۲۸ ژوئن (۷ تیر) مصادف با تولد «ژان ژاک روسو» فیلسوف و نویسنده فرانسوی-سوئیسی است. او از بزرگترین نظریه پردازان تمدن سکولار غرب بود و نظریات او در انقلاب فرانسه و حتی در میان روشنفکران ایرانی موثر بود. از این رو آشنائی اجمالی با وی میتواند مفید باشد.
وی در ۲۸ ژوئن ۱۷۱۲م در ژنو پایتخت سوئیس به دنیا آمد. در روزهای آغازین زندگی، مادرش را از دست داد و تحت سرپرستی پدر، موفق به تحصیل نشد. اما مطالعه را فراموش نکرد. وی جوانی را با سختی گذراند و به مشاغل پستی چون خدمتکاری در پاریس روی آورد تا معیشت خود را سپری کند. تا این که به جهانگردی روی آورد. روسو پس از آنکه زنی دون پایه و بیسواد اختیار کرد، صاحب ۵ فرزند شد اما برای تربیت هیچ یک از فرزندانش اقدامی نکرد و به محض تولد، آنها را به پرورشگاه کودکان “سِر” میسپرد! روسو در ۴۰ سالگی به فلسفه روی آورد و رسائلی در این زمینه نوشت. با مشاهده بی عدالتی های دولت فرانسه، اندیشههایش را صرف براندازی رژیم سلطنتی فرانسه و حکومت هایی کرد که بدون رضایت رعایا فرمان میراندند.
روسو خواهان برافکندن نظام پلید و ایجاد دنیایی بهتر برای نسلی خوشبخت تر بود و خصوصیات این دنیای رؤیایی را در کتابهایی مانند “هلوئیز جدید” و “قرارداد اجتماعی” ترسیم کرد. انتشار این آثار در میان مردم، محرک های انقلاب فرانسه شدند و بیش از یک قرن، سرمشق اندیشه فلسفی و کارهای سیاسی قرار گرفتند.
روسو با هر حکومت ظالمانهای مخالف بود و هر اقدامی در جهت تحمیل اراده بر دیگران را ناپسند می دانست. اما طرح مشخصی هم برای تأسیس حکومت مطلوب نداشت و تنها یک قرار همگانی را در شکلگیری حکومت، مؤثر میدانست. وی با اینکه فرزندانش را به پرورشگاه سپرد و از تربیت آنها، شانه خالی کرد، تربیت کودکان را مهم میدانست و به همین منظور کتاب شبهداستانی با نام «اِمیل» نوشت. این کتاب نیز مبنای تدوین اصول و قواعد تربیتی در نظامهای آموزش و پرورش غرب قرار گرفته است! به نظر او در تربیت کودکان و جوانان، تا جایی که ممکن است، باید قید و بند را کنار گذاشت و آنان را در لاقیدی و به حالت طبیعی پرورش داد. توجیه وی آن بود که بدین ترتیب کودکان با تکیه بر “فطرت سلیم” خود، خوب تربیت میشوند.
در همین چهارچوب، روسو مانند دیگر نظریهپردازان قرن هجدهم، با مسیحیت و کشیشان مخالفت می ورزید و مقیدات آنان در تعلیم و تربیت و امر حکومت را رد میکرد. البته انحراف مذهب کشیشان از مسیحیت راستین و دنیاطلبی آنان، در مخالفت اندیشمندان غرب جدید از جمله روسو بیتأثیر نبود.
روسو آثار دیگری چون «اعترافات» در ۱۲ جلد، دارد که طی آن مباحثی درباره علم و هنر و… را مطرح میکند. وی روحیه شاعرانه نیز داشت و اشعارش به ویژه در ستایش طبیعت، بر ادبیات اروپا تأثیر قابل ملاحظه ای برجای گذاشت. اندیشه های سیاسی او سالها پس از مرگش مورد توجه قرار گرفت. به طوری که برخی گفته اند با روسو، دنیای جدید آغاز شد.
با این حال وی مانند بسیاری از اندیشمندان و فیلسوفان سدههای اخیر غرب، مغرور، تندخو و بداخلاق بود و این امر انزوای اجتماعی او را شدت میبخشید و پایان عمر را هم در دربه دری و تنهائی و عدم تعادل روحی گذراند تا اینکه در دوم ژوئیه ۱۷۷۸م، یک سال قبل از انقلاب کبیر فرانسه در ۶۶ سالگی درگذشت.
با این حال آثار او تأثیر عظیمی بر مردم زمانش گذاشت. ظلم مفرط دربار لوئی شانزدهم و نیز دنیازدگی و ریاکاری متولیان امور دینی کاتولیک، مردم را به اندیشههای براندازانه و سکولار او سوق داد و روند انقلاب فرانسه را شدت بخشید. پس از مشروطیت، اندیشههای غیردینی او در ایران مورد توجه غربزدگان قرار گرفت. بیش از ۱۰ اثر روسو به فارسی ترجمه شد و مباحثی چون “قرارداد اجتماعی” و “امیل” مبنای متولیان امور سیاسی و تعلیم و تربیت در رژیم پهلوی قرار گرفت.