چرایی گرایش جوانان به روانگردانها و عرفانهای نو
محمد رهبری
گرایش مردم و بهویژه جوانان به افرادی نظیر مرحوم مرتضی پاشایی یا امیر تتلو، در روزها و ماههای اخیر بحثهای زیادی را حول تغییر ذائقههای مردم برانگیخته است. علاوهبراین، گرایش به عرفانهای نو، روابط آزاد نامتعارف، مواد مخدر یا روانگردانها و…، نیز کم و بیش در میان جوانان دیده میشود. بسیاری این تغییر ذائقه و علایق را مثبت میدانند و افرادی نیز بهشدت از این تغییرات انتقاد کردهاند، بهنحویکه این علایق را مبتذل توصیف میکنند؛ اما کمتر کسی به چرایی این تغییر علایق مردم پرداخته است. در نگاهی کلیتر، شاید بتوان گفت ارزشها و هنجارهای درون جامعه در حال تغییر هستند و این تغییر علایق و ذائقههای هنری را نیز در چارچوب همین تغییر ارزشها و هنجارها میتوان تحلیل کرد؛ اما علت این تغییرات چیست؟ برای پاسخ به سؤال فوق و تبیین علت این تغییرات، ابتدا باید شرایط جامعه را بهطور دقیق توصیف کرد. «آنومیک و ذرهایبودن»، دو ویژگی مهمی است که بهنظر میرسد در جامعه حال حاضر ایران مشهود است و وضعیت فعلی جامعه ایران را میتوان با این دو اصطلاح جامعهشناسانه توصیف کرد.
نشانههای ذرهایبودن جامعه را میتوان در اولویت پیداکردن منافع فردی بر منافع جمعی و گروهی و کاهش همبستگی اجتماعی دید. امیل دورکیم، جامعهشناس فرانسوی، در توضیح علل اتمیزهشدن جامعه، بهویژه در جوامعی که مذهب در آن نقش پررنگی دارد، به مسئله فردیشدن رابطه انسان با خدا و کمرنگشدن مناسک و شعائر مذهبی اشاره میکند؛ موضوعی که در جامعه ما و بهویژه میان جوانان کاملا مشهود است و همین مسئله در اتمیزهشدن جامعه ایران نقش داشته است. از سوی دیگر، ما وضعیت «آنومیک» جامعه را پیشروی خود داریم. در جامعه آنومیک، معمولا ارزشها و هنجارهای موجود پذیرفته نمیشوند و تغییر علایق، سلیقهها و بهطور کلی ارزشها در جامعه نشان از پذیرفتهنشدن ارزشها و هنجارهای موجود دارد. یکی از ویژگیهای جوامع در حال گذار، بیهنجاری و بیارزشی موجود در این جوامع است. در جامعهای که در حال گذار است، ارزشها و سنتهای سابق رنگ میبازند، اما چون جامعه هنوز به یک وضعیت ثابت جدید نرسیده است، ارزشها و هنجارهای جدید نیز هنوز شکل نگرفتهاند و بههمینخاطر جامعه در یک وضعیت «بیهنجاری» و به قول دورکیم یک وضعیت آنومیک قرار میگیرد.
اگر بپذیریم هر هویتی مجموعهای از ارزشها و هنجارها را بهرسمیت میشناسد، زمانی که جامعه دچار بیهنجاری است، اعضای جامعه دچار مشکل بیهویتی میشوند و در این شرایط بهدنبال ارزشها و هنجارهای جدیدی میگردند تا هویت جدیدی برای خود بسازند. این ارزشها و هنجارهای جدید نه با ارزشها و هنجارهای قدیمی سازگاری دارند (چراکه جامعه آنها را کنار گذاشته است) و نه احتمالا با ارزشها و هنجارهایی که در آینده درون جامعه شکل خواهند گرفت، سازگاری خواهند داشت. جامعه ایران هم یک جامعه در حال گذار است؛ بنابراین ارزشهای قدیمی پذیرفته نمیشوند و چون ارزشهای جدید نیز هنوز شکل نگرفتهاند، ارزشهای کاذب و بهدنبال آن سلیقهها و علایق کاذب ایجاد میشود.
در کنار این در حال گذار بودن، ما در شرایط کنونی در برابر موج اندیشههای پستمدرنیسم قرار داریم؛ اندیشههایی که نمود عینی آن در جامعه، احترام به «سایر» سلایق، ارزشها و هنجارها و محترمشمردن آنهاست. اینکه هر سلیقه و اندیشه و بهتبع آن هر ارزشی در جای خود محترم و پذیرفتنی است را میتوان از نمودهای عینی بروز اندیشههای پستمدرن در جامعه ایرانی دانست. در چنین شرایطی، پذیرفتن ارزشها و هنجارهای جدیدی که روزگاری در جامعه طرد میشدند، پذیرفتنیتر خواهد بود.
نتیجه بروز سه علت فوق، این میشود که موسیقیهایی که تا دیروز مبتذل تلقی میشدند، روابطی که درگذشته قبیح بهنظر میرسیدند، اعمالی که تا دیروز در پستوها و بهصورت مخفی انجام میشدند، امروز نهفقط قبیح و مبتذل نیستند، بلکه ارزشمند تلقی میشوند.
بهطوریکه در برخی از گروههای دوستی، کسانی که چنین علایق و رفتارهای را نداشته باشند، از گروه طرد میشوند.
بنابراین برای تبیین علل وضعیت فعلی جامعه ایران، میتوان به سه علت اشاره کرد؛ از یکسو، کمرنگشدن شعائر و مناسک مذهبی میان برخی اقشار، از سوی دیگر در حال گذار بودن جامعه ایران و در آخر، حضور امواج اندیشه و فرهنگ پستمدرنیسم.
در چنین شرایطی که همبستگی اجتماعی کاهش یافته است، ارزشهای سابق رنگ میبازند و هر سلیقه و اندیشهای محترم شمرده میشود، طبیعی است که هر موضوعی برای عدهای ارزش و هنجار تلقی شود و هر سلیقهای ارزشمند تلقی شود؛ ارزشها، هنجارها و سلایقی که حتی با یکدیگر تعارض دارند.
این موضوع میان جوانان بسیار پررنگتر است، چراکه کسانی که در جامعه سنتی گذشته زیست میکردهاند، ارزشهایشان در همان گذشته شکل گرفته است؛ البته در تبیین علل وضعیت فعلی جامعه ایران عوامل متعدد دیگری را نیز بهصورت مفصل میتوان برشمرد که از حوصله این یادداشت خارج است.
بنابراین بهنظر میرسد وضعیت فعلی جامعه ایران، محصول شرایطی است که جامعه خواهناخواه با آنها روبهرو میشده و این شرایط مسئلهای نیست که یکشبه ایجاد شده باشد و در یک فرایند طولانیمدت بهوجود آمده است و شاید تا مدتها نیز تغییرپذیر نباشد.
وضعیت آنومیک و بیهنجاری، ویژگی جوامع در حالگذار است و آنچه اهمیت دارد نه مقابله با این وضعیت، بلکه تلاش برای سریعترشدن گذر از این مرحله گذار است.
درست در همینجاست که نقد روشنفکران و اندیشمندان از شرایط فعلی اهمیت مییابد، چون در صورت نگاه انتقادی دقیق، میتواند جامعه را به خودآگاهی برساند باعث سرعتبخشیدن به پشت سر گذاشتن شرایط گذار بشود.
روزنامه شرق شماره ۲۳۵۹