چند پرسش فلسفی در باب فضاهای مجازی بخش اول
احمد راسخی لنگرودی –
فضاهای مجازی در سالهای اخیر با بهرهمندی از جذابیتهای چندرسانهای و به منزله تعیینکننده و تنظیمکننده روابط و مناسبات جدید، توجه جمع کثیری از جامعه، خاصه جوانان را به خود معطوف داشته است. کمتر افرادی را این روزها میتوان سراغ گرفت که ساعات زیادی از اوقات شبانهروز خود را مصروف پرسهزدن و گشتزنی در شبکههای مجازی نکنند. نفوذ شبکههای مجازی به گونهای است که نمیتوان زندگی بدون آن را برای نسل امروز تصور کرد و این نسل را از آن جدا نمود؛ تا آنجا که میتوان امروزه از آن نه به عنوان یک سرگرمی، که به منزله «پیوست زندگی» یاد کرد. پیوست زندگی که به کام کاربران فوقالعاده شیرین و دلچسب میآید، اما ممکن است در اصل، ریشه در واقعیتی تلخ و زیانبار داشته باشد.
این پدیده اگرچه تصویری مجازی از خود بروز داده است و بدینسان «فضای مجازی» نیز نامیده میشود، اما در اصل، در مقایسه با واقعیتهای اجتماعی دیگر چنان واقعیتر و از واقعیتی فراگیرتر برخوردار است که نمیتوان نادیدهاش گرفت و بدین سبب نیز آن را از منظر علمی و فلسفی به پرسش و تحلیل نکشاند. شاید بتوان سایر واقعیتها را موقتاً و در شرایطی نادیده انگاشت و در حوزه نظر خود قرار نداد، اما دستکم این واقعیت مدرن را نمیتوان در ذیل موضوعات تحقیقی خود نگنجاند و به نحوی از آن سخنی به میان نیاورد. کمتر واقعیتی را میتوان یافت که این مقدار در ذهن جماعتی خانه گزیده باشد. چه بسا افرادی که با این امکانات اصلا میزییند و با چنین پدیدهای هویت و اصالت مییابند؛ اگر این امکانات را از دسترسشان دور کنیم، بسا که خود را بیهویت و بیاصالت میانگارند؛ گمگشتگی در خود احساس میکنند؛ توان زیستن ندارند؛ گویی جانشان به این امور بسته است و این امور همه چیزشان!
حقیقت آن است که تاکنون کمتر این واقعیت اجتماعی، که به مثابه یک انقلاب در حوزه اطلاعرسانی به شمار میآید، مورد کندوکاو فلسفی قرار گرفته و در نتیجه، از ماهیت و هستی آن سخن به میان آمده است. آنچه تاکنون در صفحات نوشتاری و نیز در میان مجامع علمی و پژوهشی بدان پرداخته شده است، بیشتر جنبه توصیفی داشته و مطالب گفتهشده نیز صرفا از منظر علمی بوده است. تاکنون کمتر پژوهشی فلسفی را در این قلمرو شاهد بودهایم؛ پژوهشی که نسبت ما را با این واقعیت «مجازنما» تعیین کند و نقش و جایگاه این واقعیت «مجازنما» را در ساحت انسانی روشن نماید. انتظار میرود کارشناسان فلسفه کمی بیشتر در اطراف این موضوع سخن به میان آورند و جایی مستقل برای پژوهشهای فلسفی خود به آن اختصاص دهند.
پرسشهایی از این دست…
در نگاه فلسفی، پرسشهایی را در شناخت بیشتر این پدیده میتوان طرح کرد: پرسشهایی از این دست که:
ـ ماهیت فضاهای مجازی چیست و نسبت آن با هستی انسان کدام است؟
ـ آیا این ابزار ارتباطی نوعی سرگرمی است در جنب انواع سرگرمیهای دیگر، یا ضرورتی است در جنب ضرورتهای اجتنابناپذیر دیگر زندگی؟
ـ این پدیده جذاب و فراگیر نهایتاً ما را به کجا میبرد و چه مقصدی را در نظر دارد؟
ـ چگونه میتوان با آن راه پیمود و به مقصود مورد نظر خود رسید؟
ـ از شبکههای اجتماعی چه انتظاری میتوان داشت؟
ـ این پدیده با انسان چه میکند و اساسا بناست چه بکند؟
ـ میتوان فضای مجازی را در یک برداشت کلی «خرد جمعی» قلمداد کرد و اگر میتوان، نقش و جایگاه «خرد فردی» در برابر این خرد جمعی مجازی چیست؟
ـ فضاهای مجازی آنچنان که غالباً گفته و پنداشته میشود، «ابزار» است، یا آنچنان که غالبا گفته و پنداشته نمیشود، «هدف» است؟
ـ شبکههای مجازی با ما در نقش یک کاربر چه میکند و متقابلاً ما در نقش یک کنشگر با آن چه میکنیم؟
ـ آیا شبکههای اجتماعی در واقعیت امر راهی برای افزونی دامنه اطلاعات و دانش جوانان گشوده است؟
ـ از این رهگذر، کدام بهشت زمینی موعود را میجوییم؟
ـ چگونه میتوان بهشت زمینی خود را با این پدیده پیوند زد و با آن در جهت نیل به مقصود و جامعه آرمانی خود کوشید؟
ـ آیا این پدیده نوظهور و فراگیر در نهایت ضامن سعادت و خوشبختی ماست یا اساسا سر و کاری با سعادت و خوشبختی ما ندارد؟
