مطالبی را که مطالعه می فرمایید یادداشتهای من ازمطالعه کتاب می باشد. به عبارت دیگرمطالب به صورت فیش برداری است.لذا از اینکه مطالب به صورت پراکنده وغیر منسجم می باشد عذرخواهی می نمایم
خلاصه کتاب نامور نامه – درباره فردوسی و شاهنامه – دکتر عبدالحسین زرین کوب – تهران – سخن ۱۳۸۳
حکیم توس با تکیه بر روایات و مآخذ قدیم و تصرف جادوکارانه یی که در تقریر آنها به کار برده است یکی از عالی ترین و مؤثرترین تاریخهای حماسی جهان را به وجود آورده است .تأمل در شاهنامه اگر با تعمق در پیام واقعی شاهنامه همراه باشد ما را به افقهای اخلاقی انسانیت … به قلمرو قهرمانهایی که شایسته انسان کامل است سوق می دهد . عالی ترین تجسم خردمندی در شاهنامه بزرگمهر است .
(مقدمه نوشته همسر نویسنده خانم قمر آریان)
می توان گفت شعر حماسی از یونان باستان به وسیله شاعران خنیاگری که آئیدس نام داشتند شروع شده است – مانند داستانهای ایلیاد و ادیسه که اشعار آنها مجموعه ترانه های باستانی بوده که در حدود هشتصد سال پیش از میلاد عده ای اهل ذوق گرد آورده اند .
هرچند منشأ حماسه های فردوسی را نمی توان کاملأ مشخص کرد ولی می توان همانند افسانه های یونانی که منشأ امتزاج خیالی سراینده ها بوده در نظر گرفت .
ایلیاد که آن را کتاب آسمانی شعر دانسته اند در عظمت و کمال با شاهنامه مقایسه نتوان کرد .
چون ایلیاد نبرد خدا و خولیان است و لی شاهنامه مملوء از نقوش و آثار این جهان است .
———————————————-
کیومرث : مظهر روح خشن و ساده انسانی است . ص ۱۷
سخن گوی دهقان چه گوید نخست
که نامی بزرگی به گیتی که جست
که بود آنکه دیهیم بر سر نهاد
ندارد کس آن روزگاران به یاد
مگر کز پدر یاد دارد پسر
بگوید ترا یک به یک در به در
که نام بزرگی که آورد پیش
کرا بود از آن برتران پایه بیش
پژوهندهٔ نامهٔ باستان
که از پهلوانان زند داستان
چنین گفت کآیین تخت و کلاه
کیومرث آورد و او بود شاه
چو آمد به برج حمل آفتاب
جهان گشت با فر و آیین و آب
بتابید ازآن سان ز برج بره
که گیتی جوان گشت ازآن یکسره
کیومرث شد بر جهان کدخدای
نخستین به کوه اندرون ساخت جای
سر بخت و تختش برآمد به کوه
پلنگینه پوشید خود با گروه
ازو اندر آمد همی پرورش
که پوشیدنی نو بد و نو خورش
به گیتی درون سال سی شاه بود
به خوبی چو خورشید بر گاه بود
هوشنگ : سعی و مجاهدت آدمی بر غلبه بر عناصر و موالید قاهر طبیعت و به کشف آتش و اختراع لباس دست می یابد ص ۱۷
چو بشناخت آهنگری پیشه کرد
از آهنگری اره و تیشه کرد
چو این کرده شد چارهٔ آب ساخت
ز دریایها رودها را بتاخت
به جوی و به رود آبها راه کرد
به فرخندگی رنج کوتاه کرد
چراگاه مردم بدان برفزود
پراگند پس تخم و کشت و درود
برنجید پس هر کسی نان خویش
بورزید و بشناخت سامان خویش
بدان ایزدی جاه و فر کیان
ز نخچیر گور و گوزن ژیان
جدا کرد گاو و خر و گوسفند
به ورز آورید آنچه بد سودمند
ز پویندگان هر چه مویش نکوست
بکشت و به سرشان برآهیخت پوست
چو روباه و قاقم چو سنجاب نرم
چهارم سمورست کش موی گرم
برین گونه از چرم پویندگان
بپوشید بالای گویندگان
برنجید و گسترد و خورد و سپرد
برفت و به جز نام نیکی نبرد
بسی رنج برد اندران روزگار
به افسون و اندیشهٔ بیشمار
چو پیش آمدش روزگار بهی
ازو مردری ماند تخت مهی
زمانه ندادش زمانی درنگ
شد آن هوش هوشنگ بافر و سنگ
نپیوست خواهد جهان با تو مهر
نه نیز آشکارا نمایدت چهر
جمشید : شروع تهذیب و تمدن و پیروزی روشنائی بر ظلمت ص۱۷
گرانمایه جمشید فرزند او
کمر بست یکدل پر از پند او
برآمد برآن تخت فرخ پدر
به رسم کیان بر سرش تاج زر
کمر بست با فر شاهنشهی
جهان گشت سرتاسر او را رهی
زمانه بر آسود از داوری
به فرمان او دیو و مرغ و پری
جهان را فزوده بدو آبروی
فروزان شده تخت شاهی بدوی
منم گفت با فرهٔ ایزدی
همم شهریاری همم موبدی
بدان را ز بد دست کوته کنم
روان را سوی روشنی ره کنم
نخست آلت جنگ را دست برد
در نام جستن به گردان سپرد
به فر کیی نرم کرد آهنا
چو خود و زره کرد و چون جو شنا
چو خفتان و تیغ و چو برگستوان
همه کرد پیدا به روشن روان
بدین اندرون سال پنجاه رنج
ببرد و ازین چند بنهاد گنج
دگر پنجه اندیشهٔ جامه کرد
که پوشند هنگام ننگ و نبرد
ز کتان و ابریشم و موی قز
قصب کرد پرمایه دیبا و خز
بیاموختشان رشتن و تافتن
به تار اندرون پود را بافتن
چو شد بافته شستن و دوختن
گرفتند ازو یکسر آموختن
چو این کرده شد ساز دیگر نهاد
زمانه بدو شاد و او نیز شاد
ز هر انجمن پیشهور گرد کرد
بدین اندرون نیز پنجاه خورد
گروهی که کاتوزیان خوانیاش
به رسم پرستندگان دانیاش
جدا کردشان از میان گروه
پرستنده را جایگه کرد کوه
بدان تا پرستش بود کارشان
نوان پیش روشن جهاندارشان
صفی بر دگر دست بنشاندند
همی نام نیساریان خواندند
قصه ضحاک : بی اعتدال ها – پلیدیها و خونخوارگی و از آشوب و انقلاب بر اثر ان ص ۱۷
چو ضحاک شد بر جهان شهریار
برو سالیان انجمن شد هزار
سراسر زمانه بدو گشت باز
برآمد برین روزگار دراز
نهان گشت کردار فرزانگان
پراگنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهان راستی آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز
به نیکی نرفتی سخن جز به راز
دو پاکیزه از خانهٔ جمشید
برون آوریدند لرزان چو بید
که جمشید را هر دو دختر بدند
سر بانوان را چو افسر بدند
ز پوشیدهرویان یکی شهرناز
دگر پاکدامن به نام ارنواز
به ایوان ضحاک بردندشان
بران اژدهافشن سپردندشان
بپروردشان از ره جادویی
بیاموختشان کژی و بدخویی
ندانست جز کژی آموختن
جز از کشتن و غارت و سوختن
شاهنامه سرگذشت تکامل و ترقی نژاد ایرانی می باشد که البته از تعصب قومی و نژادی نیز مایه گرفته
در تشبیهات نیز از آن روح سلحشوری و قهرمانی و ستیز و نبرد و مبارزه دیده می شود .
مژگان به ناوک
ابرو به کمان
سبزه خط به جوشن
گیسوان به کمند
غبغب به گوی
قامت به تیر
حماسه ملی ایران که در شاهنامه فردوسی به اوج می رسد اگر گفته شود دیوان واقعی فرهنگ خالص ایرانی است گزاف نیست چرا که جز آن تمام ادبیات دری شدیدا تحت تأثیر اسلام است در صورتی که این اثر هرچند در جزئیات بعضی نفوذهای اسلامی را هم نشان می دهد روح واقعی آن روح آریایی – هند و اروپایی است .
شاهنامه و تمام حماسه ملی ایران در عین حال پلی است که دنیای باستانی را با دنیای قرون وسطی ، دنیای اسلامی که هنوز در فرهنگ ما ادامه دارد به هم می پیوندد . ص ۲۶
محیط زندگی فردوسی در ایام جوانی محیط پهلوانی – محیط ایران دوستی و محیط علاقه به حفظ و احیای سنت های باستانی محسوب می شد .
در ۲۵ سالگی ازدواج کرد – همسرش باسواد بوده و اهل ذوق. فردوسی شیعی مذهب بود و مثل هم کیشان خود از تجاوز دائم ترکان سنّی بر مرزهای شرق ایران رنج می برد و عمال خلیفه بغداد را در مرزهای غربی آن مثل خود خلیفه به چشم غاصب می نگریست.
این هم که روزهای کودکی بلقاسم و سالهای بلوغ او چگونه گذشت و از اقامت در باژ و طابران تا انتقال به طوس کدام حوادث بر وی می گذشت چنان در اندیشه های ذهن جوینده و آفرینشگر عهد جوانی وی واپس زده که هیچ خاطره ای از آنها باقی نماند .
وقتی که از شاهنامه سخن در می آید باید از سه چیز صرف نظر کرد : (چون به جایی نمی رسیم )
۱- جستجو در باب تاریخ آغاز و انجام شاهنامه است .
۲- مأخذ و یا مآخذ شاهنامه
۳- مقایسه بین شاهنامه ها و سایر حماسه ها از هندی و ارمنی و یونانی و ایرلندی و امثال آن
در مورد شخص فردوسی آنچه محقق است ارتباط او با محمود غزنه ، برادرش نصربن سبکتکین سپهسالار خراسان و فضل اسفراینی وزیر محمود بوده است .ص ۵۶ و ۵۷
طوس از ص ۶۵
تعصب دیرینه ای که بین مردم طوس و نیشابور بود اهل طوس را در تمام خراسان به گاو مشهور می کرد . و این بخاطر قدرت پهلوانی و نیروی جسمانی جوانان بود .
در طوس نیز مثل نیشابور آیین بیشترینه مذاهب سنّی بود و مخصوصأ شافعی زیدیه، امامیه و اسماعیلیه هم در اقلیت بودند .
ولادت فردوسی همزمان با وفات رودکی شد (۳۲۹ه)
آنچه که قطعی است از نظر تاریخ ولادت و … اشاره هایی است که شاعر به تقارن ۵۸ سالگی خویش با جلوس محمود غزنوی دارد .
ابو منصور دقیقی شاعر نام آور خراسان در بخارا نیز به نظم شاهنامه اشتغال داشت در زمان جوانی فردوسی .
حماسه را دو قانون است حماسه متفاوت بی تزلزل در مقابل تعدی و بیداد. کوشش و تقلایی برای دست یافتن به گنجهای طلا ، برای دست یافتن به زنهای گریز پا ، برای دست یافتن به راههای بازرگانی شرق و غرب .
حماسه یک قوم است برای دفاع از هستی خویش برای مقاومت در مقابل وحشی گری و زورگویی برای مقاومت در مقابل دنیایی که بر ضد تمام هستی او مجهز شده است . همین نکته است که به این اثر عظیم فردوسی ارزش جهانی و … می دهد .