علیرضا کربلایی مدیر گروه رشته زبان انگلیسی در دانشگاه فرهنگیان که سابقه تدریس زبان انگلیسی در همه سطوح از مدرسه تا دانشگاه و آموزشگاه را دارد، در گفتگو با مهر درباره این سوال که چرا آموزش زبان انگلیسی در مدارس به فراگیری منتهی نمی شود، گفت: ما در انگلیسی ۴مهارت داریم. مهارت های شنیداری، گفتاری، نوشتن و خواندن است. سیستمی که ما در حال حاضر پیاده می کنیم پایه و اساسش بر این بوده که هدف از یادگیری زبان انگلیسی، خواندن و نوشتن باشد که این یک روش سنتی است. برای همین سال ها تمرکز ما روی ترجمه و گرامر بوده است. چند سالی است که این سیستم بنابر تغییر دارد اما سیستم معلمان ما همان معلمان روش سنتی هستند. پس تا زمانی که دبیران ما در مدارس تفکراتشان سنتی است نمی توانند راحت با روش ارتباطی در آموزش زبان که روش نوینی است کنار بیایند و نمی توانیم تغییری ایجاد کنیم.
مشکل اصلی زیرساخت های تغییر روش آموزشی است که مهیا نیست. اولین زیر ساخت هم معلم است. ما بهترین کتاب و متد را هم بیاوریم وقتی دبیر نمی تواند یا نمی خواهد روشش را تغییر دهد، چه توقعی از خروجی داریم؟ همین روش ما می رود در کشورهای دیگر آموزش داده می شود و بهترین جواب را می گیرد اما در کشورمان بدترین خروجی را دارد
این استاد دانشگاه ادامه داد: موضوع دیگر این است که کسانی کتاب های جدید را نوشتند که تفکرشان همان روش سنتی بوده است. یعنی اعتقادی به آنچه می نوشتند نداشتند. برای همین بخش روش سنتی را هم دخیل کرده اند. شما به راحتی می توانید متوجه شوید که کتاب های درسی ما و روش تدریس ارتباطی که تجویز می کند کاملا فیک است. یعنی یک سری از این روش و یکسری از روش سنتی را ادغام کرده اند و روشی من درآوردی شده است. این می شود که کتاب یک و دو آموزش زبان در متوسطه روش ارتباطی است و در کتاب سوم دوباره می رویم سر وقت روش سنتی و گرامر محور. ماموریت ها در این میان گم است. مشخص نیست ماموریت آموزش مهارت برقراری ارتباط از طریق زبان بین المللی است یا قبول شدن بچهها در کنکور و تست زدن.
وی بیان کرد: شما در خود کنکور هم این امکان را ندارید روش ارتباطی را به صورت تستی بگنجانی چرا چون باید در محل آزمون صد بلندگو بگذارید و بچه ها گوش کنند و بعد پاسخ تست را بدهند. می بینید چقدر همه چیز به هم مربوط است.
کربلایی اظهار کرد: ما کتاب مکالمه و روش ارتباطی که پایه و اساسش شنیداری و گفتاری را گنجاندیم یعنی گفتیم همانطور که یک بچه زبان مادری را یاد می گیرد به سمت آموزش زبان برویم. اما شما در چند دبیرستان می توانید ضبط صوت مجهز پیدا کنید؟ بعد چند دبیر زبان می توانید پیدا کنید که خودشان بتوانند به قدر کافی خوب حرف بزنند؟ مشکل اساسی ما این است که نیامدیم یک دوره ای برای معلمان بگذاریم، زیرساخت ها را مهیا نکردیم و وقتی معلمی نتواند دو دقیقه درباره خودش به زبان انگلیسی حرف بزند، چه توقعی از بچه ها دارید؟
اولویت نمره بر یادگیری
وی در پاسخ به این پرسش که چگونه همان معلم می تواند گرامر را خوب درس بدهد، بیان کرد: گرامر شیرین ترین بخش زبان برای کسی است که چیزی از زبان نمی داند. گرامر با مرور یاد گرفته می شود. فارغ التحصیلان دانشگاهی قبلا لیسانس زبان انگلیسی می گرفتند ولی نمی توانستند حرف بزنند. الان البته فضا عوض شده و دانشجوهای همین دانشگاه فرهنگیان مثل بلبل دارند حرف می زنند. در مجموع ، در مدارس زیرساخت نیست و در کنکور هم که به درصد زبان نیاز است پس در حوزه آموزشی ناگهان یک چرخش ۱۸۰درجه ای هم داریم. در کتاب ها هم که روش ارتباطی ۱۰درصد هم اجرا نمی شود. مثلا به بچه ها سر کلاس یک جمله انگلیسی می گویند و بعد ترجمه فارسی اش را می گویند .
