آموزش وپرورش ومقابله با خرافاتاخبار ومشکلات آموزش و پرورشسیستمها و فلسفه تعلیم وتربیت

تحجرزدائی از آموزش و پرورش قسمت اول

میزگرد و گفت و گو: تحجرزدائی از آموزش و پرورش قسمت اول
مصاحبه شونده ها: اکبری، باقری،خسرو ،علم الهدی و ذوعلم،
مصاحبه کننده : شامانی،محمد علی
رشد معلم » آذر ۱۳۸۵ – شماره ۲۰۴

اشاره‌ تحجر یا سنگوارگی،توقف و سکون در حال و حالتی‌ است‌،در‌ حالی کـه زمـان و زمـین پیرامون در حال تغییرات سریع و آن به آن است.

در این‌ میان،دردمندان و دردآشنایان عرصه،تعلیم و تربیت از بیماری روزمـرگی و تحجر به شدت دلنگرانند‌ و خوان تحجرزادایی از نظام‌‌ آموزش‌ و پرورش.

به این بهانه،در میزگردی بـا حضور اساتید و مسئولان صـاحبنظر،ایـن موضوع را در سه گفتار به بحث کشیدیم:مفهوم تحجر،نمادهای تحجر در آموزش و پرورش و راه‌های برون رفت از‌ آن.

نخست در این شماره‌ی مجله به بررسی مفهوم تحجر در سه ساحت«تحجر در برابر تحول‌گرایی»و«تحجر در برابر عصری‌زیستن»مـی‌پردازیم.

در این گفت و شنود دانشی آقایان دکتر خسرو باقری‌،استاد‌ دانشگاه،حجت الاسلام و المسلمین ذوعلم،مدیر کل دفتر برنامه‌ریزی و تألیف کتاب‌های‌ درسی،حجت الاسلام اکبری،سردبیر مجله‌ی رشد معلم و سرکار خانم عـلم الهـدی،استاد دانشگاه و رئیس مؤسسه‌ی پژوهشی برنامه ریزی‌ درسی‌‌ امید است این نشست‌ها به مثابه برداشتن در مسیر تحجرزدایی از نظام آموزش و پرورش باشد.

بسم اللّه الرحمن الرحیم.سپاسگزاریم از دوستان،به خاطر فرصنی که در اخـتیار مـجله‌ی‌ رشد‌ معلم قرار دادند،تا به مباحثی‌ بپردازیم که به اصیل‌ترین جایگاه در نظام آموزش و پرورش‌ برمی‌گردد.

دستمایه‌ی این بحث،از جایی شروع شد که مقام معظم‌ رهبری در جمع‌ معلمان‌ گـفتند‌ کـه آموزش و پرورش باید از‌ این‌‌ روزمرگی‌ خارج شود.امروز به نظر می‌رسد که آموزش و پرورش‌ ما دچار نوعی روزمرگی است و حتی ایشان تأکید کردند که‌ باید از‌ آموزش‌ و پرورش‌ تحجرزدائی شود.ایـن بـحث را تـعقیب‌ خواهیم کرد‌ که‌ اساسا مـفهوم تـحجر در آمـوزش و پرورش‌ چیست؟چه زمینه‌هایی وجود داشته که باعث پایدار شدن آن‌ شده است؟آثار این تحجر کجا بوده‌ و راه‌ برون‌ رفت ما از این تحجر چیست؟این دسـتمایه‌ی گـفت‌وگوی امـروز ماست. اگر‌ اجازه بفرمایید،از برادر عزیزمان جناب آقـای دکـتر باقری بخواهیم بحث را آغاز کنند.

دکتر باقری:بسم اللّه‌ الرحمن‌ الرحیم‌.از بحث مفهوم تحجر شروع کنیم که منظور از تـحجر چـیست‌ و احـتمالا‌ در طول بحث، به عوامل آن بپردازیم.حالا خیلی لغت‌شناسی نمی‌خواهیم‌ بـکنیم و این‌جا سراغ ریشه و این‌ حرف‌ها‌ نمی‌خواهیم‌ برویم، ولی به‌هرحال به نظر می‌رسد که در آموزش و پرورش ما این‌‌ تحجر‌ ارتباط‌ قـوی داشـته بـاشد با مسأله تربیت دینی؛یعنی به هر حال متحجر بودن بـه‌ عـنوان‌ یک‌ صفت و یا به عنوان یک نوع‌ رویکرد در دین‌ورزی خواهد بود.

آموزش و پرورش هم‌،همیشه‌ و همه‌جا مـهم‌ترین وسـیله و ابـزاری است برای این که یک جامعه بتواند آرمان‌های خودش‌‌ را‌ پیش‌ ببرد.ایـن اسـت کـه امید زیادی هست و بوده به این که‌ آموزش و پرورش بتواند‌ دین‌ورزی‌ را در جامعه گسترش دهد و بـه اصـطلاح،فـرهنگ دینی جامعه را غنای بیش‌تر‌ ببخشد‌.از‌ سوی دست‌اندرکاران تعلیم و تربیت هم این مسأله،به عـنوان‌ تـأکید بر تربیت دینی،آشکار شده‌ و ما‌ از اوایل انقلاب،شاهد تلاش‌های زیادی بودیم کـه مـدارس،شـکل و صدق دینی‌ پیدا‌ بکنند‌.

بیش‌تر تلاش در پرداختن به ظواهر دین بود.چرا که بـه‌ هـرحال ظاهر بر باطن‌ تأثیرگذار‌ است‌ و مربیان تربیتی نقطه‌ی‌ است که در این‌جا این اتـفاق بـیفتد.خـب تحجر‌ هم‌ در واقع‌ یکی از عوارض تربیت دینی است.این تحجر را در هرکجایی‌ می‌توانیم پی‌جویی کنیم‌.ولیـ‌ در آمـوزش و پرورش ما برون‌داد و فرایندش را می‌خواهیم ملاحظه کنیم،که می‌شود‌ تربیت‌ دینی. بنابراین اگـر مـا تـحجر را در‌ رابطه‌ی‌ دین‌ و دین‌ورزی و تربیت‌ دینی جست‌وجو کنیم،حداقل به‌ یکی‌ از جلوه‌های مهم آن‌ پرداخته‌ایم.نـه ایـن‌که بـگویم،فقط محدود به این است‌؛چون‌‌ تحجر می‌توانددر جاهای دیگر هم‌ بـاشد‌.در عـلم‌ورزی‌ هم‌‌ می‌تواند‌ تحجر باشد که آن هم می‌تواهند‌ یک‌ فرازی از بحث‌ ما باشد.

از حیث این‌که مثلا هـنگامی کـه انسان‌ مفهوم‌ دین را و ماهیت دین را به‌ کلی از عقل دور‌ کند‌،این هم یـکی از نـقطه‌های‌ مستعد‌ پرورش تحجر است.یعنی فرض کنید مـا در کـارهای عـلمی و دانشگاهی خودمان مرجعیت‌ داریم‌.اصلا Reference دادن،یعنی مـرجعیت‌.یـعنی‌ ما‌ باید سخنی را‌ به‌‌ یک جایی ارجاع دهیم‌.یک‌ دانشوری در یک زمینه‌ای کـار کـرده‌ و نظر می‌دهیم ولی آن‌جا هم ایـن مـی‌تواند متحجرانه‌ بـاشد‌.

اثـولا دو جـور می‌توانیم مرجعیت علمی‌ یا‌ هرمرجعیتی‌ داشـته‌ بـاشیم‌.یک‌ نوعش می‌تواند متحجران باشد‌.یک نوعش‌ می‌تواند،عقل ورزانه باشد.بـنابراین بـه نظر من،دو نقطه‌ی‌ مستعد تحجر،یـکی‌ مسأله‌ی‌ جایگاه عقل در دیـن اسـت.یکی‌‌ هم‌ مسأله‌ مرجعیت‌ عـلمی‌ اسـت که جنبه‌های‌ اجتماعی‌تری‌ پیدا می‌کند و علمی‌تر می‌شود و می‌آید در حیطه‌ی روابط انسانی‌ قرار مـی‌گیرد.

اقـای شامانی:با تشکر از‌ جناب‌ آقـای‌ دکـتر بـاقری،ایشان‌ برای تـبیت مـفهون تحجر‌،رابطه‌ی‌ تحجر‌ و تـربیت‌ دیـنی‌ را‌ تعقیب‌ کردند.

جناب آقای ذوعلم،دریافت شما و نگاه شما به این مفهوم‌ چیست؟

آقای ذوعـلم:بـسم اللّه الرحمن الرحیم.خب بحث،یک بـحث‌ بـسیار جدی و و اقـعی اسـت.

مـا‌ در آموزش و پرورش و در بسیاری از عرصه‌های دیـگر در جامعه‌مان دچار یک نوع تحجر هستیم.منتها اگر در تبیین‌ مفهوم تحجر و این‌که نقطه مقابل آن چـیست،تـأمل بکنیم‌ بهتر باشد‌.تحجر‌ از همان ریـشه‌ی لغـوی حـجر و سـنگ اسـت. اگر تحجر را بـه مـعنی سنگوارگی و یک نوع سخت نشان دادن‌ در مقابل تحولات و تغییرات تعریف بکنیم،در واقع نقطه‌ی‌ مقابلش می‌شود‌ تـحول‌گرایی‌.اگـر در یـک مقوله‌ای سختی نشان‌ دادیم و حاضر نشدیم از قـالب‌های تـعریف شـده و راهـ‌های تـثبیت‌ شـده دست برداریم و به راه‌های جدید برویم،دچار‌ یک‌ نوع‌ تحجّر شده‌ایم.اگرچه عرصه‌ی‌ تربیت‌ دینی یکی از عرصه‌ها و مقوله‌های تحجر است،اما همان‌طور که اشاره کردند،فراتر از بـحث تربیت دینی،ما دچار یک نوع تحجر در آموزش‌ و پرورش‌‌ هستیم؛یعنی در بحث‌ اهداف‌ نظام آموزش و پرورش،در بحث‌ روش‌ها و قالب‌ها،در بحث رویکردها و در بحث محتوا،در همه‌ی این عرصه‌ها می‌شود آثاری از تحجر را پیدا کـرد کـه البته‌ اگر ما حقیقتا اسلام‌ را‌ به عنوان دین حق تلقی بکنیم(به خصوص‌ اسلام ناب را که با مکتب اهل بیت و با رویکرد اجتهادی به‌ دین همراه است).یک نـوع تـحجرستیزی و تحجرزدایی را در بطن‌ نگاه‌ اسلام می‌بینیم‌.اسلام به‌هرحال،بخشی از اصول را که با فطرت و بنیان‌های وجودی انسان ارتباط دارد،به عنوان‌ اصول‌ ثابت تلقی می‌کند و در بـقیه عـرصه‌ها،در حقیقت،نوآوری، تحول و تغییر‌ را‌ مـی‌پذیرد‌ و شـاید علت این که در جوامع دینی، تحجر زمینه‌های بیش‌تری پیدا می‌کند،این است که بین آن‌‌ ‌‌اصول‌ ثابت و روش‌ها و راهکارهای متغیر خلط صورت می‌گیرد. اگـر در آمـوزش و پرورش،عرصه تحجر‌ را‌ تنها‌ عـرصه اسـاسی‌ قرار دهیم،فکر می‌کنم از بعضی از مهم‌ترین مباحث فاصله‌ بگیریم.تلقی بنده‌ این است که اساسا از زمانی که نظام آموزشی

ذوعلم:اگر ما حقیقتا‌ اسلام را به‌ عنوان‌ دین‌ حق تلقی بـکنیم(بـه‌ خصوص اسلام ناب را که با مکتب‌ اهل بیت و با ریکرد اجتهادی به دین‌ همراه است)،یک نوع تحجر ستیزی‌ و تجرزدایی را در بطن نگاه اسلام‌ می‌بینیم‌

جدید در جامعه‌ی ما شکل گرفته،بـا یـک نوع‌ تـحجرگرایی همراه بوده است،منتها نه از نوع‌ تحجرگرایی شناخته شده‌ی متعارف،بلکه یک‌ نوع تحجر دیگر؛یعنی ایـن که ما تلقی‌ کردیم‌‌ که آنچه دیگران ساختند و پرداختند،مدل‌هایی‌ کـه ارائه کـردند و هـدف‌گذاری‌هایشان،حق‌ مطلق است و به عنوان یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر جامعه‌ کنونی،باید به آن تن داد.اما آن تغیراتی که بـاید‌ ‌ ‌مـتناسب‌ با شریط فرهنگی و ارزشی خودمان باشد،در آن اعمال نکردیم. در واقع به یک گرته‌برداری و در حـقیقت،تـقلید مـحض مبتلا شدیم و این شاید واقعا پایه‌گذاری اولین رگه‌های تحجر در‌ آموزش‌ و پرورش ما بوده است.به هـمین جهت تا قبل از انقلاب، نظام آموزش و پرورش در متن توده‌ی مردم،به عنوان یک‌ نـظام مطلوب و قابل قبول و قـابل اعـتماد شناخته نمی‌شد‌.خب‌‌ بعد‌ از انقلاب،این مانع برداشته‌ شد‌،ولی‌ در عین حال آن‌ رگه‌ها در نظام آموزش و پرورش وجود داشت.علاوه‌بر آن، یک نوع دین‌گرایی یا دینی‌سازی غیرمعقول و غیرمنطقی‌ هم‌ در‌ بخش‌هایی‌ انجام گرفت کـه آن هم،به لایه‌های تحجر‌، از‌ نوع دیگری افزود.می‌خواهم عرض کنم که اگر بخواهیم آن‌ لایه‌ها و آن سطوح و آن نمادهای متفاوت را در آموزش‌ و پرورش‌‌ شناسایی‌ کنیم،عرض عریض و دامنه‌ی وسیعی دارد.ببینیم‌ دامنه‌ی بحثی که‌ شـما هـدایت می‌کنید،چیست،تا ما در همان‌ سمت و سو حرکت کنیم.

شامانی:از جناب آقای اکبری هم‌ بهره‌ می‌گیریم‌.

اکبری:بسم اللّه الرحمن الرحیم.جناب آقای ذوعلم تحجر و تحول را‌ مقابل‌ شمردند.من می‌خواهم هـمین واژه را بـا دو اصطلاح دیگر تعریف کنم و آن بحث اصالت و معاصرت‌ است‌؛ یعنی‌ چگونه می‌توان اصیل بود و عصری زندگی کرد و تحجر، درست نقطه‌ی مقابل زیست‌ عصری‌ است‌.کسانی که قائل یا قادر بـه یـک زندگی عصری و معاصر نیستند،اسیر سنت‌ها و چیزهایی‌ بدون‌ محتوا‌ می‌شوند؛یعنی به اصالت‌هایش به عبارتی‌ قائل می‌شوند و آن‌جا پایدار می‌مانند.از این منظر‌ هم‌ خوب‌ است تحجر مورد مداقه قـرار گـیرد تـا راه ما در بخش بعدی‌،که‌‌ مـصادیق‌ و نـمودهای تـحجر و هم برون شد از آن است،روشن‌ شود یعنی خوب است که‌ این‌ ذهنیت را به این سمت و سو هم ببریم که چگونه مـی‌توان اصـیل بـود‌ و عصری‌ زندگی‌ کرد؟ چگونه می‌توان ریشه‌های بومی و ساختارهای بـومی یـک جامعه‌ را با دانش‌های امروز و تکنولوژیک پیوند داد‌.

مقام‌ معظم رهبری در همین صحبت‌هایی که در ماه‌های‌ اخیر(اردیبهشت ماه)با‌ معلمین‌ داشـتند‌،اشـاره مـی‌کنند که«یکی‌ از مسائلی که در آموزش و پرورش باید به آن توجه بکنیم‌،آمـوزش‌‌ فلسفه‌ برای کودکان است و امروز جهان،این موضوع را فهمیده‌

اکبری:من می‌خواهم‌ واژه‌ی‌ تحجر را با دو اصطلاح‌ دیگر تـعریف کـنم و آن بـحث اصالت و معاصرت‌ است؛یعنی چگونه می‌توا‌ اصیل‌ بود و عصری‌ زندگی کـرد.و تـحجر،درست نقطه‌ی مقابل زیست‌ عنصری است

است‌ و ما‌ باید تبعیت بکنیم.نگاه مدرن به مسائل‌ حـیات‌ امـروز‌، پیـشروان علمی دنیا را به این‌جا رسانده‌ که‌ باید فلسفه را از دوره‌ی دبستان آغاز کـرد،البـته بـا زبان کودکی.این‌ را‌ به عنوان‌ یک مثال عرض‌ کردم‌،برای روشن‌ شدن‌ این‌ مـطلب کـه آمـوزش‌ و پرورش چه‌قدر می‌تواند‌ در‌ آینده‌ی کشور دخالت کند.»

پس به نظر من،خوب است منظر دیگری‌ را‌ هـم در تـحجر مدنظر داشته باشیم‌ و آن ریست معاصر و حفظ‌ اصالت‌ است؛یا به عبارت دیگر‌،بـومی‌ کـردن دانـش‌هایی که از تجاربش طبیعتا همه‌ی انسان‌ها می‌توانند برخوردار باشند.

دکتر باقری‌:من‌ فکر می‌کنم ایـن سـه نکته‌ای‌ که‌ مطرح‌‌ شد،کاملا با‌ هم‌ مرتبطاند.یعنی اگر من‌ صحبت‌ از عـقل‌ورزی‌ کـردم در مـقابل تحجر،صحبت از تحول‌گرایی فرمودند و صحبت‌ از عصری بودن‌،درواقع‌ این‌ها روح‌های متعدد یک چیزند.یعنی‌

دکـتر‌ بـاقری:آموزش‌ و پرورش‌ هم‌،همیشه و همه‌جا مهم‌ترین وسیله‌ و ابزاری است برای این‌که‌ آمـوزش و پرورش بـتواند دیـن‌ورزی را در جامعه‌ گسترش دهد و به اصطلاح‌،فرهنگ‌ دینی جامعه را غنای بیش‌تری ببخشد‌

اگر‌ ما‌ می‌گوییم‌،در‌ انـسان بـاید تـحول‌ رخ‌ دهد،یعنی به تعبیر دیگر،به عصری بودن توجه شود و انـسان بـه موقعیت‌های‌ جدید توجه کند‌ و متناسب‌ با‌ آن متحول شود،عامل این کار چیست؟عامل این‌ کار‌،عاقل‌ بودن‌ اسـت‌،عـقل‌ورزی‌ است.یک‌ آدمی که سنجش در کارش نیست(که کار عقل سنجش اسـت)، وقـتی در موقعیت الف یا در موقعیت ب قرار می‌گیرد،کاری بـه‌ ویـژگی‌های مـوقعیت ب ندارد‌؛یعنی نسنجیده،همان کار قبلی‌ را ادامـه مـی‌دهد.این یک نوع سطحی بودن و تعطیل عقل‌ است که منجر می‌شود به جـمود و بـه عبارتی،دوری از تحول‌ و به اصطلاح غـیر عـصری‌ بودن‌ و فـقط پرداخـتن بـه گذشته. بنابراین ما تقریبا با یـک جـریان واحد روبه‌رو هستیم که در آن، به تعبیری می‌شود گفت رویه‌ها یا رگه‌های مـتفاوت وجـود دارد. از آن‌ها تعبیر‌ می‌کنیم‌ به عقل‌ورزی،اعـتقاد به تحول داشتن، اعـتقاد بـه توجه به ویژگی شرایط نـو بـه نو.این‌ها همه به نظر من با هم ارتباط‌ دارند‌؛همچنان که نـقاط مـقابلشان یعنی‌ به‌‌ اصطلاح پرهیز از عـقل‌گرایی بـا عـدم تحول و تن نـدادن بـه‌ شرایط همه این‌ها بـا هـم همبستگی دارند.

آقای شامانی:خانم دکتر علم الهدی!آقایان‌ فرمودند‌ ممکن است در یک‌ جـایی‌ کـه دقیقا داریم بحث‌های اکادمیک‌ را طرح مـی‌کنیم،هـمان جا دچـار تـصلب شـده باشیم و حاضر نباشیم نـظر دیگری را تحمل کنیم و اجازه پرسش ندهیم و سرکوب کنیم.در مدرسه‌ی ما نیز‌ معلم‌ باید این آمـادگی را داشـته باشد که هم پرسش و هم پرسـشگری را بـربتابد و اجـازه‌ دهـد کـه بچه‌ها جهان را بـا نـگاه تازه‌ای جست‌وجو کنند.

این بن‌مایه اول بحث ما بود‌،ضمن‌ این‌که در‌ این خلال‌ یکی دو تا توضیح تـازه و دریـافت‌هایی از صـحبت‌هایی همدیگر داشتند که مجبور به اصلاح شـدیم‌.

حـالا مـا بـاید بـه بـچه‌ها اجازه‌ی انتخاب بدهیم و اگر حق‌ انتخاب‌ نباشد‌،این‌ عین تحجر است.در جهانی که انبوه‌ اطلاعات بر آن حاکم است،بچه‌های ما یاد نگرفته‌اند در‌ ‌‌اقیانوس‌ اطلاعات شنا کنند.ایـن هم به نظر من ممکن است در جهان اطلاعات‌ خودش‌ مصداق‌ تحجر باشد.در آموزش و پرورش‌ این مفهوم تحجر از نگاه شما چیست؟

خانم علم الهدی:بسم‌ ا…الرحمن الرحیم.بدون مقدمه‌ اگر بخواهیم وارد مـوضوع شـویم،این‌که از نظر من‌ تحجر

علم الهدی:ماه‌ همواره‌ مبتنی‌ بر یک نگاه عقب‌ماندگی در مورد خودمان و پیشرفتگی در مورد کشورهای دیگر علم را به کشور وارد می‌کنیم و توزیع‌ می‌کنیم هم در دانشگاه‌ها هم‌ در آمـوزش و پرورش

یـک حقیقت چند‌ وجهی است و یک‌ اتفاق نیست.شاید پایه‌ی بحث را مثلا در حوادث علم و فناوری بشود پیدا کرد.چند تا وجه مشخص دارد. یک وجـهش قـطعا وجه روان‌شناختی‌ است،شما مـی‌دانید بـالاخره‌ هرفردی‌ با آن اولین یافته‌ها چنان خومی‌گیرد که اگر بعدا بخواهد تغیرش دهد، خیلی برایش مشکل اتس.این هم‌ یک وضعیتی است که برای هـمه‌ی‌ مـا اتفاق می‌افتد و اختصاصی بـه مـعلم‌‌ هم‌ ندارد.ما در دانشگاه هم می‌یابینیم، اساتید محترمی که یک چند سالی از کار تحقیقاتی‌شان می‌گذرد، چنان متعصب می‌شوند روی نظر خودشان که تغییر آن خیلی‌ مشکل است.یعنی‌ شما‌ نمی‌توانید با یـک مـخالفت بکنید، چون یک نوع تعصب خاصی پیدا می‌کنند نسبت به کتابشان که‌ حاضر نیستند نظرشان را عوض بکنند و یا نقدی و یا انتقادی را بپذیرند.خب‌،این‌ خیلی‌ مهم است.ما استاد دانـشگاهمان‌ ایـن‌‌ فضا‌ را نـدارد،چه برسد که توقع داشته باشیم معلم این فضا را داشته باشد.این یک وجه روان‌شناختی است کـه هرکسی‌ با‌ اولین‌ یافته‌های خودش چنان خومی‌گیرد که بقیه را روی‌ او‌ مـی‌خواهد سـوار کـند.به عبارت دیگر آن Consisdency را همواره بین دانسته‌های خودش با دانسته های جدیدی که وارد‌ می‌شود‌،برقرار‌ می‌کند.شواهد را بـه ‌ ‌نـفع خودش جمع می‌کند، این نوع‌ بحث‌ها در فلسفه علم هم زیاد رویش کار شـده کـه شـما معمولا شواهدی را متناسب با نظریه‌ی خودتان‌ پیدا‌ می‌کنید‌ و گرانبار از نظریه هستید.

معمولا اولین دریافت هـای علمی ما،نظریه‌ی‌ ما‌ و سوابق‌ ذهنی ما را می‌سازد و بعد از آن ما براساس آن سوابق ذهـنی، دنبال کار تحقیقی‌ مـی‌رویم‌.بـی‌طرفانه‌ نمی‌توانیم وارد شویم.این‌ خب وجه روانشناختی و در واقع فرایندهای ادراکی تحجر‌ است‌.

یک‌ بحث دیگری ما در تحجر داریم که شاید این بحث‌ ویژه‌ی کشور ما باشد‌ و یک‌ مقدار‌ در نظام آموزشی بیش‌تر تـأثیر گذاشته،آن وجه،وجه جامعه‌شناختی این قضیه است.به‌‌ لحاظ‌ تاریخی یک فضای خاصی بر ما حاکم است؛یعنی شما می‌بینید که از‌ تأسیس‌ دار‌ الفنون تا امروز،اگر توجه بفرمایید، ما با نـگرش خـاصی وارد داستان علم شدیم‌ و در‌ دوره‌ای‌ آموزش و پرورش را به کشورمان آوردیم که مبتنی بر یک سری‌ شکست‌های‌ عباس‌ میرزا‌ و شکست‌هایی بود که در جنگ‌ها خورده بودیم.ما به عنوان یک کشور عقب‌مانده،رفتیم سـراغ‌‌ عـلم‌ و اتفاقا نگاهمان این بود که عقب مانده هستیم و باید علم را وارد‌ بکنیم‌ و همان‌طور‌ که وارد می‌کنیم،آموزش دهیم. به‌هرحال می‌دانید که این دیدگاه غالب بود.ملکم خان اشاره‌‌ کرد‌،بقیه‌ وزرای آمـوزش و پرورش رضـا خان نیز اشاره کردند که‌ من می‌خواهم بدانم‌ الآن‌ در فرانسه چه درس می‌دهند؛عین‌ آن را در ایران تدریس بکنم و این تفکر با این‌ سابقه‌ تاریخی‌ همچنان حاکم است؛یعنی الآن هم آن سمبلی کـه مـا دنـبالش‌‌ می‌گردیم‌،ژاپن است.ما همواره پی ایـن هـستیم‌ کـه‌ مثلا‌ چین‌ بشویم.صدو پنجاه سال آرزوی این‌ را‌ داریم،همه‌مان هم‌ داریم یک اتفاق فرهنگی است،یعنی تمام مردم ما،ما‌ را‌ عـقب‌ماندهء مـی‌دانند.خـودمان را عقب‌مانده‌ می‌دانیم‌،دیگران را‌ توسعه‌ یافته‌ می‌دانیم.هر نـوع نـوآوری را در‌ واقع‌ ارمغانی از آن‌سو می‌دانیم و به‌هرحال،به لحاظ جامعه‌شناختی،امروز آن تقدسی‌ -که‌ البته‌ در خود غرب هم تا حدودی‌ برای دیـن مـطرح بـوده‌- الآن‌ برای علم مطرح است.شما‌ می‌بینید‌ در دانشگاه وقتی یـک‌ پایان‌نامه بنویسید حتما اول منابع خارجی‌اش را مدنظر قرار‌ می‌دهند‌،حتما به تاریخ نگاه می‌کنند‌،۲۰۰۶‌ باشد‌.در حالی که‌‌ معلوم‌ نـیست آن مـنبعی کـه‌ ۲۰۰۶‌ است،خیلی بیش‌تر از منبع‌ افلاطون باشد یا بیش‌تر مطلب داشته بـاشد.در واقـع‌ این‌ یک‌ حادثه‌ی جامعه‌شناختی است که اتفاق‌ افتاده‌.ما همواره‌ مبتنی‌‌ بر‌ یک نگاه عقب‌ماندگی در‌ مـورد خـودمان و پیـشرفتگی در مورد کشورهای دیگر،علم را به کشور وارد می‌کنیم و توزیع‌ می‌کنیم‌،هم‌ در دانشگاه‌ها هـم در آمـوزش و پرورشـ‌.

جنبش‌ نرم‌افزاری‌ هم‌ به‌ هیچ جایی نرسیده‌،به‌ دلیل‌

علم الهدی:معمولا اولین دریـافت‌های عـلمی مـا نظریه‌ی ما و سوابق ذهنی ما را می‌سازد و بعد‌ از‌ آن‌ ما بر اساس آن سوابق ذهنی،دنـبال‌ کـار‌ تحقیقی‌ می‌رویم‌‌ بی‌طرفانه‌ نمی‌توانیم‌ وارد شویم این خب وجه‌ روانشناختی و در واقع فرایندهای ادراکی تـحجر اسـت

هـمین رویکرد که ما در دانشگاه‌ها داریم.دانشگاه‌های ما هم وضعیتشان بهتر از آموزش و پرورش‌ نیست،هـمچنان مـقلدند، همچنان مترجمند.ما در کنفرانسی در خدمت آقای دکتر در دانشگاه فردوسی مشهد بودیم.تقریبا هـمه‌ی اسـاتید بـر این نکته‌ اجماع داشتند که دوران تقلید به ما‌ هیچ‌ کمکی نکرده،ما مرتب‌ داریم تـرجمه مـی‌کنیم.شما اکثر استادان برجسته ما را نگاه‌ کنید.عموما مؤلف نیستند،مترجمند.در بـخش عـلوم تـربیتی هم‌ همین‌طور است.فقط مترجمان خوبی‌ هستند‌.گاهی وقت‌ها به‌ اسم تألیف،باز هم شـما مـی‌بینید،دیـدگاه‌ها را بدون نقد و بررسی‌ وارد کرده‌اند.این زمینه‌ی جامعه‌شناختی تحجر است.

این اتفاقی‌ اسـت‌ کـه در ورود مدرسه جدید‌ به‌ ایران رخ داد. در مواجهه‌ی ما با یونان در دوران عباسی،این اتفاق نیافتد. یعنی ابو علی سـینا بـه این دلیل به وجود آمد‌ که‌ اصلا نگاهش نگاه‌ عقب‌ماندگی‌ به‌ خـودش نـبود.از ابتدا با علم جدی با رویکرد نـقد و بـررسی و تـولید برخورد کرد،نه تقلید و ترجمه.ولی ما هـم در صـنعت هم در علم رویکردمان رویکرد تقلیدی بود.

من‌ عرض‌ می‌کنم،رویکردمان،رویکرد مورچه‌ای اسـت. مـی‌خواهم گردآوری کنیم،خوبی‌هایش را جمع بـکنیم؛ درحـالی‌که رویکرد زنـبور عـسلی بـاید داشته باشیم؛مثل زنبور عسل‌ بـگیریم،هـضم کنیم،عسل تولید کنیم.ولی اگر‌ بخواهیم‌ مثل‌ مورچه‌،ترجمه‌ها را از اطراف جمع کـنیم و بـخش‌های خویش را بیاوریم و خیال کنیم این پازلی کـه درست می‌کنیم‌،احتمالا جـایگزین مـی‌شود،بحث توسعه‌مان به مقصد نـمی‌رسد،بـحث‌ جنبش نرم‌افزاری‌مان‌ هم‌ به‌ مقصد نمی‌رسد.

ادامه دارد

Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا