تفسیر شکستهای تحصیلی از دیدگاه جامعه شناسی
معرفی مقاله نوشته:مرتضی منادی
شکست تحصیلی(مردودی،ترک تحصیل)یکی از معضلات جوامع امروزی است.چون هر ساله مقدار زیادی از نیروی: اقتصادی،روحی،فکری،و زمانی معلمان،دانشآموزان،پدران و مادران و مسؤولان آموزش و پرورش و بالأخره جامعه بیهوده صرف میشود؛بدون اینکه،نتیجهای حاصل شود.گذشته از این،تأثیر ناگواری بر وضعیت روحی و فکری دانشآموزان دارد.
محققان علوم تربیتی از دیدگاههای مختلف در پی کشف علل و یافتن راهحلی برای این معضل هستند.در این نوشتار،سعی بر این است تا از دیدگاه جامعهشناسی مروری بر تحقیقات موجود در این زمینه انجام شود.
بهطور کلی،تحقیقات موجود را از نظر علتیابی،به سه دسته تقسیم میکنند:۱-طرفداران هوش.۲-طرفداران تئوری محرومیّت فرهنگی.۳-طرفداران مدرسه.در چهارچوب گروه اخیر،سه نظریهء مهم مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد:
الف-دیدگاه کارکردگرایی و فرهنگگرایی معتقد به باز تولید طبقات اجتماعی.
ب-دیدگاه مادیگرایی معتقد به بازتولید روابط اجتماعی.
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۵ (صفحه ۵۴)
ج-دیدگاه روش فردگرایانه معتقد به موقعیت اجتماعی.
در این مقاله نویسنده پس از نقد و بررسی هر علت و یک نتیجهگیری تند و سریع،مدرسه را بهعنوان عامل اصلی شکست تحصیلی مطرح میکند.این مقاله را آقای مرتضی منادی تهیه و در دسترس فصلنامه قرار داده است که بدینوسیله از ایشان تشکر میشود.
«فصلنامه»
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۵ (صفحه ۵۵)
تفسیر شکستهای تحصیلی از دیدگاه جامعهشناسی
مقدمه:
شکست تحصیلی،یک پدیدهء جدید نیست.از زمانیکه تحصیل اجباری شده است و دانشآموزان از طبقات مختلف اجتماعی به مدرسه راه یافتهاند و طول مدت تحصیل آنها نیز افزوده شده است،وضعیت تحصیلی دانشآموزان،در مقایسه با سطح معیّنی از دانشی که توسط نظام آموزش و پرورش تعیین شده است ارزیابی میگردد و آنهایی که به این سطح نمیرسند،دانشآموز شکست خورده محسوب میشوند.
تعریف و شاخصهای شکستهای تحصیلی
شکست تحصیلی:
در زبان فارسی،برای شکست تحصیلی بیشتر از کلمهء افت تحصیلی استفاده میشود. طبق گفته آقای امینفر«کاربرد اصطلاح افت یا اتلاف،در آموزش و پرورش از زبان اقتصاددانان گرفته شده است و آموزش و پرورش را به صنعتی تشبیه میکنند که بخشی از سرمایه و مواد اولیهای را که باید به محصول نهایی تبدیل میشد،تلف نموده و نتیجهء مطلوب و مورد انتظار را به بار نیاورده است».وی میافزاید«شاید این تشبیه چندان خوشایند نباشد و اصطلاح قصور در تحصیل یا واماندگی از تحصیل مطلوبتر باشد».(۱)
باتوجه به اینکه واژهء”افت تحصیلی”یا”اتلاف تحصیلی”،به معنی بهدر دادن تحصیل است،بیشتر جنبهء اقتصادی مسأله را مطرح میکند.واژهء”قصور در تحصیل”بیشتر متوجه دانشآموز شده و واژهء”واماندگی از تحصیل”نیز،باتوجه به تعبیر روانشناسی آن (وامانده-عقبمانده)جنبهء فردی پیدا میکند و باز دانشآموز را زیر سؤال میبرد.از طرفی چون در این مقاله فقط از تحقیقات فرانسویها استفاده شده است،از همان واژهء “شکست تحصیلی”که در زبان جامعهشناسی آموزش و پرورش در فرانسه مرسوم است، استفاده میشود.در ضمن واژهء”شکست”که در مقابل واژهء”پیروزی”و یا”موفقیت” میباشد،جنبهء وسیعتری دارد.
