نگرش‏ها دانستن.در واقع،در امتداد فرض سوم می‏توان گفت که فناوری،به ویژه فناوری تمدن‏ساز و تحول‏ آفرینی همچون فناوری اطلاعات و ارتباطات را نمی‏توان از نظر ارزشی خنثی و بی‏طرف پنداشت.معصوم بودن فناوری البته یک توهم است.نگاهی که فناوری‏ را دارای بار ارزشی و نگرشی می‏داند،ایجاب می‏کند که واکنش نظام آموزش و پرورش پیش از آن‏که سخت‏افزاری یا نرم‏افزاری باشد،”ذهن‏افزاری‏”باشد؛ یعنی در بحث نسبت فناوری اطلاعات و ارتباطات با آموزش و پرورش باید به این پرسش پاسخ داد که‏”مدرسه باید چه ذهنی،یا چه ویژگی‏ها و توانایی‏هایی را برای نسل جدید بیافریند تا آنان با این پدیده یا شرایط تمدنی‏ رویارویی مؤثر و سازنده داشته باشند!”

ذهن پدیده‏ای ذاتا فرهنگی است و در شرایط و موقعیت‏های فرهنگی‏ توانایی‏های بالقوه آن بالفعل می‏شود(آیزنر۱،۱۹۹۸).مدرسه و برنامه‏های‏ آموزشی از مهم‏ترین عوامل فرهنگ‏سازی هستند که به ذهن و توانایی‏های‏ ذهنی یا این که کدام گروه از این توانایی‏ها از قوه به فعل درمی‏آید،جهت‏ می‏دهد.لذا نگاه‏”ذهن‏افزاری‏”را می‏توان واجد این پیام دانست که چون‏ آموزش و پرورش از جمله با ذهن انسان‏ها سروکار دارد،باید از نو بپردازد به‏ تعریف این که به دنبال تکوین چه ذهنی،با چه توانایی‏ها و ویژگی‏هایی،برای‏ (۱)- Eisner

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۹۴)


نسل جدید است بپردازد و مشخص سازد که متناسب با شرایط تمدنی جدید چه فردی را می‏خواهد پرورش دهد.پس از این مرحله،یعنی تجدید نظر در هدف‏ها و مأموریت‏های اصلی آموزش و پرورش،نوبت به نگاه‏های دیگر یا نگاه رایج‏”سخت‏افزاری‏”و”نرم‏افزاری‏”می‏رسد.در این مرحله به تعیین‏ این که سخت‏افزارها و نرم‏افزارها چگونه می‏توانند موجب آسان‏تر شدن دستیابی‏ به مأموریت‏های جدید شوند،پرداخته خواهد شد.

نویسنده درباره‏ی نسبت فناوری اطلاعات و ارتباطات با آموزش و پرورش‏ از رویکرد”ذهن‏افزاری‏”به جای نگاه‏”سخت افزاری و نرم‏افزاری‏”که متأثر از رویکرد ابزاری به فناوری اطلاعات و ارتباطات است،طرفداری می‏کند.۱یعنی‏ نگاهی غیر ابزاری یا تمدنی به فاوا دارد و آن را مظهر تمدنی جدید می‏داند که‏ آموزش و پرورش باید در برابر آن از خود واکنش نشان دهد.در این صورت‏ رویکرد،رویکردی،دیگر خواهد بود که اجمالا”ذهن‏افزاری‏”نامیده می‏شود.

