در باره معلم

معلمان از منظر ژان ژاک روسو

سید رضا بلاغت

ژان ژاک روسو۱در سال ۱۷۱۲ میلادی در ژنو،در کشور سوئیس به دنیا آمد.پدرش‏ مردی ساعت‏ساز بود و مادرش هنگام زادن او درگذشت.زندگی سخت و پرماجرا و تماسی‏ که با طبقات گوناگون داشت و مشاهده‏ی ستمی که طبقات بالای جامعه به طبقات بی‏نوا روا می‏داشتند،او را به تفکر و مطالعه‏ی آثار ادبی،اجتماعی و فلسفی برانگیخت و علاقه به‏ طبقات محروم جامعه و عشق به زندگی ساده و طبیعت را در او تقویت کرد و برای دگرگونی‏ اوضاع اجتماع نابسامان زمان خود به چاره واداشت.سال ۱۷۶۲،در زندگی و حیات روسو بسیار مهم است؛زیرا در این سال دو کتاب بسیار مهم خود قراردادهای اجتماعی و امیل را نگاشت و به‏ جامعه عرضه کرد.

قراردادهای اجتماعی کتابی است که روسو در آن از آزادی انسان صحبت می‏کند و این‏که انسان بعد از تولد دچار بندگی جامعه می‏شود و به بندگی آن سر می‏نهد.امیل نیز کتاب اصلی روسو در مورد آموزش و پرورش‏ است.او یک کودک فرضی به اسم امیل انتخاب و طبق نظر خود،تربیت او را توصیف کرده است.ژان ژاک روسو در سال ۱۷۷۸ در فرانسه درگذشت و در یک روستا مدفون و پس از انقلاب فرانسه،به پاریس منتقل شد.

 

سه استاد تربیت

روسو در کتاب امیل به سه استاد تربیت اشاره کرده است. این سه استاد عبارت‏اند از:طبیعت،انسان‏ها و اشیا؛از این سه‏ گونه آموزش و پرورش،آموزش و پرورش طبیعت در اختیار ما نیست.آموزش و پرورش اشیا از برخی جهات در اختیار ماست و آموزش و پرورش انسان‏ها کاملا در اختیار قرار دارد. تربیتی صحیح است و به کمال می‏رسد که آموزش و پرورش‏ انسان‏ها و اشیا را در جهت آموزش و پرورش طبیعت هدایت‏ کند.

هنر معلمی

هنر معلمی از نظر روسو،ایجاد لذت یادگیری در شاگرد است:«هنر معلم در این است که کاری بکند شاگردش از درس لذت ببرد.اما برای این‏که لذت حاصل شود،نباید فکرش در برابر گفته‏های شما بی‏کار بماند و در فهم آن هیچ‏گونه

رشد معلم » شماره ۲۰۸ (صفحه ۲۱)


کوششی به عمل نیاورد».

پدر و مادر در مقام مربی

طبق نظریات روسو،پدر و مادر نقش بسیار زیادی در تعلیم و تربیت و اصلاح جامعه‏ی فاسد دارند؛زیرا«اگر بتوان اصلاحی‏ در آداب و رسوم عمومی پدید آورد،اصلاح باید در بدو امر با اصلاح آداب و رسوم خانوادگی آغاز گردد و این امر مطلقا به‏ عهده‏ی پدران و مادران است».

روسو در امیل از قنداق کردن کودکان انتقاد کرده و بر این باور است که این عمل آزادی کودکان را از بین می‏برد.او وظیفه‏ی‏ مادران را بسیار خطیر می‏داند و علاوه بر این‏که عمل نکردن‏ آنها به وظایفشان را گوشزد می‏کند،افراط را نیز پرضرر می‏داند و اشاره‏اش به مادرانی است که«فرزندانشان را به حدی در سستی فرومی‏برند که آنها را برای پذیرش درد و رنج آماده‏ می‏کنند».بنابراین روسو افراط و تفریط مادران را نامناسب‏ می‏داند و می‏گوید این دو فعل مادران است که اولین بار،انسان‏ را از طبیعت منحرف می‏کند؛پس به مادران توصیه می‏کند که‏ «به طبیعت توجه داشته باشید و راهی را که برایتان رسم می‏کند، دنبال کنید».