خانم ایزامبرت ژاماتی معتقد است که«شکست تحصیلی فقط در یک مؤسسهء تحصیلی و براساس یک سطح از قبل تعیین شده مفهوم پیدا میکند.»در دنبال این تعریف وی میافزاید«شاگرد شکستخورده کسی است که نتواسته است مطالبی را که مؤسسهای در یک
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۵ (صفحه ۵۶)
زمان خاص برای او مطرح کرده است کسب کند».(۲)
شاخصهای شکست تحصیلی
شاخصهایی که برای شناخت شکست تحصیلی استفاده میشوند عبارتند از: ۱-مردودی در یک پایهء تحصیلی.
۲-عقبماندگی تحصیلی در سطح دانش از قبل تعیین شده.
۳-عقبماندگی تحصیلی در سطح سنی از قبل تعیین شده.
۴-ترک تحصیل قبل از اتمام پایان دورهء تحصیل اجباری.
باتوجه به تعاریف عنوانشده و شاخصهای مطرح شده،میتوان شکست تحصیلی را مردودی و ترک تحصیل قلمداد کرد.
تفسیر شکستهای تحصیلی:
در پی ارقام و درک و شناخت عوامل مربوط به شکستهای تحصیلی،آنچه حائز اهمیت است،به گفتهء آقای پلزانس«تفسیر شکستهای تحصیلی میباشد».(۳)یعنی علل بوجود آمدن شکست تحصیلی را در چه میبینیم.این علتیابی،از یک تحقیق به تحقیق دیگر و نیز از یک محقق به محقق دیگر فرق میکند.
خانم ژاماتی معتقد است که«در بیشتر تحقیقات پیرامون شکستهای تحصیلی،محققان از آن بهعنوان یک”مشکل اجتماعی”نام میبرند».(۴)وی کاربرد دو واژهء«مشکل»و «اجتماعی»را اینگونه توضیح میدهد.«واژهء”مشکل”،چون عناصر تشکیلدهندهء آن میتواند روشن شده و بصورت مثبت تحقیق بشود و میتوانیم راهحلی در عمل برای آن پیدا کنیم و واژهء”اجتماعی”چون تحلیل آن به صورت یک حالت جمعی و ارتباط بین گروهها،مورد بررسی قرار میگیرد و میتوانیم برای آن یک راهحل جمعی پیدا کنیم.»(۴) بهخوبی پیداست که چنین برداشتی که جنبهء اجتماعی مسأله را میبیند و راهحل جمعی آن مدنظر میباشد،در حیطهء جامعهشناسی است.پس از دید جامعهشناسی میبایست به شکستهای تحصیلی،بهعنوان یک مشکل اجتماعی بنگریم ولی غالبا مشکل اجتماعی،از دید جامعهشناسی به صورت یک پدیدهء اجتماعی در نظر گرفته میشود.
پدیدهء اجتماعی شناخت شکستهای تحصیلی و برخورد جامعهشناسانه با آن،آراء و
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۵ (صفحه ۵۷)
نظرات مکتبهای گوناگون جامعهشناسی و نظرات جامعهشناسان بزرگ را پیش میکشد.با توجه به اینکه در اینجا قصد بر این است که علل بوجود آمدن شکست تحصیلی مورد بررسی قرار گیرد،باید رابطهء علت و معلولی مطرح گردد.اما اینکه آیا از این دیدگاهها، شکست تحصیلی،بهعنوان معلول یک پدیده،دارای یک علت یا چند علت بوده،یا علت نسبت به معلول خارجی و یا داخلی بوده،بین جامعهشناسان مورد بحث است و پاسخهای متفاوت بین نظریهء محققان را مطرح میکند.در اینجا فقط به دو نظریهء”دورکیم”و”وبر” اکتفا میکنیم.
