آموزش مجازیتاریخ آموزش و پرورشتکنولوژی آموزشی ودرسی-فن آوری اطلاعات

از رشدیه تا آموزش آنلاین امروز ‏

به انگیزه رونق آموزش راه دور مدارس
کووید ۲۰۱۹ که اینک به ۲۰۲۰ رسیده، افزون بر تندرستی دهک‌هایی از مردم، کسب و کار مردم و هم مدرسه‌ها و دانشگاه‌ها را به تعطیلی کشانده است.

دانشگاه‌ها و مدرسه‌ها با ایجاد پاندمی در کشور، از نیمه اسفند ۹۸ درب کلاس‌های ‌آموزشی خود را به روی دانش‌آموزان و دانشجویان بسته‌اند؛ اما با توجه به اهمیت آموختن و نیم‌کاره‌ماندن ترم‌زمستانی، دانشگاه‌ها و مدرسه‌ها آموزش‌های مجازی را در برنامه کار خود گنجانده‌‌اند که با کشسانی پاندمی تا بهار ۹۹، آموزش‌ها به شکل آنلاین ادامه یافته است.

اما آموزش‌های الکترونیکی اینترنتی، شکاف‌ها و مغاک‌های زیادی را میان شمال و جنوب پدیدار ساخته است؛ در کنار این‌ها دوچیز دیگر را نیز نمایانده، یک: وابستگی سامانه آموزشی ما از دبستان تا دانشگاه به کلاس‌های فیزیکی و حضوری بسیار زیاد است، بنابراین پوشش آموزش آنلاین چندان نمی‌تواند گسترده باشد؛ دوم این که دانش‌‌‌آموزان و دانشجویان شمال و جنوب، نه آموزش‌های پایه‌شان به لحاظ آشنایی با اینترنت یکسان است و نه به گجت‌ها و پلتفرم‌های ارتباطی به یکسان دسترسی دارند؛ به دیگر سخن، نابرخورداری‌ها در هر دو زمینه، ورای پنداشت‌ها و انگاشت‌های ما بوده است. یک نمونه: گاه دانش‌آموز از آموزگارش می‌خواهد ویدیو آموزشی نفرستد چون شارژ اینترنت ندارد. ‏

ولی چه می‌توان کرد که موسم پاندومی کووید ۱۹ است و امکان بازگشایی مراکز آموزشی نیست و برای تعطیل‌نشدن برنامه‌های آموزشی، مگر برنامه‌ریزی‎ ‎در بستر ‏IT‏ برای آموزش به دانش‌آموزان و دانشجویان راه دیگری وجود ندارد. از هر سو که به این پدیده نو، دست‌کم در ایران نگاه می‌شود، چالش‌ها سرباز می‌کند؛ به سخن دیگر راه چندان تیغ کشیده و هموار نیست و سنگلاخ زیاد است.

زیرساخت‌ها در این زمینه یا به کل وجود ندارد یا اگر وجود دارد سست است و اگر هیچ‌یک از این دو ایراد در میان نباشد هزینه‌مالی‌اش برای برخی‌ها گران تمام می‌شود. همچنین برخی از دانش‌آموزان و دانشجویان خوکرده به کلاس‌های حضوری، افزون بر نداشتن کتاب و منابع درسی، چالش دیگرشان این است که در جهان رویا ـ مجازی ـ تمرکزکافی ندارند یعنی به لحاظ ذهنی و جسمی بیرون از کلاس‌اند.

برخی اسکایپSkype‏ را پیشنهاد می‌دهند که دارای ویدیوکنفرانس، پست صوتی، تماس تلفنی و ویدیویی در محیط اینترنت و رایانه خانگی است؛ اما آیا همه از پس هزینه بالای این نرم‌افزار بر می‌آیند یا تحمل نارسایی‌هایش را دارند؟‎ ‎حتی کارکردن با «ادوبی کانکت» نیز تهی از چالش نیست.

فراز و نشیب‌های سامانه آموزش

مانند امروز در گذشته نیز کارهای آموزشی کشور در همه دوران‌ها دچار چالش بوده است. هنگام گذر از سپهر آموزش در ایران پی می‌بریم این چالش‌ها گاهی درون‌زاد و گاه از بیرون به سامانه آموزش بار می‌شده ‌است.

زمانی که دارالفنون پا می‌گرفت ایرانیان در درک مفاهیم مدرن و حتی ابتدایی دانش، از سوی فرمانروایان بسیار واپس نگه داشته شده بودند؛ به گونه‌ای که در زمان تاسیس دانشگاه تهران نیز ایرانیان پنداشتی از دانش و دانشگاه به معنای مدرن نداشتند‎.‎

تاریخچه آموزش مدرن، آغاز دانش‌گرایی در ایران را ساخت دارالفنون در سال ۱۲۳۰ شمسی می‌داند. رخداد مهم دیگر ساخت مدرسه علوم سیاسی در دوران قاجار بود که ره‌بانی از زبان فارسی و دامن‌زدن به پرسمان ـ مسائل ـ روز را به دوش داشت. ایده این مدرسه به دوران ناصری باز می‌گردد اما ساخت آن در دوران مظفری رخ داده است. مدرسه علوم سیاسی از آغاز، کار خود را با برگزاری آزمون از میان دانش‌آموزان آغاز کرد و از بالاترین استانداردهای مدرن در پذیرش دانشجو بهره برد. آموزش فرهنگی به دانشجویان، ره‌بانی از زبان فارسی، هویت‌بخشی، مدیریت، پرداختن به دانش روز و اندیشه‌ورزی از مهم‌ترین هدف‌های این مدرسه بود که همه به مشکل بر می‌خورد چون بسیار کسان بودند که خواهان آگاهی از سیاست دنیا، دانش سیاسی و اندیشمندپروری نبوده‌اند.

دانشجویان مدرسه علوم سیاسی در پایان دوران دانش‌آموختگی خود دیپلم علوم سیاسی دریافت می‌کردند.‏‎ ‎پس از آن، مدرسه حقوق ساخته شد و با مدرسه‌های علوم سیاسی و تجارت یکی شد. با توجه به این که آموزش علوم انسانی بازده اقتصادی فوری ندارد، دانشگاه‌ها در این صدسال از سد‌ها و دیوارها گذر کردند و کسانی که منافع شخصی خود را در خطر می‌دیدند راه چاره را در مخالفت با دانشگاه و مدرسه می‌دیدند و تا می‌توانستند سنگ‌اندازی می‌کردند. ‏

یک نمونه دیگر مدرس‌های دختران است در سال‌های ۱۲۸۰ تا ۱۳۱۷ ـ در آن دهه‌ها ساختار جامعه با ساخت مدرسه‌های دخترانه همخوانی نداشت و در پهنه‌های دینی و مذهبی کشور نیز مخالفت‌های زیادی مشاهده می‌شد. در آن گیر ـ و ـ دار اما اراده‌های بزرگی مانند مهرتاج رخشان وجود داشت که از نکوهش ونفرین نمی‌هراسید و بر آن بود در ساختار اجتماع دگردیسی به وجود آورد. ساخت مدرسه و دانشگاه دخترانه و دادن مدرک عالی به دختران و بهره‌مندکردن‌شان از مزایای قانونی از شمار هدف‌های وی بود که سرانجام به راه‌یابی ۲۵۰ زن به مدرسه منجر شد.‏

رویارویی مکتب و مدرسه‌های نوین

مدرسه‌های مدرن از آغاز تاریخ پاگرفتن خود تا حکومت پهلوی با سختی‌های زیاد گام بر می‌داشتند چون در برابر مکتب‌خانه‌ها قرار گرفته بودند. روش مکتب‌خانه‌ها بسیار پیچیده بود اما با روش مدرسه‌های نو، دانش‌آموزان در سه ماه سواد می‌آموختند که با مخالفت‌های زیادی رو به رو می‌شد.

‏ زهرا جعفری ـ کارشناس ارشد ارتباطات: «سوادآموزی در مدرسه‌های مدرن تا زمانی که رشد چشمگیری بیابد گاه مشکلات حل‌نشدنی داشت. برای پیاده‌سازی آموزش درست در سامانه آموزشی باید از گذشته و آن رخ داد، آموخت چرا که آموزش بدون کیفیت، زیان به مراتب بیشتری متوجه جامعه خواهد کرد.»

«دارالفنون در ۱۲۳۰ خورشیدی با توان نوآوری میرزا تقی‌خان امیرکبیر در زمان ناصری برای آموزش دانش نو در تهران پاگرفت. دارالفنون را می‌توان نخستین دانشگاه در تاریخ مدرن ایران دانست. در نوشتارها تا مدت‌ها همه دانشگاه‌های خارجی در ایران را دارالفنون می‌‌نامیدند.»

«امیرکبیر پس از سفر به روسیه، متوجه نیاز جامعه ایران به یک مرکز آموزش دانشگاهی شد؛ از این رو از آغاز نخست‌وزیری خود، برای ایجاد این پایگاه دانش کوشید ولی در زمان وزارت خود شیرینی گشایش آن را نچشید. نخستین گروه از استادان به سرپرستی، دو روز پس از دست‌گیری و به کاشان فرستادن امیرکبیر به تهران رسیدند و پیشواز گرم امیر کبیر را ندیدند.»

«دارالفنون یگانه مدرسه مدرن در گونه خود به شمار می‌رفت و سپس مدرسه رشدیه تبریز و محتشمیه کرمانشاه و دبیرستان شوکتیه بیرجند و مدرسه‌های دشت بیاض نهبندان، سربیشه، خوسف و دبستان دخترانه شوکتی خراسان جنوبی قرار داشتند.»

«روزی در سال ۱۲۳۰ خورشیدی ناصرالدین شاه، میرزا آقاخان نوری ـ نخست‌وزیر و گروهی از دانشمندان و معلمین ایرانی و اروپایی پا به دارالفنون گذاشتند؛ در پی آنان ۳۰ دانشجو وارد شدند که هیچ‌یک نمی‌دانستند جایگاه خود را وام‌دار مردی هستند که اینک در آستانه کشته‌شدن ناجوانمردانه است.»

رشدیه هم آمد

میرزا حسن رشدیه یکی از تأثیرگذارترین انسان‌های تاریخ امروز کشور به شمار می‌رود؛ او توانست ناممکن‌ها را ممکن سازد و با گسترش آموزش نوین، دگردیسی بزرگی در سامانه آموزشی کشور پدید آورد.

«رشدیه» گسترش فرهنگ را سبب بیداری و آگاهی مردم می‌دانست، در گذشته و در روزهایی که مردم نام مدرسه را خوش نداشتند رشدیه از نکوهش و ناسزا و نفرین نهراسید و بذر سواد خواندن و نوشتن نوین را در ایران‌زمین پاشید و با ساخت مدرسه‌‌های امروزی در ایران، مردم را با مهم‌ترین پدیده دوران ـ آموزش مدرن آشنا ساخت؛ این اندیشمند فرهیخته که علم و فن را از بنیادی‌ترین نیازهای مردم بر می‌شمرد از کوشش‌های توان‌فرسا در مسیر دستیابی به این مهم فروگذار نبود‎.

‎رشدیه که در ۱۲۳۱ خورشیدی در گوشه‌ای دور ـ چرنداب تبریز پا به دنیا گذاشت از همان کودکی و آن هم در مکتب‌خانه نشان داد نابغه دوران است؛ او نه تنها در درس‌ها سرآمد دیگران بود بلکه یک انگیزش درونی برای آموزش به دیگران داشت، برای همین از توانایی خود برای بالابردن فهم و درک دیگر بچه‌های همسال خود مایه می‌گذاشت.

او سپس به خواندن روزنامه‌ها و مجله‌های فارسی‌زبان خارج کشور رو کرد و به سختی آن‌ها را به دست می‌آورد و می‌خواند؛ وی در آن‌زمان می‌کوشید به سه روزنامه فارسی حبل‌المتین ـ کلکته هندوستان و اختر و ثریا ـ استامبول عثمانی(ترکیه امروز) که پنهانی وارد ایران می‌شد، دسترسی یابد؛ بعدها روزنامه چهره‌نمای مصر را هم به

خواندنی‌هایش افزود.

بی‌گمان او از اهمیت وجود روزنامه و مجله در جامعه ناآگاه نبود و این که اگر روزنامه‌نباشد ایرانی نمی‌تواند به ضرورت کسب دانش نو پی ببرد. کنجکاوی‌ها می‌انگیخت‌اش از چندوچون(کیفی‌وکمی) سوادآموزی در جهان سر در‌آورد؛ مجله‌ها را می‌کاوید؛ در جستاری در روزنامه ثریا خواند: «اگر در هر هزار اروپایی یک تن بی‌سواد است در ایران در هر هزار تن تنها یک‌نفر باسواد است و این از بدی اصول تعلیم در

کشور است.»‏

هُنایش(تأثیر) این جستار بر اندیشه رشدیه ژرف بود به گونه‌ای که بر آن شد به خارج کشور و به بیروت برود و در دانشسرا‌ها(دارالمعلمین) انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها روش‌های مدرن «تعلیم و تربیت» را بیاموزد. ‏

همان‌گونه که درس مکتب‌خانه‌ای هرگز وجود تشنه‌دانش‌اش را سیراب نمی‌کرد در ۲ سال ماندگاری در بیروت نیز به درس‌دانش‌سرای انگلیسی‌زبان بسنده نکرد و زبان فرانسوی و عربی را نیز آموخت؛ همچنین به تئوری‌ها بسنده نکرد و رهسپار استانبول شد تا مفهوم مدرسه‌های مدرن شهر را از نزدیک دریابد و مدل پارسی آن‌ها را در ایران پیاده کند.

چالش‌ها سر باز می‌‌کند

‎یکی از چالش‌های پیش روی میرزا حسن، زنگ مدرسه‌اش بود. متشرعین بر وی می‌تاختند که زنگ مدرسه‌اش همانا ناقوس کلیسای نصرانی‌هاست و وای بر کسانی که فرزند خود را به مدرسه وی ‌بفرستند که همانا کافرند؛ اما رشدیه رواداری پیشه کرد و برای آرام‌کردن‌شان، تصمیم گرفت دیگر از زنگ مدرسه استفاده نکند و به جای آن یکی از دانش‌‌آموزان به آوای بلند می‌خواند: «هر آن‌کس پی علم و دانایی است بداند که وقت صف‌آرایی است»‏

مجید تدین ـ یکی از پیروانش در شهر اردبیل نیز همین مشکل را داشت؛ برخی از تندروهای مذهبی، تدین و رشدیه را مخالف اسلام و افرادی ضاله می‌خواندند و نسبت به درس جغرافیا حساسیت به خرج می‌دادند. تدین نیز به جاى زنگ مدرسه، یکى از دانش‌آموزان خوش‌آوا را مامور کرد در پایان هر درس یک آیه قران بخواند. اما در مورد درس جغرافیا، تدین یکى از افراد مورد احترام آقا میرزا على‌اکبر را نزد وی فرستاد که بپرسد آیا یک اردبیلی رهسپار کربلا مى‌تواند در مسیر خود اسامى روستاها و شهرهاى میانه راه را بیاموزد یا رودها و کوه‌ها و دره‌‌ها را بشناسد؟ و آقامیرزا علی‌اکبر پاسخ داد: درس«معرفه‌الارض» لازم است.

تدین می‌گوید ما از گفتار ایشان استفاده کردیم و نام جغرافیا را به درس معرفه‌الارض تغییر دادیم تا در تدریس در جغرافیا مشکل دیگری پیش نیاید؛ او می‌افزاید: همچنین مورد کروی بودن زمین و حرکت آن به دور خود و خورشید را نیز از کتاب برداشتیم ولی دست آموزگاران را باز گذاشتیم که به شکل قصه و داستان در ساعت خارج درس، مفاهیم حذف‌شده را به شاگردان منتقل کنند. ‏‎ ‎

به یحیی دولت‌آبادی یکی دیگر از پیروان رشدیه نیز ایراد می‌گرفتند که صدای زنگ مدرسه‌اش شبیه به زنگ کلیسای عیسویان است از این رو حرام و مخالف قوانین شرع است و باید کنار گذاشته شود. دولت آبادی نیز برای خواباندن اعتراض‌ها، به جای زنگ از یک نوع شیپور مانند بوق حمام‌های قدیم استفاده می‌کرد.

آنچه بر رشدیه گذشت

اگر یک انسان آگاه در سرگذشت میرزاحسن رشدیه نبود شاید او توان پایداری خود را از دست می‌داد و جا تهی می‌کرد و برای همیشه به خارج کشور می‌گریخت.

