کلیات آموزش و پرورش

ارزیابی نظام آموزشی راهبردها و راهکارها- ۵ بخش

آموزش و پرورش جدید از بدو ورودش به ایران با تعلیم و آموزش در مکتب‌خانه‌ها مقایسه و سنجش شد و از آنجا که روش و فرآیند تعلیم و تربیت در مدارس جدید در قیاس با مکتب خانه‌ها به مراتب جذاب‌تر و مفیدتر ومؤثرتر بود، به همین دلیل آرام آرام به آن مدارس اقبال گسترده شد، و حتی مردم شیفته آن شدند، البته تربیت برای تصدی حِرَف و مشاغل نیز مزید بر علت شد که نباید از چشم محقق دور بماند. گویا این اقبال گسترده و شیفتگی به آموزش و پرورش جدید سبب شده که ما در یک قرن گذشته از آسیب‌های بنیادین آموزش و پرورش رسمی و اجباری غفلت ورزیم. و آن شیفتگی و این غفلت نیز سبب شده آن آسیب‌ها از جهات گوناگون در نظام آموزشی رسمی ما گسترش و عمق پیدا کند.

ما در یک قرن گذشته نسبت به مغرب زمین در خصوص آموزش و پرورش و اجباری، وارد سیر معکوس تاریخی شده‌ایم. آن‌ها در طی صد سال گذشته آموزش و پرورش رسمی را از منظرهای گوناگون مورد بررسی و نقد و تحلیل و اصلاح بنیادین قرار داده‌اند اما ما در آسیب‌های آن بیشتر فرو رفته‌ایم، از تمرکزگرایی و دیوان سالاری و سیاست زدگی آن گرفته تا مشق محوری و دیکته‌محوری و نمره محوری و حافظه محوری و کنکور محوری و مدرک محوری و غیره.

ظاهراً در جهان امروز، از یک سو گریز و گزیری از آموزش و پرورش رسمی و اجباری نیست، و از دیگر سو آسیب‌های جدی بر آن مترتب است، به خصوص بچه‌ها را به اجبار و اکراه سرکلاس درس نشاندن (که به نظر می‌رسد بر خلاف طبیعت و فطرت بچه‌هاست). لذا ضروری است ماهیت آموزش و پرورش رسمی و اجباری و نیز آسیب‌های آن را مجدانه بررسی و تحلیل و نقد کنیم تا ببینیم آیا با روش‌ها و راه کارهایی می‌توان آسیب‌های آن را فرو کاست.

به نظر می‌رسد با فعالیت‌های پرورشی، در وسیع‌ترین معنای این واژه،‌تا حد زیادی می‌توان آسیب‌های آموزش و پرورش رسمی و اجباری را در هم شکست و تیزی‌ها و زمختی‌های آن را زدود و صیقل داد تا فضای تعلیم و تربیت مدرسه از این رهگذر برای بچه‌ها جذاب‌تر و خوشایند‌تر و دلپذیرتر شود.

خیرخواه‌ترین نهاد تربیتی؟

یکی از مسائلی که شایسته است در حوزه تعلیم و تربیت بیش‌تر و دقیق‌تر و ژرف‌تر،مطالعه و بررسی و تحلیل و موشکافی شود، این است که از میان نهادهای تربیتی، کدام نهاد خیرخواه ترین نهاد تربیتی است؟ چون در تحولات پیچیده و شتابان این عصر اگر نهادهای تربیتی نسبت به نقش وشأن و جایگاه و تأثیر و انگیزه و دغدغه و خیرخواهی خود گرفتار بدفهمی و خطا و غفلت و کژتابی و بزرگ‌نمایی و یا کوچک‌نمایی … شوند (یا باشند)، لاجرم موجب ناهماهنگی و آشفتگی و تعارض در فرآیند تعلیم و تربیت می‌شود و آسیب‌های جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت. نهادها و جریان‌هایی که امروزه در کشور ما به صورت رسمی و غیررسمی در امر تعلیم و تربیت تأثیر گذارند عبارتند از: نهاد خانواده، مدرسه، دانشگاه، رسانه‌ها، آموزشگاه‌های زبان و کامپیوتر، مؤسسات کنکور، نهادهای ورزشی و تفریحی و فرهنگی و هنری، نهادها و اماکن مذهبی (حوزه‌ها و مساجد و امام‌زاده‌ها) جریان‌های فکری و روشنفکری و غیره.

