اصول چهارده گانهء راهنمایی
۱.باید شرایطی فراهم شود که کودک هنگام برخورد با مشکل،به فکر چارهجویی و پیدا کردن راه حل بیفتد.در این صورت،قدرت تفکر و اعتماد به نفس در وی پرورش خواهد یافت.
۲.والدین و مربیانی که در نقش راهنما در بازی کودکان مشارکت میکنند،باید از توسل به زور،خشونت و سختگیری احتراز کنند و حتما باید با مدارا،ملایمت و در کمال صبر و حوصله به ایفای نقش بپردازند.زیرا خشونت عواقب سوء تربیتی و آموزشی خواهد داشت.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) ۳.راهنما و مربی باید در برابر کودک رفتاری کودکانه داشته باشند و در جریان اجرای بازی او را مورد نوازش،لطف و مرحمت قرار دهد.
۴.در مواردی که نصیحت وسیلهای برای ارشاد است،باید شرایط محیطی آماده و عاری از هرگونه عامل مخل باشد و نصیحت دور از چشم دیگران صورت پذیرد.
۵.از آنجا که چگونگی رفتار و کردار مربی و والدین در تکوین شخصیت کودک تأثیر بسزایی دارد،راهنما باید مواظب اعمال و رفتار خود در حضور کودکان باشد تا شرایط مساعدی برای تربیت، آموزش و ارائه سرمشق فراهم آورد.
۶.ایجاد عادات صحیح و پسندیده بر پایهء تفکر،از جمله وظایف راهنما در حین بازی و اجرای برنامههای آموزشی در حضور کودکان است.
۷.در حین بازی،راهنما باید به گونهای عمل کند که کودک چون و چرا و تحقیق را بیاموزد و تا به واقعیت،علم و یقین نرسیده است،چیزی را نپذیرد و از آن تبعیت نکند.
۸.رعایت اصل مساوات در بازی، از مهمترین نکاتی است که باید مورد توجه راهنما قرار گیرد.ذکر این نکته ضروری است که حتی نباید به کودکی، به سبب داشتن هوش و ذکاوت بیشتر، امتیازات علنی داده شود.اصل قابل قبول آن است که باید همه کودکان در مقابل کار،کوشش و اعمال برجستهء خود، مورد تشویق قرار گیرند.
۹.در بازی باید اصل تعدیل بین افراط و تفریط مورد توجه راهنما قرار گیرد.بنابراین،باید روشهایی اعمال شود که کودک در همه زمینهها رفتار
متعادل داشته باشد.کودکی که در یک جهت رشد کند،از درک حقایق سایر جهات عاجز خواهد ماند.بنابراین، روش صحیح آن است که کودک در همهء زمینهها رشد متعادلی داشته باشد.
۱۰.یکی از اصول راهنمایی،تذکر است.بنابراین راهنمای موفق و آگاه در حین بازی از این اصل غافل نخواهد شد.
۱۱.بیشترین تغییرات رفتاری در کودک از طریق اعمال و رفتار راهنما صورت میگیرد،نه از طریق زبان او.
۱۲.رعایت احترام به کودک و اهمیت دادن به شخصیت او در حین بازی،از جمله وظایف راهنماست.
۱۳.اعمال صحیح به هنگام تبشیر، مژده دادن،انذار،بیم دادن و بر حذر داشتن از سوی راهنما،در هدایت و اصلاح رفتار کودک مؤثر است.رعایت این جنبهها در کنترل،نظارت و ارائه رهنمودهای لازم در حین بازی ضروری است.
۱۴.استفاده از مشورت در حین بازی و تصمیمگیری در موارد خاص، موجب ملکه شدن و رشد این خصیصه در کودک خواهد شد.۶
تحولات ذهنی در دوره کودکی و نوجوانی
۱-دوره حسی-حرکتی،از تولد تا ۲ سالگی:در این دوره،تماس کودک با دنیای خارج از طریق حواس و به صورت عملی است و او محیط را از این طریق درک میکند.بنابراین،کودک جهان را از طریق حواس درمییابد و از طریق حرکت به آن پاسخ میدهد. به این سبب،این دوره را حسی-حرکتی نامیدهاند.
