نظام آموزش و پرورش ایران همواره متاثر از ساختار نظام متمرکز بوده است. نظامی که دارای بازیگران بیشماری است که در وجوه گوناگون سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در عرصه محیط یکپارچه سیاره زمین به نقشآفرینی پرداخته و با یکدیگر در تعامل دائمی به سر میبرند(حیدری ۱۳۸۳) و عوامل مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را تحت تاثیر قرار میدهند. در بسیاری از کشورها، دولتمردان درصدد ارتقای سطح آموزش و پرورش هستند. یافتههای مطالعاتی مختلف که درباره سیاستها، برنامهها و طرحهای آموزش و پرورش انجام شده، نشان میدهد برای ایجاد هر تحول و یا اصلاحی، باید تمامی سیاستهای موردنظر در سطح کلان و ملی اتخاذ شود تا بتواند نوعی انسجام هویتی به وجود آورد. در واقع پدیده هویت تنها در صورتی به سطح آگاهی میرسد که در بطن خود هدفی آرمانی را پرورش دهد و موجب یکپارچگی جامعه شود (اطلاعات سیاسی- اقتصادی، ش۲۰۸-۲۰۷). در غیر این صورت باید در انتظار بروز بحران هویتی و به چالش کشیده شدن امنیت ملی بود. در ادامه چنین روند برخی از قواعد میتوانند توسعه علمی و اقتصادی جامعه را با بحران مواجه کنند که ناشی از عوامل برونزا و درونزاست. به عنوان مثال برخی از کشورهای توسعهیافته با انحصاری کردن برخی علوم و فنون نظامی، اقتصادی سعی در وابسته کردن کشورهای در حال توسعه کردهاند.
جواد شاهحسینی، کارشناس ارشد جغرافیای سیاسی-اردبیل
نظام آموزش و پرورش ایران همواره متاثر از ساختار نظام متمرکز بوده است. نظامی که دارای بازیگران بیشماری است که در وجوه گوناگون سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در عرصه محیط یکپارچه سیاره زمین به نقشآفرینی پرداخته و با یکدیگر در تعامل دائمی به سر میبرند(حیدری ۱۳۸۳) و عوامل مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را تحت تاثیر قرار میدهند. در بسیاری از کشورها، دولتمردان درصدد ارتقای سطح آموزش و پرورش هستند. یافتههای مطالعاتی مختلف که درباره سیاستها، برنامهها و طرحهای آموزش و پرورش انجام شده، نشان میدهد برای ایجاد هر تحول و یا اصلاحی، باید تمامی سیاستهای موردنظر در سطح کلان و ملی اتخاذ شود تا بتواند نوعی انسجام هویتی به وجود آورد. در واقع پدیده هویت تنها در صورتی به سطح آگاهی میرسد که در بطن خود هدفی آرمانی را پرورش دهد و موجب یکپارچگی جامعه شود (اطلاعات سیاسی- اقتصادی، ش۲۰۸-۲۰۷). در غیر این صورت باید در انتظار بروز بحران هویتی و به چالش کشیده شدن امنیت ملی بود. در ادامه چنین روند برخی از قواعد میتوانند توسعه علمی و اقتصادی جامعه را با بحران مواجه کنند که ناشی از عوامل برونزا و درونزاست. به عنوان مثال برخی از کشورهای توسعهیافته با انحصاری کردن برخی علوم و فنون نظامی، اقتصادی سعی در وابسته کردن کشورهای در حال توسعه کردهاند.
بنابراین نظام آموزش و پرورش باید طوری تنظیم شود که نسلهای آینده با انگیزه صحیح و بر اساس استعداد و علاقه بتوانند متغیرهای هویتی و فرهنگی را درک کرده و گامهای موفقیت را به خوبی بردارند. چنین پیروزی باید همراه با حرکت و تلاش برنامهریزان و سیاستمدارانی باشد که بتوانند با حفظ منافع ملی- که جزئی از مفهوم امنیت ملی است- و در نظر گرفتن مسائل نظام بینالمللی، تمدنی را بسازند که اتکای آن به زمین، سرمایه یا مواد خام صرف نباشد بلکه مبتنی بر پرورش روحیه ملی و هویتی توام با نیروی خلاق بشری و ابتکار باشد. اگر چنین روندی بر سیاست کلی نظام سیاسی کشور حاکم شود، جغرافیای سیاسی ایران میتواند در منطقه استراتژیک خاورمیانه نمادی از یک کشور توسعهیافته به حساب آید. در غیر این صورت با ادامه روند کنونی که مبتنی بر سیستم بسته و متمرکز دولتی است، نهتنها هویت و منافع ملی نمیتواند منجر به ایجاد توسعه و پروسه نظام آموزش و پرورش شود بلکه امنیت ملی نیز با بحران و چالش روبهرو میشود. با توجه به همین موضوع و ضرورت برای امنیت ملی در سطح نرمافزاری (هویت ملی، منافع ملی و…) و قابلیت نظام آموزش و پرورشی در این راستا سعی بر آن است که با تکیه بر منابع و اطلاعات موجود بر اساس «دیدگاه ساختاری» نسبت به موضوع تحقیق، بررسی و کنکاش به عمل آید.