ـ راز بنیادین این پدیده نوظهور چیست و چگونه میتوان بدان دست یافت؟ و…
اینها و چندین پرسشناگفته دیگر، از جمله پرسشهایی است که از منظر فلسفی میتوان طرح کرد و مستقلا بدان پرداخت؛ اما مهمترین پرسشها از میان پرسشهای فلسفی فوق که در این مقال بدان پرداخته میشود، این است که: فضاهای مجازی آنچنان که غالبا میپندارند ابزاری بیطرف و خنثی در دست کاربران به شمار میآید یا آنچنان که غالبا گفته و پنداشته نمیشود هدف است؟ و اگر ابزار و وسیله، با ما چه میکند و اگر هدف، با ما چه میکند؟
ابزاری در جایگاه هدف
در ابتدا میتوان، چنانکه غالباً نیز میپندارند و پیوسته در اینجا و آنجا به زبان میآورند، آن را صرفا به منزله ابزاری بیطرف و خنثی در دست کاربران قلمداد نمود و از این زاویه به آن نگریست؛ اما آیا در واقعیت امر هم چنین است؟ آیا قاطبه کاربران نسبت آزادی با این وسیله ارتباطی برقرار میدارند؟ یقینا این پدیده میبایست صرفا به مثابه ابزاری در دست کاربران برای فزونی اطلاعات نقش ایفا کند، و یا چنانکه در ابتدا نیز گفته شد، میبایست تنها به مثابه تنظیمکننده روابط و مناسبات جدید باشد؟ اما پرسش این است که آیا در عمل نیز چنین است و صرفا نقش یک ابزار را برای کاربران جوان دارد؟ یا اینکه بهعکس، در بسیاری، این ابزار عملا در جایگاه هدف نشسته است؟ در واقعیت امر باید چنین گفت امروزه چنان در میان عدهای از کاربران بدان اصالت داده میشود که امر را بر آدمی مشتبه میسازد؛ گویی ابزارِ پیام، در میان جماعتی نقش پیام و هدف را پیدا نموده است!
متاسفانه باید اذعان داشت در میان بسیاری از کاربران، خاصه جوانان، این ابزار در جایگاه هدف نقش ایفا میکند. تا جایی که نفس این نوع وسیله ارتباطی مدرن عامل اساسی در شکلگیری شیوههای رفتار و افکار شده است، به طوری که در ابعاد وجودی آنان نفوذ کرده است. امروزه سطح و نوع اندیشه و طرز تلقی بسیاری از کاربران جوان را پیامهای شبکههای مجازی تشکیل میدهد. بسیاری از شیفتگان به هیچ چیزی جز آن قانع نیستند. چنان غرقه در پیامهای فضای مجازی میشوند که پنداری «منِ اندیشنده» خود را از یاد بردهاند. گویی در این دنیا چیزی مهمتر و مرجعی قابل اعتمادتر از این وسیله ارتباطی نیست. جوان امروز مادام که در این فضا قرار میگیرد، فراموش میکند که این انسان است که فضای مجازی را ساخته است و این پدیده محصول اوست!
همین غفلت او را از بهرهبرداری درست از این فضا بیگانه کرده است و چشمانش را به روی ماهیت این پدیده بسته است؛ به حدی که کاربر وظیفه خود میداند هر چه بیشتر در تصرف آن قرار گیرد و به میل آن، فکر و رفتار خود را تنظیم نماید. گویی این فضای مجازی است که کاربر را هدایت میکند و نه کاربر فضای مجازی را! به بیان دیگر، به جای اینکه فضای مجازی در خدمت او باشد، او پیوسته در خدمت فضای مجازی است! فرد وجود واقعی خود را از یاد میبرد و چونان اشباح موجودی مجازی میشود. بهعبارتی، پا بر خاک واقعیت دارد و سر در آسمان مجاز!
در این معنا این شبکه اجتماعی و فضای مجازی است که به جای کاربر میاندیشد، اراده میکند و برمیگزیند؛ کاربر تنها مجری پیام و حامل بیاجر و مواجب آن است! در این فضا به هر نوع پیامی اهمیت و اصالت داده میشود، هر چه میخواهد، باشد؛ کافی است که هر نوع پیامی در فضای مجازی وارد شود؛ خواه از نوع درستش باشد و خواه از نوع نادرستش، بیدرنگ و بدون تأمل سمع قبول مییابد! مهم حضور به همرسانیدن آن است!
مارشال مکلوهان که از مشاهیر و بزرگان علم ارتباطات در عصر حاضر به شمار میآید، معتقد است: «محتوای هر وسیله خصیصه ذاتی آن وسیله را از نظر ما پنهان میکند!»۱ درست از همین زاویه است که خصیصه ذاتی این وسیله ارتباطی در ذهن کاربر پنهان میماند. تاثیرات خاص فضاهای مجازی بر فرهنگ و تفکر انسان تکنیکزده را نمیتوان از نظر دور داشت. ولعی که جوان امروز در غوطهور شدن در این فضاهای مجازی از خود نشان میدهد بیانگر همین معناست.
ادامه دارد
پینوشت:
۱ـ محمدرضا اسدی، «پرسشی در باب تکنولوژی»، ص۸۹.
—————————
↩ کانال مقاله ها 👇