از میان نهادهای فوق، خیرخواه‌ترین نهاد تربیتی کدام است؟

آیا خیرخواه‌ترین نهاد تربیتی، مهم‌ترین و تأثیرگذارترین نهاد تربیتی است؟

اگر نهادی در عالم واقع، خیرخواه‌ترین نهاد تربیتی باشد، به معنای آن است که در عالم حقیقت نیز خیرخواه ترین نهاد تربیتی است؟

فرصت‌ها و تهدیدهای خیرخواه‌ترین نهاد تربیتی چیست؟

نهادهای دیگر در مواجهه با آن چگونه باید اقدام کنند؟

به نظر می‌رسد در عالم واقع خانواده و پدر و مادر، خیرخواه‌ترین نهاد تربیتی است. چون پدر و مادر از جهت غریزی و طبیعی، نزدیک‌ترین و عاطفی‌ترین و دلسوزترین و مهربان‌ترین و پردغدغه‌ترین فرد نسبت به تربیت و سرنوشت فرزند خویش‌اند، و این خیرخواهی تا آنجا دامنه دارد که حاضرند برای رفاه و آسایش و آرامش فرزند خود، رفاه و آسایش و آرامش خود را فدا کنند و برای تامین آینده و سرنوشت بهتر آن، خود را عاشقانه به انواع رنج‌ها و سختی‌ها افکند. به عبارت دیگر پدر و مادر از لحاظ غریزی و طبیعی محکوم و مجبورند فرزند خود را خیلی دوست داشته باشند و بی‌حد و حساب خیرخواه آن باشند.

افزون بر این، خانواده به عنوان خیرخواه‌ترین نهاد تربیتی، نخستین و مهم‌ترین وتأثیرگذارترین نهاد تربیتی نیز می‌باشد. چون بچه قبل از ورود به مدرسه و جامعه، بسیاری از زمینه‌ها و بنیان‌های تربیتی‌اش در فضای خانواده شکل می‌پذیرد، و همواره و در هر سن در کانون و مغناطیس عواطف و مهرورزی‌های پدر و مادر قرار دارد، و نسبت به مدرسه، زمان طولانی‌تری در خانواده حضور دارد. جامعه‌شناسان تعلیم و تربیت در این خصوص می‌گویند: «والدین برای رشد روانی فرزندان در زندگی جمعی اهمیت قابل ملاحظه‌ای دارند؛ زیرا اینان به عنوان هدف‌های مهم همانند شدن کودکان عمل می‌کنند و برای آنان امنیت و محبتی را که از هیچ جای دیگر دریافت نمی‌کنند فراهم می‌آورند … تالکوت پارسونز در مطالعه «نقش‌های اصلی خانواده هسته‌ای» بر این واقعیت تأکید می‌کند که شخصیت انسان «مادرزادی» نیست، بلکه باید در فرایند اجتماعی شدن «ساخته شود». با ملاحظه این امر است که خانواده‌ها اصولاً نهادهایی اساسی هستند؛ این ها «کارخانه‌هایی» هستند که شخصیت‌های انسان را تولید می‌کنند… پروفسور ماسگروو (F.Musgrove)تأکید کرده است که ادعاهای مربوط به این که مدارس در «منش» کودکان مذکورتاثیر دارند، به طور کلی «قابل توجه» نیست. تأثیر واقعی، اصیل و پایدار در خانه است، و اگر در آنجا ـ‌محرومیت از والدین، محرومیت ذهنی یا معنوی‌ـ وجود داشته باشد، شخصیت کودک نیز دچار نوعی محرومیت خواهد شد. (موریش، ایور، درآمدی به جامعه شناسی تعلیم و تربیت، ترجمه غلامعلی سرمد، ص ۷-۱۷۲)

به نظر می‌رسد در کشور ما در خصوص نقش و جایگاه و اهمیت و تأثیر و انگیزه و خیرخواهی و قدرت ونفوذ نهادهای تربیتی بدفهمی و سوءتفاهم و کژتابی و خطا و جهل وجود دارد، و این مسأله آسیب‌ها و چالش‌هایی را برای تعلیم و تربیت فرزندان این دیار به دنبال داشته و دارد. لذا حل و اصلاح بسیاری از مشکلات و مسائل تربیتی و آموزشی در گرو این موضوع است که نقش و جایگاه و خیرخواهی و قدرت و سیطره نهادهای تربیتی، مجدانه و عالمانه تحلیل و ارزیابی و بازتعریف شود.

اگر این فرض را بپذیریم که خانواده‌ ـ‌علی‌رغم تحولات شتابان و دامن گستر این عصر‌ـ هنوز هم مهم‌ترین و تأثیرگذارترین و پرنفوذترین نهاد تربیتی است. چون نزدیک‌ترین و مهربان‌ترین و خیرخواه‌ترین و پردغدغه‌ترین فرد به تربیت و سرنوشت فرزند خویش است،‌آنگاه شایسته است همه نهادهای تربیتی (و به خصوص آموزش و پرورش) ارتباط و تعامل و مناسبات خود را با این نهاد تأثیرگذار و قدرتمند باز تعریف کنند.

در خانواده به واسطه عواطف و مهربانی و خیرخواهی بی‌حد پدر و مادر نسبت به فرزند خویش، به طور طبیعی امکانات و نیروهای مادی و معنوی خانواده برای رفاه و آسایش و تربیت او یکجا جمع می‌شود. این امکانات و نیروی عظیم مانند تیغ دو لب عمل می‌کند. اگر با روش‌های منطقی و عقلانی و معنوی تربیتی همراه و توأم شود، سازندگی و توفیق‌های مهم و مؤثر تربیتی به دنبال خواهد داشت و اگر با روش‌های نادرست و غلط تربیتی همراه شود، همانند سیل بنیان افکن، تخریب ها و ویرانی‌ها و ناهنجاری‌های تربیتی به دنبال خواهد داشت.

مسأله بغرنج این است که نه می‌توان در برابر قدرت و نیروی عظیم خانواده ایستاد، چون قدرت و نفوذ و سیطره آن بیشتر است و هر نوع سرسختی و لجاجت و تقابل با آن محکوم به شکست است،‌و نه می‌توان تسلیم آن شد، زیرا مهربانی و خیرخواهی خانواده بی‌حد و حساب است ولی علم و دانشش محدود و خطاپذیر و لغزش‌پذیر. از این منظر، بسیاری از مشکلات ومسائل و ناهنجاری‌های تربیتی و اجتماعی که نسل جوان ما اکنون با آن دست به گریبان است، از کنکور محوری و مدرک محوری گرفته، تا ناکارآمدی در زندگی و تنبلی و عدم استقلال و رفاه زدگی و مصرف زدگی و مسئولیت ناپذیری و اعتیاد و انحراف‌های اخلاقی و جنسی و … ریشه در مهربانی و دلسوزی‌ها و خیرخواهی‌های بی‌حد، و روش‌های غلط تربیتی خانواده دارد.

آموزش و پرورش (یا هر نهاد تربیتی دیگر) می‌بایست با خانواده با هوشمندی و ظرافت وارد گفت‌وگوی روشنگرانه شود،‌و از این رهگذر اذهان و افکار پدران و مادران را نسبت به منطق تعلیم و تربیت، و روش های درست تربیتی آگاه و روشن کند. لازمه منطقی این کار هم این است که آموزش و پرورش نخست خود نگاه درستی به منطق تعلیم و تربیت داشته باشد و دستگاه و سازمانش به دور از ایدئولوژی زدگی سیاست زدگی و عمل زدگی، و محققان و معلمان و مربیانش بدور از روزمرگی، اذهان و افکار روشن نسبت به مسائل تعلیم و تربیت داشته باشند.

آموزش و پرورش ما اکنون از بعضی جهات با خانواده و نظام اجتماعی تعارض دارد. برای مثال زنده یاد مهندس علاقه‌مندان در این خصوص می‌گوید: «در کشور ما آموزش و پرورش دچار نوعی تعارض در تعریف است… آنچه در آموزش و پرورش ایران حضور دارد، دیدگاه‌های متعارض و به شدت مقابل هم در فلسفه تعلیمی و تربیتی ماست … آموزش و پرورش ما با بحران‌های مختلفی مواجه است. یک بحران این است که نظام اجتماعی مشروعیت آموزش و پرورش را زیر سئوال می‌برد … من مسأله چالش مشروعیت را اینجا برای اولین بار است که مطرح می‌کنم. در چالش مشروعیت همان کسانی که به نظام اجتماعی وابسته‌اند، با آن درگیر می‌شوند … لذا می‌توان گفت ما اکنون به این نتیجه رسیده‌ایم که باید در آموزش و پرورش اصلاحاتی اساسی صورت گیرد، اما هر گونه اصلاحات هم خودش مستلزم مشروعیت است. (جزوه آسیب‌شناسی تربیت دینی، ص ۶۱۶) یا برای مثال درس عربی برای آموزش و پرورش، درس مهم و ضروری است و حتی در قانون اساسی آمده است ولی برای خانواده درس ریاضی و زبان و کامپیوتر و قبولی در کنکور مهم‌تر است. دلیل آن هم این است که با هزینه و پول خانواده هزاران آموزشگاه زبان و کامپیوتر و موسسه کنکور در سرتاسر کشور دایر شده است،‌و از قضا بسیار هم پررونق‌اند. فرض نیز بر این است که در حقیقت و نفس الامر درس عربی از لحاظ تربیتی بسیار مهم‌تر و ضروری‌تر از درس زبان و کامپیوتر است. اما آموزش و پرورش با این تقاضا و خواست جدی و سرسخت خانواده که درس زبان و کامپیوتر برایش مهم‌تر است (که از دغدغه و خیرخواهی بی‌حدش نسبت به سرنوشت فرزندش نشأت گرفته)چه می‌تواند بکند؟ و این تعارض و تقابل، و تعارض و تقابل‌هایی از این دست، چه آسیب‌های برای تربیت و رشد و تعالی و شکوفایی دانش آموزان دارد؟ دانش آموزان تا کجا می‌توانند شلاق این تعارض‌ها و تقابل‌ها را تحمل کنند؟ توگویی خانواده و مدرسه طبق یک قرارداد نانوشته همدست و همداستان شده‌اند که انواع فشارها و استرس‌ها بر ذهن و ضمیر بچه‌ها وارد شود و ظاهراً چیزی که در این معرکه و کشاکش از اساس فراموش شده، نگاه و نگرش درست به منطق تعلیم و تربیت، و تربیت انسان‌های خلاق و نقاد و اخلاقی و معنوی است.

تجربه کشورهای دیگر

ما امروزه در جهانی زندگی می‌کنیم که سرعت تحولات و پیشرفت‌های علمی و آموزشی و اقتصادی و نظامی و صنعتی و تکنولوژیکی در آن شتابان و متنوع است ‌و به واسطه این تحولات و پیشرفت‌ها، هر روزه ارتباطات و مناسبات علمی و آموزش و اقتصادی و سیاسی کشورها به هم نزدیک‌تر و پیچیده‌تر و در هم تنیده‌تر می‌شود، به خصوص با ظهور رسانه‌های پرنفوذ و پرسیطره جدید (مثل شبکه جهانی اینترنت، با هزاران هزار سایت متنوع و رنگارنگ و جذاب) چنان که اکنون تقریباً هیچ کشوری در جهان نیست (حتی کشورهای توسعه یافته) که ادعا کند، سلباً یا ایجاباً کاری به تحولات و پیشرفت‌های کشورهای دیگر ندارد و آن تحولات را رصد نمی‌کند. کشور ما نیز برای این که از قافله علمی عقب نماند، مدرسه و دانشگاه دارد و به دانشجویان بورس تحصیلی و به اساتید فرصت مطالعاتی می‌دهد تا آخرین پیشرفت علوم و فنون را وارد کشور کنند.

یکی از حوزه‌ها که در دیگر کشورها، به خصوص کشورهای توسعه یافته، انواع پژوهش‌ها و تحقیقات و تحولات و اصلاحات در خصوص آن صورت گرفته، حوزه تعلیم و تربیت، و آموزش و پرورش رسمی است. در آن کشورها مسائل تعلیم و تربیت و به خصوص آموزش و پرورش رسمی، به اتکای روانشناسی و جامعه شناسی و فلسفه و الهیات و …، از جهات گوناگون، مانند هدف و غایت و محتوا و روش و فرآیند و … مورد مطالعه و پژوهش و نقد و تحلیل و اصلاح قرار گرفته است. و برای آنها هر روز نیز نقش و جایگاه و اهمیت آموزش و پرورش، از منظرهای گوناگون، مانند تربیت شهروند، توسعه و پیشرفت کشور، نوآوری و خلاقیت در علم، اخلاق و معنویت در جامعه و … مهم‌تر و والاتر و محوری‌تر می‌شود. از این زاویه، آگاهی و اطلاع ما از تجارب دیگر کشورها در خصوص تحول و اصلاح آموزش و پرورش?شان می‌تواند بسیار مفید موثر و کارساز باشد، و آن تجارب کمک کند تا ما بهتر بتوانیم در آموزش و پرورش تحول و اصلاح به وجود آوریم.

پرسش مقدر: ممکن است سؤال شود، اگر میان آموزش و پرورش ما و آموزش و پرورش کشورهای توسعه?یافته، از نظر اهداف و غایات تفاوت و تعارض‌های معنادار وجود داشته باشد، چنان که برای یکی قرب به خدا و برای دیگری تربیت شهروند غایت اصلی باشد. آیا باز تحولات و اصلاحات آنها در آموزش و پرورش، برای ما قابل استفاده است یا نه؟ چون بسیاری را اعتقاد بر این است و بر آن اصرار می‌ورزند که آموزش و پرورش آن‌ها از نظر محتوا و غایت سکولار است و به دلیل این که ما قویاً به دنبال آموزش و پرورش دینی هستم، تجارب آن‌ها در این حوزه تقریباً به کار ما نمی‌آید. چند ملاحظه: اولاً این قاعده در خصوص تمام کشورهای توسعه یافته صادق نیست. دکتر سید حسین نصر در این باره می‌گوید: «جریان غیر دینی کردن آموزش در غرب چندین قرن طول کشید و هنوز هم خیلی مانده است تا این جریان به تمام معنا کامل شود … این جدایی میان آموزش دینی و آموزش عرفی یا غیر دینی در مدارس تحت نظارت دولت‌ها در کشورهایی مثل ایالت متحده و فرانسه تا به امروزه قویاً حفظ شده است و حکومت‌ها کاملاً مراقبند که مدارسی که با وجوه عمومی (دولتی) تأسیس می‌شود هیچ گونه رنگ و بوی دینی نداشته باشد. در کشورهای دیگری مثل بریتانیا و آلمان وضع این طور نیست و حکومت‌ها از آموزش و پرورش دینی حمایت می‌کنند. (نصر، سیدحسین،جوان مسلمان ودنیای متجدد، ترجمه مرتضی اسعدی، انتشارات طرح نو، ص ۳۰۳)

ثانیاً بر فرض که از نظر محتوا و غایت، تعارض‌ها جدی باشد (که چنین نیست و اکنون حدود ۷۰% محتوای آموزش و پرورش ما علوم و فنون جدید است) باز می‌توان از روش‌ها و فرآیندهای تربیتی آنها بهره برد. برای مثال کلیسای کاتولیک با این که جان دیویی را به عنوان یک عنصر نامطلوب (persona non gratu)معرفی کردند ولی بعضی از نظریه های تربیتی او را به کار گرفتند: «جالب توجه است که درست همان زمان که جان دیویی را عنصر نامطلوب معرفی کردند. الگوهای مؤسسات آموزش عالی کاتولیک، ضمن خدمت از تکنیک‌های «آموزش فعال» (Learning by doing )وی استفاده کردند.» (رهبری مدارس کاتولیک، ترجمه سوزنچی، ص ۳۰۸)

ثالثاً آموزش و پرورش رسمی و اجباری سوغاتی است که ما از مغرب زمین وارد کردیم و همواره به آن نظر مثبت داشته و حتی شیفته آن شده‌ایم. اما در غرب قصه به گونه‌ای دیگر است و در صد سال گذشته مکاتب فلسفی و تربیتی آنها، از منظرهای گوناگون آموزش و پرورش رسمی را مورد بنیادی‌ترین نقدها و تحلیل‌ها قرار داده‌اند که جملگی آن نقد‌ها می‌تواند برای ارزیابی و اصلاح آموزش و پرورش رسمی ما مفید و مناسب و آموزنده و روشنگرانه باشد.

رابعاً به نظر می‌رسد ما می‌توانیم (و می‌بایست) با آموزش و پرورش دیگر کشورها وارد تعامل و داد و ستد شویم، و از مصرف کنندگی صرف، آرام آرام به سوی تولید نظریه‌های تربیتی حرکت کنیم.

به نظر می‌رسد یکی از زمینه?ها که می‌تواند نقطه قوت و کانون پژوهش‌ها و تحقیقات و تئوری?پردازی ما قرار گیرد، تعلیم و تربیت سنتی حوزه ها می‌باشد. به نظر بنده مطالعه و بررسی و تحلیل تعلیم وتربیت سنتی حوزه‌ها (با سابقه هزار ساله) از جهات گوناگون و به خصوص فرآیند تعلیم و تربیت، می‌تواند در تولید تئوری‌های تربیتی برای ما رهگشا و درخشان باشد. از فرآیند تعلیم و تربیتی که خروجی‌های آن امثال امام خمینی، علامه طباطبایی، آیت الله بروجردی، شیخ انصاری، حاج ملاهادی سبزواری، ملاصدرا و … است شایسته نیست به آسانی چشم پوشید و سر و پا تسلیم آموزش و پرورش رسمی و اجباری شد.

اصل بنیادین تعلیم و تربیت

ظاهراً در این که تعلیم و تربیت بیش از هر علم یا رشته علمی به انسان و انسان شناسی وابسته است، تردیدی وجود ندارد. چون موضوع آن انسان است و انسان از جهت مبدأ و مقصد و موضوع و محتوا و فرآیند و … محور و اساس تعلیم و تربیت است . اما آنچه در این مقال بیشتر بحث‌انگیز و چالش‌برانگیز است و مکاتب فکری و تربیتی را در هم پیچیده است، نوع نگاه و نگرش به انسان و به خصوص انسان شناسی معطوف به تعلیم و تربیت است. انسان شناسی معطوف به تعلیم و تربیت به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از انسان شناسی علمی و فلسفی و دینی ارتزاق می کند. تمام مکاتب علمی و فکری و فلسفی و تمام ادیان و مذاهب نیز بیش و کم، و مستقیم یا غیرمستقیم در باب انسان و جایگاهش در هستی، و ارتباطش با مبدأ و معاد، ساحت‌های وجودی‌اش، نسبت حقوق و تکالیفش و … آموزه و نظریه دارند.

به نظر می‌رسد هر نوع سیاستگذاری و برنامه‌ریزی برای آموزش و پرورش، از طراحی و تدوین فلسفه و اصول و مبانی و اهداف و غایات گرفته تا روش و محتوا و فرآیند تربیت و …، و هر نوع راهبرد و راه‌کار و راه‌حلی نسبت به مشکلات و مسائل آموزش و پرورش، عمیقاً به نوع نگاه و نگرش به انسان و انسان‌شناسی وابسته است. انسان شناسی و به خصوص انسان شناسی معطوف به تعلیم و تربیت، به مثابه سرچشمه و اصل بنیادین برای هر نظام آموزشی و تربیتی است که از رهگذر آن تمام سیاستگذاری ها و برنامه‌ریزی‌های خود را جهت‌دار و هدفمند می‌کند. بر مبنای انسان‌شناسی است که تربیت کدام انسان در آموزش و پروش، با کدام معنا و محتوا، با کدام روش و فرآیند، با کدام معلم و مربی و … نشانه گرفته می‌شود.

ابهام و آشفتگی و سرگردانی در انسان شناسی و به خصوص انسان شناسی معطوف به تعلیم و تربیت، کاروان آموزش و پرورش را از جهت محتوا و روش و منطق و فرآیند تربیت و … آشفته و سرگردان، و در نتیجه گرفتار مسائل و تعارض‌ها و چالشهای بنیادی و سهمگین می‌کند.

ادامه دارد

منبع روزنامه اطلاعات

برگهٔ قبلی 1 2 3 4 5برگهٔ بعدی

Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا