کمسوادهای سرنوشتساز
صدف فاطمی: «بریتانیا میتوانست در اتحادیه اروپا بماند، اگر جمعیت تحصیلکرده آن تنها چند درصد بیشتر بود». این نتیجه آخرین مطالعات دانشگاه لستر است. محققان این دانشگاه میگویند: «اگر فقط سه درصد بیشتر از جمعیت مردم بریتانیا به دانشگاه رفته بودند، احتمالا بریتانیا از اتحادیه اروپا خارج نمیشد».
در این مطالعه محققان با بررسی دلایل مختلف تأثیرگذار در نتیجه نظرسنجی برکسیت، سطح سواد علمی مردمی را که در رایگیری شرکت کرده بودند مهمترین عامل ارزیابی کردند و نوشتند: «سواد علمی بیش از هر چیز دیگری در سرنوشت بریتانیا دخیل بوده است».
این مقاله که در مجله توسعه جهانی منتشر شده، با استفاده از سیستم تجزیه و تحلیل رگرسیون چند متغیره و مدل لوگیت، دلایل اینکه چرا مردم به چیزی رأی دادند که نتیجهاش خروج بریتانیا از برکسیت بود را بررسی کردند. محققان در این مطالعه به این نتیجه رسیدند نرخ تحصیلات عالی در یک منطقه بسیار مهمتر از سن، جنسیت، تعداد مهاجران یا درآمد عمومی مردم است. آنها با اشاره به اینکه سن و جنسیت هر دو معنیدار و تأثیرگذار هستند، سطح تحصیلات و به دنبال آن سواد عمومی را عامل مهمتری ارزیابی کردند. جان استون، خبرنگار و تحلیلگر ایندیپندنت مینویسد: «نگاهی به تاریخ تصمیمات مهم کشورهای مختلف نشان میدهد که همواره نشانههای فقر تحصیلی و سواد عمومی بیشترین تأثیر را در سرنوشت یک کشور داشته است. بدون شک وقتی قرار باشد آدمهای باسواد در مورد آینده جامعهشان تصمیمگیری کنند، مواردی را در مقایسه با دنیا در نظر میگیرند که از چشم بیسوادان پنهان مانده است».
چند سال پیش بود که ازلی لیندروف، دانشجوی دانشگاه آلبرتا در کانادا تلاشهای زیادی برای فراهم کردن امکان تحصیل دختران افغان فراهم کرد. او برای راهاندازی هر مکتبی چیزی نزدیک به ۵۰۰ هزار دلار کانادا از مؤسسات خیریه جمعآوری میکرد. لیندروف در مصاحبهای که همان روزها با روزنامه ایبیاس انجام داد، گفت: «من به شدت معتقدم تا زمانی که سطح سواد آدمها پایین باشد، نمیتوانند برای دسترسی به حقوق اولیه خود مبارزهای انجام دهند. در مورد افغانستان من این موضوع را از نزدیک تجربه کردم. وقتی بنا به تحصیل نباشد، از دختران افغان انتظار میرود در کشتزارها کار کنند یا همراه مادرشان هر روز وظایف خانه را انجام دهند.
اما وقتی پای همین دختران به مکتبها باز میشود، یاد میگیرند که زندگی در کشتزارها خلاصه نمیشود و باید اهداف دیگری هم داشته باشند. این اتفاق دقیقا برای پسرها هم صدق میکند. سطح سواد مردم یک کشور میتواند فرهنگ عمومی آن کشور را تغییر دهد. آن وقت است که دیگر از دختران خواسته نمیشود در سن ۱۳ سالگی یا حتی کمتر تن به ازدواج اجباری دهند و پسرها کودکان کار بار نمیآیند. سواد آغاز یک تغییر بزرگ است».
استون با اشاره به قوانین کار در کشورهای مختلف میگوید: «وقتی لازمه استخدام در بازار کار مدرک تحصیلی باشد، آنوقت جوانان کشور جذب آموزش عالی میشوند. هر چند وضعیت اقتصادی امروز دنیا به نحوی است که حتی بسیاری از تحصیلکردهها هم بیکار هستند اما مقایسه کشورهایی که سطح سواد عمومی در آنها نسبت به دیگران عدد بالاتری دارد نشان میدهد که دستکم مردم چالشهای اقتصادی را در فضایی سالم تجربه میکنند و در این شرایط تصمیمات اشتباه دیگری نمیگیرند که آینده کشورشان را با مشکلات بیشتری روبهرو کند».
دکتر آیهوا ژانگ، عضو هیأترئیسه دانشگاه لستر میگوید: «رفراندوم اتحادیه اروپا بحث و گفتوگوی مهمی را در مورد قصد و نیت رایدهندگان و انگیزه آنها در رایگیری مطرح کرد. بخش عمدهای از این بحثها نشانگر تجزیه و تحلیل دادههای ساده افراد، بررسی عوامل فردی و استناد به دادههای شخصی بود. این بدان معناست که حتی مردم درجه اهمیت این تصمیمگیری و رأیی را که قرار است در صندوق بیندازند نمیدانستند و در انزوای فکری خودشان به این نتیجه رسیدهاند که کشورشان را از اتحادیه اروپا خارج کنند».
استون مینویسد: «درک و شعور سیاسی مردم و انتخاب آگاهانه و به دور از هیجانات کاذب، همان سوادی است که در نهایت منجر به بصیرت انتخابی و رقم زدن سرنوشتی متناسب با شأن و جایگاه شهروندان خواهد شد و آنچه مردم یک جامعه بیش از هر چیز دیگری به آن نیاز دارند، همین سواد عمومی است تا بتوانند درست تجزیه و تحلیل و در نهایت تصمیمگیری کنند». در همهپرسیای که ۲۳ ژانویه سال ۲۰۱۶ در بریتانیا انجام شد، بیش از ۱۷ میلیون نفر به عدم حضور بریتانیا در اتحادیه اروپا رأی دادند. این عدد معادل ۵۲ درصد در مقابل ۴۸ درصدی بود که مخالف برکسیت بودند. روزنامه وفایع اتفاقیه