مربی در مقام دوست و رفیق دانش‏آموز

روسو معلم را دوست،رفیق و هم‏بازی کودک می‏داند و در مورد امیل می‏گوید:«شاگرد دعوتم را می‏پذیرد و می‏آید.وقتی‏ نزدیک می‏شود،نشاطی در خود حس می‏کنم که او نیز در آن‏ سهیم است؛زیرا می‏داند نزد معلم نیامده است؛بلکه نزد دوست، رفیق و هم‏بازی خود آمده است.یقین دارد که او را دیرزمانی‏ بدون سرگرمی و تفریح نخواهم گذاشت».

مربی در مقام الگو و سرمشق کودک

معلم باید به‏گونه‏ای رفتار کند که سرمشق دانش‏آموز شود: «به یاد داشته باشید قبل از آن‏که به خود جرئت دهید انسانی‏ تربیت کنید،باید خودتان به خوبی تربیت شده باشید.باید بتوانید خودتان را از هرلحاظ سرمشق قرار دهید».

جوان بودن مربی

ژان ژاک روسو می‏گوید که مربی هرچه جوان‏تر باشد،به شرط آن‏که عاقل باشد،بهتر است:«فقط بر خلاف افکار عمومی‏ متذکر می‏گردم که مربی کودک باید جوان باشد و به شرط آن‏که‏ عاقل باشد،هرچه جوان‏تر باشد،بهتر است».دلیل او اعتمادی‏ است که بین کودک و مربی‏اش به وجود می‏آید.روسو عقیده دارد هرچه تفاوت سنی بین مربی و متربی کمتر باشد،متربی به مربی‏ بیشتر اعتماد خواهد کرد و پیوند آنها محکم‏تر خواهد شد.

بومی بودن معلم

روسو در کتاب قراردادهای اجتماعی،آن‏جا که طرح اصلاحی آموزش و پرورش را برای حکومت لهستان ارائه‏ می‏دهد،می‏گوید:«آموزگاران باید فقط لهستانی و تا آن‏جا که‏ ممکن است،متأهل باشند.همه‏ی آنها باید از لحاظ اخلاقی، درستی،عقل سلیم و معلومات برجسته باشند».

بی‏توجهی معلم به خواسته‏های غیر منطقی کودک

روسو عقیده دارد مربی نباید به خواسته‏های غیر منطقی کودک‏ پاسخ دهد:«در هنگام کمک به کودک،باید فقط به آنچه مفید است،اکتفا کرد و به تفنن یا امیال غیر منطقی توجه نکرد…بدین‏ ترتیب،کودکان خیلی زود عادت خواهند کرد امیالشان را به‏ نیروهایشان محدود کنند و بعدها اگر از به دست آوردن آنچه که‏ در توانایی آنان نیست،محروم شدند،احساس ناراحتی نخواهند کرد».او در مورد امیل تأکید می‏کند:«اگر کودک نازک‏نارنجی و حساس باشد و بدون هیچ دلیلی فریاد بزند،کاری خواهم کرد که فریادهایش بی‏نتیجه بماند و به زودی متوقف گردد.تا وقتی‏ گریه می‏کند به او نزدیک نمی‏شوم و به محض آن‏که ساکت شد، به طرف او می‏شتابم».

فرمان نبردن و فرمان ندادن و نقش راهنمایی معلم

مربی نباید از دانش‏آموز فرمان ببرد و به او فرمان بدهد. دانش‏آموز باید آزاد و مستقل باشد و خودش اعمال و وظایفش‏ را انجام دهد:«هروقت کار می‏کند،نباید تصور کند که فرمان‏ می‏برد و هروقت شما برایش کاری انجام می‏دهید،نباید فکر کند که فرمان می‏دهد.باید در اعمال خودش و کردار شما،چیزی‏ جز آزادی نبیند.به نیروی ضعیف او تا حدی کمک کنید که آزاد بار بیاید و نه آمر.باید از دریافت کمک‏های شما خجل باشدو آرزوی زمانی را بکشد که بتواند از آن چشم بپوشد و افتخار داشته باشد که خودش به خود کمک کند».بنابراین مربی بیشتر نقش راهنمایی دارد تا تعلیم.یعنی«او نباید به شاگرد دستورهایی‏ بدهد؛بلکه باید کاری کند که خود طفل آنها را بیابد».

رعایت اعتدال به وسیله‏ی معلم

طبق دیدگاه روسو،افراط و تفریط نکردندر تربیت،ضروری‏ است:«افراط در سخت‏گیری و افراط در سهل‏انگاری هردو به‏ یک اندازه نامطلوب است.اگر به اطفال آسیب برسانید،سلامت و حداکثر جان آنها را به خطر می‏اندازید و آنها را بدبخت می‏کنید. ولی اگر سعی داشته باشید تمام ناراحتی‏ها را از آنها دور کنید، بدبختی‏های بیشتری برای فردای آنها فراهم خواهید آورد.یعنی‏ آنها را نازک‏نارنجی و کم‏طاقت،غیر از آن‏طوری که شایسته‏ی‏ مردان است،بار خواهید آورد».

آماده کردن مقدمات به وسیله‏ی معلم‏ و تحمیل نکردن عقاید

«معلم باید قبلا مقدمات تعلیم و تربیت را فراهم آورد.پیش‏ از این‏که با کودک بر اساس منطق سخن بگوید،باید او را برای

رشد معلم » شماره ۲۰۸ (صفحه ۲۲)


استدلال و منطق آماده کند؛باید او را برای معاشرت با مردم، قرائت داستان و حکایت و برای درک مفهوم خداوند آماده‏ کند.»روسو بر این باور است که چون انسان طبعا نیک و آزاد آفریده شده است،مربی باید از تحمیل فکر و سلیقه‏ی خود در تربیت او خودداری کند و بگذارد آزادانه رشد کند.

توجه به تفاوت‏های فردی دانش‏آموزان،توانایی‏های‏ آنها و تفاوت دوره‏های کودکی با بزرگسالی

روسو دوره‏های کودکی را با بزرگسالی متفاوت می‏داند و برای هردوره ملزومات خاصی قایل است:«مردم روحیه‏ی‏ کودکان را نمی‏شناسند؛با افکار غلط خود هرچه بیشتر مطالعه‏ می‏کنند،بیشتر اشتباه می‏کنند.عاقل‏ترین آنها بیشتر به آنچه که‏ بزرگسالان باید بدانند،توجه دارند و به هیچ‏وجه متوجه نیستند که بچه‏ها چه چیز را می‏توانند یاد بگیرند.این اشخاص همیشه‏ در کودکان خصوصیات بزرگسالان را جستجو می‏کنند و هیچ‏ فکر نمی‏کنند که طفل قبل از این‏که بالغ شود،چه روحیه‏ای‏ دارد».او اضافه می‏کند:«آشنا ساختن او[کودک‏]با جهان، پیش از آن‏که مردمان را بشناسد،در جهت تربیت او نیست؛ بلکه موجب گمراهی اوست؛آموختن نیست،به اشتباه انداختن‏ است!»؛«معایت بدنی و روانی تقریبا زاییده‏ی یک علت هستند؛ این علت این است که می‏خواهیم پیش از وقت آنها را به‏ صورت انسانی بالغ درآوریم.»روسو تصریح می‏کند:«آدمی‏ در سلسله‏ی موجودات،مقام معینی را حایز است و دوره‏ی‏ کودکی در مراحل زندگی بشر جای به خصوصی دارد.با بزرگ‏ باید مثل بزرگ رفتار کرد و با بچه مثل بچه.تنها کاری که‏ می‏توانیم برای سعادت آدمیان بکنیم،این است که هرکس را به‏ جای خود بنشانیم و تمایلات انسانی را طبق وضعیت جسمی و روحی او تنظیم کنیم».

در زمینه‏ی تفاوت استعداد یادگیری نیز روسو بر این باور است که افراد در زمینه‏ی یادگیری و انجام دادن امور دارای‏ استعداد متفاوتی هستند.در این زمینه وی مثالی دارد که جالب‏ است:«فرض کنیم ده نفر آدم هستند که هریک ده نوع احتیاج‏ دارند.هریک از آنها برای رفع احتیاج خود باید ده نوع کار انجام دهند؛ولی به واسطه‏ی تفاوت استعداد و مهارت،یکی‏ از آنها بهتر از عهده یک کار برمی‏آید و آن دیگری از عهده‏ی‏ کار یگر».بنابراین«طرز فکر کردن،فهمیدن و حس کردن‏ کودکان مخصوص خودشان است و هیچ‏چیز احمقانه‏تر از این‏ نیست که بخواهیم طرز فکر خودمان را جای‏گزین طرز فکر آنها کنیم.»

توجه به نیازهای دانش‏آموز

باید به نیازهای طبیعی کودک توجه داشت و آنها را برآورد. نظر روسو این است که باید بین نیازهای طبیعی و نیازهای تفننی‏ تمییز قایل شد و آنها را از هم تشخیص داد.جست‏وخیز کردن، دویدن،فریاد زدن و…جزو احتیاجات طبیعی کودکان است و باید برآورده شود.اما زور گفتن،لج کردن،تسلط بر دیگران پیدا کردن و…جزو نیازهای تفننی(هوس‏هایی که نیاز واقعی به شمار نمی‏آید)به شمار می‏آیند و باید از آنها پرهیز کرد.

حال کودک را فدای آینده‏ی او نکردن و تربیت‏ سال‏های اول بر اساس حواس کودک و درک او

ژان ژاک روسو از افرادی که حال کودک را فدای آینده‏ی او می‏کنند،انتقاد می‏کند و می‏گوید:«پس درباره‏ی این تربیت‏ ظالمانه،که زمان حال را فدای آینده‏ی مشکوکی می‏کند،کودک‏ را در زنجیرهای گوناگون اسیر می‏سازد و امروز او را بدبخت‏ می‏کند تا برای فردایش وسایل سعادت موهومی را که شاید هرگز از آن استفاده نکند،فراهم آورد،چه باید کرد؟».سپس با تأسف می‏گوید:«چه‏قدر ناگوار است که امروز موجود زنده‏ای‏ را بدبخت کنید،به امید آن‏که در آینده خوش‏بخت شود.»

در سال‏های اول نیز باید تربیت بر حواس کودک متمرکز باشد.روسو چنین گفته است:«در آغاز زندگی،که حافظه و تخیل هنوز غیر فعال است،کودک فقط به چیزی توجه می‏کند که همان بر حس‏های او اثر می‏گذارد.حال که احساسات اولین‏ مصالح دانهای اوست،اگر از ابتدا به ترتیب صحیحی در دسترسش گذاریم،حافظه‏اش عادت خواهد کرد که بعدها این‏ احساسات را به همان ترتیب در دسترس عقل قرار دهد.» روسو توصیه می‏کند با کودکان با توجه به قوه‏ی درک آنها صحبت کنیم و آموزش دهیم:«برای کودکی که هنوز به سن‏ بلوغ نرسیده است،مسائل اخلاقی و روابط اجتماعی مفهومی‏ ندارد.بنابراین باید حتی الامکان از استعمال کلماتی که این‏ مفاهیم را بیان می‏کند،اجتناب کرد تا کودک از همان اول برای‏ این کلمات مفاهیم غلطی قایل نشود.»

پی‏نوشت:

(۱). Jean.-Jacques Rousseau

منابع:

۱.روسو،ژان ژاک،امیل یا آموزش و پرورش،ترجمه‏ی سبحانی‏ تهران:مؤسسه‏ی مطبوعاتی فرخی،۱۳۴۸.

۲.روسو،ژان ژاک،امیل یا آموزش و پرورش،ترجمه‏ی منوچهر کیا،تهران:دریا،۱۳۴۱.

۳.شاتو،ژان،مربیان بزرگ،ترجمه‏ی غلامحسین شکوهی‏ چاپ چهاردهم،تهران:دانشگاه تهران،۱۳۷۶.

۴.کاردان،علی محمد،سیرآرای تربیتی در غرب،تهران:سمت،۱۳۸۱.

۵.کرین،ویلیام،سی،پیشگامان روان‏شناسی رشد،ترجمه‏ی فربد فدایی‏ تهران:اطلاعات،۱۳۸۲.

۶.نقیب‏زاده،میر عبد الحسین؛نگاهی به فلسفه‏ی آموزش و پرورش‏ چاپ چهاردهم،تهران:طهوری،۱۳۸۰.

۷.Bertram,Christopher(2004).Rousseau And The Social Con- tract,London:Routledge Press.

۸.Dent,N,J.H(1992).A Rousseau Dictionary,Cambridge: Black well Publishers.

۹.Palmer,A.Toy(2001).Fifty Majer Thinkers on Education, London:Routledge Press.

۱۰.Unesco(1997).Thinkers on Education,Unesco Publishing, Set of Four Volum.

www.Wiki.org

Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا