بررسی چگونگی تدوین برنامههای درسی دوره ابتدایی، در یک نگاه کلی نشان می دهدکه بیشتر صاحبنظران دیدگاههای مختلف برنامهریزی درسی سعی کردهاند، مواد و موضوعات درسی مختلف و گوناگونی را برای فراگیرندگان این مقطع آموزشی تدوین و تنظیم کنند، زیرا از نظر دیدگاههای برنامهریزی درسی و صاحبنظران آنها، آموزش ابتدایی از دورههای تحصیلی بسیار حساس و مهم در نظام آموزش و پرورش است که کودک پس از محیط خانواده و خویشاوندی و محیط غیر رسمی مهدکودک و کودکستان وارد آن میشود. تعلیمات ابتدایی پس از آموزشهای قبل از دبستان، با چهرهای نمایانتر و سرعتی بیشتر کودک را برای انطباق با زندگی آماده میکند. دوره ابتدایی که با ویژگی خاص خود هیچگونه تربیت شغلی را در برنمیگیرد، در اجتماعی کردن کودکان بسیار حائز اهمیت است.
نیازهای فرد در سنین کودکی بویژه در دوران ابتدایی، بیشتر تابع عوامل اجتماعی قرار میگیرد. فرد سعی میکند تا خواستها و مطالبات اجتماعی را احساس کرده و به عنوان نیاز در برآورده شدن آنها کوشش کند و از طرفی ممکن است فرد پس از پایان تحصیلات دوره ابتدایی وارد اجتماع شود و به کسب شغل روی آورد. بنابراین محیط دبستان باید از لحاظ مسایل و محتوای آموزشی بسیار غنی و پر بار باشد و موضوعات و مفاهیم مورد نیاز دانشآموزان نیز مطابق با آمادگیهای ذهنی و سطح مهارت و توانایی آنها ارائه شود، تا زمینه لازم و مناسب برای شکوفایی علایق و استعدادهای کودکان فراهم شود.
علی پورعلیرضا توتکله ــ کارشناس ارشد برنامهریزی درسی-طلاعات یکشنبه ۵ دی ۱۳۸۹
ارائه موضوعات درسی
دبستان پیش از تمامی مدارس، نقش تعلیم و تربیت رسمی را به عهده دارد. دوره دبستان، سن آغاز شکلگیری حس قضاوت و تکوین حس اجتماعی فرد است. این دوره به دلیل آنکه امکان دارد کودک پس از پایان تحصیلات، به دنبال کسب شغل برود و تعلیمات بعدی را دنبال نکند، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. لذا با توجه به اهمیت آموزش و پرورش ابتدایی در تربیت کودک، ارائه محتوای آموزشی و موضوعات درسی بسیار غنی برای آموزش این دوره به جهت دستیابی به اهداف آن، بسیار لازم و ضروری است. به همین دلیل مواد و موضوعات درسی متفاوتی از سوی دیدگاهها، فرادیدگاهها و صاحبنظران برنامهریزی درسی برای آموزش هر چه بهتر کودکان در دوره ابتدایی ارائه شده است که به هر کدام از آنها به طور خلاصه اشاره میشود. الف: دیدگاههای برنامهریزی درسی ۱ـ موضوعی این دیدگاه تسلط یافتن دانشآموزان بر موضوعهای درسی پایه را مورد تأکید قرار داده است که این تأکید در دوره ابتدایی بیشتر بر روی مهارتهای پایه سواد و حساب کردن است و سایر ابعاد برنامه درسی مانند تربیتبدنی، مطالعات زیست محیطی، هنر و غیره در مراحل بعدی اهمیت قرار دارند. ۲ـ رشدگرا در دیدگاه رشدگرا اعتقاد بر این است که تمامی افراد مراحل مشخصی را در فرآیند رشد پشت سر میگذارند. اهمیت این مراحل از آنجا ناشی میشود که بر اثر بیاطلاعی معلمان از آنها، رشد و تکامل کودکان