۲-دوره پیش عملیاتی یا شهودی،از ۲ تا ۷ سالگی:در این دوره،پایههای لازم عملیات منطقی در ذهن طرحریزی میشود.ولی به اندازه کافی جنبه عملیاتی به خود نمیگیرد.به این سبب، نام آن را پیش عملیاتی گذاشتهاند.زیرا هنوز قوانین،منطق استواری پیدا نکردهاند.در این دوره،آنچه در دوره حسی-حرکتی در ذهن کودک ساخته شده و او را قادر به استفاده از هوش خود کرده است،جنبه تجسمی پیدا میکند. اما هنوز از ساختهای منطقی خبری نیست.
۳-دوره عملیاتی،از ۷ تا ۱۲ سالگی:در این مرحله،با به وجود آمدن دو ویژگی مهم،دو ظرفیت جدید در زمینه روانی فرد به وجود میآید.البته این ویژگیها لحظهای است و پایههای آن در مراحل قبلی پیریزی شده است و کودک میتواند از عملیات عینی استفاده کند. این دو ویژگی عبارتاند از:
الف)تثبیت یا نگهداری ذهنی ماده.
ب)بازگشتپذیری به این معنی که در هر عملی امکان بازگشت به نقطه شروع در ذهن مقدور میگردد.با وجود آمدن این ویژگیها،ذهن کودک به ابزاری منطقی مجهز میشود و در نظام روانی وی منطقی مستقر میگردد که همان منطق عینی است.به این سبب، بدون این که خود کودک متوجه باشد،به شیوهای منطقی درباره اشیا عمل میکند و میاندیشد.این عملیات فقط در حضور اشیا در ذهن کودک انجام میشود،نه در غیاب آنها.
۴-دوره منطق ذهنی یا صوری از ۱۲ تا ۱۶ سالگی:در این مرحله،تحول شناختی به حد اکثر تغییر ساختاری خود میرسد و بر اثر آن سلسله تغییراتی در ساخت روانی نوجوان پدید میآید.
در دورهء قبل،ساخت ذهنی کودک میتوانست به صورت عینی،در محدودهای به عملیات منطقی بپردازد. ولی در این دوره،که دوره استعداد هوش انتزاعی است،نه تنها واقعیات به صورت بارزتر و آسانتر در معرض عملیات ذهنی قرار میگیرند،بلکه واقعیات جزئی از ممکن را تشکیل میدهند.به این ترتیب، نوجوانی که در آستانهء این مرحله است، تنها به واقعیات محدود تکیه نمیکند؛ بلکه به آنچه که در سطح ممکن نیز هست،میاندیشد.۷
خصوصیات بارز کودک در هفت سال اول زندگی
برخی از خصوصیات کودک در هفت سال اول زندگی عبارت است از:
۱-در این سنین،کودک متوجه امور محسوس و واقعیتهای جهان خارج است.
۲-آگاهیهای کودک در چهارچوب امور محسوس و واقعیتهای جهان خارج محدود است.
۳-کودک بیشتر تسلیم میل و رغبتهای آنی است و به آینده توجهی ندارد.
۴-اراده او ناپایدار است و در برابر زور و فشار زود تسلیم میشود.
۵-کودک موجودی عجول است و برای احتیاط ارزش قایل نیست.
۶-اعمالش غالبا انعکاسی و از روی تقلید است.
۷-قدرت اندیشه،تعمیم و نتیجهگیری در او بسیار محدود است.
۸-در این دوره،دورهء کنجکاوی و پرسش است.
۹-در سه سالگی،کنجکاوی و پرسش کودک به اوج خود میرسد.
با تأملی در زمینهء خصوصیات کودک در هفت سال اول زندگی،توجه به پرسشهای کودک حایز اهمیت میشود که از آن مهمتر،نحوهء پاسخ دادن به آنهاست.این پاسخها باید بسیار سنجیده و حساب شده باشد.تا پایان این دوره، وضعیت کودک از نظر جسمی،اخلاقی و روانی در آینده تا حدودی روشن میشود و معلوم میگردد که در آینده دارای بنیهای قوی،اخلاقی حسنه و… خواهد بود یا نه.
البته نباید در سنین بعد،نقش تربیت
را از نظر دور داشت.کودک در هفت سال اول زندگی،تحت تأثیر والدین و مربیان است.شخصیت او شکل گرفته و فضایل و احیانا رذایل را از والدین و در درجه بعد از مربیان و اطرافیان نزدیک خود آموخته و در او به صورت ملکه درآمده است.
براساس قواعد به اثبات رسیده و تعالیم اسلامی،کودک در هفت سال اول زندگی آزاد و از آموزش رسمی معاف است و میتوان گفت در این دوره،به حال خود گذاشته میشود و تکلیف منظم و شاقی به او تحمیل نمیگردد.به همین دلیل،توصیه شده تربیت و آموزش در هفت سال اول زندگی در محیط خانواده صورت گیرد.در اینجا ذکر دو نکته ضروری است:
الف)منظور از آزاد بودن در این دوره،بدین معنی نیست که کودک هیچگونه آموزشی نبیند.بلکه باید در این سنین،بهطور غیر مستقیم با بعضی تکالیف آشنا و با تشویقهای والدین به این تکالیف علاقهمند گردد تا در سنین بعدی،با اشتیاق به انجام دادن آنها بپردازد؛مثل تکالیف دینی،نماز و روزه…
ب)هرچند آزادی برای کودک در این دوره جنبه حیاتی دارد و (به تصویر صفحه مراجعه شود) انسانهایی که در کودکی از آزادی محروم بودهاند،غالبا در بزرگسالی دچار عقدههای روحی و روانی فراوان شدهاند،با این حال،آزاد بودن کودک در این سنین به معنای بیبند و باری مطلق نیست.زیرا کودک در هر صورت در اجتماع زندگی میکند و باید بداند و بیاموزد که آزادی او نباید به حقوق دیگران صدمه وارد کند.
طراحی بازی
در طراحی بازی،باید مسائل زیر مورد توجه مربیان و والدین قرار گیرد:
۱-بازی برای کسب نوعی مهارت طراحی شود.برای مثال،در سن دبستان،هنگامی که کودکان برای یک بازی خاص یارگیری میکنند،اول میپرسند که این بازی را بلد هستی یا نه. آنها حاضر نیستند یارانی را که توانایی دارند،با آنهایی که فاقد توانایی هستند، در یک سطح قرار دهند.پس در طراحی بازی باید به توانایی و کسب مهارتها توجه کرد.
۲-بازی باید قانونمند باشد.این امر از گرایش کودکان به منطق ناشی میشود.
۳-بازی باید با زمینههای کار و فعالیت جدی مربوط باشد.کودکان دوست دارند بزرگترها در بازیهای آنان دخالت داشته باشند.چون اگر بزرگترها در بازی مشارکت داشته باشند،این احساس برای کودک به وجود میآید که بازی جدی است.چنین بازیهایی، به تدریج به سمت مهارتهای ورزشی سوق داده میشود.
۴-بازی باید گروهی باشد. کودکان دوست دارند همبازی داشته باشند.این امر از علاقه به جامعهپذیری، روابط اجتماعی و علاقه به همبازی ناشی میشود.
۵-بازی باید کاربرد آموزشی داشته باشد.زیرا از طریق بازی،مربی میتواند مطلبی را آموزش دهد و یاددهی در آن صورت پذیرد.همچنین،زمینه یادگیری مطلبی را برای کودک فراهم آورد.
۶-بازی باید خلاقیتپرور باشد. بهترین فرصت برای پرورش خلاقیت در کودکان،سنین ابتدایی است.
عوامل مساعد در ایجاد خلاقیت
۱-مراعات آزادی کودک،نه به معنای هرج و مرج؛بلکه به معنای احترام به موجودیت او.
۲-تخیل،خلاقیت را غنی میسازد.با نگاهی به تمدن بشر، مشاهده میشود که ابتدا بشر به تخیل پرداخت و سپس چیزی آفرید.اصولا تخیل،آفرینش به دنبال دارد.
۳-توجه به رابطه اندیشهها یا تفکر مقایسهای(ایجاد تلاطم و تضاد در حین بازی برای بررسی میزان توانایی در رفع مشکل و ایجاد خلاقیت و نوآوری در اذهان کودکان).
۴-پرهیز از آموزشهای مطلقانگاری:مربیان و والدین نباید طوری عمل کنند که گفتار و کردار آنان از نظر کودک تغییرناپذیر تلقی شود و به صورت قانون دربیاید.زیرا گاهی قانون انجماجد فکری به بار میآورد.
۵-انعطاف رفتاری:در کودکانی که در شرایط رفتاری خشک بزرگ میشوند،کمتر زمینهء خلاقیت به وجود میآید.در اینجا مربیان باید به این نکته توجه کنند که نباید به کودک بقبولانیم حرف مربی،پدر و مادر یکی است.چه ایرادی دارد که مربیان و والدین در عمل انعطاف رفتاری داشته باشند و در قهر و آشتیها،به کودکان تلطیف را بیاموزند تا آنان دریابند با توجه به شرایط و نیازها، میتوان تصمیم مناسبی اتخاذ کرد. بنابراین،باید به کودکان راه مقابله با مشکل آموخته شود،نه راه فرار از آن.با
این شیوه تفکر،کودکان میآموزند که پدیدهها آمیزهای از توانمندی و ضعف هستند.
عوامل بازدارنده خلاقیت
۱-اضطراب:هیچ چیز مثل اضطراب خلاقیتکش نیست. اضطراب روند فکری را مختل میکند، جریان فکر را به یک نقطه ثابت میدوزد و از حرکت باز میدارد.به طوری که جریان فکری تمرکز خود را از دست میدهد.در سنین کودکی،بچهها اضطرابپذیرند.اضطراب به تدریج در کودکان شروع میشود و در دورههای بعدی و میانسالی،یکی از عوامل آزاردهنده انسان به حساب میآید.
۲-تحقیر:مربیان و والدین این نکته را مدنظر داشته باشند که اگر کودک تحقیر شود،نمیتواند از خود خلاقیت نشان دهد.تحقیر کردن یعنی جلو پرواز را گرفتن.تحقیر باعث میشود که جرأت و جسارت از کودک سلب شود. تحقیر کردن به معنای کشتن شخصیت کودک است و در مجموع،تحقیر یکی از عوامل بازدارنده خلاقیت کودکان محسوب میشود.
۳-خفقان:ترس و خفقان عاملی برای جلوگیری از تفکر و محرومیت کودک از تخیل و محرومیت او از خلاقیت است.مربیان و والدین باید در موقعیتهایی که به دست میآورند، کودک را به دور از محیط خفقانآور، مورد آموزش و تربیت قرار دهند.زیرا این امر فراهم آوردن زمینههای بروز خلاقیت در کودک است.
چگونه میتوان بازیهای کودکان را به سوی خلاقیتپروری سوق داد؟
۱-کودکان باید در انتخاب بازی آزاد باشند و مربی و والدین برای آنان بازی انتخاب نکنند.در این خصوص،باید به نحوی عمل شود که تمایل کودک به انتخاب بازی حفظ شود.
۲-باید به فضای بازی توجه کرد. مشخصات فضای بازی عبارت است از رغبت،تخیل،تفکر و باید اینها را به گونهای برای کودک فراهم آورد که برای رسیدن به زندگی سرشار(احساس نکردن زمان)مورد مساعدت قرار گیرد.
۳-کودک باید به سوی بازیهای تخیلبرانگیز سوق داده شود و در این راه، باید با ظرافت و غیر مستقیم عمل کرد.
۴-شرکت کردن کودکان فکور و متفکر به منزله همبازی،خود به خود زمینه فکری بازی را گسترش میدهد و موجب نزدیکی بازی به خلاقیت میگردد.
۵-تا جایی که بازی کودک موجب به هم ریختن برنامههای زندگی نگردد و لطمهای به بار نیاورد و مزاحمتی برای دیگران ایجاد نشود،نباید با آن مخالفت کرد.
چند توصیه به والدین و مربیان
۱-مربیان و والدین باید بازی کودک را یک تمایل طبیعی و نشانهای از زندگی تصور کنند و آن را نشانهای از طبیعی بودن و بازی نکردن را نشانهای از غیر طبیعی بودن کودک تلقی کنند.
۲-بازی وسیلهای برای تجربهاندوزی و مهارتآموزی است. درست است که بازی هدف ندارد، غریزی است،در اوقات غیر فراغت انجام میشود و حرکاتی غیر جدی است،اما هم تجربه و هم مهارت میآموزد.
تجربهآموزی در بازی،برای یادگیری کودک آمادگی ایجاد میکند. قانون آمادگی یکی از قوانینی است که در یادگیری مطرح شده است.تجربه، باعث پرورش حواس و پرورش حواس موجب باهوش شدن میشود و باهوش شدن خود معلول بازی است.زیرا حواس را پرورش میدهد و تربیت حواس یکی از راههای تربیت هوش و حافظه است.
توجه به بازی کودکان از نظر:
الف)میزان بازی:آیا کودکان به اندازهء کافی بازی میکنند یا نه؟آیا کودکان تحرکات کافی جسمی و روانی دارند؟
ب)برنامه بازی:آیا کودکان در بازی به برنامه گرایش پیدا کردهاند؟آیا در بازی،زمان،مکان و تدارکات لازم برای انجام دادن آن را مدنظر قرار میدهند؟
پ)گرایش:کودکان در بازی چه گرایشهای به خصوصی از خود نشان میدهند؟
ت)همبازی:لازم است والدین و مربیان در بازیهای کودکان شرکت کنند و بدانند که کودک با چه گرایشی همبازی انتخاب میکند و امکان اصلاح گرایشهای او را داشته باشند.
۴-به منظور توفیق هرچه بیشتر مربیان و والدین در امر آموزش از طریق بازی،رعایت موارد زیر ضروری به نظر میرسد:
به کودک امر و نهی بیمورد نکنید.
رودرروی کودک قرار نگیرید و دلیل انجام دادن و یا انجام ندادن کارها را به او توضیح دهید.
کودکان را نه از طریق زبان والدین و مربیان،بلکه باید از طریق قرار و مدار و قانون از انجام دادن بعضی کارها منع کنید.
رعایت آزادی و کنترل در بازی، متضاد هم نیست.زیرا با کنترل غیر مستقیم و با تفکر در مورد شیوه کنترل،مربیان در کنار کودک قرار میگیرند و در چهارچوب تفاهم و قانون او را از آزادی برخوردار میسازند.
پانوشت:
(۶).سید مهدی حسینی(بیرجندی)،مشاوره و راهنمایی در تعلیم و تربیت اسلامی(تهران:امیر کبیر، ۱۳۷۵)،صص ۱۳۸-۱۳۴.
(۷).رسول روشن و دیگران،روانشناسی(۱)با تأکید بر بهداشت روانی،صص ۷۹-۷۷.
رشد معلم » شماره ۱۶۳