قسمت هفتم.
فصل پنجم در راه رفتن زنان گفته که زن باید قدم ها را آهسته بردارد و سخن را نرم و ضعیف بگوید مثل کسی که تازه
از ناخوشی برخواسته باشد. بلی این زن از برای مردی خوب است که امیرکبیر باشد یا خونخوار و شریر. مردم آزار و
نکته گیر و کار خانها همه مردانه و بیرون خانه و زن هم عقیم نه کار خانه و نه اولاد و نه امجاد ( بزرگواران، جمع ماجد و مجید / معین) و نه شغل شبانه و روزانه قطعاً مواظبت مرد نماید و مرد هم یا اهل عیش نباشد یا اگر هم باشد در بیرون خانه عیش نماید. والا زن بیچاره مردم رعیت با اینهمه کارهای بسیار مشکل و دشوار باید طرف میل مرد هم باشد، چگونه میتواند این قسم رفتار و مواظبت کند. چون عبد ذلیل در خدمت رب جلیل. خداوند منان این قسم تکلیف ما لایطاق به بندگان نفرموده که این مربی جدید به نسوان میفرماید. گویا این مرد تمام عالم را مثل خود فرض نموده و به اندازه وضع خیالات خود ترتیب زنده گانی و دستورالعمل به اهل عالم میدهد. شَکَرالله مساعیکٌم. مردم مختلفند و رای ها و طبایع متخالفند در سلیقه و طبایع متضادند در خلقت و فطرت. همه را به یک چوب نمیتوان راند. قانون شرع مکر پیچیده و زاکون (زاکون بمعنی قانون و مأخوذ از روسی است دهخدا) تمدن برچیده انسانیت تمام تربیت بالمره (تماماً، به یکباره. از همه جهت )در انعدام(معدوم شدن و نیست شدن ) که چه یکنفر پیدا شده و به خیالات موهومه که مخالف تمام قوانین ملل و دول است مهملاتی بر هم بافته و هیچ یک را از مأخذی نیافته اسمش را تأدیب النسوان نهاده و بنای تربیت گذارده.
ذات نایافته از هستی بخش// کی تواند که شود هستی بخش
اگر بنای ایرادگیری در زنان باشد تمام هنرها عیب گردد.
اگر ناطقی طبل پر یاوه ئی// وگر ساکنی نقش گرمابه ئی
اگر چون ملک بر پری زآسمان// به دامن درآویزدت بدگمان ( سعدی )
ولی اگر مقام انصاف و مروت الفت و محبت باشد
یک هنرش بینی و هفتاد عیب //دوست نبیند به جز آن یک هنر
بیچاره زنان که از هر طرف بدیشان میتازند. شعرا هجا مینمایند، عقلا و اُدبا نیش زبان میزنند و اسمش را نصیحت
میگذارند و راه فضیحت(عیب ، آشکاری عیب کسی) میسپارند. در همچه زمانی و چنین اوانی که بر هر عاقل واضح است کتاب تأدیب النسوان هم پیدا میشود و قوز بالای قوز و درد بالای درد میگردد. با وجود این میگویند هزار زن به فدای یک مرد. اگر انصاف است بگویند اللهم اتمم یوم الحرج و تجلّی فی الفرج.