احمـد عـابـدینی – کارشناس آمـوزش و پرورش
نظام آموزشی هیچ کشوری جز به دست توانمند معلمان علاقمند آن کشور سامان نمییابد؛ در این میان هراندازه سطح دانش، توانایی، مهارت، صلاحیتهای حرفهای و تخصصی و از همه مهمتر تعلق سازمانی و اختیار تصمیمگیری آنان بیشتر و بالاتر باشد، آن نظام موفقتر، پویاتر و موثرتر خواهد بود. معلم کارگزار اصلی تعلیم و تربیت و قلب تپنده نظام آموزشی هر کشوری است و با کوشش خردمندانه اوست که اهداف متعالی نظام آموزشی آن کشور محقق میشود و آنچه کودکان، نوجوانان و جوانان در مدرسه کسب میکنند، متاثر از خصوصیات، کیفیات، شایستگیهای علمی، فرهنگی، دینی، تربیتی، اجتماعی، اخلاقی و معنوی معلمان است.
بیتردید معلم در دگرگونی نظام آموزشی به اندازه همه عوامل نظام نقش داشته و اثرگذار است، به گونهای که میتوان سطح دانش، توانایی وکیفیت علمی هرکشور را از سطح دانش، توانایی،کیفیت و مهارت معلمان آن کشور تشخیص داد.
علیرغم همه پیشرفتها و تحولات شگرف علمی جهان، در دنیای ارتباطات و فناوری اطلاعات، هنوز هیچ جایگزین بیبدیلی برای معلم یافت نشده است؛ بنابراین هر تغییر و تحولی درکیفیت آموزشی و هرتلاشی برای تغییر بنیادی نظام، بدون تحول در نظام معلمی امکانپذیر نخواهد بود. امروز سرمایهگذاری در تربیت و ارتقای جایگاه منابع انسانی در همه کشورهای پیشرفته جهان، نوعی سرمایهگذاری برای توسعه پایدار در ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی و سیاسی است۱.
با اطمینان میتوان گفت علت توقف، تعلیق یا شکست بسیاری از طرحهای تحولی و تغییرات بنیادی نظام آموزشی که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بارها توسط متخصصان تعلیم و تربیت و دلسوزان نظام تربیتی کشور تدوین شده، ولی در نیمه راه از تکاپو بازمانده است، بیتوجهی به نقش محوری و تعیین کننده معلم در تعیین سرنوشت خود و تحقق اهداف آن بوده است؛ زیرا معلم نقطه آغاز هرتحول آموزشی است. «زیباترین اصلاح و بازسازی نظام آموزش و پرورش هرکشور، درصورتی که معلم به تعداد کافی و با صلاحیت و کیفیت مطلوب موجود نباشد، با شکست حتمی روبرو خواهد بود»۲.
بی تردید برای دستیابی به افق چشم انداز ۲۰ساله نظام جمهوری اسلامی ایران، به تحول بنیادی در نظام آموزشی کشور نیازمندیم، تا به چالشهای علمی، فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی و صنعتی، پاسخ داده و امکان دستیابی به توسعه پایدار داشته باشیم، که این تحول خود مستلزم تحول در نظام معلمی کشور است.
یکی از اساسیترین مولفههای هر سازمانی، به ویژه در نظام تعلیم وتربیت، نیروی انسانی آن سازمان است که در این میان نقش معلم از همه آنان برجستهتر و مهمتر است. نادیده گرفتن حضور معلم یا بیتوجهی به نقش و تاثیرگذاری او در فرایند تعلیم و تربیت، نه تنها تحقق اهداف را با چالشهای اساسی مواجه می سازد، بلکه عملاً آموزش و پرورش ماهیت و فلسفه وجودی خود را هم از دست خواهد داد.
از میان همه ویژگیهای بارز یک معلم، نقش الگویی او همیشه بارزتر و برجستهتر بوده است. یک معلم خوب شاگردانش را از سرچشمه زلال علم و معرفت خود سیراب میکند و میتواند نمونهای از اخلاق، رفتار، اخلاص، حرکت و پویایی برای آنان باشد و با این رفتار پیوند عمیقی با وظیفه آموزشی خود ایجاد کند.
در حقیقت معلم با پذیرش این مسئولیت ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک متعلمین خود حک میکند و ندای فطرت را به گوش همه آنان میرساند و سیاهی جهل و نادانی را از دلهایشان میزداید و دانایی و روشنایی را در روانشان جاری میسازد.
شاید یکی از زیباترین وصفها درخصوص معلم این است که معلمی جلوهای از قدرت لایزال الهی برشمرده شده۳ و از او نه به عنوان یک شغل و حرفه، بلکه ذوق، هنر و عشق یاد شده است. در این آیات خداوند خود را معلم میخواند و جالب اینکه معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیدهترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان، میآورد. از اینرو میتوان گفت که هنر شگفت معلمی در درجه اول از آن خداوند عالم است. اگر امیرمومنان میفرماید «من علمنی حرفاً، فقد صیرنی عبداً» این بیان برای همه ما درس بزرگی است تا هم معلم قدر خود را بداند و متوجه شود که چقدر وجودش درسرنوشت ملت موثر است و هم دستاندرکاران برای ایفای مطلوب وظایفشان تمهیدات لازم را فراهم نمایند.
امام خمینی (ره) نقش معلم در جامعه را نقش انبیا و انبیا را معلم بشریت دانسته و فرمودهاند «تمام ملت باید معلم باشند، فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم». درسخنان رهبری نیز، دست توانای معلم است که چشمانداز آینده ما را ترسیم میکند. درکلام شهید مطهری معلم کسی است که باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون و ابتکار او را زنده نماید. بیتردید دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر بر مدار ارزشها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین همه اساس انسان باشد تا هیچ بیگانهای مجال تجاوز به فرهنگ ارزشی دین و میهن پیدا نکند.
همه این اوصاف نشان از جایگاه رفیع و شأن والای معلم دارد، شأن و مقامی که جز خداوند متعال و اولیای بزرگوارش کسی را یارای تکیه بر این جایگاه رفیع نیست. حال سوال اساسی این است که چگونه میشود این مرتبت و مقام والا را ارج نهاد و حرمت این جایگاه مقدس را پاس داشت. مسلماً از میان همه سازوکارها و راههای متعدد برای حفظ کرامت، مکانت و منزلت الهی او، سلوک رفتار، کردار، وسعت دید و میزان تلاش خود او برای دستیابی به اهداف و خواستههای متناسب با این جایگاه بیبدیل خواهد بود. تا زمانیکه معلم خود به قداست وعظمت این شغل واقف نگشته و برای پاسداری ازآن تلاش نکند، هیچ نیروی قاهرهای توانایی احیا و تثبیت این عظمت را نخواهد داشت.
امروزه هیچ فردی نمیتواند نقش و تاثیر سازمانهای مردم نهاد و اصل مشارکت در انجام بهینه امور را انکار و خط سیر زندگی و تعالی خود و جامعه را خارج از خطوط و راه های معطوف به اهداف مردم سالاری حقیقی ترسیم نماید.گرچه فرایند مشارکت بسیار گستردهتر وپیچیدهتر از گذشته شده و تمام امور زندگی فردی و اجتماعی افراد را در برگرفته است؛ ولی حوزه فرهنگ و نظام تعلیم و تربیت به دلیل ویژگیهای خاص و ابعاد پیچیده، شمولیت،گستردگی و نقش آن در تحصیل منافع پیدا و پنهان حاکمیت، کمتر از سایر حوزهها با تحولات محیطی سازگار و از آن متاثر بوده است.
هرچند در کشور ما تاکنون، سازمانهای مردمنهاد تجربه چندان خوشایند و قابل قبولی نبوده است، ولی در سالهای اخیر بروز و ظهور برخی از سازمانهای قانونی، از قبیل نظام پزشکی، نظام مهندسی و نظام مشاوره رفته رفته توانستهاند با پشت سرگذاشتن موانع موجود، چهره تقریباً موفقی از خود معرفی کرده و بخش اعظمی از وظایف تصدیگری دولت را به نحو مطلوب به عهده بگیرند و با تلاشهای مضاعف برای تحقق بهینه اهداف پیشبینی شده، گامهای بلندی بردارند.
بسیاری از کشورهای پیشرفته و توسعه یافته، نقش محوری تعلیم و تربیت بهویژه معلمان را در پیشرفت آموزش عمومی به عنوان تنها عامل توسعه اجتماعی پذیرفته و سرمایهگذاریهای عظیم و دراز مدتی دراین زمینه انجام دادهاند. مثلاً در نیوزیلند، شورای معلمان مسئول تایید مجدد برنامههای تربیت معلم درسراسر این کشوراست۴ . همه برنامههای تربیت معلمی که به صدور مجوز تدریس منتهی میشود، باید هر پنج سال یکبار توسط این شورا تصویب گردد. در این خصوص شورا از کمک سایر نهادهای تضمین کیفیت، از جمله کمیته برنامههای علمی دانشگاهی و نهاد تشخیص صلاحیت این کشور، بهره میگیرد. شورا برای انجام نظارت بیرونی بر برنامههای تربیت معلم، گزارشهایی را از ناظر مورد تایید و همچنین مراکز تربیت معلم دریافت می کند. این ناظر از موسسه بازدید و باکارکنان، دانشجویان تربیت معلم، اعضای کمیته مشاورهای و استادان ملاقات میکند و در مورد تداوم کیفی برنامهها به شورا گزارش میدهد.
شورای مذکور برای تدوین مجموعهای از استانداردهای فارغالتحصیلی برای معلمان تلاش میکند. استانداردهای جدید آنچه را که معلم فارغالتحصیل باید بداند، درک کند و قادر به انجام آن، به محض فراغت از تحصیل باشد، تشریح میکند. این استانداردها ویژگیهای معلمان کارآمد را نیز دربرمیگیرند.
این شورا مسئولیت رسیدگی به شکایات و تصمیمگیری درباره صلاحیت تدریس شخص برای حرفه معلمی، ثبات صلاحیت پاسخگویی، تعیین صلاحیت کارکنان غیرآموزشی در مدارس و مراکز پیشدبستانی، راهبری نظام اطلاعاتی و ارتباطی، اجرای برخی از مفاد قانون آموزش و پرورش، رسیدگی به شکایتهای واصله درباره رفتار معلمان و سایر گزارشهای اجباری واصله از سوی معلمان، درباره رفتارهای مجرمانه دانشآموزان، دیوان دادرسی انضباطی، برنامهریزی مالی و نظارتی، گزینش و تمدید مجوز اشتغال به کار معلمان، تعیین دستمزدها و شرایط کارفرما، شرایط استخدامی گزینش و فرایندهای انتصاب، بهداشت و ایمنی و آموزش معلمان را به عهده دارد۵.
در این راستا برخی از نظریهپردازان کشورمان توسعه را فرایند تحول در باورهای فرهنگی و نهادهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی به منظور متناسب شدن با ظرفیتهای جدید و ارتقای سطح رفاه جامعه میدانند و براین باورند که توسعه مستلزم تحول فرهنگی است. این افراد معتقدند، دانش و دانایی ملی، رکن اصلی توسعه است و توسعه یافتگی امروز ایران به دلیل فقر سرمایهگذاری آموزشی جامه عمل نپوشیده است. به اعتقاد این گروه مدرسه باید احترام به آزادی بیان، حس نظم پذیری جمعی و احترام به حقوق دیگران را در وجود کودک رشد دهد و اگر مدرسه نتواند به این مهم دست یابد، توسعه اقتصادی جامعه ما سامان نخواهدگرفت.
سازمان نظام معلمی با امعان نظر به گستردگی وظایف و نقش و تاثیر غیرقابل انکارآن در ساختن جامعه مطلوب و ملحوظ داشتن همه این باورها و دغدغهها، نظامی از رویکردها و راه حلهای مناسب و بهینه برای حل مسائل و رفع مشکلات فرا روی قشر عظیم معلمان، فرهنگیان و حتی سایر افراد جامعه، قرار میدهد تا با بهرهگیری از ظرفیت بالقوه آن از راههای معقول و منطقی نسبت به حل مشکلات و رفع آن موانع اقدام نمایند که از جمله میتوان به مسائل معیشتی، رفاهی، برنامهریزی آموزشی، فرهنگی و مدیریتی درشرایط بحرانی اشاره کرد.
با اندکی تأمل درگذشته نظام تعلیم و تربیت و نگاه اجمالی برروند آن از آغاز تاکنون، اگر نگوییم همه ناکارآمدیها و ناکامیها، حداقل بخش اعظم آن به نقش فعال و تاثیرگذار منابع انسانی، صلاحیتهای حرفهای، انگیزهها، خواستهها و نیازهای اساسی او برمیگردد. شاید حضورکمرنگ معلمان در تصمیمگیری ها، برنامهریزیها و تعیین سرنوشت شغلی خود، از اهم این مولفههای اساسی باشد که بیتوجهی به این واقعیتها و تاکید همیشگی بر دیوانسالاری خشک و غیرمنعطف گذشته و نگاه به معلم، همردیف و همپای سایر کارکنان وکارمندان دولت، این درد را مزمن و لاعلاج جلوه داده است، به گونهای که آسیبها و لطمات وارده بر پیکره عظیم آموزش و پرورش، شأن، منزلت و جایگاه حقیقی معلم در ابعاد علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، هرروز بیش از گذشته افزون و به دلیل ویژگیهای منحصربه فرد این قشر عظیم و فرهیخته جامعه، از دید حقیقت بین مسئولان، صاحبنظران وکارشناسان تعلیم و تربیت پنهان مانده یا برآن سرپوش گذاشته شده است. هرچند کتمان این واقعیت، یعنی کافی نبودن منابع مالی و اقتصادی دولت، ناکارآمدی و ناهمسویی بسیاری از سیاستها وتصمیمگیریهای دولتی در حوزه آموزش و پرورش نیز ممکن نیست و خود مزید علت بوده و صدمات جبران ناپذیری بر جایگاه رفیع معلم و منزلت منیع آنان وارد کرده است؛ ولی باور به اهمیت آن از سوی مراجع قدرت و تصمیمگیران، از همه آنها مهمتر و اساسیتر است .
امروزه دیگر معلمان به خودی خود تنها منبع اطلاعاتی، اخلاقی و فرهنگی دانشآموزان محسوب نمیشوند. پیچیده شدن جوامع بشری، گسترش اطلاعات و روز افزونی آن، تعدد راههای دستیابی سهل و سریع به دانش روز، تخصصیترشدن حرفهها و مشاغل، احساس نیاز به همخوانی بین توانایی فرد و نوع حرفه و نیاز مراکز و سازمانها به افراد ماهر و دارای تبحر و صلاحیتهای حرفهای قابل قبول و منطبق با شرایط و ویژگیهای جامعه و نیز افزایش جمعیت دانشآموزی که به طور غیرمستقیم بر ارتباط تنگاتنگ و عاطفی بین معلم و دانشآموز تاثیر منفی خواهدگذاشت، زمینه بازنگری درشیوههای تامین، بهکارگیری، نگهداری و حمایت از معلمان را فراهم و احساس نیاز و ضرورت پرداختن به آن را بیش از گذشته نمایانتر میسازد.
تحقیقات گوناگون نشان میدهد عدم رضایت شغلی یکی از مهمترین علل ناکارآمدی در زندگی فردی و اجتماعی است که میتواند جنبههای دیگر زندگی افراد را نیز تحت تاثیر قرار دهد. هرچند سازمان نظام معلمی نمیتواند همه این رضایتمندی را به جامعه معلمان تزریق کند، ولی با نگاه به رابطه تنگاتنگ انتخاب آزاد، در برآورده شدن نیازها، بخش اعظمی از مشکلات واقعی و روانی را از سر راه معلمان برمیدارد؛ زیرا مسیر رضایتمندی شغلی از راه انتخاب صحیح، درست وآزاد میگذرد.
برای ایجاد یک سازمان کارا و منطبق با اهداف وآرمانهای آن، هماهنگی، همسویی و همدلی مستمر و از همه مهمتر اعتماد کامل بین مراجع تصمیمگیر و تصمیمساز در آموزش و پرورش، معلمان و حوزههای ذیصلاح در تامین و تخصیص منابع مالی، از اهمیت والایی برخوردار است.
نظام معلمی بخشی از فرایند تعلیم و تربیت است که از ابعاد روان شناختی، جامعه شناختی، روانشناسی اجتماعی و مدیریت مبتنی برعقل و خرد جمعی، کارآیی و اثربخشی نظام تعلیم وتربیت اثرگذار بوده و در نهایت به تعلق خاطرسازمانی، افزایش اعتماد به نفس، ارتقای سطح علمی و فرهنگی و رضایتمندی معلمان و صد البته سبکبالی آموزش و پرورش و کارآمدی آن منجر خواهد شد.
شرایط حضور و فعالیت در سازمان نظام معلمی همانند سایر نظامهای صنفی است. معمولاً اعلام شرایط، ویژگیها، بیان روشها و راهکارها و در نهایت شرکت در انتخاباتی آزاد و هدفمند به روشهای معمول، از راه کارهای اجرایی شدن برنامهها و تحقق اهداف پیش بینی شده این سازمان خواهد بود، ولی تعمیق فرهنگ وگسترش آن در سطح بدنه آموزش و پرورش، نهادینه کردن و تبدیل آن به رفتار دموکراتیک، از جمله اهداف بلندی است که رسیدن به آن زمان زیادی را طلب خواهد کرد. در هرحال کسب مهارتهای لازم برای تعیین سرنوشت خویش به صورت صحیح و اصولی، چگونگی تحصیل زندگی سعادتمند و رضایتبخش، روشهای سازگاری با شرایط اجتماعی، راههای تحصیل حقوق فردی و اجتماعی به شیوه مناسب و درنهایت ممارست برای ظاهرشدن در قامت شهروند مسئولیتپذیر و فرهیخته در دل این سازمان میتواند غیرمستقیم ویژگیهای مورد نظر را به همه مخاطبان، بهویژه دانشآموزان نیز منتقل کرده و زمینه تحقق رؤیاهای جامعه ایدهآل و اسلامی را فراهم نماید.
احساس بیگانگی با حوزههای تصمیمساز و تصمیمگیر، نداشتن تعلق سازمانی، نبود ارتباط منطقی بین نیازهای جامعه و خواستههای معلمان، نبود سازوکارهای مناسب برای ارتقای سطح علمی و بهروز کردن اطلاعات آنان، سیطره روشهای سنتی در بدنه آموزش و پرورش و تسلط پایدار اعمال سیاستها از بالا به پایین، فراموش شدن نقش واقعی حوزههای ستاد و صف و نمود معکوس آن، قطع ارتباط اصولی و منطقی بین نیروهای صف و ستاد، روشهای برنامهریزی سنتی و غیرمنعطف، همه و همه ازجمله مواردی است که گریز از آنها از شاهراه سازمان نظام معلمی و خدمات پیشبینی شده برای آن میگذرد. درسطح علمیتر و وسیعتر برای کارآمدکردن سازمان نظام معلمی و فعالیتهای مرتبط با آن، تاسیس بانک جامع اطلاعات شغلی، مهارتی، علمی وتعریف نظاممند راههای تعامل سازنده و ارتباط اصولی معلمان با یکدیگر وآشنایی با توانمندیها، تجربیات و مهارتهای همدیگر با محوریت خود آنان است که میتواند موفقیت این سازوکار مردم سالارانه را تضمین و به تحقق اهداف آن کمک نماید.
تأسیس نظام معلمی نیاز امروز و ضرورت اجتنابناپذیر فرداست؛ با ایجاد آن فرصت مغتنم و استثنایی برای تحقق اهداف عظیم تحول بنیادین و تغییر در نحوه مدیریت سنتی و تمرکزگرای آموزش و پرورش، در اختیار قرار خواهد گرفت تا با واگذاری بخشی از وظایف خدماتی، غیرحاکمیتی و اجرایی خود و اتکای هدفمند به توان درونسازمانی، با بهرهگیری از توانمندی جمعی از نخبگان و فرهیختگان جامعه معلمی، بار آموزش و پرورش را از منظر پاسخ به مطالبات پایانناپذیر معلمان تقلیل داده و سبک بالی آن را به ارمغان آورد.
پینویس:
۱- نظام تربیت معلم در چند کشور جهان
۲- پیاژه، روان شناس فرانسوی
۳- الذی علم بالقلم، علم الانسان مالم یعلم (علق ۵-۳)
۴- گزارش وضعیت شورای معلمان نیوزیلند، دفتر همکاری های علمی و بین المللی، ۱۴/۸/۱۳۸۷
۵- همان.