«طبق نظریه دورکیم و اصحاب اصالت تجربه،علت را همیشه مقدم بر معلول دانسته و نسبت به آن خارجی میدانند.اینان معتقدند که پدیدههای اجتماعی را میباید همانند پدیدههای طبیعی مطالعه کرد.بدین منظور،برای کشف وجود پدیدههای اجتماعی، میبایستی،علت بوجود آمدن آنها را در وقایع و حوادث موجود و قابل لمس،که نسبت به آن خارجی هستند.مورد مطالعه قرار داد.در این چشمانداز،برای فهمیدن شکستهای تحصیلی،بهعنوان مثال میباید وضعیتهای اجتماعی-اقتصادی،محیط خانوادگی، صلاحیت مربیان و وضعیت یادگیری را بررسی نمود.و در بین این عناصر مورد مطالعه که نسبت به وجدان(یا شعور)کنشگران اجتماعی،خارجی محسوب میشوند،آنچه را که واقعه مقدم یا وقایع مقدم است و نحوهء ارتباط آنها را با یکدیگر شناسایی کرد.
طبق نظریهء وبر،تبیین یک پدیدهء اجتماعی،اساسا”تبیینی است بر فهمیدن معنائی که افراد برای رفتارهایشان قایل هستند.این معنی را باید در وجدان اشخاص جستجو کرد و آن امری درونی است.
آنها معتقدند که کنشهای انسانی،چه آگاهانه و چه ناآگاهانه،با قصد و نیت همراه است و مجموعههای تصورات ذهنی،آن را هدایت میکند و فهم آنها بیرون از این تصورات ذهنی،مقدور نیست.در این چشمانداز،برای فهمیدن شکستهای تحصیلی،بهعنوان مثال باید به قواعد و هنجارهایی که مربیان[طی فرایند جامعهپذیری]درونی کردهاند رجوع کرد.(۵)
اگر فقط به نظریهء وبر توجه شود،به نظر میرسد که همان وجدان اشخاص که امری درونی است و از یک فرد به فرد دیگر تغییر میکند.خود معلولی است به واسطهء علل و علتهایی که خارج از آن میباشند.یعنی محیط اجتماعی،اخلاقی،اقتصادی و فرهنگی
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۵ (صفحه ۵۸)
صاحب آن وجدان که خارج از وجدان هستند.پس میتوان نتیجه گرفت که در اصل این،به گفتهء پیربوردیو،«سرمایهء فرهنگی افراد است که تصمیمگیرندهء اعمال آنان میباشد».(۶)این سرمایهء فرهنگی،معلول محیط اجتماعی،فرهنگی،اقتصادی فرد است.که به همان نظریهء دورکیم نزدیک میباشد در حال حاضر،بدون توجه به این استدلال،تحقیقات موجود مورد بررسی قرار میگیرد.
بهطور کلی میتوان تحقیقات موجود پیرامون شکستهای تحصیلی را به سه دسته تقسیم کرد:
۱-آنهایی که خود دانشآموز را عامل اصلی شکست میدانند و در این رهگذر،معتقد به”عامل هوش”بهعنوان عامل موفقیت و یا شکست دانشآموز میباشند.طبیعی است که نظریهء هوش بیشتر در حیطهء روانشناسی است و روانشناسان،کم و زیادی هوش را میسنجند.اما همهء آنها به این مسئله اعتقاد ندارند.و نیز جامعهشناسانی هستند که معتقد به طبقهء برتر میباشند.به عقیده این دسته؛علت موفقیت و یا شکست دانشآموزان،باهوش و یا بیهوش بودن آنان است،و در این راستا نیز معتقدند که هوش جنبهء ارثی دارد.
نقد و بررسی
-تحقیقات مختلف نشان میدهد عواملی را که روانشناسی در اختیار دارد تا هوش بچهها را بسنجد،کافی و قابلقبول نیستند.چون:۱-طرح سئوالات تشخیص میزان هوش، براساس فرهنگ بچههای طبقه یا طبقات خاصی تهیه شده است؛لذا برای فرهنگهای دیگر گویا نمیباشد.۲-زبان این سؤالات نیز در ارتباط با زبان یک طبقهء خاص است.۳-ممکن است حالت روحی و روانی سؤالکننده برای دانشآموزان از طبقات مختلف اجتماعی یکسان نباشد.(۸)
تحقیقات دیگر،نشان میدهد که هنگامی که عامل هوش ثابت نگه داشته میشود،بین گروههای مختلف اجتماعی-فرهنگی،از نظر پیشرفت تحصیلی،اختلاف معنیداری وجود دارد.یعنی عامل هوش نمیتواند تعیینکننده باشد.(۹)
۲-آنهایی که نظریهء هوش را رد کرده و«طبقهء اجتماعی»دانشآموز را عامل اصلی میشناسند؛و در این رهگذر عوامل اقتصادی،فرهنگی و یا هردو را مدنظر دارند؛گروه پیروان”تئوری محرومیت فرهنگی”هستند.در این راستا،نظام ارزشها،نوع برخورد،
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۵ (صفحه ۵۹)
خواستهها،تیپ خانواده،زبان،فرهنگ و…بهعنوان عوامل تفاوت مطرح میباشد.