با مانع مواجه میشود. معلمانی که در چارچوب این دیدگاه عمل میکنند، به دقت به نظرها و استدلال دانشآموزان گوش میدهند تا بتوانند به درک نهایی از سطح رشد آنها دست یابند. در این رویکرد، تعامل دانشآموزان با طیف گستردهای از مواد و منابع و همچنین تجربههای آموزشی، بخصوص آن دسته از تجربهها که باعث بررسی مجدد استدلال و افکار در رویارویی فرد با یک مسأله یا معما میشود، اهمیت فراوانی دارند. این تعاملها جریان رشد را تسهیل میکنند. ۳ـ اجتماعی در این دیدگاه دانشآموز بطور اساسی یک موجود اخلاقی تلقی میشود. همچنین به دانشآموز بهعنوان جزیی از بستر اجتماعی نگریسته میشود. بنابراین باید مهارتهایی را کسب کند تا بتواند در این بستر اجتماعی نقش و مشارکت داشته باشد. دانشآموز باید بیاموزد که چگونه اطلاعات را به طور نقادانه مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد، واقعیتها را از نظرها تمیز دهد و درباره مسایل ناظر به سیاستهای اجتماعی تصمیم گیری کند. ۴ـ رفتاری در دیدگاه رفتاری، به دست آوردن قابلیتهای خاص توسط دانشآموزان بسیار مورد توجه است. معمولاً تکنیکهای یادگیری به واحدهای کوچک و قابل دفاع تقسیم میشوند تا دانشآموزان بتوانند بر مهارتهای گوناگون تسلط پیدا کنند. آموزش برنامهای و آموزش انفرادی در این دیدگاه، اغلب مورد استفاده قرار میگیرند. مربیان و معلمانی که در این چارچوب عمل میکنند، سعی دارند که در جهت بالا بردن یادگیری، برنامه درسی را بهگونهای مناسب عرضه کنند. ۵ـ ماورای فردی توجه این دیدگاه به نگرش کلگرایانه به کودک معطوف است. معلم تلاش میکند با کودک در تمامیت وجودیاش ـ شامل ابعاد فیزیکی، عاطفی، عقلانی، زیبایی شناسی، اخلاقی و روحانی ـ رویارو شود. معلم کوشش میکند تفکر تحلیلی و تفکر شهودی را با یکدیگر تلفیق کند. این کار معمولاً با استفاده از هنرها مانند طراحی، نقاشی، موسیقی، حرکات موزون و نمایش انجام میشود. جنبههای دیگر برنامه درسی مانند خواندن، ریاضیات و غیره با فعالیتهای هنری آمیختهاند. معلم ممکن است از فنونی مانند حرکت و تخیل نیز برای هشیار کردن کودک از ظرفیت درونیاش استفاده کند. ۶ ـ انسانگرایانه این دیدگاه دو هدف آرمانی را مورد تأکید قرار داده است: پرورش خود پنداره مثبت فردی و مهارتهای برقراری ارتباط با دیگران. این دیدگاه با استفاده از تجربههای آموزشی و تمرینهای گوناگون تلاش میکند احساس سلامت عاطفی و روانی را در شاگردان پرورش دهد. برای آن کار از فنون و روشهایی مانند ایفای نقش، ملاقاتهای کلاسی و آموزش برقراری ارتباط در کلاس استفاده میشود. در این دیدگاه به مدرسه فینفسه به منزله مکانی نگریسته میشود که فراهمکننده تجربههایی حیاتی و غنا بخش است و توجه به شرایط حاکم بر زندگی فعلی دانشآموزان، یک نگرانی و دل مشغولی اصلی به حساب میآید. ۷ـ فرآیند شناختی در دیدگاه فرآیند شناختی، تأکید در درجه نخست بر رشد مهارتهای عقلانی قرار دارد. برنامه درسی شامل طیف گستردهای از فعالیتها، بازیها و