همشهری دو :
شاید باور برخی از آمارها ابتدا سخت باشد اما واقعیت این است:براساس نتایج بهدست آمده چندنفر از پژوهشگران از جمله حسین راغفر و فاطمه یوسفوند در پژوهش فقر مسکن کودکان در تهران، نزدیک به ۲۵درصد از کودکان شهر تهران مشکل مسکن دارند.
این بدان معنی است که یکچهارم از کودکان این شهر بزرگ دغدغه سقفی مطمئن بالای سر خود را دارند. بدینترتیب یکی از مهمترین و نخستین نیازهای بشر برای بچههای شهر تهران به نگرانی همیشگی بدل شده است. در[ادامه] نظر برخی از کارشناسان حوزه کودک، شهر و آسیبهای اجتماعی را در اینباره جویا شدهایم.
رسیدگی به کودکان نشانه توسعهیافتگی است
۲۵درصد کودکان تهرانی با مشکل فقر مسکن مواجه هستند. برخی با شنیدن یا خواندن این خبر مسئله مسئولیت اجتماعی را پیش میکشند و اینکه فعالان اجتماعی چقدر میتوانند در حل این معضل بزرگ نقش داشته باشند اما موضوع تأمین مسکن، موضوعی کاملا رفاهی و تأمین آن جزو وظایف دولت است و این امر نشاندهنده نظام اقتصادی بیمار کشور است که بیکاری بزرگسالان و در ادامه فقر مسکن برای کودکان را در پی داشته است.
اما در این میان نقش خیریهها چیست؟ واقعیت این است که خیریهها نمیتوانند در این زمینه کاری کنند زیرا خیریهها جایی وارد میشوند که یک آسیب را مشاهده میکنند که سلامت جامعه و کودک را مورد تهدید قرار داده است. آسیبهای اجتماعی ازجمله این آسیبها هستند و متأسفانه تا به امروز با وجود فعالیت تعداد زیادی خیریه در این زمینه باز هم تعداد آنها نسبت به آمار آسیبهای اجتماعی در کشور کم است. در موضوع فقر مسکن درصورتی که مسئله بیخانمانی کودکان که با بیخانمانی مادران سنخیت بیشتری دارد، مطرح باشد، میتوان پای خیریهها را وسط کشید. کودکان بیخانمان معمولا به سازمان بهزیستی ارجاع داده میشوند که خیلی از این کودکان بهدلیل ضعف زیرساختها و کمبود امکانات خیلیوقتها به بستگان درجه یک برگردانده میشوند اما همین بستگان هم خیلیوقتها توانایی نگهداری از کودک بیخانمان را ندارند. تعداد خیریههایی که در حوزه کودکان بیخانمان کار میکنند هم محدودتر از آن است که بتوانند این حجم از کودک بیخانمان را پاسخگو باشند.
براساس اصل ۲۹قانون اساسی تأمین رفاه و تأمین اجتماعی برای آحاد ملت که کودکان را نیز شامل میشود برعهده دولت است. دولت وظیفه اشتغالزایی برای مردم را بر عهده دارد و اگر نتواند این کار را انجام دهد باید تبعات ناشی از آن را مدیریت کند که یکی از تبعات آن بیخانمانی کودکان است. اما سیاستگذاریهای دولت آنقدر ضعف دارد که بودجهای برای آن درنظر گرفته نمیشود. در واقع مغفولماندن موضوعاتی مانند بیخانمانی کودکان ناشی از سیاستگذاریهای غلط دولت است که در برنامههای توسعهای توجهی به آن نمیشود.
بنابراین دیدهشدن کودکان و مسائل آنها مانند آموزش، کار و مسکن نیاز به توجه جدی دارد تا در برنامه هفتم توسعه دیده شود چرا که یکی از شاخصهای توسعهیافتگی کشورها توجه به مسائل کودکان است اما در کشور ما این توجه دیده نمیشود. لایحه حمایت از کودکان بهمدت ۱۳سال در مجلس معطل مانده و این معطلی نشاندهنده عدمحساسیت قانونگذاران ما به مسائل کودکان است آن هم در شرایطی که خبرهای خوبی درباره کودکان به گوش ما نمیرسد، مانند آمار بالای کودکان متکدی که توسط باندهای بزرگ به بردگی گرفته میشوند یا کودکانی که بهراحتی به قتل میرسند و تصویر معصومانه آنها روی صفحات روزنامهها حک میشود. دنیای ما دنیای امنی برای کودکان نیست و راه برونرفت از این شرایط وضع قوانین به نفع کودکان است اما طرحها و لوایح در حوزه کودکان سالهاست در مجلس معطل میماند و دولتی که باید قدمهای محکمتری در این زمینه بردارد دچار غفلت طولانیمدت است و ارادهای جدی برای حل مشکلات کودکان ندارد. فعالان اجتماعی در این زمینه خیلی جلوتر هستند و فعالیتهای مطلوبی در زمینه حل مشکلات کودکان انجام میدهند. مهمترین وظیفه نهادهای مدنی حساسسازی اکثریت جامعه نسبت به آسیبهاست که این وظیفه را بهخوبی انجام میدهند اما دامنه اختیارات آنها آنقدر نیست که بتوانند کار خیلی بزرگی در این زمینه انجام دهند. اما دولت و حتی سیستم قضایی از فعالان اجتماعی عقبتر هستند و تا دولت با فعالان اجتماعی همراه نشود نمیتوان کاری از پیش برد. فعالان اجتماعی بازوان دولت هستند و در شرایطی که اقتصاد ایران دولتی است و همه امکانات، اختیارات و ثروت در اختیار دولت و نهادهای غیرخصوصی است نمیتوان انتظاری بیشتر از این از فعالان مدنی داشت.
فاطمه دانشور
نقش نهادهای غیردولتی
در شرایطی که بعد از بقا نیاز به سرپناه بزرگترین نیاز بشر است، شنیدن خبر فقر مسکن برای کودکان به خصوص کودکان پایتخت که شهری بزرگ و درندشت محسوب میشود، خبر دردآوری است. طبق یک پژوهش انجامشده، سکونت در بعضی مناطق جنوب و شرق شهر تهران، از عوامل موثر در ایجاد فقر مسکن برای کودکان است و این شامل زاغهنشینی، سکونت در مناطق حاشیه، زندگی در خانههایی با چند خانواده که کودک هیچ استقلالی در آن ندارد نیز میشود و این یعنی بقای این کودکان دچار اختلال است. حل این معضل نیازمند بودجههای کلان است که این بودجهها فقط در اختیار وزارت کار، رفاه و تعاون اجتماعی قرار میگیرد. برنامهریزی این وزارتخانه باید طوری باشد که کودک فقیر و بیسرپناه وجود نداشته باشد. فعالان اجتماعی فقط میتوانند جامعه را نسبت به وجود چنین مشکلاتی حساس کنند و معضلات را به سازمانهای دولتی هشدار دهند تا هرچه زودتر و قبل از عمیقشدن، دردها را درمان کنند.
جمله «تشکلهای غیردولتی بازوان توانمند دولت هستند» اگرچه جمله زیبایی است اما این تشکلها در هیچ کجای دنیا حتی در بهترین دولتها نیز نباید بازوان دولت باشند. فعالان اجتماعی و تشکلهای غیردولتی موسساتی خودجوش هستند که حتی در بهترین شرایط یک جامعه، نقطه ضعفهای آن جامعه را میبینند و آنها را به مسئولان گوشزد میکنند. این دولت و حکومت است که مجری طرحهای عدالتخواهی است چون بودجه دست دولت است. بنابراین ما کجا و آنچه باید برای حل معضلات اجتماعی صرف شود کجا؟ ما فعالان اجتماعی در کنار دردهای جامعه هستیم، حضور داریم و تصمیم میگیریم این دردها را به جامعه و دولت تفهیم کنیم. فرهنگسازی و آموزش در رسانهها و برگزاری جلسات و هشدار به مسئولان از مصادیق این تفاهمبخشی است، هرچند فشارها و حساسیتهایی که ما به عنوان فعالان حوزه کودک در این دو دهه ایجاد کردیم هیچ تاثیری نداشته و مشکلات هنوز پابرجاست و نه تنها حل نشده بلکه بر بار آن افزوده شده است. دولت، تشکلهای غیردولتی را به عنوان سیاستگذار و تصمیمساز نمیشناسد و بعد از عمری که برای فعالیتهای مدنی گذاشتهاند هنوز در حاشیه هستند و حتی برای انجام طرحهای خیلی خرد هم به کار گرفته نمیشوند مگر وقتی که طرحی اجرا شود و به بنبست بخورد تا تازه دولت به فکر چارهجویی از تشکلهای غیردولتی بیفتد. شاید یکی از راههای اثرگذار در تغییر شرایط کنونی فراهمآوردن شرایطی است که تشکلهای غیردولتی دستکم به عنوان مشاور در تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای کلان دخیل شوند و همچنین نوعی تعامل دوجانبه بین آنها و نهادهای حکومتی شکل بگیرد.
شری نجفی
معضلی خطرناک برای کودکان
فقر از خطرناکترین پدیدههای اجتماعی است؛ از دردآورترین و غمناکترین معضلات اجتماعی بشر که در طول تاریخ همواره دامنگیر جامعه انسانی بوده و تلاشهای بشریت نتوانسته است این مشکل بزرگ اجتماعی را حل کرده و از میان بردارد. از دیدگاه اسلام فقر یک پدیده شیطانی و مولود نامشروع آن فحشا و زشتیهاست. خطرناکبودن این مسئله برای انسانها به حدی است که امامعلی(ع) خطاب به فرزندشان محمدبنحنفیه میفرمایند:
«یا بُنَیَّ، اِنِّی أَخَافُعَلَیکَ الْفَقْرَ، فَاستَعِذْ بالله منه، فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَهٌلِلدَّینِ، مَدْهَشَهٌلِلْعَقْلِ، دَاعِیهٌلِلْمَقْت؛ ای فرزند! من از تهیدستی بر تو هراسناکم، از فقر به خدا پناه ببر که همانا فقر دین انسان را ناقص، عقل را سرگردان و عامل دشمنی است».
نظر به نقش سرنوشتساز کودکان بهعنوان سرمایههای آتی هر جامعه، فقر کودکان دارای اهمیت ویژهای است. رشد سالم و توسعه کودکان به عوامل مختلفی بستگی دارد؛ یکی از ضروریترین عوامل، محیطی است که کودکان در آن زندگی میکنند. با وجود اینکه نداشتن سرپناه مناسب برای کودکان مشکلات سلامت روان مانند اضطراب و افسردگی، مشکلات رفتاری از قبیل خشونت و غیره را بهدنبال دارد و احتمال بیکاری، فقر و مجرمشدن را در بزرگسالی افزایش میدهد اما این محرومیت بهطور گستردهای در سطح شهر تهران وجود دارد. پژوهش انجام شده با استفاده از دادههای «طرح سنجش عدالت در شهر»-۱۳۹۰ روی کودکان شهر تهران (سرانه مسکن ۱۶/۵مترمربع)، بیانگر این است که۵۳درصد از کودکان جنوب تهران، ۶۱درصد از کودکان منطقه ۱۹ و ۵۸درصد از کودکان منطقه ۱۷تهران فقر مسکن دارند. متأسفانه یافتههای بهدست آمده مبنی بر محرومیت کودکان شهر تهران نشاندهنده این است که بهندرت به کودکان و حقوق آنها در طرح و اجرای سیاستها توجه شده است، این بیتوجهی به حقوق کودکان در حالی است که محرومیت کودکان نهتنها آنها را با دشواریهای گوناگون مواجه میکند بلکه این وضعیت اسفناک در دوران بزرگسالی آنها نیز ادامه مییابد. بنابراین به لحاظ اهمیت مسئله فقر و تبعات منفی آن برای هر جامعه لازم و مفید است که دائماً و همواره مراقب شدت و گستردگی آن در جامعه باشد تا بتواند با کنترل مسئله از بروز پیامدهای منفی آن جلوگیری کند. از آنجا که در قانون اساسی داشتن مسکن جزو حقوق اولیه انسان بیان شده و بهطور مستقیم از دولت بهعنوان مسئول تأمین آن نام برده شده، همچنین تعالیم دین اسلام داشتن مسکن مناسب را از نیازهای ضروری برشمرده، بنابراین انتظار میرود که دولت بهجد در این زمینه ورود کرده و نسبت به حل این معضل در جنوب شهر تهران بهویژه منطقه ۱۹و سپس سایر مناطق اقدام کند. اگر دولت به حقوق کودکان محروم توجه کند منافع آن با داشتن جامعهای سالم، در آیندهای نزدیک نصیب جامعه و همه اعضای آن میشود و از هزینههای فزاینده مبارزه با عوارض نادیدهگرفتن حقوق کودکان بهشدت کاسته میشود. لازمه اقدامات این است که فقر کودکان بهعنوان پدیدهای منحصر به فرد پذیرفته شود و اقدامات مربوط به آن مستقیم و جامع باشد تا با رفع فقر کودکان بهترین فرصت برای شکستن چرخه فقر نیز ایجاد شود.
——————————-
↩️ کانال مقاله ها 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD5oqnmeI058AeE3WA