خاطرات وتجربه های آموزشیدر باره معلم

یک خاطره: یک ماه تدریس، یک عمر تأثیر

گزارشگر : دیه جی،عبدالرحمن

‌ ‌‌‌انـصافا‌ هم آنچه به ما می‌گفت خود عامل بود.مثلا به ما می‌گفت‌ دیـر‌ بـه‌ کـلاس‌ نیایید چون من راهتان نمی‌دهم.البتهء دفعهء اول را می‌بخشید ولی بعد دیگر راه نمی‌داد‌.خودش هم در تمام سـال‌ حتی یک بار دیر نیامد.هنوز صدای زنگ‌ تمام نشده بود که‌ وارد‌ کـلاس می‌شد و درس را شروع می‌کرد و انـصافا هـم خوب درس‌ می‌داد.

در کلاس ششم همان دبیرستان دبیر ادبیات دیگری داشتیم‌ که او هم معلم خوبی بود.متأسفم که اسم ایشان را‌ هم فراموش‌ کرده‌ام.مردی مؤدب،منظم و باسواد که علاقهء خاصی بـه کارش‌ داشت.در عین حال در تبیین و نشر فرهنگ اسلامی بسیار کوشا بود.قامت ترکه و کشیده‌ای داشت.خوش‌لباس بود و موهای‌‌ سیاه‌ و بلند و براقش را،که ظاهرا کمی هم روغن به آن می‌زد،به‌ عقب شـانه مـی‌کرد و مثل آقای آیت اللهی با دوچرخه به مدرسه‌ می‌آمد و خیلی از روزها خارج از ساعات‌ اداری‌،او را سوار بر دوچرخه و در کوچه و خیابان می‌دیدم و سعی می‌کردم سلامی‌ بگویم و عرض ادب بکنم.شهر ما،اگرچه یـک شـهر مذهبی بود و هست،از مظاهر فساد بی‌بهره نبود‌.حتی‌ سینما و مشروب‌فروشی هم داشت و این معلم دلسوز همهء توانش را برای‌ هدایت فکری و اخلاقی ما به کار می‌گرفت.مثلا یادم است در خـارج از سـاعات مدرسه،کلاس‌های فوق برنامه‌ تئاتر‌،نقاشی‌ و چیزهای دیگر داشتیم،داوطلبان کلاس‌ تئاتر‌ سی‌ نفری بودند و کلاس‌های دیگر هم در همین حدود مشتری داشت،اما من‌ به دلیل علاقه‌ای که پیـدا کـرده بـودم،به کلاس‌ ایشان‌ رفتم‌ کـه جـمعا بـه ده نفر هم نمی‌رسید.ایشان‌ برای‌ همین جمع محدود وقت‌ کافی می‌گذاشت و با زبان و بیان و رفتارش سجایای اخلاقی را در ما پرورش می‌داد.در دورهء‌ نـوجوانی‌ آنـچه‌ را از دیـن و معارف‌ دینی آموختم مدیون او هستم.به‌ خصوص کـه هـمهء این مطالب را هم با توجه به درس‌هایی که در کتاب‌های رسمی دبیرستان‌ داشتیم،شرح‌ و بسط‌ می‌داد‌ و ما خیلی بیشتر و روشـن‌تر از آنـچه‌ در آن کـتاب‌ها می‌خواندیم،می‌فهمیدیم‌.درس‌های‌ رسمی را بهانه می‌کرد و هر نکته‌اش را شرح مـی‌داد و پنجره‌های تازه‌ای به‌ روی ذهن ما باز‌ می‌کرد‌.حیف‌ که اسمش در یادم نمانده است؛ اما خیلی وقت‌ها به او فـکر‌ کـرده‌ام‌.گـاهی‌ حتی حساب می‌کنم‌ که او آن وقت‌ها چند سال داشت و حالا چند سـاله است؟زنده‌ اسـت‌ یا‌ به‌ رحمت خدا رفته؟هرچه هست،معلم خوبی بود و من‌ به او مدیونم.معلمی او فقط برای‌ داشتن‌ شـغل نـبود.تـمام‌ زندگی‌اش بود.اگر زنده است سالم و تندرست باشد و اگر از‌ دنیا‌ رفته‌ اسـت،خـدایش بـیامرزد.

در طول عمرم،معلمان بـسیاری‌ دیـده‌ام کـه هرکدام یک یا چند سال‌ برایم‌ زحمت‌ کشیده‌اند‌ و درس‌های‌ لازم را به من آموخته‌اند.اکثر آنـها شـبیه به هم بودند و مثل یک صدای‌‌ یک‌نواخت‌ به‌نظر می‌رسند. به همین دلیل بـیشتر آنـها از یـاد و خاطره‌ام محو شده‌اند‌ و وقتی‌ که‌‌ به‌طور اتفاقی در جایی یا مراسمی‌ می‌بینمشان،تازه یادم مـی‌افتد کـه‌ معلمم بوده‌اند.از هیچ‌یک‌ از‌ آنها‌ بدم‌ نمی‌آید؛اما نمی‌توانم هیچ‌کدام را هم به مثابه الگـو پیـشنهاد بـدهم‌.زیرا‌ آدم‌هایی معمولی،مثل همه آدم‌ها بودند.هنگام خوشحالی،مثل همین‌ آدم‌های خوشحال و وقت عـصبانیت‌ هـم مثل‌ همین‌ آدم‌های عصبانی‌ بوند.البته بعضی‌ها نکته‌های‌ برجسته کوچکی داشتند؛مـثلا یـکی کـه‌‌ دبیر‌ ریاضی ما بود،تکیه کلامش‌ «بدبخت به‌ خاطر‌ خودت‌‌ می‌گویم…»بود؛یعنی قبل از هـر نـصیحتی‌،کـلمهء‌ بدبخت را زیور کلامش می‌کرد و ما اسمش را گذاشته‌ بودیم آقای«بدبختی!»یا‌ مـعلم‌‌ دیـگری داشتیم که شخصیتش مثل‌‌ بازیگران‌ فیلم‌های کمدی‌ بود‌.او‌ با حرکات خنده‌آور و الفاظ مضحک‌ روده‌برمان‌ می‌کرد‌ و بـعد بـه چهرهء خندان‌ترین دانش‌آموز سیلی‌ محکمی زد و می‌گفت:«پس از هر‌ خنده‌ یک گریه هم هـست عـزیزم!»

اما‌ چرا،از میان همهء‌ معلم‌هایم‌‌ تنها یـاد و خـاطرهء شـیرین آقای‌‌ «کسلخه‌»است که هرگز از خاطرم‌ مـحو نمی‌شود؟راستش او بـیشتر از یک ماه معلّم ما‌ نبود‌.ولی تأثیری که‌ در طول‌ همین‌ یک‌ماه‌ بر من

گـذاشت‌،بـا‌ تمام معلم‌های دیگری که‌ بـرایم‌ خـیلی بیشتر از او هـم زحـمت کـشیده‌اند،قابل مقایسه نیست.هر وقت‌ بـه‌یادش مـی‌افتم‌ آرزو‌ می‌کنم که‌ای کاش دوباره به دوران‌‌ کودکی‌ برمی‌گشتم و سر‌ کلاس‌ او‌ می‌نشستم و او هـرگز نـمی‌رفت‌.من آن‌وقت کلاس دوم ابتدایی بودم و در بـندرترکمن درس می‌خواندم.اکنون ۲۵ سال از آنـ‌ ایـام‌‌ گذشته است و نمی‌دانم او واقعا چـه‌ کـاری‌ برایم‌ انجام‌ داده‌‌ است.امّا آن‌ تأثیری‌ روحی که برنهاد من نهاده اسـت، بـه حیرتم وامی‌دارد.واقعا همیشه لازم نـیست کـه کـسی کار‌ بزرگی‌ انـجام‌ دهـد تا در یاد انسان بـماند.گـاه‌ ذره‌ای‌ محبت‌‌ و احترام‌ چنان‌ تأثیری‌ بر روح کودکان می‌گذارد که قابل‌ سنجش نیست و به‌نظرم بـزرگ‌ترین کـاری که او کرد، محبت بود.با مـحبت صـحبت می‌کرد؛بـه مـا احـترام‌ می‌گذاشت و همیشه با پیـشوند‌ آقا صدایمان می‌کرد و ما احساس بزرگ بودن و داشتن شخصیت می‌کردیم. با شوخی‌های شیرین و محترمانهء خـود،مـثل یک دوست‌ صمیمی با ما رفـتار مـی‌کرد.

در کـلاس مـا،سـه نژاد درس می‌خواندند‌:فـارس‌، تـرکمن و قزاق.زبان رسمی کلاس،فارسی بود.امّا وقتی‌ معلم ترکمنی صحبت می‌کرد،صمیمی وصف ناشدنی‌ بـه کـلاس مـی‌بخشید و عجیب این که با بچه‌های قزاق هـم‌ گـفتگوهای قـزاقی مـی‌کرد‌ و آنـها‌ را هـم به‌وجد می‌آورد.آن‌ معلّم با تمام معلم‌های دیگر فرق داشت.معلم‌های دیگر رفتار و رسمی و خشکی داشتند و ما از آنها می‌ترسیدیم. امّا‌ کسلخه‌ را مثل دوست و برادر بزرگ‌ و یا‌ پدر خـود دوست داشتیم.با او بدون وحشت و واهمه خیلی راحت‌ صحبت می‌کردیم و هیچ‌وقت نشد که سرمان داد بزند یا تنبیه‌مان کند و همیشه بر‌ چهرهء‌ نورانی‌اش لبخندی دیده‌ می‌شد‌.او‌ بیشتر از یک‌ماه معلم ما نـبود؛امـا وقتی که‌ رفت،احساس کردیم که بهترین معلم دنیا را از دست‌ داده‌ایم.او به شهر دیگری رفت و معلم دیگری که به‌جای‌ او‌ آمد‌،معلم بدی نبود.اما هیچ‌کس نی‌توانست جای‌ «کسلخه»را پر کـند.

امـروز واقعا نمی‌دانم«کسلخه»که بود و اکنون‌ کجاست.زنده است یا مرده؟ولی آرزو می‌کنم که ای‌ کاش او را بیشتر‌ می‌شناختم‌ و یک‌بار دیگر‌ از نزدیک‌ می‌دیدمش و می‌دانستم که چـگونه تـوانست با محبت خود در من چـنین تـأثیر عمیقی بگذارد.
رشد معلم » اردیبهشت ۱۳۸۱ – شماره ۱۶۶

 

————————-
↩️ کانال مقاله ها 👇

Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

دکمه بازگشت به بالا