فرض پنجم درباره‏ی ندای‏”مدرسه‏زدایی‏”۲است.این بحث را در دهه‏ هفتاد میلادی ایوان ایلیچ مطرح کرد و اکنون در سایه‏ی تحولات فناوری‏ اطلاعات و ارتباطات در حال بازسازی و طرح مجدد است.پیروان این موضع‏ معتقدند که به دلیل ایجاد ظرفیت‏های تازه به وسیله‏ی دگرگونی‏های فناورانه‏ نیازی به وجود مدرسه نیست.اما آیا حقیقتا موضوعیت مدرسه از دست رفته‏ است یا خیر؟تاریخ مصرف مدرسه و نهاد آموزش و پرورش رو به پایان‏ است؟

(۱)-در بخش سوم،مدل ۳ لایه‏ای نسبت میان آموزش و پرورش با فن‏آوری اطلاعات و ارتباطات ارایه‏ شده است که در این مدل علاوه بر لایه‏ی نخست(ذهن‏افزاری)و لایه‏ی سوم(نرم‏افزاری و سخت‏افزاری)،لایه‏ی دوم نیز تعریف شده است که از آن به منزله‏ی«فرآیند افزاری»نام برده شده است.

(۲)- deschooling

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۹۵)


به اعتقاد نگارنده نهاد آموزش و پرورش در سایه‏ی تحولات حوزه‏ی‏ فناوری اطلاعات و ارتباطات با یکی از دو سرنوشت زیر روبه‏روست:

۱.زوال ناشی از عدم اهتمام به بازنگری رسالت و مأموریت خود،بازنگری‏ متناسب با عصر جدید یا تمدن اطلاعاتی و ارتباطی(احیاء مجدد تز مدرسه زدایی)

۲.دوام متکی به تحولات بنیادین در عرصه‏های یاد شده یا مدرسه‏زایی‏ جدید۱(مهرمحمدی،۲۰۰۶)

به باور نویسنده با وجود برخی اظهار نظرها در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات،مدرسه یا نهاد آموزش و پرورش ضرورتا بلاموضع نخواهد شد.در واقع،آن نظام آموزش و پرورش یا مدرسه‏ای کنار گذاشته می‏شود که بر مأموریت‏هاو هدف‏های منسوخ قرن بیستم خود یعنی عصر صنعتی اصرار بورزد و بازسازی آن‏ها را در دستور کار نداشته باشد.این حکم،حکمی کلی‏ است و محدود به عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات نمی‏شود.یعنی اگر متناسب با تحولات یک عصر در هدف‏های آموزش و پرورش تغییری انجام‏ نشود،مرگ و زوال آن حتمی است.اما چنانچه هوشیارانه و هوشمندانه به نظام‏ آموزش و پرورش سامان داده شود و از جزم اندیشی و محافظه‏کاری پرهیز شود،دوام و بقای آن تضمین خواهد شد.به دیگر سخن،عقل سلیم در برابر ضرورت استمرار نقش آفرینی نهادهای رسمی آموزش و پرورش یا مدرسه در صورت تحقق بخشیدن به وضعیت جدید سر تسلیم فرود خواهد آورد. بنابراین،هم می‏توان در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات با روند مدرسه زدایی همراه شد و هم می‏توان با این روند مخالفت کرد.همراهی در صورتی معقول و میسر خواهد بود که مدرسه را نهادی گرفتار آمده در غل و (۱)- reschooling

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۹۶)


زنجیر سنت‏ها و عادت‏ها بدانیم و آن را مفهومی غیر تاریخ‏مند بپنداریم.آن‏گاه‏ باید انتظار داشت که حتی سیر طبیعی امور در عصر فناوری اطلاعات‏ و ارتباطات به مدرسه‏زدایی از ساحت جوامع بینجامد.همراهی با مدرسه زدایی‏ جدید یا مخالفت جدی با مدرسه‏زدایی و آن را در حکم دیدگاهی فاقد درک‏ ظرفت‏ها و پیچیدگی‏های بی‏مانند آموزش و پرورش دانستن نیز در صورتی‏ است که مدرسه را پدیده‏ای تاریخ‏مند بدانیم و فرض کنیم که در رویارویی با شرایط متغیر عصری و تمدنی و در حال حاضر تمدن اطلاعات و ارتباطات، انعطاف‏پذیر و پویاست،باید صادقانه اذعان کرد که حرکت در چارچوب اخیر چالشی بزرگ است،اما چشم‏پوشی از آن،به دلیل رویاروی شدن اساس‏ مدرسه و نظام آموزش و پرورش با بحران مشروعیت و بحران بقا،توجیه‏ شدنی نیست.

