در باره معلم

معلم بی رمق، دانش آموز ناموفق

دکتر محمود شارع‌پور ـ عضو هیات علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه مازندران/ جامعه شناس

نظام آموزشی مجموعه پیچیده‌ای است که تحت تاثیر نحوه عمل کنش‌گران مختلف و تعامل آنها با یکدیگر است. 
یکی از این کنش‌گران موثر، معلمان هستند. معلم فردی است که به نگهبانی و انتقال دانش می‌پردازد. او نقش سوزن‌بان راه‌آهن را در میان نسل‌ها ایفا می‌کند: ممکن است تداوم سنت‌ها را تقویت کند و یا جهت سنت‌ها را تغییر دهد.
برخی از مهمترین ابعاد نقش معلم که لازم است به آنها توجه شود عبارتنداز: دانش معلم و قلمروهای دانشی او، و موقعیت اجتماعی معلم. در زمینه سنجش پایگاه اجتماعی معلمان می‌توان به سه ملاک توجه داشت: وجهه، ثروت، و اقتدار. هرگونه تحلیل وضعیت معلمان در ایران و نقش آفرینی آنان در نظام آموزشی مستلزم توجه به ابعاد سه گانه فوق می باشد. 
به علاوه نباید فراموش کرد که انتظارات معلم بر نتیجه عمل دانش‌آموز تاثیر دارد و این به جهت کنش‌هایی است که معلم در پاسخ به انتظارات خود از دانش‌آموز، انجام می‌دهد. علیرغم نقش مهم معلم در زمینه‌های مختلف آموزشی و پرورشی،‌ متاسفانه یکی از مشکلات مربوط به بسیاری از معلمان بروز پدیده بی رمقی شغلی (Burn-out) در بین آنها است.
استرس شغلی مفرط و فقدان حمایت از سوی مدیریت مدرسه سبب می‌شود تا بسیاری از معلمان کشور احساس خستگی و غیر مولد بودن را داشته باشند. یکی از موانع اصلی در اجرای برنامه‌ها و سیاست‌های معطوف به افزایش موفق دانش‌آموزان، همانا بی‌رمقی معلمان است. 

 عوامل سازمانی و فردی تعیین?کننده این هستند که چه گروهی از معلمان بیشتر احتمال بی‌رمقی و فرسودگی شغلی دارند. هم روانشناسان و هم جامعه شناسان فرض بر این دارند که استرس مفرط ناشی از ایفای نقش تدریس، سبب بی‌رمقی(فرسودگی) می‌شود. 

دیدگاه روانی، بی‌رمقی را مساله‌ای کلینیکی تلقی کرده و رشد مهارت‌های کنار آمدن را راه علاج آن می‌داند ولی دیدگاه جامعه شناختی بر ماهیت ساز و کارهای حمایت سازمانی و اجتماعی که بر بی‌رمقی تاثیر دارند، تاکید نموده و در مواجهه با مساله بی‌رمقی راه‌حل‌های سازمانی و نه فردی را پیشنهاد می‌کند (شارع‌پور ۱۳۸۸).

دیدگاه روانشناختی در مورد بی‌رمقی 

مفهوم بی‌رمقی برای اولین‌بار توسط فرادنبرگر (Freudenberger1974) مطرح شد.

به اعتقاد او بی‌رمقی شرایطی است که در آن نیروی انسانی، خسته شده و از پا درمی‌آید.

بعداً مسلچ و جکسون (Maslach and Jackson 1981) مقیاسی برای سنجش بی‌رمقی ساختند که تاکنون بیشترین کاربرد را در تحقیقات علمی داشته است. این مقیاس به سنجش سه بعد روانشناختی این مفهوم می‌پردازد: فرسودگی، فقدان حسن موفقیت فردی و شخصیت‌زدایی. 

اولین بعد بدین معناست که فرد احساس خستگی نموده و دیگر اشتیاقی برای کاری که انجام می‌دهد، ندارد. این بعد از فرسودگی شغلی دلالت بر پاسخ اساسی به استرس است. در حقیقت خستگی عاطفی یک بعد مورد نیاز برای تعریف فرسودگی شغلی است و بدون آن مفهوم فرسودگی ناقص است.

