تلنبارخشونت و انفجارجامعه
دکتر مصطفی اقلیما*
در ابتدا با یادآوری این نکته که کشور ما بیشترین قوانین کودکآزاری را دارد، بهاین نکته اشاره میکنم که اجرا نشدن قانون مشکل اصلی در این رابطه است، نهاینکه مشکلقانونی داشته باشیم. قضات محترم هر رأیی که بخواهند، در مورد کودکآزاران میتوانند صادر کنند. اما در لایحه کودکآزاری که به مجلس ارائه دادیم و مصوب شد، بنا بود اگر کودکآزاری انجام میشود بچه را از خانواده کودکآزار جدا کنند، ولی بهشرطی که قبل از آن شرایط را برای انجام این کار فراهم میکردند. البته چندینبار هم قصد دستگیری پدر کودکآزار را داشتند که ما بهعنوان انجمن مددکاران با این کار مخالفت کردیم. زمانی که کودکی در معرض خشونت پدر خود قرار گرفته و بخواهیم او را از خانواده جدا کنیم، باید فکری برای نگهداری و اسکانش کرده باشیم. آیا در مراکز بهزیستی یا پرورشگاهها میتوان از این کودک نگهداری کرد که صدبرابر بدتر از خانوادهاش است؟ بچه در اینگونه مراکز بدون هویت شده و هر روز یک پدرومادر دارد. مادرها هر هفته عوض میشوند؛ یعنی هیچامنیت روح و روانی برای بچه باقی نمیماند. فرض کنید پدری که بچه را آزار داده، زندانی کنیم؛ چه کسی خرج خانواده را خواهد داد؟ درواقع با این کار یک زندگی را بهم ریختهایم، ضمن اینکه بعد از آزادی از زندان کینه بچه را به دل گرفته و بیشتر آزارش میدهد.
اما در اینجا علل کودکآزاری را مورد بررسی قرار میدهیم که چه عواملی باعث شده یک پدرخانواده یا یک پدرخوانده کودک خردسالی را آزار میدهد و میکشد؟ چه علتهایی وجود دارد؟ همه میدانیم که آدم سالم حتی نمیتواند به یک گنجشک هم آزار برساند؛ پس چه اتفاقی افتاده که در جامعه روزبهروز شاهد وقایع بیشتری از این دست هستیم که تنها شاید دودرصد وقایع رخداده رسانهای شود. وقتی به فشارهای اجتماعی نگاه میکنیم، درمییابیم که مسائل اجتماعی قابل تبدیل به همدیگر است؛ یعنی کسی که معتاد میشود، ممکن است دزد و قاچاقچی و قاتل هم بشود. یکی که طلاق میگیرد، ممکن است به سمت روسپیگری و کارهای خلاف هم برود؛ بهدلیل اینکه آسیبهای اجتماعی در جامعه افزایش پیدا کرده، فقر زیاد شده و افراد از امنیت شغلی و اجتماعی برخوردار نیستند. یک کارمند در اداره نمیداند که فردا هم سرکار است یا نه، چون تمام استخدامها پیمانی شده؛ یعنی هر وقت رئیسی دلش خواست، میتواند کارمند را اخراج کند. کارخانهها درحالی که توان پرداخت حقوق پرسنل خود را ندارند، یکی پس از دیگری تعطیل و کارگران و کارمندان خانهنشین میشوند. از آن طرف در محیطهای اداری شاهد استخدام افرادی هستیم که بعضا با داشتن مدرک کارشناسی روانشناسی در بخش بایگانی مشغول به کارند. در این حالت اگر اعتراضی هم داشته باشند، نتیجهاش اخراج است. حقوقها با هزینهها سازگاری ندارد و تمام این فشارها تلنبار میشود و افراد به دیگری منعکس میکنند. پدری که در خانه فرزندش را کتک میزند، در محیط کار با مشکلات عدیدهای مواجه است. یک پدر مسئولیت خانواده را دارد، اما وقتی که اضافه کارش قطع شود و نتواند از پس پرداخت اجارهبهای منزل برآید و زندگیاش گران اداره میشود، طاقتش تمام میشود. در بررسیهای انجامشده درمورد برخی از پدرانی که اقدام به کودکآزاری کردهاند، در هنگام ابراز خشونت به جای فرزند خود کارفرما را میدیدهاند و درواقع با سوزاندن بچه میخواستهاند کسانی را که آزارش دادهاند بسوزانند. اما هیچکس در جامعه علتها را برطرف نمیکند، درحالی که در تمام دنیا در صورت وقوع یک قتل جامعه را محکوم میکنند، نه کسی که قاتل است. میگویند چه شرایطی در جامعه بوده که به سمت آدمکشی رفته است؟ در اینجا مسئولان مملکت بهمعنای واقعی مسئول هستند. وقتی شاهد حضور یک بچه در خیابانهای شهر هستیم، باید بپرسیم که چرا در خیابان آمده است؟ چرا خانوادهاش از هم متلاشی شدهاند و در صورت جدایی پدر و مادر چرا دولت سرپرستی خانواده را قبول نکرده است؟ وقتی دانشآموزی را از مدرسه اخراج میکنند و در خیابانها رها میشود، چرا هیچکس نمیپرسد که چرا در خیابان است؟ اما همین که اتفاقی رخ میدهد، همه میپرسند که بچه اینجا چه میکرد؟ پس مشکل اصلی مسئولانی هستند که وظایف خود را بهدرستی انجام نمیدهند. مثالی میزنم؛ ظرف دو سال گذشته بلیت اتوبوس از میدان تجریش به دانشگاه شهید بهشتی از ۵۰۰ تومان به ۱۶۰۰ تومان رسیده؛ یعنی سهبرابر بالا رفته. این در حالی است که حقوقها ۲۰درصد افزایش یافته؛ یعنی ۱۸۰درصد وضعیت زندگی کارمند و دانشجو بدتر شده. اما برای حل معضلات اجتماعی اولین گام ایجاد اشتغال است، نهاینکه به مردم مبلغ ناچیزی بدهیم که از پس خریدن نان هم برنیایند. وظیفه دولتها در تمام دنیا پرداخت پول به مردم نیست، بلکه ایجاد اشتغال است. وقتی کار تولید کردیم و حق و حقوق افراد داده شد، افراد شخصیت اجتماعی پیدا میکنند و دنبال کار خلاف هم نمیروند، چون زندگیشان میگذرد، اما در کشور ما هیچکسی مسئول ایجاد اشتغال نیست و تنها شعار میدهیم. ما اگر بخواهیم این مشکلات و آسیبهای اجتماعی را در جامعه کم کنیم، باید به دو رهنمود مقام معظم رهبری توجه کنیم که روز اول شروعبهکار هر رئیسجمهور جدیدی از دولت توقع «شایسته سالاری» و «پاسخگویی» را دارد. اما یک وزیر و معاون وزیر رئیسجمهور در قبال کاری که انجام داده، به کسی پاسخ نمیدهد. اگر واقعا یک وزیر شایسته باشد، افراد شایستهای را در وزارتخانه خود بهکار میگمارد و این افراد شایسته کار درست انجام میدهند و در مقابل عملکردشان پاسخگو هستند، آنوقت ما بهاینجا نمیرسیم. الان بزرگترین مشکلمان دعوای برخی روسا با هم است و افرادی که سر پستها گمارده میشوند، بعضا شایسته آن مقام نیستند و لجبازی میکنند. پیشترها در دانشگاهها کسانی رئیس دانشگاه میشدند که قبلا به درجه استادی رسیده بودند و دانشجو و بقیه همکارانشان را میفهمیدند، اما الان بعضا با پارتیبازی شاگردِ شاگردِ شاگردِ استادان قدیم به پست و مقام میرسند، درحالی که کاری ازآنها برنمیآید. آدمی که خودش را پایینتر از بقیه میبیند، لجبازی، اذیت و اخراج میکند و میخواهد کسانی را بر سرکار بگذارد که حرفگوشکن باشند. اما این افراد حرفگوشکن کارمندان باسابقه و بامهارتی نیستند که رئیسشان را از خود پایینتر میبینند. اینجاست که چند تازهکار کمسنوسال به جای کارمندان باتجربه قرار میگیرند و در ادارات با بهرهوری پایین مشغول بهکار میشوند. بعضا میبینیم افرادی که برای انجام شدن کارهای اداری مراجعه میکنند، با سردرگمی مواجه میشوند و عصبی میشوند و در خیابان با دیگری گلاویز میشوند. حالا راهحل این نیست که کودکآزاران را از سطح جامعه جمع کنیم، بلکه باید ببینیم که چرا کودکآزاری زیاد شده است و پدیده کودکان خیابانی پیدا شد. وقتی زوجین از هم جدا میشوند، کسی نمیپرسد که چرا، و دادگاه میگوید که دو نفر همدیگر را نخواستهاند و طلاق گرفتهاند! درحالی که مشکلات اقتصادی سرریز میشود و مرد خانواده از پس تامین مخارج و پرداخت کرایه خانه برنمیآید، اما هیچکس بهاین مشکلات رسیدگی نمیکند. آیا افراد به قصد طلاقگرفتن با هم ازدواج میکنند؟ بعد این سوال مطرح است که چرا ازدواج نمیکنند و سن ازدواج بالا رفته است؟ آیا دانشجویی که آمادگی ازدواج دارد و حتی از مهریه و جهیزیه هم میگذرد و تنها میخواهد که ازدواج کند، میتواند برای کار شغلی دستوپا کند؟ بعد میگویند که چرا خانوادهها سخت میگیرند؟ وقتی شما از جاهای مختلف مورد فشار واقع شوید، انواع بیماریهای روحی و جسمی بهسراغتان میآید و میخواهید بر سر کسی تخلیه کنید تا به آرامش برسید. مرد خانواده عقدههای خود را بر سر همسر یا فرزندش خالی میکند. افراد بعضا با عدم امنیت شغلی، اقتصادی و فرهنگی مواجهند. مثل همه جای دنیا شایستگی و پاسخگویی داشته باشیم، نهاینکه اگر مسئولی در جایی خرابکاری کرد، در جای دیگری پست بهتری بگیرد. منبع روزنامه آرمان امروز
* رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران
—————————