نقد و بررسی
-تحقیقات مختلف نشان میدهد،بسته به موفقیت،جو،شرایط و روش یادگیری در مدرسهای که دانشآموز در آن قرار میگیرد،نتایج متفاوتی بدست خواهد آمد.یعنی ممکن است شرایطی برای یک طبقه مفید و مؤثر باشد و نتایج خوبی برای دانشآموزان داشته باشد؛درحالیکه،برای همین طبقه دانشآموز،شرایط دیگر،نامساعد بوده و نتایج دیگری را برای دانشآموز بوجود میآورد.برای مثال،در یک تحقیق خانم ژاماتی، شرایط یادگیری را در چهار روش در ارتباط با طبقهء اجتماعی دانشآموز،بررسی کرده است:۱-روش مدرنیست:معلم از ترکیب اجتماعی کلاس اطلاعی ندارد و برای او فقط پیشرفت دانشآموز در کلاس ملاک است.۲-روش آزادی:معلم آگاهانه از ترکیب اجتماعی کلاس بیاطلاع است و برای او آیندهء تحصیلی دانشآموز ملاک نیست.۳-روش کلاسیک:معلم آگاهانه طرفدار طبقهء برتر که فرهنگ ارثی پدر به پسر است میباشد.وی امیدوار است که برای ادامهء تحصیل گزینش لازم است.۴-روش انتقادی:معلم دمکراسی آموزشی را ترجیح داده و شرایط بهتری را برای طبقهء مردمی و محروم طلب میکند.خانم ژاماتی،در این تحقیق نتایج زیر را بدست میآورد.۱-در مورد طبقهء مرفه مادی-فرهنگی درروش آزادی،دانشآموزان طبقه مرفه مادی،بیشترین نمرههای خوب را میآوردند (نسبت به طبقهء خودشان و نه نسبت به طبقه دیگری).در روش کلاسیک،دانشآموزان طبقهء فرهنگی بالا،بهترین نمرات خوب را میآورند.در روش مدرنیست،دانشآموزان طبقهء مرفه مادی-فرهنگی،هرچند نمرات خوبی دارند ولی در اکثریت نیستند.در روش انتقادی،طبقهء مرفه مادی-فرهنگی نمرات متوسطی دارند.۲-دانشآموزان طبقهء متوسط، در روش مدرنیست،بهترین نمرهها را نزدیک به طبقهء مرفه میآورند.در روش انتقادی، نیز نمرات خیلی خوبی دارند.۳-طبقهء محروم،در روش انتقادی بیشترین نمرات خوب را میآورند همچنین در روش آزادی نیز نمرات خوبی دارند.(۹)و(۱۰)
معلمان تصورات یکسانی نسبت به موفقیت یا شکست و کلا آینده تحصیلی دانشآموزان از طبقات اجتماعی مختلف ندارند.در نتیجه رفتارهای یکسانی را در مقابل دانشآموزان از طبقات اجتماعی مختلف نداشته و لذا نتایج مختلفی را برای دانشآموزان
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۵ (صفحه ۶۰)
به همراه میآورد.(۱۱تا۱۵)
-باتوجه به اینکه دانشآموز،بیشترین وقتش را در مدرسه میگذراند و مدرسه براساس دانستنیای که مطرح میکند.دانشآموز را مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهد.لذا کمتر محیط خانوادگی،در شکلگیری این دانستنی مطرح میشود.(۱۶)
-مدرسه،فرهنگ خاصی را مطرح میکند.این فرهنگ؟؟؟طبقهای،ادامهء همان فرهنگ خانواده بوده،در حالیکه برای طبقه دیگر،یک فرهنگ جدید محسوب میشود. از اینرو است که طبقهء دوم،دوکار توأم،یعنی کسب فرهنگ جدید و کسب؟؟؟و دانستنی مطرح شده در مدرسه را،در پیش رو خواهد داشت.بنابراین،طبقهء دوم،نمیتواند نتایج یکسانی را با طبقهء اول داشته باشد.(۱۷)و(۱۸)در بعضی مدارس،روشی بکار گرفته شد که فرهنگ تمام طبقات را دربرمیگرفت و روش واحدی در مقابل دانشآموزان اعمال شد. نتایج مثبتتری به همراه داشت.بنابراین میتوان گفت،تئوری محرومیت فرهنگی نیز، بدینگونه به زیر سؤال رفت.(۱۹)
۳-آنهایی که هردو نظریهء قبلی را رد کردهاند،عامل طبقهء اجتماعی را کمتر مؤثر دانسته و”مدرسه”را بهعنوان عامل اصلی این نابرابری،میدانند.د راین رهگذر،تحقیقات زیادی صورت گرفته است و میتوان گفت که جامعهشناسی آموزش و پرورش در فرانسه، بیشترین تأکید را در این بخش داشته است.سه نظریهء مهم که هرکدام یک جریان فکری را مطرح میکنند در این زمینه وجود دارد.یا به قول گیو«در مورد مدرسه،در جامعهشناسی آموزش و پرورش در فرانسه،سه برداشت مطرح میباشد».(۲۰)اما درجه مسئول دانستن مدرسه،از یک دیدگاه تا دیدگاه دیگر،تفاوت فاحشی دارد.خطوط اصلی این سه دیدگاه را میتوان در چهار کتابی که جزو کتابهای کلاسیک جامعهشناسی آموزش و پرورش در فرانسه میباشند یافت.به کمک این کتابها و مقالهء تفسیرگونهء آقای گیو،این سه دیدگاه را معرفی میکنیم.(۲۰ تا ۲۴)
الف:دیدگاه کارکردگرایی و فرهنگگرائی،که توسط پیربوردیو و ژان کلودپترون مطرح شده است.آنها معتقدند که مدرسه دستگاهی ست که کارکردش فقط بازتولید طبقات اجتماعی مختلفی که در اجتماعی وجود دارد،میباشد.در واقع این نظریه،اینگونه مدرسه را زیر سؤال میگذارد که دمکراتیک نبوده و تلاشی برای بهتر شدن وضعیت تحصیلی،در نتیجه وضعیت اجتماعی طبقهء محروم مادی-فرهنگی نمیکند.نظرات کلی این دو
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۵ (صفحه ۶۱)
جامعهشناس را میتوان در کتاب”وارتین”و”بازتولید”یافت.این دیدگاه معروف به “بازتولیدها”میباشند.نتایج اصلی که در این دو کتاب مطرح میشود،به اختصار عبارتند از:(۲۱ و ۲۲)
۱-هر دانشآموزی بسته به طبقهء اجتماعی خود دارای فرهنگ خاص بوده و میزان نتایج تحصیلی این دانشآموز در ارتباط با طبقه اجتماعی و فرهنگی او میباشد.
۲-طبقهء محروم اجتماعی-فرهنگی،در اثر اطلاعات ناقص در مورد تحصیل،بر این باورند که موفقیت تحصیلی از آن آنان نبوده و چنین برداشتی در وجود آنان درونی شده است.بنابراین،آنان آگاهانه خود را از ادامهء تحصیل محروم میکنند.
۳-مدرسه با بیتوجهی نسبت به تفاوتهای اجتماعی-فرهنگی بین دانشآموزان،و در نتیجهی تحمیل یک فرهنگ خاص مطابق با طبقهء خاص،نابرابری اجتماعی را برای اقشار دیگر بوجود میآورد.
۴-و سرانجام،مدرسه یک وسیلهء مهم و اصلی،در بازتولید ساختار اجتماعی است بدین ترتیب،میتوان از دیدگاه بازتولیدها،نتیجه گرفت که شکست تحصیلی دانشآموز: ۱-۴-مستقیما در ارتباط با عملکرد محرومیت فرهنگی که وابسته به طبقهء اجتماعی وی میباشد قرار دارد.و در این میان،مخصوصا زبان و انگیزهء درس خواندن و یادگرفتن، ملاک میباشد که در ارتباط با طبقهء اجتماعی دانشآموز است.
۲-۴-موفقیت تحصیلی و آیندهء اجتماعی مبتنی بر علم،توسط افراد،به نادرستی تفسیر و پیشبینی شده،که این امر در افراد درونی و حک شده است و داشتن یک چنین خاستگاهی،در ارتباط با طبقهء اجتماعی فرد میباشد.در این میان،مدرسه نهتنها هیچگونه فعّالیّتی برای از بین بردن این طرز تفکّر و آگاهسازی طبقهء ناآگاه نسبت به مدرسه نمیکند. بلکه خود،این نابرابری را تأئید و تثبیت میکند.از این دیدگاه است که مدرسه بهعنوان عامل وضع موجود،ازجمله ناموفقیّت و نهایتا شکست تحصیلی طبقهای از جامعه محسوب میشود.
ب-برداشت و دیدگاه مادیگرائی،که توسط دو جامعهشناس:کریستیان بودلر و روجه استابلر،در کتاب معروفشان تحت عنوان”مدرسه سرمایهداری در فرانسه”معرفی میشود.(۲۴)
تأکید آنها،بر روی دلایل نابرابری موفقیت بین افراد،بر حسب طبقات اجتماعی
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۵ (صفحه ۶۲)
مختلف نیست.پدیدهء اصلی به نظر آنها،بازتولید روابط اجتماعی است و نه بازتولید طبقات اجتماعی و منزلت اجتماعی.
به نظر آنها،مدرسه دو شبکهء متفاوت و مجزا و دو نوع تحصیل متفاوت از نظر آیندهء اجتماعی را مطرح میکند.
شبکهء اول-شبکهء دبستان و آموزش حرفهای،که۴/۳دانشآموزان را در برگرفته و افراد این شبکه،به زودی وارد بازار کار تولیدی میشدند.
شبکهء دوم-شبکهء دبیرستان،تحصیلات عالی،که شامل۴/۱دانشآموزان بوده و کادر علمی فنی،سیاسی و ایدئولوژی طبقهء مرفه مادی را در آینده تربیت و تأمین میکند.
این دو شبکه از همان سال اول دبستان،ساخته میشود و دانشآموزان را براساس دو معیار:خواندن و نوشتن.آن هم در ۶ سالگی جدا میکنند و بدینترتیب،شکست تحصیلی، در سال اول شکل میگیرد.آن هم شکست در خواندن و نوشتن در سال اول تحصیلی و این انتخاب براساس طبقهء اجتماعی دانشآموز انجام میشود.چون امکان اینکه،بچههای طبقهء محروم مادی-فرهنگی در این سن از نعمت خواندن و نوشتن برخوردار باشند بسیار کم است و برعکس،بچههای طبقهء مرفه مادی-فرهنگی غالبا در این سن قادر به خواندن و نوشتن میباشند.پس از دیدگاه آنها مدرسه آزاد و دمکراتیک نیست.بلکه مدرسه با تحمیل کردن یک زبان و فرهنگ خاص طبقهء اجتماعی مرفه مادی-فرهنگی،اجازهء پیشرفت را برای دانشآموزان از طبقات اجتماعی محروم مادی-فرهنگی به آنها نمیدهد.و لذا شکست تحصیلی امری است که توسط مدرسه بر روی عدهای خاص از دانشآموزان اعمال میشود.
ج-برداشت و دیدگاه فردگرایانه،که توسط ریمون بودون مطرح شده است.بودون در کتاب”نابرابری شانس،تحرک اجتماعی در جامعهء صنعتی”،از مدرسه بهعنوان مدرسه آزاد و فردگرایانه نام میبرد.(۲۵)
به نظر بودون،نابرابری موفقیت در ارتباط با طبقهء اجتماعی و وراثت فرهنگی میباشد. البته نه به اندازهای که بوردیو تأکید بر این مسأله دارد.به نظر او:
۱-وراثت فرهنگی بیتأثیر نیست،یعنی اینکه اکثر اوقات وراثت فرهنگی به فرد اجازه میدهد که نقش و پایگاه او در جامعه مشخص بشود.و به این ترتیب خاستگاه و انگیزههای او در ارتباط با پایگاه وی در جامعه میباشد.
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۵ (صفحه ۶۳)
۲-تصمیمات اتخاذشده در مورد وضعیت تحصیلی،توسط افراد،در ارتباط با موقعیت اجتماعی آنها میباشد.یعنی اگر فردی در موقعیتی قرار گرفت که همطراز فرهنگ او نبود و بسته به موقعیت امکانات دسترسی به اطلاعات بیشتری داشت،در این حالت، تصمیمات او یقینا در ارتباط با اطلاعات و موقعیت وی میباشد.
در این دیدگاه،شکست تحصیلی،از طرفی به وراثت فرهنگی و از طرف دیگر،به یک برآورد بد،استراتژی بد در مورد ادامه و یا قطع تحصیل وابسته است.این برداشت بد در ارتباط با موقعیت اجتماعی فرد میباشد.به نظر بودون،موقعیت اجتماعی،اهمیّت بیشتری نسبت به طبقهء اجتماعی و وضعیت مادی-فرهنگی فرد دارد.چون اگر فردی از طبقهء محروم مادی-فرهنگی در موقعیتی قرار بگیرد که بتواند اطلاعات کافی و خوب نسبت به تحصیل و ادامهء آن بدست بیاورد.از طرفی به حکم و به لطف این اطلاعات،ارزشیابی صحیح و درستی و یا بهتر از آنچه که وراثت فرهنگی به او داده،نسبت به عواقب و نتایج تحصیل پیدا میکند.از طرف دیگر این اطلاعات کافی میتواند در تصمیمگیری او مفید واقع شود و در نتیجه مسیر زندگی خود و خانوادهاش را تغییر بدهد.این امر تحرک اجتماعی را به همراه میآورد.
بودون معتقد است که مدارس مختلفی با کیفیات و در نتیجه نتایج مختلف وجود دارد و انتخاب یک مدرسهء خوب توسط یک فرد از طبقهء پائین ولی در موقعیتی بهترنسبت به طبقه مربوط به او تحرک اجتماعی را ببار میآورد.پس در این دیدگاه،مدرسه به این ترتیب عامل شکست محسوب میشود که باتوجه به عرضهء مدارس مختلف(موفق و ناموفق)،انتخاب فرد،نتایج یکسانی را به بار نمیآورد.به این ترتیب،شکست تحصیلی، اوّل به وراثت فرهنگی و دوّم به شناخت و ارزشیابی درست برای ادامهء و یا قطع تحصیل بستگی دارد که این عامل در ارتباط با موقعیت اجتماعی مشخص میشود.
بنا به آنچه گذشت میتوان نتیجه گرفت که:
۱-باتوجه به استدلال علت و معلولی که گذشت،به نظر میرسد که در مورد شکست تحصیلی،علت همیشه مقدم بر معلول و نسبت به آن خارجی میباشد.پس خود دانشآموز بهعنوان عامل شناخته نمیشود.
۲-شکست و یا پیروزی لحظهای نیستند و به یکباره ظاهر نمیشوند.بلکه شکست و یا پیروزی،مجموعهء شکستها و پیروزیهای کوچک میباشد.به گفتهء خانم سیروتا،شکست
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۵ (صفحه ۶۴)
و یا پیروزی را میتوان در کارهای روزمره جستجو کرد.(۱۶)
۳-باتوجه به اینکه دانشآموز بیشترین و بهترین ساعات روزانه را در مدرسه میگذراند و از طرفی معیار اصلی برای تشخیص شکست تحصیلی،دانستنیهای عنوانشده در مدرسه میباشد،پس بعد مدرسه میتواند عامل اصلی شکستهای تحصیلی شناخته شود و عامل طبقهء اجتماعی بهعنوان تقویتکننده محسوب میشود.
نتیجه دیگری که از این بحث حاصل میشود آن است که در کل،این دانشآموز تنها نیست که شکست خورده است.البته شکست اولی و ظاهری متوجه دانشآموز است ولی عناصر دیگر تشکیلدهندهء سیستم آموزشی کودک،نیز در این بازی شکست خوردهاند.به گفتهء شانت( Shunts,R )(26)،در این ارتباط،دانشآموز،معلم،مدرسه،پدر و مادر و اجتماع شکست خوردهاند.بهطور کلی میتوان گفت:
۱-دانشآموز شکست خورده است.باتوجه به اینکه مدرسه،خانواده و اجتماع سعی کردهاند امکاناتی را در اختیار او بگذارند تا دانشآموز باتوجه به ظرفیت کار و عملکردش،از این امکانات برای آیندهء بهتر در زمان تعیین شده،به سطح تعیین شده برسد. نرسیدن به این سطح و استفاده نکردن از آن امکانات،شکستی برای دانشآموز محسوب میشود.