شبیهسازیهایی است که ترغیب تفکر مستقل توسط دانشآموزان را مورد هدف قرار میدهد. معلم هم در این دیدگاه نقش خود را با کمک و یاری به دانشآموزان در برخورد و رویارویی با مسایل و موقعیتهای مختلف، به منظور تحقق قابلیتهای شناختی، ایفا میکند. ب: فرادیدگاههای برنامهریزی درسی ۱ـ سنتگرایی در این فرادیدگاه، برنامهریزی درسی برای دوره ابتدایی کسب ارزشهای پایه را در نظر میگیرد و مهارتهای مورد نیاز برای ایفای نقش در جامعه را مورد توجه قرار میدهد. طبق این برنامهریزی درسی از دانشآموزان انتظار میرود در ارتباط با مهارتهای پایه به تسلط و چیرگی کافی دست یابند و ارزشهای اساسی جامعه را جذب کنند. ۲ـ پژوهش و تصمیم گیری توجه این فرادیدگاه برفرآیند شناختی و بویژه بر پرورشمهارتهای پژوهش و تصمیمگیری قرار دارد. بنابراین مدارس و معلمانی که در چارچوب برنامهریزی درسی این فرادیدگاه عمل میکنند، باید دانشآموزان را به شناسایی مسائل، انتخاب راهحلهای گوناگون، تجزیه و تحلیل اطلاعات و تصمیمگیری تشویق کنند. در این برنامهریزی درسی گاه مهارتهای حل مسأله در ارتباط با مسائل اجتماعی به کار گرفته میشوند تا دانشآموز قادر شود در چارچوب یک نظم اجتماعی دموکراتیک ایفای نقش کند. برنامه اشتغال اجتماعی نمونهای از برنامهریزیهایی است که معرف این فرادیدگاه است. در این برنامه دانشآموزان مهارتهای حل مسأله را در کلاس درس میآموزند و سپس آنها را به هنگام کار در نهادهای مختلف جامعه محلی به کار میگیرند. ۳ـ دگرگونی و تحول این فرادیدگاه بر تغییرات فردی و اجتماعی دانشآموز تمرکز میکند و معلم تلاش دارد مهارتهایی را به دانشآموزان منتقل کند، که امکان دگرگونی و تحول فردی و اجتماعی را فراهم میکند. در این فرادیدگاه برنامهریزی درسی، به تغییر به منزله حرکت به سوی هماهنگی و همنوایی با محیط نگریسته میشود که باید در دانشآموزان بوجود آید. ج ـ صاحبنظران برنامهریزی درسی ۱ـ «هنری موریسون» «هنری موریسون» یکی از قویترین سخنگویان دیدگاه موضوعی اعتقاد داشت مهارتهای مربوط به داشتن سواد، باید کانون اصلی توجه برنامههای درسی دوره ابتدایی را تشکیل دهد. بنابراین توصیه کرد که آموزش مهارتهای سه گانه (خواندن، نوشتن و حساب کردن) باید در دستور کار مدارس ابتدایی قرار گیرد. به عقیده او، خواندن باید به عنوان اصلیترین مهارت در برنامههای درسی در نظر گرفته شود، زیرا مهارت خواندن، زمینه لازم و مناسب را برای دستیابی به سایر بحثهای برنامه درسی فراهم میکند. از نظر موریسون، رشد و پرورش مهارتهای محاسباتی در درجه بعدی اهمیت قرار دارند. او خاطر نشان میکند: کار اصلی آموزش ریاضی در دوره ابتدایی باید فراگیری مفهومهای اولیه عدد و همچنین فهم روابط پایه ریاضی باشد. به اعتقاد موریسون، نوشتن دانشآموزان دوره ابتدایی باید بهگونهای باشد که آنها را به سازماندهی و عرضه شفاف و روشن اندیشههایشان تشویق و ترغیب کند. ۲ـ «آرتور بستور» «بستور» یکی از شاخصترین سخنگویان دیدگاه دیسیپلینی دیدگاه نظام