به بیان دقیق خستگی عاطفی موجب می‌شود تا افراد به لحاظ هیجانی و شناختی از کارشان فاصله بگیرند و احتمالاً این راهی برای مقابله با فشار‌های‌ کاری است. خستگی عاطفی در واقع وجود احساساتی است که در آن شخص نیروهای هیجانی خود را از دست داده است و قادر به برقراری روابط عاطفی با دیگران نیست (ماسلاچ، ۱۰۱:۱۹۸۱).

دومین بعد بدین معناست که فرد احساس می‌کند که دیگر به اهداف خود نایل نمی‌شود، او احساس می‌کند که تلاش‌های کاری او دیگر نتایج رضایت‌بخشی به دنبال ندارد و بدین‌ترتیب او کار خود را فاقد معنا می‌یابد.

افرادی که دچار کاهش موفقیت فردی می‌شوند از تلاش‌های حرفه‌ای خود برداشت‌های منفی دارند و احساس می‌کنند که در شغل خودشان پیشرفتی ندارند و در کار و تلاش و حرفه خویش نتایج مثبت به همراه ندارند. 

بعد سوم بدین مفهوم است که نوعی جدایی عاطفی بین معلم و مخاطبین او یعنی دانش‌آموزان رخ می‌دهد. او دیگر، دانش‌آموز را مایه رنجش خود می‌بیند و نه یک موجود ارزشمند. به علاوه در چنین شرایطی، ساز و کار سرزنشی خاصی به وجود می‌آید که در آن معلم بی‌رمق، دانش‌آموزان را مقصر شکست‌های خود تلقی می‌کند. 

لذا دانش‌آموزان همانند دشمنانی نگریسته می‌شوند که گویی مانعی برای رسیدن معلم به اهداف مطلوب هستند. 

محققان بعدی در فرایند بی‌رمقی پنج مرحله مختلف را شناسایی کرده‌اند: فیزیکی، فکری، اجتماعی، روانی ـ هیجانی و روحی. نشانه‌های مشخص‌کننده هر یک از این مراحل عبارتند از: خستگی و کوفتگی در مرحله اول، اختلال در تصمیم‌گیری و بروز افکار وسواسی در مرحله دوم، گوشه‌گیری اجتماعی و بدبینی در مرحله سوم، انکار، عصبانیت و افسردگی در مرحله چهارم و بالاخره کیفیت ضعیف کار و غیبت از کار در مرحله پنجم (سدولاین ۱۹۸۲). 

نقش استرس در ایجاد بی‌رمقی بسیار اساسی است. پیوند نزدیک بین استرس و بی‌رمقی سبب شده تا برخی از محققان این دو مفهوم را به صورت مترادف با هم به کار گیرند. هرچند به اعتقاد برخی از محققان نظیر فاربر(Farber 1984) استرس فی‌نفسه به وجود آورنده بی‌رمقی نیست. افراد می‌توانند در یک محیط مملو از استرس هم موفق باشند البته مشروط بر این‌که احساس کنند که کار معناداری را انجام می‌دهند. 

دیدگاه روان‌شناختی اساساً یک دیدگاه کلینیکی است و لذا در مواجهه با پدیده بی‌رمقی، راه‌حل‌های بالینی ارائه می‌دهد. به همین دلیل استراتژی‌های کاهش استرس به این دسته از افراد توصیه می‌شود.

برخی از محققان نیز بی‌رمقی را ناشی از اثرات ترکیبی چند عامل نظیر: کار بیش از حد، تعارض نقش و ابهام در نقش می‌دانند. به اعتقاد این دسته از محققان در شرایط وجود درخواست‌های کاری بیش از حد و تقاضاهای متناقض، فرد دچار فشار روانی شده و این فشار روانی به نوبه خود منجر به بروز فرسودگی شغلی و بی‌رمقی در فرد می‌گردد. 

دیدگاه جامعه‌شناختی در مورد بی‌رمقی

رویکرد جامعه شناختی، منکر نقش مهم استرس در ایجاد بی‌رمقی نیست. اگرچه تأکید این دیدگاه بر عوامل اجتماعی و جمعیتی و عناصر موجود در محیط مدرسه و ماهیت تربیت معلمان است. اهمیت احساس بی‌معنایی و بی‌قدرتی که در برخی از نظریات روانشناختی به آنها اشاره شده، برای جامعه‌شناسان به مراتب بیشتر است. از این نقطه‌نظر، بی‌رمقی نوعی از خودبیگانگی است که ناشی از عوامل استرس آفرینی است که خود این عوامل ریشه در ساختار اجتماعی جامعه و ساختار سازمانی مدرسه دارند.

به همین دلیل جامعه‌شناسان برای کاهش احساس بی‌رمقی به تغییرات ساختاری و سازمانی توجه دارند (دورکین۱، ۱۹۹۱). بی‌رمقی معلم نوعی از خودبیگانگی است که محصول شکاف ادراک شده بین انتظارات معلم و تجربه وی در کلاس درس است. برخی از محققان معتقدند که مراکز تربیت معلم، معلمان را برای دیوانسالاری موجود در نظام آموزشی آماده نمی‌سازد، دیوانسالاری که در آن استقلال معلم محدود می‌شود.

معلمان همچنین آماده مواجهه با محیطی که مملو از کاغذبازی اداری است و والدین توجه چندانی به یادگیری کودکان ندارند و تفاوت‌های طبقاتی و فرهنگی زیادی بین معلم و دانش‌آموز وجود دارد و محیطی که در آن جامعه به معلمان احترام چندانی نمی‌گذارد، نیستند.

به علاوه بی‌رمقی معلمان در مدارس بزرگ شهری و به خصوص در میان معلمان کم‌تجربه، به مراتب بیشتر است. 

با تلفیق دو دیدگاه روانشناختی و جامعه‌شناختی می‌توان به این نتیجه رسید که بی‌رمقی معلمان مرکب از ابعادی است که سیمن (Seeman 1975) برای از خودبیگانگی قائل شده است یعنی: بی‌معنایی، بی‌قدرتی، انزوا، بی‌هنجاری، و بیگانگی، تحقیقات انجام شده در زمینه این ابعاد حاکی از اهمیت کانونی دو بعد؛ بی‌معنایی و بی‌قدرتی است (شارع‌پور، ۱۳۸۸).

چه گروهی از معلمان بیشتر در معرض خطر احساس بی‌رمقی قرار دارند؟

اگرچه در بسیاری از کشورهای جهان بی‌رمقی یک پدیده رایج در اغلب مدارس است ولی همه معلمان به یک اندازه در معرض خطر بی‌رمقی قرار ندارند. 

در حالی که روانشناسان عوامل شخصیتی و فردی مرتبط با بی‌رمقی را کانون توجه خود قرار داده‌اند ولی جامعه‌شناسان بیشتر به عوامل سازمانی و ساختاری توجه نشان داده‌اند.

عوامل فردی: بسیاری از روانشناسان به دنبال تعیین نوع شخصیت‌هایی هستند که احتمال بیشتری برای بی‌رمقی دارند زیرا این افراد نمی‌توانند به آسانی دیگر اشخاص، با استرس کنار آیند. به عنوان مثال کان (Kahn 1964) معتقد است که در امر تدریس، روان رنجورها و افراد درون‌گرا بیش از همه دچار استرس می‌شوند و احتمال بیشتری برای بی‌رمقی دارند. به همین سیاق مازور و لینچ (Mazur and Lynch 1989) معتقدند که افراد دارای شخصیت نوع A که تقدیرگرا هم هستند به مراتب بیشتر از افراد دارای شخصیت نوع B احتمال بی‌رمقی دارند.

عوامل جمعیتی و سازمانی: از جمله عوامل جمعیتی می‌توان به سن، جنس، تجربه تدریس و طبقه اجتماعی معلم اشاره کرد. در میان عوامل سازمانی نیز می‌توان به: اندازه مدرسه، میزان دیوانسالاری حاکم بر مدرسه، مقطع آموزشی معلم، و سبک مدیریت مدرسه اشاره نمود.

معمولاً بی‌رمقی بیشتر مشکل معلمان بی‌تجربه است. به علاوه فقدان آموزش کافی قبل از ورود به حرفه تدریس هم احتمال بی‌رمقی را افزایش می‌دهد. گاهی اوقات نگرش‌ها و رفتارهای دانش‌آموزان سبب تشدید بی‌رمقی در معلمان می‌گردد. 

برخی از این عوامل مرتبط با دانش‌آموزان عبارتند از: نگرش منفی دانش‌آموز نسبت به مدرسه، فقدان انگیزه دانش‌آموز برای یادگیری، بی‌انضباطی و فقدان توجه و دقت دانش‌آموز. دانش‌آموز بی‌انگیزه این ادراک را در معلم تقویت می‌کند که کار او فاقد ارزش و معناست.

در مورد رابطه بین جنسیت معلم و بی‌رمقی او اگرچه یافته‌های یکسانی وجود ندارد ولی در اکثر مطالعات مشخص شده که معلمان مرد استرس بیشتری در ارتباط با نقش معلمی دارند لذا بیشتر دچار احساس بی‌رمقی و فرسودگی شغلی هستند. بعلاوه اندازه مدرسه بر میزان بوروکراسی در مدرسه تأثیر دارد و این بوروکراسی می‌تواند به نوبه خود، حس انزوای معلمان را تقویت نموده و احتمال تعارض نقش، ابهام در نقش و در نهایت بی‌رمقی را افزایش دهد. تحقیقات زیادی نشان داده که مدارس کوچک دارای سطح استرس کمتر و بی‌رمقی پایین‌تری هستند. راسل و همکاران او به این نتیجه رسیدند که حتی کلاس بزرگ در ایجاد بی‌رمقی معلم تأثیر دارد.به اعتقا دورکین (Dworkin 1987) سبک مدیریتی مدیر مدرسه نیز تأثیر مهمی بر سطح بی‌رمقی در مدرسه دارد. مدیران قدرت‌طلب و مدیرانی که سبک لاقیدی را اختیار می‌کنند، در مقایسه با مدیرانی که سبک دموکراتیک برمی‌گزینند، بیشتر سبب بروز سطح بالای بی‌رمقی در میان معلمان خود می‌گردند.

بعلاوه اگر بین سبک مدیریتی مورد علاقه معلمان و سبک عملی مدیر، تفاوت زیادی وجود داشته باشد، این خود می‌تواند منجر به بی‌رمقی معلمان گردد. همچنین مدیریت‌هایی که حالت غیرحمایتی دارند و نقش معلم در تصمیم‌گیری‌های مدرسه را تضعیف می‌کنند، می‌تواند به بی‌رمقی معلمان منجر شود. مدیر حمایت‌کننده یعنی کسی که بازخورد مثبتی برای معلمان دارد و با آنها به عنوان همکار ارزشمند برخورد کرده و آنها را در تصمیم‌گیری‌ها دخالت می‌دهد، می‌تواند سبب کاهش فرسودگی شغلی معلمان شود.

حمایت اجتماعی و بی‌رمقی: تحقیقات بیشماری در حوزه جامعه‌شناسی پزشکی به این نتیجه رسیده‌اند که یکی از محافظ‌های کارآمد در مقابل وقایع استرس‌آفرین همانا ایجاد شبکه‌ای از حمایت اجتماعی است. 

محققان همچنین به نقش حمایت اجتماعی در کاهش بی‌رمقی توجه داشته‌اند. اما در مورد این که چه کسی می‌تواند بیشترین و بهترین حمایت را از معلم عرضه کند، اختلاف نظر وجود دارد. در این زمینه، برخی تأکید بر نقش مؤثر حمایت همکاران دارند ولی برخی دیگر نقش مدیر حمایت‌کننده را مهمتر می‌دانند.

نکته مهم این است که علی‌رغم این که استرس با بی‌رمقی رابطه قوی دارد ولی رابطه بین بی‌رمقی و ترک عملی شغل چندان قوی نیست. به عبارت دیگر، نمی‌توان گفت که تمام معلمان بی‌رمق شغل خود را ترک می‌کنند.

در واقع، ترک واقعی و عملی شغل فقط زمانی صورت می‌گیرد که شخص دارای فرصت‌های شغلی دیگری باشد. همین نکته یعنی قبول این واقعیت که بخش قابل توجهی از معلمان علیرغم فرسودگی شغلی ولی کماکان در کلاس‌های درس حضور می‌یابند، ضرورت توجه به موضوع بی‌رمقی را در بین معلمان و تلاش برای کاهش آن برجسته می‌سازد.

در کل آنچه که می‌توان در انتها به عنوان نتیجه نوشتار حاضر در نظر گرفت این است که مجموعه‌ای از عوامل فردی و اجتماعی در ایجاد یا تشدید بی‌رمقی و فرسودگی شغلی در معلمان نقشی اساسی و غیرقابل انکار دارند. البته هریک از این عوامل بنا به شرایط، موقعیت و محیط اجتماعی که افراد در آن زندگی می‌کنند، می‌تواند تأثیرات متفاوتی بر میزان بی‌رمقی شغلی معلمان داشته باشد.

پی نویس:

۱. Dworkin 

منبع روزنامه اطلاعات

Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا