مرتضی مجدفر
الگوپذیری
الگوپذیری و نیز ارائه الگوی مناسب، یکی از اساسیترین راهکارهای موجود در زمینهء تربیت و پرورش روح و وجود آدمی اسـت و مـیتوان از این طریق نیز با کودکان و نوجوانان ارتباط برقرار کرد و با آنها دوست شد.وقتی از الگوپذیری و ایجاد ارتباط از طریق آن سخن میگوییم،به دنبال آن هستیم که در رفتار فرزندان خود، تـغییرات مـطلوبی بـه وجود آوریم.تغییر در رفتار کـودکان،نـوجوانان و جـوانان،تنها از طریق پیشبینی رفتار آنان امکانپذیر است.تا زمانی که انگیزههای فرزندانمان را در تمامی زمینهها(به ویژه در زمینهء دوستیابی و ایجاد ارتباط)نـدانیم و نـشناسیم،پیـشبینی رفتار آنها و به موازات آن،تغییر در رفتارشان امکانپذیر نـخواهد بـود.
اگر اعتقاد داریم که فرزندانمان از ما و از همسالان و معلمان خود،الگو میگیرند،باید بپذیریم که این الگوپذیری،از طریق سه نـوع رفـتاری کـه از ما سر میزند،محقق میشود و گاه هم اصلا تحقق نـمییابد و به تأخیر میافتد و یا متوقف میشود.این سه رفتار را که در همهء انسانها با درجات متفاوتی دیده میشوند،بـه تـرتیب،«رفـتار رویآوری»، «رفتار بازدارنده»و«رفتار ستیز و گریز» مینامیم.بهتر است هریک از ایـن سـه رفتار را با مثالهایی از امور آموزشی و پرورشی موجود در مدرسهها و خانوادهها تبیین کنیم:
وقتی در ایام امتحانات،پدر و مادر خـانواده،بـدون تـذکر دادنهای مکرر به فرزندان خود و بمبارانهای پیدرپی لفظی آنان مبنی بر ایـن کـه فـردا امتحان دارید! درس بخوانید!و…به راحتی و بدون هیچگونه تنشی،کتابی در دست میگیرند و به مطالعه مـیپردازند و بـا کـودکان خود ارتباط و دوستی برقرار میکنند،نمونهای از رفتار رویآوری را به نمایش گذاشتهاند.
وقتی مدیر،مـعاون،مـربیان و معلمان مدرسه،هنگام نماز،با خاموش کردن بلندگوی تذکر پرتابکن مدرسه،شخصا و عـملا بـه سـوی برپایی نماز جماعت میشتابند،با رفتاری رویآورانه و ارتباطی،نقش الگویی خود را ایفا کردهاند و بـه طـور واقعی و مشارکتی،شرایط الگوپذیری و ایجاد ارتباط و دوستی را فراهم ساختهاند.
وقتی پدر و مادری،در یک نـشست خـانوادگی،بـدون مقایسه،با نگاهی همهجانبه و به شیوهای غیرمستقیم،از برتریهای فرزندان خود در زمینههای گوناگون سخن میگویند،در واقع به نوعی،بر ایجاد ارتباط و دوستی با او تـأکید مـیکنند.
از رفـتاربازداری به بعد،دیگر با الگوسوزی روبهرو هستیم تا الگوسازی. وقتی در مدرسهای،تنها به شاگردانی کـه اول تـا سـوم شدهاند،جایزه داده میشود، به خودی خود،به دانشآموزانی که پیشرفت داشـتهاند و یـا با تلاش زیاد،از تعداد تجدیدیهای خود کاستهاند و یا نمرات خود را اندکی ارتقا دادهاند،اعلام میکنیم کـه حـواستان جمع باشد،ما فقط با نخبگان و شاگرد ممتازهای مدرسه کار داریم،نـه کـس دیگری.همچنین از این دست است چاپ عـکس شـاگرد اولهـا در مطبوعات و جایزه و هدیه ندادن به کودکانی کـه هـیچ نقشی در نامگذاری خود نداشتهاند.مثلا جایزه دادن به بعضیها به خاطر اینکه اسمشان زهـرا و عـلی است و جایزه ندادن به بـعضی کـه نامشان مـثلا مـهناز و کـیومرث است.
این رفتارها و این نوع جـایزه دادنـها، الگوساز نیستند،دوستی ایجاد نمیکنند و بدون هیچگونه ارتباطی،تنها به عقبگرد سـایر دانـشآموزان ردههای پائین و متوسط از نظر درسی،و جـدا شدن فراگیرانی که خـود را از لحـاظ تربیتی متفاوت با دیگران مـیبینند،مـنجر خواهند شد و نیز درصد مشارکت دانشآموزان را در فرایند یاددهی-یادگیری و تربیت معنوی کاهش خـواهند داد.