۲-معلمان شکست خوردهاند،زمانیکه معلومات و دانستنیهای عنوان شده توسط معلم، نتواند در راهی و هدفی که او از قبل تعیین کرده است برسد.یعنی نتوانسته دانشآموزان را به سطحی که انتظار هست برساند و یا نتواند شرایطی را فراهم کند که دانشآموز به سطح معین برسد.در هرحال معلم نیز شکست خورده است.
۳-پدر و مادرها،شکست خوردهاند.موقعی که نتوانند محیطی و شرایطی را برای فرزندانشان فراهم کنند.موقعی که،هیچگونه تشویقی از طرف آنها صورت نگیرد.موقعی که،با مدرسه هیچگونه تماس و همکاری نداشته باشند و چه بسا اهداف مدرسه را نشناخته و یا با فرض شناخت،اهداف مدرسه را به زیر سؤال ببرند و سرانجام با این اوصاف، فرزندانشان نتوانند از موقعیت تحصیلی خوبی برخوردار باشند،پدر و مادرها نیز شکست خوردهاند.
۴-مدرسه نیز شکست خورده است.زمانی که نتواند تطابقی بین حاصل مدرسه و آنچه که جامعهطلب میکند بدهد.زمانی که به فرهنگ دانشآموزان از طبقات مختلف نتواند
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۵ (صفحه ۶۵)
توجه بکند.زمانی که نتواند مطالبی را عنوان کند که تطابق با ظرفیت دانشآموزان داشته باشد و سرانجام،دانشآموزان نتوانند از مدرسه آنطور که انتظار مدرسه است استفاده کنند،بهرجهت مدرسه نیز شکست خورده است.
۵-اجتماع نیز شکست خورده است.وقتی که نتواند خواستهها و نیازهایش را به مدرسه پیشنهاد و ابلاغ کند.وقتی که نتواند امکانات کافی در اختیار مدرسه برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده،بگذارد.وقتی که نتواند از فارغ التحصیلان در تمامی مقاطع در جامعه استفاده کند.وقتی که تضادی بین فرهنگ حاکم بر جامعه و فرهنگ و خواستهها و آرزوهای حاکم بر مدرسه وجود داشته باشد.جامعه نیز شکست خورده است.
ولی همانطوری که گفته شد،شکست دانشآموزان،این بازیگران اصلی سیستم آموزش و پرورش،و این آیندهسازان،خیلی بیشتر موردنظر جامعهشناسان میباشد.چون بازندگان اصلی این بازی آنها هستند.
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۵ (صفحه ۶۶)
منابع فارسی و خارجی
(۱)-مرتضی امین فر-“افت تحصیلی یا اتلاف در آموزش و پرورش”-فصلنامهء تعلیم و تربیت مسلسل ۷ و ۸- پائیز و زمستان ۱۳۶۵،صفحه ۷ تا ۲۵.
مرتضی امینفر-“علل و عوامل افت تحصیلی و چگونگی کاهش آن”-فصلنامهء تعلیم و تربیت،شمارهء مسلسل ۷ و ۸- پائیز و زمستان ۱۳۶۵،صفحه ۷ تا ۲۵.
مرتضی امینفر-“علل و عوامل افت تحصیلی و چگونگی کاهش آن”-فصلنامهء تعلیم و تربیت،شمارهء مسلسل ۱۳ و ۱۴-بهار و تابستان ۱۳۶۷-صفحه ۹ تا ۳۹.
(۲)- Isambert-jamati viviane-“classes sociales et echec scolaire”.In:L’ecole et la Nation- . n 203-Nov 1971 P 19-27
(۳)- Plaisance Eric “L’echec scolaire:echec de leroller or L’echec de L’ecole?”In:Raison . Present n 23-1972-P 21-41.K4
(۴)-. Isambert-jamati:vivianc.”Les handicaps Socio-culturels et leurs remedes pedagogiques” . ???professionnelle.2?annee,1973-n 4-P 303-318
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۵ (صفحه ۶۷)
(۵)-ریمون کبری-لوک وان کامپنهود-“روش تحقیق در علوم اجتماعی”ترجمه دکتر عبد الحسین نیک گهر-فرهنگ معاصر.۱۳۷۰.
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۳۵ (صفحه ۶۸)