مدیر گروه رشته زبان انگلیسی در دانشگاه فرهنگیان در پاسخ به این پرسش که شما در این دانشگاه چگونه معلمی تربیت می کنید، بیان کرد: من سر کلاس ها به دانشجوها می گویم بروید با همین روش ارتباطی که اینجا آموزش دیدید در مدارس، سیستم را عوض کنید ولی موضوع این است که همین دانشجوی مستعد و به روز را سیستم سنتی در مدرسه می بلعد. مدیران مدارس توجیه نیستند و اولین سوالشان از معلم این است که قول می دهید همه در امتحانات نهایی از انگلیسی نمره ۲۰بگیرند؟ از آن طرف معلم با سابقه و دوستدار روش سنتی می گوید آمده ای کار ما را خراب کنی؟ پس معلم جوان هم می رود سراغ همان راه اول و همین می شود که دانش آموز همان معلم در یک موسسه یا آموزشگاه خصوصی خروجی اش خوب است اما در مدرسه خروجی اش صفر است.
زمان کم آموزش زبان انگلیسی
کربلایی درباره انتقادهای نمایندگان مجلس به همین وضعیت آموزش زبان در مدارس و اینکه آموزش زبان بهتر است به موسسات خصوصی سپرده شود، بیان کرد: فقط نباید انتقاد کرد. باید واقعیت ها را دید و بعد به قیاس پرداخت. شما ببینید در مدرسه یک دانش آموز در طول سال چند جلسه زبان انگلیسی دارد؟ هفته ای یک ساعت در ۶ماه آموزشی که تعطیلات هم داریم. تازه آن یکساعت هم مفیدش ۴۵دقیقه است. جمع این ساعات برای یکسال تحصیلی می شود ۲۴ساعت یعنی اندازه نیم ترم آموزشگاهی. اما آن کسی را که می بینید زبانش کمی بهتر است ۲۰ترم کلاس رفته است.
اگر هدف و دغدغه واقعا یادگیری زبان است باید ساعت های آموزشی افزایش پیدا کند. معلم ها باید آموزش ببینند و نه آموزش غیر حضوری. باید روش در مدرسه و موسسه یکسان سازی شود. الان سطح زبانی دبیران و روش ها در هر منطقه و مدرسه یک جور است و حتی در موسسات همینطور است. در حالیکه شاید کتاب یکی باشد.
وی با انتقاد از اینکه عده ای می گویند لزوما خروجی موسسات خصوصی مطلوب است نیز بیان کرد: آموزش و پرورش به موسسات مجوز می دهد ولی بر آنها نظارت نمی کند و برای همین اصلا سطح این موسسات هم یکی نیست وبه جز موسسات طراز اول، عملا خروجی اینها با اینهمه پولی که می گیرند مثل مدارس است. من دانش آموز دیده ام ۲۰ترم کلاس رفته ولی نمی تواند خودش را معرفی کند. اگر به مرکزی مجوز می دهید باید نظارت کنید. اما نظارت ما شده همان ۵درصد پولی که می گیریم.
در موسسه هم مدیر به مدرسش می گوید بچه را با نمره عالی قبول کن تا ترم بعد بیاید ثبت نام کند! پرداختی معلم ها هم در آموزشگاه خوب نیست و معلمان خوب جذب نمی شوند و می روند خصوصی درس می دهند.
این استاد دانشگاه در پاسخ به این پرسش که ظاهرا ما یک زمینه ای برای نیاموختن زبان انگلیسی داریم و یک سری زیرساخت ها در جامعه هم برای این یادگیری مهیا نیست، گفت: الان کسانی زبان را خوب یاد میگیرند که مثلا قصدشان رفتن از کشور باشد یا یک انگیزه درونی قوی داشته باشند.
در روان شناسی میگویند بهترین زمان یادگیری زبان تا ۱۲سالگی است که بچه با ناخوداگاهش زبان را فرا می گیرد و بعد از آن یاد نمی گیرد. البته خیلی ها هم این را رد کرده اند. شخصا معتقد هستم انگیزه درونی مهم است. البته زمان یادگیری هم مهم است. من ۴سال هند زندگی کردم و اصلا بچه های آنجا باهوش تر از ما نیستند ولی بچه ها از ۴سالگی زبان انگلیسی یاد می گیرند. نه مثل کشور ما که هدف کنکور است. البته اینکه ما در جامعه افرادمان نیازی به صحبت به زبان انگلیسی نمی بینند و کلاس هم بروند در زندگی روزمره با آن برخوردی ندارند هم در این عدم فراگیری مهم است.
کربلایی در پاسخ به پرسش دیگری درباره اینکه به نظر شما چرا اقبال نسبت به فراگیری دیگر زبان ها در جامعه زیاد نیست، گفت: خیلی مشخص است چون زبان انگلیسی زبان بین المللی است. شما هر جا بروی می توانی انگلیسی صحبت کنی و بقیه بفهمند اما اگر زبان اسپانیایی صحبت کنید همه می فهمند؟ سرچ گوگل بیشتر انگلیسی است. اگر سایتی در کشور خودمان راه بیاندازید زبان دوم را انگلیسی انتخاب می کنید؟ پس اصلا بحث انحصار مطرح نیست. این انتخاب بر اساس نیاز شکل می گیرد. عموم مقالات به زبان انگلیسی است، با هر هدفی سراغ یادگیری زبان برویم انتخاب اولمان می شود انگلیسی.
معلمان تکلیف خود را نمی دانند
سخنان مدیر گروه آموزش زبان انگلیسی دانشگاه فرهنگیان که متولی تربیت دبیر زبان انگلیسی برای مدارس است، نکاتی قابل تامل دارد که یکی از آنها به چرخش روش آموزش زبان در مدارس از روش ارتباطی به روش گرامر محور و همچنین عدم تسلط معلمان به مکالمه به زبان انگلیسی اشاره دارد.
موضوع اول را معلمان زبان انگیسی هم تایید می کنند. مسعود عسگری که ۱۴سال است در مقطع متوسطه اول و دوم تدریس می کند در این باره به مهر گفت: واقعیت است است که روش سابق که گرامر محور بود واقعا بعد از سال ها هزینه معلم و کلاس برای آموزش و پرورش خروجی مطلوبی از نظر مهارت مکالمه زبان انگلیسی از بچه ها دریافت نمی شد اما الان بر اساس سند تحول بنیادین شیوه جدید طراحی شده است اما ناقص برگزار می شود. تدریس بر مبنای مکالمه شده است ولی مشکلات عدیده ای برای اجرایش وجود دارد از جمله ساعت کم کلاس زبان. از جمله اینکه این روش نیاز به امکانات آموزشی با کیفیت دارد. هر کلاس باید پروژکتور و سیستم صوتی با کیفیت داشته باشد.
دانش آموز باید مدام بشنوند و تکرار کنند. بعد ما به این موارد که ناقص اجرا می شود یا اصلا امکان اجرا ندارد باز روش خواندن و نوشتن و گرامر را هم اضافه می کنیم .
وی ادامه داد: ما وقتی گندم می کاریم نمی توانیم جو درو کنیم. سال اول سی دی کتاب ها بسیار بی کیفیت است. هیچ وضوح شنیداری ندارد و ما باید کلمه به کلمه دوباره بخوانیم. بعد دوباره در همین سال ما ۱۲نمره کتبی از بچه ها امتحان می گیریم. در حالیکه طبق شیوه نامه نباید نوشتاری چیزی داشته باشیم. اینها تناقض است.
این معلم با سابقه ادامه داد: خیلی از بچه ها به پایه هفتم که می رسند در بیرون از مدرسه کلاس رفته اند ولی در مجموع ما بسیار دیر آموزش زبان را آغاز می کنیم. البته همین که در کلاس دو نوع دانش آموز داریم چالش جدی معلمان است. برخی در حد یادگیری الفبای انگلیسی هستند و برخی در حد ۵ترم کلاس رفتن. اگر گروه اول را بچسبیم معلمان بی سواد خطاب می شویم و اگر گروه دوم را بچسبیم عملا عدالت را زیر سوال برده ایم.
عسگری ادامه داد: در کلاس هشتم هم روال همین است. وارد کلاس نهم که می شویم ناگهان با حجم مطالب گرامری رو به رو می شویم و دوباره به سیستم قبلی باز می گردیم که ابتدایی ترین سیستم در دنیاست. از آن سو تعداد دانش آموزان زیاد است و زمان کم در حالیکه در آموزشگاه بچه سه روز در هفته سر کلاس می رود.
وی کنکور را دیگر مشکل بیان کرد و گفت: یک سالی تحلیلی ارائه شد و اعلام کردند از حدود یک میلیون شرکت کننده در کنکور ۶۰۰هزار نفر زبان را صفر زده بودند. این برای سیستم آموزشی که حتی هدفش را کنکور گذاشته فاجعه است. یعنی همان خروجی را هم نمی گیرد.
این معلم درباره اینکه به نظر شما چه ایرادی به حذف آموزش زبان از مدارس و سپردنش به مراکز خصوصی هست، گفت: این ظلم بزرگی به بچه های مناطق دور افتاده و محروم است. ببینید سیستم غلط است اما الان می شود سیستم را درست کرد اما وقتی ما صورت مساله را پاک کنیم دیگر دنبال اصلاح نمی رویم. در کشورهای اطراف ما مثل افغانستان و عراق از چهارم ابتدایی زبان انگلیسی تدریس می شود. آن هم بدون استرس امتحان و کنکور. ما هر چه به بچه ها یاد می دهیم سریع می خواهیم یک خروجی نمره از آنها بگیریم.