شیخ‌هادی نجم‌آبادی از روحانیون دوران ناصری، ۸ سال پس از سلطنت مظفرالدین شاه نیز زنده بود. او انسانی خاکی و همه دیدارکنندگان خود حتی ناصرالدین شاه را نه در خانه‌ای اشرافی بلکه کنار دیوار خانه کاهگلی‌اش به حضور

می‌پذیرفت.

او به گفته فرزانگان دوران خود مردی فسادناپذیر بود برای همین از سوی برخی از همتایان خود به بابی‌گری(اتهام روز دوران ناصری) متهم شده بود. رشدیه بخشی از پیروزی‌های خود را در برپایی مدرسه‌های مدرن وام‌دار همین انسان است.

امین‌الدوله، نخست‌وزیر اصلاح‌طلب دوران قاجار که از پشتیبانان رشدیه بود از او درخواست کرد برای راه‌اندازی مدرسه نو در تهران ـ همانند مدرسه‌اش در تبریز گام بردارد. شیخ ‌هادی نجم‌آبادی نیز به پیشواز چنین گامی رفت و خود را در برابر مکتب‌داران سنتی دید که نه دردشان مذهب، بلکه مذهب بهانه مخالفت‌شان بود. ‏

پس از آن که امین‌السلطان ـ رقیب امین‌الدوله به نخست‌وزیری رسید از آن‌جایی که مدرسه رشدیه را پایگاهی برای هواداران امین‌الدوله می‌پنداشت، او را در تنگنای مالی قرار داد و جلوی کمک‌های دولتی به مدرسه را گرفت؛ به گونه‌ای که رشدیه از پس تعهدات مالی خود بر نیامد و بدهکار شد؛ اما شیخ‌هادی نجم‌آبادی به یاری رشدیه شتافت، به مدرسه کمک مالی کرد و بدهی‌های رشیده را نیز پرداخت و سرپرستی گروهی از دانش‌آموزان را نیز به لحاظ مالی به دوش گرفت‎.‎‏ بلاگردانی‌های شیخ‌هادی از سویی سبب شد مخالفت‌ها بخوابد و از دیگرسو سبب انگیختن دهک میانه ـ متوسط شد که فرزندان خود را به مدرسه رشدیه بفرستند و این موجب توانایی مالی مدرسه شد.

شیخ‌هادی نجم‌آبادی برای ایجاد انگیزه دست‌اندرکاران مدرسه رشدیه هر از گاهی هم‌ناهار گروهی از دانش‌آموزان می‌شد و گاه جوایزی برای مستعدها در نظر می‌گرفت.‏

اما سرانجام به سبب این که در آستانه جنبش مشروطه، خواسته یا ناخواسته مدرسه رشدیه یکی از کانون‌های کنش سیاسی در راستای رویارویی با امین‌السلطان شده بود، شخص میرزا حسن رشدیه از سوی ماموران دولتی مورد آزار قرار گرفت و چون دستگیری خود را نزدیک دید به خانه شیخ‌هادی نجم آبادی پناهنده شد؛ اما ماموران دست‌بردار نبودند و شیخ‌هادی چاره کار را در این دید که با هزینه خود رشدیه را روانه سفر حج کند؛ این تدبیر سبب شد رشدیه از زندان برید ولی مدرسه رشدیه بی‌سرپرست مانده بود؛ از این رو نجم‌آبادی آستین بالا زد و مدیریت مدرسه را هم به دوش گرفت. پس از گذشت چندزمانی، امین‌السلطان نخست‌وزیری را به عین‌الدوله سپرد ولی او بهتر از دیگر دولتیان نبود؛ از دیگرسو رشدیه بدآورد و شیخ‌ هادی نجم‌آبادی ـ پشتیبان بزرگ خود را نیز از دست داد؛ سومین آسیب کاری به رشدیه، مرگ دولتمردی به نام امین‌الدوله اصلاح‌گر بود که سبب شد رشدیه به کلی بی یار و یاور شود و آوارگی از شهری به شهر دیگر را تجربه کند.

دکتر ابراهیم‌جعفری ـ علی‌درویشی ‏
کانال مقاله ها 🌺 @eduarticle

Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

دکمه بازگشت به بالا