قسمت سوم (پایان مقدمه)
در این قسمت بی بی خانم به شرح مجلس زنانه ی می پردازد که در ان از جفای شوهر خود و چگونگی تغییر افکارش سخن گفته :
گفتم یار عزیزم مار شد و خانه ام چون غار و روزگارم شب تار. هرگز از شوی خود
شکایتی نکرده بودم و همه اوقات بر خلاف اخوات تعریف و توصیف صفات پسندیده او نموده بودم و اظهار رضامندی و
خورسندی داشتم. اگر گاهی یکی اظهار دلتنگی از شوی خود مینمود من او را ملامت مینمودم و دلالت میکردم که
این راه ضلالت است زیرا که تقصیر از ماهاست نه از مردها. ما ناقص العقل و الایمان میباشیم و ایشان کاملان
جهانند. از آنجاییکه تا انسان چیزی را عیان نبیند و تجربه ننماید سرد و گرم روزگار نچشد سستی و سختی این غدار
مکار نکشد، خردمند نگردد و پند نپذیرد و این کمینه چون بی تجربه و ساده بودم اقدام به بعضی امور استعلام (پرسش کردن)نمی نمودم.
شرح این هجران و این خون جگر این زمان بگذار تا وقت دیگر
تفصیل این حکایت و سرگذشت خود را در ختم دفتر، نه مختصر بلکه به تفصیل هرچه تما متر به مشروح و مفصل
خواهران دلبریان دیده گریان خواهد رسید.
در ادامه بانویی در ان مجلس کتاب تادیب النسا را به بی بی خانم نشان می دهد که با واکنش ایشان مواجه می شود:
اکنون همت برگماشتم که سخنانی موزون به پارسی زبانان از خوبی، در نرمی چون آب روان در برابر
کتاب زشت این بدسرشت آدم تا مردان بدانند که هنوز در میان زنان کسانی چند با رتبت بلند نکونام و ارجمند
می باشند که قوه ناطقه مدد از ایشان برد.
هرچند مرتبه مردان به مقتضی ادله و برهان و آیات قران از زنان برتری و بالاتری دارند قال الله تبارک و تعالی الر جَالُ
قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ(مردان سرپرست زنانند) الی آخر آیه. ولی نه هر مردی از هر زنی فزو نتر است و نه هر زنی از هر مردی فروتر. مریم و زهرا (ص)آسیه و خدیجه کبری از زنانند. فرعون و هامان ، شمر و سنان(سَنان بن اَنَس نخعی کسی است که در حادثه کربلا سر حسین بن علی را کامل از بدن جدا کرد) از مردان.
نه هرکه طرف کُله کج نهاد و تند نشست کلاه داری و آئین سروری داند
راست رو را پیروی کن گرچه زن باشد که خضر در سیاهی چون شود گم مادیانش رهبر است.
در پایان بی بی خانم به مطلبی از کتاب تادیب النسا اشاره می کند که زنان را به سبب تن ندادن به ازدواج با ارباب عمایم(آخوندان( و خورنده گان مظالم و پوشنده گان لباس دراز و گوش دهندگان به آواز ساز و صاحبان ریش دراز و پیران احوال پریش و بدخویان درویش در خور سرزنش می داند. بی بی خانم توضیح می دهد اگر دلیل این اکراه هم کفو نبودن باشد این مطلب کمال سلیقه و شعور دختر است نه عیب و نقص ایشان.
ادامه دارد