نظامهای متمرکز به دلیل ساختاری که دارند، نوعی سیستم بسته بر آنها حاکم بوده و میزان فرسایش یا «آنتروپی» در درون سیستم به تدریج افزایش مییابد (ژئوکالچر، حیدری، ص۱۵) و قابلیتهای گوناگون را دچار چالش میکند و در این راستا نظام آموزش و پرورش که پروسه توسعه را به دنبال دارد، نمیتواند عملکرد مثبتی ایفا کند تا منافع ملی کشور را به سمت ثبات و یک توسعه پایدار سوق داده و مشروعیت بینالمللی برای کشور کسب کند.
در قرن حاضر (بیست و یکم) با توجه به مساله جهانی شدن، دولتهای مدرن سعی میکنند با اهمیت دادن به هویت ملی و سرزمینی برای توسعه پایدار برنامهریزی کنند تا بتوانند نظام آموزش ویژهای را بنیان گذارند، به طوری که آدام اسمیت نیز گفته است: «نظام آموزشی، پایه حکومت شایسته و اساس فعالیت و پیشرفت اقتصادی است». (برنامهریزی آموزشی، محسنپور، ص ۱۵)
در ایران نیز برنامهریزی آموزش و پرورش دولت باید پاسخگوی نیازمندیهای منطبق با استانداردهای جهانی باشد تا براساس آن بتواند به وسیله کتب درسی و برنامههای پرورشی، فرهنگ بومی و ملی را به افراد جامعه انتقال دهد و رهیافت نوینی در زمینه هویت ملی ارائه کند و نیز این اصل را بپذیرد که ارتباط منطقی اقتصاد و امنیت، به طور یقین بر توسعه و رشد ساختار آموزشی تاثیر مثبتی میگذارد زیرا تامین امنیت ملی، مستلزم اقتصاد نیرومند و نظام آموزش و پرورش کارآمد است.
تحلیلی بر نقش آموزش و پرورش در شکلگیری و تثبیت هویت و امنیت ملی
نظام رسمی آموزش و پرورش، وسیلهای مهم برای تبدیل یک جامعه نامتجانس و ناهماهنگ به جامعهای یکپارچه از طریق تقویت و توسعه یک فرهنگ و هویت مشترک است که از دو طریق عمل میکند. از طرفی با بالا بردن و شکوفا کردن استعدادها و تواناییهای نهفته فرد به تحقق و شکوفایی استعدادهای وی کمک کرده و از طرف دیگر با کمک به نظام اجتماعی، به انتقال ارزشها و هنجارهای مطلوب جامعه میپردازد. به همین دلیل است که سرمایهگذاری در آموزش و پرورش و تربیت افراد علاقهمند، متعهد و میهندوست با هویت ملی، پیشرفت و سرافرازی کشور را تضمین کرده و موجبات رشد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه را فراهم میکند.
با چنین نگرشی به آموزش و پرورش است که وقتی دولت روسیه اولین سفینه فضایی خود را به فضا میفرستد، مردم آمریکا نظام آموزشی خود را مورد تعرض شدید قرار داده و خواستار تغییر و تحول در نظام آموزشی کشور و جبران این خسارت و عقبماندگی خود میشوند.
مائوتسه رهبر کمونیستی انقلاب چین که خود زمانی معلم بود و برای همیشه خود را معلم میدانست، با تاکید بر نقش آموزش و پرورش در ایجاد تغییر و تحول در جامعه معتقد بود که جامعه کمونیستی را نه به قهر بلکه با آموزش و تشویق میتوان ساخت (و.ف. کانل، ترجمه افشار، ۱۳۶۸).
بنابراین آموزش و پرورش از جمله نهادهایی است که باید از هویت ملی و فرهنگی جامعه حراست کند و در انتقال آن به نسل جدید گامهای موثرتری بردارد. اگر نظام آموزش و پرورش یک کشور نتواند افراد را به هویت ملیشان پایبند کند، ممکن است با خطر از خود بیگانگی نسل جدید مواجه شده و دلبستگی آنان به هویتهای بیگانه را سبب شود و در نتیجه امنیت در سطح کلان و ملی دچار آسیب شود.
در سطح اجتماعی و بستر جغرافیایی- تاریخی انسانها برخی اوقات نادانسته پیشینه تاریخی خود را تحقیر میکنند و با تحقیر ارزشهای ملی، دچار احساس حقارت میشوند. برای مقابله با چنین روند نامطلوبی، استفاده از دروسی مانند تاریخ، جغرافیا و ادبیات جهت شناساندن هر چه بیشتر میهن و سیر تحولات آن از جنبههای گوناگون فوقالذکر میتواند مفید باشد. همچنان که در سالهای اولیه قرن بیستم، استفاده از مدارس برای برانگیختن حس میهنپرستی به ویژه با استفاده از آموزش و پرورش تاریخ و جغرافیا بهشدت افزایش یافت. درس تاریخ به جای پرداختن به شرح وقایع و رخدادهای مختلف و جنگها و منازعات سیاسی کشور به صورت شرح پیدایش یک ملت درآمد و دولتها با استفاده از این کتابها کوشیدند به پیروزیها و برتریهای کشور خود بیش از پیش بها داده و خود را برتر از دیگران قلمداد کنند، به طوری که دریانوردان انگلیسی با دل و جرات خاصی جنگیدند (و.ف.کانل، ۱۳۶۸).
نظام آموزش و پرورش و رویکرد اخلاقی به امنیت ملی
همانطور که عنوان شد، نظام آموزش و پرورش بر اساس نوع خاصی از اثربخشی جهت رسیدن به جایگاه واقعی خویش تلاش میکند تا چالشهای خود را به حد مطلوب برساند؛ مطلوبیتی که در آن رویکرد و رهیافتهای مفید ارزشی و اخلاقی گنجایش داشته باشد. چنین استراتژی میتواند در قالب آموزههایی از قبیل امنیت، منافع و هویت ملی متجلی شود. فرآیند فوق نیاز به مطالعات عمیقی دارد. به عنوان مثال امنیت ملی اساسا تعبیری مدرن است که با تکوین دولتهای ملی معنا و مفهومیافته و مربوط به قرن بیستم است.
تفسیر فراملی از امنیت و جایگاه آن در نظام آموزش و پرورش ایران
بعد از پیروزی انقلاب، توسط نخبگان سیاسی وقت در نظام آموزشی و فرهنگی نوعی برداشت خاص از امنیت ملی ارائه شد که بیشتر جنبه فراملی داشت، به طوری که در این تفسیر و تحلیل، مفهوم امت جایگاه برتری نسبت به ملت پیدا کرد و بار ایدئولوژی یافت و امنیت ملی به امنیت جهان اسلام پیوند داده شد، چنانچه امنیت ایران را فدای امنیت جهان اسلام میکرد که بر اساس آن، اولویت امنیت امت اسلامی به حدی است که میتوان کشور و هویت ملی را به خاطر آن قربانی کرد.
در راستای چنین مسالهای طرح تئوری امالقری، برداشتی افراطی از امتگرایی بود که امنیت جهان اسلام را بر امنیت ملی ایران به صورت جدی مطرح میکرد. آموزش و پرورش و موسسات آموزش عالی نیز با استفاده از آموزههای خود در قالب کتب درسی و دانشگاهی در این مسیر قرار گرفتند و سعی در تئوریزه کردن چنین فرایندی داشتند، به طوری که نظام آموزش و پرورش دانسته یا ندانسته با بها ندادن به پیشینه تاریخی و ملی کشور، نوعی حس حقارت و بیهویتی را در بین نسل نوجوان و جوان به وجود آورد.
از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران با نفی دولتهای حاکم در منطقه خاورمیانه و اهمیت دادن به ملتهای عربی تلاش کرده تا با دولتهای منطقه رابطه نزدیکی نداشته باشد بلکه با امت اسلامی ارتباط نزدیکی برقرار کند (پژوهشکده مطالعات راهبردی، ۱۳/۲/۷۸). چنین روندی در جغرافیای سیاسی و ژئوپولیتیکی ایران موجب تضاد بین جمهوری اسلامی ایران با دولتهای حاکم اسلامی و متهم شدن آن بر دخالت در امور داخلی کشورها بوده است، به طوری که نظام سیاسی و ژئوپولیتیکی منطقه تحت تاثیر چنین روندی از سیاست فراملی ایران قرار گرفت.