نـمونهء دیگری از رفتارهای بازدارنده که بـه طـور گـستردهای در میان خانوادهها و مـدرسهها رواجـ دارد، انگشت گذاشتن بر نـقصهای رفـتاری کودکان و نوجوانان است.وقتی تمامی رفتارهای مثبت و الگوساز یک دانشآموز را نادیده میگیریم و یک نـقص بـا عیب رفتاری بسیار کماهمیت او را به رخـش مـیکشیم،به نـوعی او را از ابـراز رفـتارهای مثبت هم، بازداشتهایم و او بـدون کوچکترین ارتباطی با ما،به تکروی در رفتارهای احیانا غلط خود ادامه خواهد داد.
نکن،نرو،درسـت بـایست، روسریات را درست کن،کیفت را باز کـن بـبینم،ایـنها چـیه بـا خودت آوردی،کی بـود زنـگ زد،چی داری مینویسی،تو آدم نمیشوی و هزاران نمونه از این دست، امر و نهیهایی هستند که در زمرهء رفتارهای بـازدارنده قـرار دارنـد و در واقع بسیاری از پرخاشگریها،قطع ارتباطات و دور شدن نـوجوانان و جـوانان از پدران،مـادران و مـدرسهها،در هـمینگونه رفـتارهای ما ریشه دارند.
سومین گونهء رفتار،رفتار توأم با ستیز و گریز است.این رفتار،حالت تجمعی، درمان نایافته و تکرار شدهء رفتارهای بازدارنده است و به نوعی نشانگر طـرد مکرر دانشآموز از جمع،وادار کردن او به گوشهنشینی و انزوا،قطع ارتباط و لغو دوستیهای مجاز است.به عبارت دیگر،وقتی رفتارهای بازدارنده تشدید شد،و خانوادهها و مدرسهها رفتارهای غلط همدیگر را تقویت کردند و دانشآموز مـلجأ و پشـتیبان خود را در مدرسه و خانواده از دست داد،آن وقت باید فرزند خود را در مکانها و نزد افرادی جستوجو کنیم که مورد تأیید ما نیستند؛مکانها و افرادی که تنها و تنها با استفاده از خلأهای عاطفی فرزندان مـا،آنـها را به سوی خود میکشند.
امروزه،ایجاد ارتباط و مشارکت در امر تعلیم و تربیت با نمودهای خاص و نوین،خودنمایی میکند.روشهای نوین ابداع شده در امر یـاددهی-یـادگیری و تربیت،همچون:پژوهش گروهی، یـاران یـاور،یادگیری مشارکتی،ارتباط جو و دوستیاب،آموزش از طریق همیاری و آموزش از طریق پیشنهادگیری از فراگیران، از جمله روشهایی هستند که امروزه در ایجاد ارتباط و دوستی بین دانشآموزان، پدران،مـادران و مـعلمان از آنها استفاده میشود و امـیدواریم در فـرصتی مناسب، از این روشها سخن بگوییم.
گروههای مرجع
علت علاقه و حضور دانشآموزان در فعالیتهای فوقبرنامه و تشکلها و گروههای دانشآموزی و غیر دانشآموزی موجود در مدرسهها و بیرون از محیطهای آموزشگاهی چیست؟آیا دانشآموزان،به ویژه نوجوانان و جوانان،برای عـضویت در ایـن گروهها«حق انتخاب»دارند؟این گروهها با موضوع الگوپذیری چه ارتباطی دارند؟
برای پاسخگویی به این پرسشها، باید دربارهء«گروههای مرجع»نکاتی را یادآور شویم.همانطور که آموزههای روانشناسی و جامعهشناسی نیز به ما گـوشزد مـیکنند،معمولا در جـوامع، به ویژه جوامع دانشآموزی،شاهد تشکیل گروههایی هستیم که از آنها تحت عنوان گروه مرجع نام میبرند.گـروههای مرجع، تشکلهایی هستند که یا به طور رسمی توسط نهادهای رسـمی مـثل:مـدرسهها، ادارات آموزش و پرورش،ارگانها، رسانههای جمعی و یا گروههای مردمی تشکیل میشوند و یا به طور غیررسمی، به وسیلهء افرادی کـه انـگیزههای خاصی برای عضویت و احساس تعلق در گروه دارند، شکل میگیرند.نوجوانان و جوانان، به ویـژه دانـشآموزان،هـمواره خواهان آنند که برای خود،گروههای مرجعی بیابند و خود را وابسته و متعلق به آنها بدانند. هـمچنین به دنبال آنند که بخشی از اوقات خود،به ویژه اوقات فراغت خود را بـا این گروهها بگذرانند و شـکوفایی و خـلاقیت خود را با فعالیت در این گروهها متجلی سازند.ولی متأسفانه،همواره چنین نیست؛ممکن است دانشآموزان، گروههای مرجعی را برگزینند که به طور غیررسمی تشکیل شدهاند و با هنجارهای جامعه سازگاری ندارند.معمولا گرایش دانـشآموزان به چنین گروههایی،بیشتر مواقعی رخ میدهد که در مدرسه و خانواده،با آنها به شیوههای بازدارنده و یا بازدارندهء مفرط(ستیز و گریز)رفتار شده باشد.حال باید دید چگونه میتوان، نوجوانان و جوانان را در این انـتخاب و تـصحیح آن یاری داد.
اگر ما در مدرسهها و در سطح جامعه شرایطی را به وجود آوریم که گروههای دانشآموزی فراوانی به صورت خودجوش یا به طور رسمی در شهرها و روستاهایمان تشکیل شوند،به طور طبیعی امکان ورود دانـشآموزان را در گـروههای مرجع مورد علاقهء خود فراهم ساختهایم و برای آنها «حق انتخاب»قائل شدهایم.البته راهاندازی چنین گروههایی،تنها وظیفهء مدرسهها و سازمانهای رسمی آموزش و و پرورش نیست.بلکه لازم است پدران و مادران و همهء نـهادهای دخـیل در تعلیم و تربیت نیز با تمامی امکانات فکری و مادی خود در این امر مشارکت داشته باشند.
بد نیست در این ارتباط مثالی بزنیم: الان در مدرسهها گروههایی از قبیل: پیشتازان،فرزانگان،بهداشتیاران، سرود،قرآن،تـواشیح،روزنـامه دیـواری، خطاطی،رایانه،ورزش(با تمامی رشـتههای جـذاب خـود)،داستاننویسی و نمایش تشکیل میشوند که هرکدام از آنها،به خودی خود ویژگیهای مثبت زیادی دارند و دانشآموزان فراوانی را به خود جذب میکنند.دانـشآموزانی نـیز، آنـها را به عنوان گروه مرجع مورد علاقهء خود انـتخاب مـیکنند و به عضویت آنها درمیآیند.ولی آیا به راستی میتوانیم به تمامی خواستهها،علایق،نیازها و کششهای روحی و روانی فراگیران،در همین گـروههای مـوجود پاسـخ دهیم؟آیا دانشآموزانی پیدا نمیشوند که تمنیات و خواستههای خود را در وجود این گـروهها نیابند و به دنبال گروههای مرجع غیررسمی،هنجارگریز و حتی غیرقانونی باشند؟
متأسفانه چنین گروههایی به دلیل کاستیهایی که در نظام تـعلیم و تـربیت مـدرسهای و خانوادگی ما پدید آمده است، به وجود آمدهاند و نوجوانان و جوانان بـسیاری را بـرخلاف خواسته و میل ما،به سوی خود کشیدهاند؛گروههایی که نام بردن از آنها،باعث سرور و افتخار نـخواهد بـود.از ایـنرو،لازم است به منظور ایجاد حق انتخاب برای این دسته از فرزندانمان کـه مـتأسفانه تـعدادشان هم کم نیست،به دنبال فراهم کردن شرایطی باشیم که گروههای مرجع فراوانتری بـا ویـژگیهایی جـذابتر و البته متناسب با سن و خواستههای نوجوانان و جوانان تشکیل شوند و از این راه،حرکت دانشآموزان را به سـوی گـروههای غیررسمی نابهنجار،به حداقل میزان خود برسانیم.در این میان،میتوانیم علاوه بر امـکانات درون آمـوزش و پرورشـ،روی توانمندیها و امکانات پدران و مادران، نهادهای فرهنگی جامعه و نیز امکانات مکانها،سازمانها و وازتخانههایی که ارتـباط تـعاملی خوبی با نظام تعلیم و تربیت کشور ندارند-همچون:فرهنگسراها، امکانات مرتبط با وزارت فـرهنگ و ارشـاد اسـلامی و سازمان تربیت بدنی-حساب کنیم.ان شاء الله چنین باد.
رشد معلم » آبان ۱۳۸۲
————————-