مند» بود و اعتقاد داشت فعالیتهای اصلی مدارس ابـتدایی باید حول محور خواندن، نوشتن و حساب کردن، با اندکی تأکید بر علوم تجربی، جغرافی و مسائل اجتماعی شکل گیرد. بستور همچنین توصیه میکرد ارتقاء دانشآموزان به سطوح بالاتر، به جای اینکه برمبنای سن آنها انجام گیرد، باید براساس تسلط و تبحر آنها در یک موضوع درسی خاص انجام شود. ۳ـ «جروم برونر» «برونر»، کتابی را با عنوان «فرآیند آموزش و پرورش» به رشته تحریر در آورد که به بیانیه برنامه درسی برای طرفداران دیدگاه نظام مند»تبدیل شد. برونر اعتقاد داشت اصول اساسی برنامه درسی را نباید به شکل مستقیم به دانشآموزان دوره ابتدایی عرضه کرد، بلکه موقعیتهای یادگیری را بهگونهای باید برنامهریزی و سازماندهی شود، که دانشآموزان خود این مفاهیم و تفکرات را کشف کنند. برونر اندیشه برنامه درسی مارپیچی را نیز مطرح کرده است که با دیدگاه او نسبت به کودک ارتباط دارد. براساس دیدگاه برونر، برنامه درسی باید مواد و موضوعات را به گونهای به دانشآموز عرضه کند که بهتدریج جامعیت و پیچیدگی بیشتری داشته باشد. ۴ ـ «سلیا لاواتل» «لاواتل» به شرح فعالیتهایی میپردازد که امکان بازی خود راهبر را به کودک میدهد. هدف این برنامه دستیابی کودک به مهارتهای پایه مانند طبقهبندی کردن، اندازهگیری، شمارش و غیره است. ۵ ـ «دیوید وایکارت» «وایکارت»، برنامهای را طراحی کرده، که هدف آن تسهیل رشد مهارتهای شناختی از طریق فعالیتهای فیزیکی و رشد زبان است. نمایشهای درام اجتماعی و گردشهای علمی نیز در کنار طبقهبندی کردن، ردیف کردن و انتظام فضایی از جمله فعالیتهایی است که در این برنامه گنجانده شده است. ۶ـ «هیلدا تابا» «تابا» از برنامه ریزان درسی دیدگاه فرآیند شناختی است که یک برنامه درسی در مطالعات اجتماعی، ویژه دوره ابتدایی با تأکید بر مهارتهای فکری و ذهنی تدوین کرد. به نظر او توجیه آموزش مهارتها در این نکته نهفته است که به پرورش قابلیتهایی در دانشآموز میپردازد که میتواند او را از سلطه معلم رها کرده و انتخابهای وی را افـزایـش دهد. آموزش مهارتهای۳ R (خواندن، نوشتن و حساب کردن) و برخی از مهارتهای تفکر باید کانون اصلی توجه برنامههای آموزشی مهارت را تشکیل دهد. ۷ـ «رودولف اشتاینر» «اشتاینر» یکی از صاحبنظران دیدگاه ماورای فردی در برنامهریزی درسی عقیده دارد آموزش و پرورش در دوره ابتدایی متکی به عقل نیست، بلکه بر تخیلات و تصورات ذهنی استوار است. اشتاینر سالهای آموزش ابتدایی را در ارتباط با پرورش پیکره لطیف و آسمانی میداند که از حدود هفت سالگی و رویش دندانها آغاز میشود. وی میگوید: شکلگیری و رشد پیکره لطیف و آسمانی به معنای قالبریزی و پرورش تمایلات و عادات، وجدان، اخلاق، حافظه و عواطف و احساسات است. عمل بر پیکره لطیف و آسمانی از طریق تصاویر و مثالها، یعنی با هدایت دقیق تخیلات کودک، انجام میشود. به نظر اشتاینر در دوران تحصیل ابتدایی، مطالعه تاریخ و شرح حال زنان و مردان بزرگ مفید است. بنابراین او توصیه میکند در سالهای نخست آموزش ابتدایی، دانشآموزان به مطالعه انسانها و اسطورهها بپردازند و در سالهای پایانی این دوره، شرح حال و تاریخ را مطالعه کنند. وی همچنین استفاده از تصاویر و داستانهای پندآمیز را مورد تأکید قرار میدهد، زیرا استفاده از تصاویر و انگارهها میتواند ظرفیت درونی را با آنچه باید آموخته شود، همساز کند. اشتاینر معتقد است داستانهای افسانهای، اسطورهها و داستانهای پندآموز میتوانند با درون کودک ارتباط برقرار کنند. او نسبت به بیش از حد عقلانی کردن یا بیش از حد مفهومی کردن مواد آموزشی در دوره ابتدایی هشدار میدهد. به اعتقاد اشتاینر خواندن و نوشتن باید با مبنا قرار دادن نقاشی دانشآموزان و خواستن از آنها مبنی بر اینکه درباره نقاشیهای خود مطالب بنویسند، انجام شود. ۸ـ «مک اَشن» «مک اَشن» یکی از طرفداران دیدگاه رفتاری است که اعتقاد دارد آموزش و پرورش قابلیت مدار بر نظریه یادگیری رفتارگرایانه متکی است. بیانیههای قابلیت یا نتایج یادگیری، مقاصد مطلوبی هستند که باید از طریق فعالیتهای آموزشی درصدد تحقق آن بود. آموزش و پرورش قابلیت مدار، بر هدفهای رفتاری، اندازهگیری مبتنی بر معیار و سایر تدابیر ناظر به پاسخگویی تأکید میورزد و برنامههای درسی آموزش ابتدایی را تحت تأثیر قرار داده است. نتیجهگیری از دیدگاههای برنامهریزی درسی میتوان به شیوهها و جهات گوناگون استفاده کرد. نخست میتوان به معلمان در شفافیت بخشیدن به رویکرد مورد استفاده آنها در فرآیند یاددهی ـ یادگیری کمک کرد. برای مثال، معلم میتواند با تفکر و تعمق در دیدگاههای برنامهریزی درسی دریابد که کدامیک از آنها با عقاید و نظرات او در مورد آموزش و تدریس قرابت و نزدیکی بیشتری دارد. معمولاً بیشتر معلمان در خواهند یافت که دو یا سه دیدگاه برنامهریزی درسی با توجه به نحوه تفکرشان جذابیت دارد. بدینگونه، سخن گفتن درباره مجموعهای از دیدگاهها یا فرادیدگاههای برنامهریزی درسی معنی دار میشود. بر این اساس میتوان دیدگاههای ماورای فردی و انسانگرایانه و همچنین دیدگاههای دیسیپلینی و فرآیند شناختی را با یکدیگر ترکیب و تلفیق کرد. بیشتر معلمان و مربیان در تدریس خود، از یک دیدگاه برنامهریزی درسی خاص پیروی نمیکنند. در واقع بیشتر معلمان مایلند تصمیمگیریهای آموزشی و تربیتی خود را بر مبنای چندین دیدگاه بیان کنند و در بیشتر موارد معلمان از مجموعههایی متشکل از دو یا سه دیدگاه، استفاده میکنند. همچنین معلمان میتوانند از هر یک از دیدگاههای برنامهریزی درسی، نکاتی را مورد استفاده قرار دهند و یا با توجه به شرایط محیطی و وضع خاص خود و شاگردانش، از روش معینی برای تدریس و حل مشکلات موجود استفاده کنند که این روش ممکن است با یکی از نظریههای برنامهریزی درسی و یا ترکیبی از آنها هماهنگ باشد. منابع ۱ـ میلر، جی. پی (۱۳۷۹): نظریههای برنامه درسی، ترجمه محمود مهر محمدی، تهران: سمت. ۲ـ شکوهی، غلامحسین (۱۳۶۸): تعلیم و تربیت و مراحل آن، چاپ شانزدهم، مشهد: آستان قدس رضوی. page11 |