بخش دوم:دلالت‏های نگاه غیر ابزاری(تمدنی)به فناوری‏ اطلاعات و ارتباطات

تعریف متناسب با شرایط عصر جدید مدرسه یا نظام آموزش و پرورش‏ چیست؟در نظام آموزش و پرورش چه تحولاتی و در چه ابعادی باید به وجود آید تا به پدیده‏ای که تاریخ مصرف آن سر رسیده و به اصطلاح‏ پدیده‏ای‏”آناکرونیک‏”تبدیل نشود؟

برای این کار،مدرسه باید با نگاهی عمدتا”ذهن‏افزاری‏”سامان‏دهی و متناسب با فرصت‏ها و تهدیدهای جدید از قبل تحولات عرصه‏ی فناوری از خود واکنش هوشمندانه نشان دهد.به بیان دیگر،مدرسه در صورتی می‏تواند دوام یابد که به نگاه سطحی که همان نگاه‏”سخت‏افزاری و نرم‏افزاری‏”در زمینه‏ی کاربرد یا دلالت‏های فناوری اطلاعات و ارتباطات برای آموزش و (۱)- Anachronic

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۹۷)


پرورش است،بسنده نشود.برای نشان دادن این که چه تحولاتی در بردارنده‏ی‏ این برخورد هوشمندانه و غیر مسحورانه با فناوری اطلاعات و ارتباطات است‏ یا برای بیان جلوه‏های رویکرد”ذهن‏افزاری‏”به فناوری اطلاعات و ارتباطات‏ در زمینه‏ی نظام آموزش و پرورش دو کار باید انجام دهیم:

۱.تهدیدهایی را که فناوری اطلاعات و ارتباطات در حوزه‏های گوناگون‏ برای انسان و جوامع انسانی به وجود می‏آورد شناسایی کنیم و متناسب با آن‏ تهدیدها در نظام آموزش و پرورش،از خود واکنش نشان دهیم.

۲.مجموعه‏ی فرصت‏های فراهم شده را به وسیله‏ی تحولات حوزه فناوری‏ اطلاعات و ارتباطات در حیات بشری که برای نظام‏های آموزش و پرورش‏ مسؤولیت و تکالیف خاصی را معین می‏کند اشاره می‏کنیم.

الف)تهدیدهای ناشی از فناوری اطلاعات و ارتباطات

۱.افزایش خطر انزوای اجتماعی و دمیده شدن در تنور فردیت(پست من‏۱، ۱۹۹۵،نیسن باوم‏۲و واکر۳،۱۹۹۸)

اگر فناوری اطلاعات و ارتباطات پدیده‏ای است که می‏تواند به این تهدید بینجامد،باید برای نظام‏های آموزش و پرورش درباره‏ی آن چاره اندیشی کرد. این یکی از جلوه‏های نگاه ذهن‏افزاری به فناوری اطلاعات و ارتباطات است‏ که در درجه‏ی نخست به جهت‏گیری‏ها،هدف‏ها و مأموریت‏های نظام آموزش‏ (۱)- Postman

(۲)- Nissenbaum

(۳)- Walker

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۹۸)


و پرورش توجه می‏کند.به بیان دیگر،باید پاسخ این پرسش را بدهیم که‏ چگونه باید رسالت یا کارکرد اجتماعی نظام آموزش و پرورش بازنگری شود و تحقق پیدا بکند تا آسیب جدی بر آن وارد نیاید؟

۲.افزایش خطر شکل‏گیری هویت‏های ناهنجار(دهقان،۱۳۸۳)این تهدید در سایه‏ی توسعه‏ی شبکه‏ها و ارتباطات و بحث به هم پیوستگی‏۱،مظهر فناوری جدید،به وجود می‏آید و ممکن است هویت‏های مطلوب یا به هنجار مانند هویت دینی دچار چالش شود.در نظام آموزش و پرورش برای این‏ تهدید بالقوه در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات نیز باید تدبیری اندیشید و در مأموریت‏های آموزش و پرورش از نو نظر افکند.

۳.به خطر افتادن آموزش ارزش‏های مهم انسانی(نیسن‏باوم و واکر، ۱۹۹۸؛فقیهی به نقل از اپل،۱۳۷۰).

گروهی از اندیشمندان این نگرانی را ابراز کرده‏اند که در سایه‏ی استقرار رایانه،درس‏هایی که بار ارزشی دارند،همچون ادبیات و تاریخ،در حاشیه قرار می‏گیرند.آن نوع آموزش‏هایی که با قضاوت،خلاقیت،کل‏نگری و مانند این‏ها سروکار دارند کم‏کم از عرصه‏ی مدرسه حذف می‏شوند.چون در اصل،این‏ حوزه‏ها در مقایسه با درس‏های دیگر همچون ریاضیات و علوم و…چندان به‏ کاربردهای الگوریتمیک،رایانه‏ای یا آموزش مجازی تن نمی‏دهند.ازاین‏رو، شاید حوزه عمل یا کارکردهای دروس علوم انسانی در نظام آموزش و پرورش‏ رقیق‏تر از آن‏چه اکنون شاهدیم شود،بنابراین،نظام آموزشی باید درباره‏ی یان‏ حادثه یعنی رقیق شدن،کم رنگ شدن یا زیر سؤال رفتن این نوع آموزش‏ها تصمیماتی اتخاذ کند که خطر از دست رفتن فرصت تقویت ارزش‏های مهم‏ انسانی پیش نیاید.

(۱)- interconnectivity

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۹۹)


۴.تبدیل شدن فناوری اطلاعات و ارتباطات به الهه‏ی جدید یا مخدوم‏ جدید(پست من،۱۹۹۵)

بسیاری از اندیشمندان معاصر توصیه کرده‏اند که نظام‏های آموزش و پرورش در کنار ورود فناوری اطلاعات و ارتباطات به عرصه و چرخه‏ی‏ آموزش و پرورش راه حلی را در دستور کار خود بگنجانند تا آثار تهدید ناشی‏ از تبدیل شدن فناوری به الهه‏ی جدید یا مخدوم جدید انسان خنثی شود.یعنی‏ آموزش‏هایی ویژه معطوف به آثار مترتب بر کارکرد فناوری در زندگی انسان، ماهیت فناوری،محدودیت‏ها و امتیازهای آن برای جامعه را در کانون توجه‏ مطالعات مدرسه‏ای قرار دهند و بدین ترتیب از خطر اسطوره شدن فناوری در ذهن دانش‏آموزان بکاهند.آموزش‏های این زمینه را گاهی‏”تربیت فناورانه‏”هم‏ نامیده‏اند.۱

۵.خطر گرایش تعلیم و تربیت به سمت برنامه‏های درسی استاندارد/ یکنواخت این گرایش در نظام‏های تعلیم و تربیت همواره وجود داشته است. فناوری جدید امکان تشدید این وضعیت را به طرز محسوسی بالا می‏برد. نرم‏افزارهای تولید شده متکی به سرمایه‏گذاری‏های قابل توجه بوده است و دست‏کم برای تضمین بازگشت سرمایه به تولیدکنندگان باید دست‏یابی به‏ بازار جهانی را در دستور کار قرار دهند.لذا تعلیم و تربیت ممکن است به‏ شکل افراطی استاندارد شود و پدیده‏ای به نام Mc Schools 2رواج یابد این‏ اتفاق به معنای ادامه رویکرد ناوابسته کردن برنامه‏های درسی و آموزش به‏ (۱)- Technology Education

(۲)-این اصطلاح از عنوان رستوران Mc Donald گرفته شده که با دایر کردن دهها هزار شعبه در سراسر جهان،عملا در جهت استانداردسازی ذائقه و رژیم غذایی در سطح جهان گام برداشته است.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۱۰۰)


شرایط و موقعیت‏های خاص اجتماعی و محلی است که مظهر فرصت‏سوزی‏ در تعلیم و تربیت به حساب می‏آید(آیزنز،۱۹۹۴)

این تهدیدهای بالقوه ایجاب می‏کنند که در مأموریت‏های آموزش و پرورش‏ تجدیدنظر کنیم و تدبیرهایی ویژه برای رویارویی با تهدیدها بیندیشیم؛تا در برابر ورود فناوری اطلاعات و ارتباطات مقاومت کنیم،و با آن برخوردی‏ هوشمندانه داشته باشیم.

ب)فرصت‏های ناشی از فناوری اطلاعات و ارتباطات

۱.زیر سؤال رفتن اقتدار سنتی معلم به عنوان منبع مطلق دانش و اطلاعات

این اتفاق را باید مبارک دانست و مثبت ارزیابی کرد و تعریفی نو از اقتدار معلم ارائه کرد.اقتدار معلم به جای ماهیت صرف اداری،ماهیتی معنوی می‏یابد که حفظ و صیانت از آن بسیار دشوارتر است.در این مقام معلم در مواردی‏ حتی نیاز به اظهار عدم آگاهی(ندانستن)دارد.به دیگر سخن معلم دیگر “فرزانه‏ای بر روی صحنه نیست،بلکه راهنمایی در کنار دست دانش‏آموزان‏” است.

۲.از دست رفتن موضوعیت صرف انتقال اطلاعات و دانش

در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات،دانش در دسترس همگان است،پس‏ اگر به این قضیه نپردازیم باید منتظر زوال دستگاه رسمی آموزش و پرورش و مدرسه باشیم.به دیگر سخن اگر بر این بازده تکیه کنیم،تاریخ مصرف مدرسه‏ باید سرآمده تلقی شود.این شرایط زمینه‏ی تسریع حرکت آموزش و پرورش‏ به سوی جهت‏گیری‏های مناسب را که در گذشته هم مطرح بوده فراهم کرده‏ است.در واقع،در عصر جدید نمی‏توانیم مأموریت انتقال اطلاعات و انباشت‏ اطلاعات را در ذهن دانش‏آموزان در دستور کار نظام آموزش و پرورش نگاه‏ (۱)- Not a sage on the stage,but a guide on the side.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۱۰۱)


داریم،باید به فکر مأموریت‏های جایگزین از جمله‏”سؤال محوری‏”باشیم‏ (مهرمحمدی،۱۳۸۴).

۳.اتخاذ جهت‏گیری یادگیری مادام العمر

فناوری جدید فرصتی بی‏نظیر برای تحقق بخشیدن به آرمان یادگیری‏ مادام العمر یا یادگیری غیر مقید به زمان و مکان را در اختیار نظام‏های آموزشی‏ قرار می‏دهد.یادگیری مادام العمر در عصر جدید و به دلیل سرعت تغییرات و تولید دانش جدید(دانایی محوری)یک جهت‏گیری اجتناب ناپذیر است.بقای‏ نظام‏های تعلیم و تربیت از جمله در گرو پیگیری جدی این جهت‏گیری است. فناوری جدید فرصت تحقق بخشیدن به این جهت‏گیری مغفول را بیش از پیش‏ فراهم ساخته است.

۴.امکان ایجاد انعطاف و تنوع در برنامه‏ها و روش‏های آموزش و پرورش‏ با گذر از برنامه‏های یکنواخت،کسل‏کننده،استاندارد بدون در نظر گرفتن‏ تفاوت‏های فردی

اکنون فرصت بی‏بدیل کنار گذاشتن انگاره‏های کنترلی تعلیم و تربیت و فراهم ساختن زمینه مشارکت فعال یادگیرندگان در فرآیند تصمیم‏گیری فراهم‏ شده است.این اتفاق می‏تواند به بهبود قابل ملاحظه کیفیت تعلیم و تربیت‏ بینجامد و کمبودهای مزمن را برطرف سازد.این فرصت در واقع ناظر به امکان‏ شخصی‏سازی‏۱برنامه‏های درسی و فرآیند یاددهی-یادگیری است که البته‏ رویکردی به مراتب منعطف‏تر،گسترده‏تر و عمیق‏تر در پاسخگویی به‏ تفاوت‏های فردی در مقایسه با رویکرد انفرادی‏سازی‏۲آموزش است.

(۱)- personalization

(۲)- individualization

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۱۰۲)


۵.ضرورت توجه به آموزه‏های مردم‏سالاری درنظام آموزش وپرورش یا “تربیت شهروندی‏”

آزادی در تبادل اطلاعات،نظام‏های سیاسی،اجتماعی را خواسته یا ناخواسته در مسیر تبدیل شدن به نظام‏های دمکراتیک سوق می‏دهد.نظام‏های‏ سلطه از کنترل اطلاعات به عنوان مهم‏ترین ابزار سود جسته‏اند.با منتفی شدن‏ این امکان در آینده آشنایی با حقوق و تکالیف شهروندی به‏طور جدی مورد نیاز خواهد بود و نظام‏های اجتماعی موفق را از ناموفق متمایز خواهد ساخت. در چنین شرایطی مأموریت نظام آموزش و پرورش نیز روشن است‏ (مهرمحمدی،۱۳۸۳).

بخش سوم:مدل تبیین نسبت میان آموزش و پرورش با فناوری اطلاعات‏ و ارتباطات

این مدل از سه لایه(سطح)تشکیل شده است که در بردارنده‏ی اقتضائات‏ نگاه غیر ابزاری و نگاه ابزاری به پدیده‏ی فناوری اطلاعات و ارتباطات برای‏ آموزش و پرورش رسمی است.به باور نگارنده این مدل می‏تواند زمینه‏ رویارویی متکی به همه‏جانبه‏نگری را با فناوری جدید در آموزش و پرورش‏ فراهم سازد و دست‏اندرکاران تعلیم و تربیت را از غلتیدن به ورطه‏ی افراط و تفریط مصون نگه دارد.به دیگر سخن سیاست‏گذاری در سطوح یا لایه‏های‏ سه‏گانه‏ای که در این مدل پیشنهاد شده متضمن اتخاذ سیاست‏هایی است که بر حد اکثرسازی فرصت‏ها و به حد اقل رساندن تهدیدها استوار است(شکل ۱).

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۱۰۳)


مدل تبیین نسبت میان آموزش و پرورش با فناوری اطلاعات و ارتباطات

(به تصویر صفحه مراجعه شود)

سطح یا لایه‏ی اول

این سطح به نسبت میان آموزش و پرورش با فناوری اطلاعات و ارتباطات‏ در سطح کلان اختصاص دارد.برخی از نکات اساسی مربوط به این سطح‏ عبارتند از:

اصطلاح کلیدی معرف جهت‏گیری‏های برآمده از این سطح،”فاوا و تعلیم و تربیت‏”است که در بردارنده مفهومی بسیار گسترده‏تر از اصطلاح رایج‏”فاوا در تعلیم و تربیت‏”است.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۱۰۴)


نگاه به سیاست‏گذاری در این سطح،نگاه حد اکثری است.بدین معنا که‏ سیاست‏ها متوجه مأموریت‏ها،اهداف و غایات تعلیم و تربیت متناسب با اقتضائات عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات است.

از میان دو مفهوم(متغیر)،یکی فاوا و دیگری تعلیم و تربیت،متغیر اصلی‏ تعلیم و تربیت است.

جهت‏گیری‏هایی که شرط دوام و بقای آموزش و پرورش رسمی یا نهاد مدرسه در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات محسوب شود،مبتنی بر این نوع‏ نگاه است.به عبارت دیگر،سیاست‏ها متأثر از این فرض است که تعلیم و تربیت در این عصر،بازی جدید یا متکی به یک‏”پارادایم‏”متفاوت است.

در این لایه سیاست‏ها تحت تأثیر پاسخ به این پرسش قرار دارند که در عصر جدید به چه آدم‏هایی با چه ویژگی یا قابلیت‏های ذهنی نیازمندیم؟این‏ پرسش و پاسخ به آن معرف رویکرد”ذهن‏افزاری‏”در تبیین نسبت میان‏ آموزش و پرورش و فناوری جدید است.در پاسخ به این پرسش،سیاست‏هایی‏ همچون یادگیری مادام العمر،تعلیم و تربیت مردم‏سالار و پرسش محوری مطرح‏ خواهند شد.همچنین به نظر می‏رسد در این سطح در پاسخ به پرسش یاد شده‏ با توجه به دامنه‏ی تهدیدهای ناشی از فناوری جدید،لازم است عطف توجه به‏ مقوله‏هایی مانند تربیت اخلاقی،تربیت اجتماعی،تربیت هنری و تربیت فناورانه‏ را در دستور کار قرار داد.

سطح یا لایه‏ی دوم

در این سطح نیز نسبت میان آموزش و پرورش با فناوری اطلاعات و ارتباطات در سطح کلان مورد توجه است که نکات اساسی آن به شرح زیرند:

گرچه اصطلاح کلیدی کماکان‏”فاوا و تعلیم و تربیت‏”است و متغیر اصلی‏ تعلیم و تربیت،لیکن سیاست‏ها معطوف به اهداف و غایات نیست.بلکه

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۱۰۵)


استلزامات اهداف و غایات جدید(یا مأموریت جدید تعلیم و تربیت)برای‏ اصول و عناصر فرآیندی در کانون توجه قرار دارند که‏”با توجه به ضرورت استقرار یک بازی جدید به نام تعلیم و تربیت در عصر جدید،عمده‏ترین فرآیندهای نظام آموزش و پرورش یا بازیگران تعلیم و تربیت در عصر جدید،چه نقش‏های متفاوتی را باید ایفا کنند؟”این پرسش و پاسخ به آن،هدف رویکرد”فرآیند افزاری‏”در تبیین نسبت میان آموزش و پرورش و فناوری است.

در پاسخ به این پرسش،سیاست‏های ناظر به نقش جدید معلمان، دانش‏آموزان،والدین و مدیران قابل طرح هستند.علاوه بر این در عرصه‏های‏ مهمی مانند”برنامه درسی پنهان‏”۱و”برنامه درسی پوچ‏۲(محذوف)”نیز می‏توان در سایه تهدیدهای مترتب بر عصر جدید به سیاست‏های قابل توجهی‏ دست یافت.

سطح یا لایه‏ی سوم

در این سطح سیاست‏های مرتبط با کاربرد فناوری اطلاعات و ارتباطات در نظام آموزش و پرورش به عنوان ابزاری در خدمت ارتقای کارآیی نظام و انجام‏ دادن کارآمدتر مأموریت‏های آموزشی مطرح است.برخی از نکات اساسی‏ مربوط به این سطح عبارتند از:

این سطح متعرض مأموریت‏های نظام آموزش و پرورش(یا اهداف و اصول)نمی‏شود و آن‏ها را مفروض می‏انگارد.بدین ترتیب باید توجه به این‏ (۱)- Hiddencurriculum

(۲)- Nullcurriculum

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۱۰۶)


سطح از سیاستگذاری را موکول به تعیین تکلیف برای سطوح اول و دوم‏ دانست.

اصطلاح کلیدی معرف جهت‏گیری‏های برآمده از این سطح،”فاوا در تعلیم‏ و تربیت‏”است که در آن متغیر فاوا(یا توسعه فاوا)به عنوان متغیر اصلی‏ شناخته می‏شود.

در این سطح به کارگیری فناوری جدید به عنوان یکی از اجزای فناوری‏ آموزشی مدنظر قرار می‏گیرد.بنابراین این رویکرد را می‏توان ابزاری(یا سخت‏افزاری و نرم‏افزاری)معرفی کرد.

در این لایه سیاست‏ها تحت تأثیر پاسخ به این پرسش قرار دارند که اجرای‏ بازی جدید در نظام آموزش و پرورش با توجه به حضور فناوری‏های جدید چگونه خواهد بود؟این بازی جدید تا آن‏جا که به بهره‏گیری از فناوری جدید مربوط است،چگونه انجام می‏شود؟

سیاست‏های مربوط به این سطح را می‏توان در دو بخش کاربرد مصرف گرایانه‏۱و کاربرد تولیدگرایانه‏۲در نظر گرفت و بر اهمیت بیش‏تر نرم‏افزارهایی که مخاطبان را به ساختن و تولید کردن تشویق می‏کنند تأکید کرد.

(۱)- user

(۲)- producer

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۱۰۷)


فهرست منابع
الف)فارسی

اپل،مایکل(۱۳۷۰).اثرات ناآشکار کامپیوتر بر معلمان و دانش‏آموزان؛ترجمه‏ فاطمه فقیهی قزوینی،فصلنامه تعلیم و تربیت،تابستان،شماره ۲.

جلالی،علی اکبر(۱۳۸۳).فناوری اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش‏ سایر کشورهای دنیا،در سومین همایش انجمن مطالعات برنامه درسی ایران؛ برنامه درسی در عصر فناوری و اطلاعات و ارتباطات،تهران.

دهقان،حسین(۱۳۸۳).مطالعات جامعه شناختی،در طرح تدوین سیاست‏های‏ راهبردی کاربر فناوری اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش.

فقیهی قزوینی،فاطمه(۱۳۷۰)،اثرات ناآشکار کامپیوتر بر معلمان و دانش‏آموزان،مایکل اپل(نویسنده).فصلنامه تعلیم و تربیت،۱۳۷۰.

لایحه برنامه چهارم توسعه اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی جمهوری اسلامی‏ ایران،۱۳۸۳.

مهرمحمدی،محمود(۱۳۸۳).طرح تدوین سیاست‏های راهبردی کاربرد فناوری اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش،موسسه پژوهشی‏ برنامه‏ریزی و نوآوری‏های آموزشی.

مهرمحمدی،محمود(۱۳۷۸)،آموزش و پرورش و جامعه مدنی،پژوهش در مسایل تربیتی،مؤسسه تحقیقات تربیتی.

مهرمحمدی،محمود(۱۳۸۳).بازاندیشی مفهوم و مدلول انقلاب آموزشی،در سومین همایش انجمن مطالعات برنامه درسی ایران؛برنامه درسی در عصر فناوری و اطلاعات و ارتباطات،تهران.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۱۰۸)


مهرمحمدی،محمود(۱۳۸۴)،جامعه دانایی محور و نظریه تعلیم و تربیت سؤال‏ محوری،در مجموعه علوم تربیتی؛مقالات منتشر شده به مناسبت نکوداشت‏ دکتر علی محمد کاردان،انتشارات سمت.

نفیسی،عبد الحسین(۱۳۸۳).مطالعات تطبیقی،در طرح تدوین سیاست‏های‏ راهبردی کاربرد فناوری اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۸۹ (صفحه ۱۰۹)

پایان مقاله

Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

دکمه بازگشت به بالا