به طور خاص جایگاه نظام آموزشی در روند فوق قابل درک بوده و میتوان استنباط کرد که آموزش و پرورش با توجه به فضای انقلاب بدون برنامه و سازماندهی صحیح روندی را اتخاذ کرد که راهبردهای تقویت هویت و امنیت درست در نظر گرفته نشد و مسیر توسعه و پیشرفت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بهخوبی طی نشد، به طوری که افراد روشنفکر و سنتی رو در روی هم قرار گرفتند و تضاد آشکاری در نظام اجتماعی به وجود آمد. در این راستا مشکل هویت و امنیت اجتماعی وقتی آشکار گردید که بین سیاست دولت و نظام آموزشی تناسب کاملی به وجود نیامد و امنیت و هویت اجتماعی دچار چالش ژرفناکی شد و نمادهای ملی و فرهنگی در فضای سیاستزدگی، اعتبار و ارزش خود را از دست داد و در نتیجه امنیت اجتماعی و امنیت ملی به خطر افتاد و طی چند دهه پس از پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی متاسفانه شاهد این مساله هستیم که نظام آموزشی آنطور که باید نتوانسته خلاهای هویتی را ترمیم کند و در شناساندن ارزشهای بومی و ملی در سطح مدارس، برنامهریزی اصولی داشته باشد و به سطح ایجاد امنیت اجتماعی- که در سلسله مراتب امنیت در طبقات پایین قرار دارد- دست یابد.
پیشنهادها:
– در عصر حاضر نظام حکومتی میتواند با ترویج نظام آموزش و پرورش – که بر اصل پویایی و استانداردهای جهانی استوار باشد- بدون دخالت دادن مسائل سیاسی و حزبی در آن و با تکیه بر ارزشهای مشترک میان اکثریت و اقلیتهای ملت و نیز تاسیس و ترویج نمادهای ملی وحدت، انسجام، امنیت ملی و تمامیت ارضی کشور را تضمین کند.
– این واقعیت که دانش بدون روح و بینش علمی وجود ندارد، نشانگر جلوههایی است که عالیترین و نابترین خصلتهای فرهنگ و هویت ملی یک نظام اجتماعی را بیان میکند، به طوری که چهرههای یک ملت را میتوان بهروشنی در آن تماشا و تامل کرد. پس در این راستا نظام آموزش و پرورش باید روح علمی و پژوهشی و نواندیشی را در جامعه نهادینه و تبدیل به یک فرهنگ کند.
– نظام آموزش و پرورش با ایجاد احساس آگاهانه در مورد مکان و فضای جغرافیایی و کسب ارزشهای ملی در قالب آموزههای درسی و بهکارگیری توان علمی معلمان میتواند گامهای بلندی را در راستای تلفیق فرهنگ و تمدن که دارای نمادهای مکانی و فضایی هستند، بردارد و در هویتبخشی به نظام اجتماعی بهخصوص به دانشآموزان موثر واقع شده و در حفظ و تقویت منابع و امنیت ملی مثمرثمر باشد.
نتیجهگیری:
برنامه ملی نظام آموزش و پرورش کشور میتواند در برنامهریزی آموزشی و پرورشی پارامترهای اقتصادی، سیاسی، هویتی و منافع ملی را در یکدیگر ادغام کند و به نتایج مطلوبی دست یابد که در این جا به برخی از آنها اشاره میشود:
الف- با درک شرایط بینالمللی و شناخت بازیگران سیاسی در عرصه نظام ژئوپولیتیک جهانی میتوان در امر دستیابی به توسعه کلان ملی پیشرفت قابل ملاحظهای به دست آورد.
ب- ایجاد سرمایهگذاری در امر آموزش و پرورش به منظور تعلیم و تحکیم هویت و منافع ملی و تشکیل سرمایه انسانی موجب بهبود ظرفیت تولید و رشد اقتصادی میشود.
ج- اگر بپذیریم که نظام آموزش و پرورش رکن اساسی جهت احراز هر چه بیشتر هویت و حفظ اقتدار و منافع ملی موجب تقویت امنیت ملی میشود، به این نتیجه میرسیم که در این راستا اتخاذ استراتژی کارآمد موجب رشد و توسعه اقتصادی و قدرت ملی در سطح گسترده میشود.
توجه به نوسازی ساختاری که مبتنی بر انجام مطالعات و تحقیقات علمی است، میتواند ملاک برنامهریزان و مدیران باشد.
منابع در آرشیو نگاه موجود است.
*****