آموزش وپرورش در آینه جامعه و آمار

تحلیل رابطه آموزش و پرورش و نابرابری های جنسیتی

هدف این مقاله بررسی نقش آموزش‏وپرورش در تولید و بازتولید نابرابری‏های جنسیتی است.بدین‏منظور نخست نظریه‏های مربوط به نابرابری‏های جنسیتی و سپس آرای جامعه‏شناسان در مورد نقش‏ مدرسه به عنوان عامل حفظ و ثبات و همچنین عامل تغییر،بررسی‏ می‏شود و در ادامه،نشان داده می‏شود که چگونه مدرسه این کارکرد دوگانه مکمل،اگرنه متضاد را داراست و در پایان با نگاهی به‏ آموزش‏وپرورش ایران،راهکارهایی که می‏تواند از بازتولید نابرابری‏ها جلوگیری کند ارائه می‏شود.

 

مقدمه

آموزش‏وپرورش پدیده‏ای عام و درعین‏حال منحصربه‏فرد است؛عام از آن روی‏ که یکی از پایه‏های اساسی هر جامعه را تشکیل می‏دهد و جامعه بدون آن نمی‏تواند به‏ حیات خود ادامه دهد و منحصربه‏فرد از آن جهت که در رابطه با همه ابعادش،حاصل‏ یک فرهنگ معین است.بنابراین بررسی آن مهم است.چون این امکان را فراهم می‏کند که به جامعه در همه اشکال پیچیده‏اش نزدیک شده و ساخت‏های عمیق زندگی مادی و غیرمادی را آشکار نماید.البته به شرط آن‏که به یاد داشته باشیم که بدون تضاد نیست و در ضمن از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است.آموزش‏وپرورش فرآیندی است‏ که از طریق آن دانش موجود انتقال و مرزهای دانش گسترش می‏یابد،پس کارکرد آن‏ هم محافظه‏کارانه و هم خلاق است.

یکی از مسائل اساسی در جامعه‏شناسی،نابرابری اجتماعی می‏باشد که‏ بیش‏تر مباحث در طبقه اجتماعی متمرکز است،باتوجه به این‏که این پدیده بعد اساسی قشربندی اجتماعی به شمار می‏رود.هرچند بیش از ۳۰ سال است که‏ جامعه‏شناسان به این نتیجه رسیده‏اند که جنس ونژاد در ساخت نابرابری سهیم‏ است و حتی گفته‏اند که مطالعه‏ی قشربندی اجتماعی در تفکرات جامعه‏ شناختی جریانی مردانه بوده است(ابرین‏۱،۱۹۸۱)و به‏همین جهت زنان از مطالعات در این حوزه کنار گذاشته شده‏اند.

به منظور شناخت عوامل مؤثر بر نابرابری‏های جنسیتی و رابطه‏ی آن با آموزش‏وپرورش نخست به بررسی نظریات نابرابری‏های جنسیتی می‏پردازیم.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۹۱ (صفحه ۵۷)


نظریات نابرابری‏های جنسیتی

این نظریات در سنت نظریه تضاد قرار می‏گیرند.بر طبق این نظر از آنجا که‏ منابع گرانبها کمیاب هستند و دسترسی به آن‏ها نابرابر است،بین آن‏ها که به این‏ منابع کمیاب دسترسی دارند و آن‏ها که ندارند،کشمکش و تضاد پیش می‏آید. این منابع می‏توانند منافع مادی،قدرت یا منزلت اجتماعی باشند.نظریات‏ نابرابری‏های جنسیتی نیز در سنت نخستین نظریه‏پردازانی چون مارکس،وبر، زیمل و..است که به مسأله نابرابری‏های اجتماعی پرداخته‏اند.

رندال کالینز از متفکرانی است که در سنت وبری قرار دارد و معتقد است‏ استفاده از نیروی فیزیکی و منابع مادی و نمادین بسیار با اهمیت هستند.وقتی‏ یک جنس(نرینه)ابزار و قوه‏ی قهریه را در دست داشته باشد می‏تواند این‏ قدرت را برای اعمال سلطه در برخوردهای جنسیتی به کار برد و یک نظام‏ نابرابر جنسیتی را ایجاد کند.بنابراین جنس ضعیف باید استراتژی‏هایی را برای‏ کاهش این قدرت به کار برد..وقتی مردان در تقسیم کار جنسیتی امتیازاتی‏ داشته باشند،احتمال بیش‏تر می‏رود که در موقعیت نخبگان قرار گیرند که این‏ امر منجر به افزایش نابرابری بین دو جنس می‏شود(ترنر۱،۱۹۹۸).

برخلاف کالینز،نظریه بلومبرگ بیش‏تر بر مدار نظریه مارکس است.او معتقد است قشربندی جنسیتی به کنترل قدرت اقتصادی بستگی دارد؛هرچه‏ زنان قدرت اقتصادی کم‏تری را بسیج کنند،احتمال سرکوب از نظر اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک بیش‏تر است.او نشان داد که چگونه مشارکت در تولید اقتصادی،کنترل بر زندگی زنان را بیش‏تر می‏کند.این کنترل هم در مورد باروری،ازدواج،طلاق و اقتدار خانگی بیش‏تر است و هم در امکان استفاده از فرصت‏های مختلف زندگی(ترنر،۱۹۹۸). (۱) turner

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۹۱ (صفحه ۵۸)


سومین متفکری که در باب نابرابری جنسیتی،نظریه‏پردازی کرده،جانت‏ چافتز است.او معتقد است که نظریه‏های حفظ و بازتولید نظام جنسیتی با یکدیگر ارتباط دارند.او دو نوع نیرو را عامل حفظ نابرابری جنسیتی می‏داند: نیروهای قهری و سرکوب‏کننده و نیروهایی که نتیجه فعالیت‏های اختیاری افراد می‏باشند.پایه‏های اختیاری نابرابری جنسیتی چون تقسیم اقتصادی کار،توزیع‏ اشتغال و موقعیت‏های برگزیده و نیز تعاریف فرهنگی جامعه،نوعی تبعیض‏ جنسی را ایجاد می‏کند.این تبعیض در کار و فعالیت اعمال شده و در ضمن، عامل جامعه‏پذیری برای نسل بعدی می‏شود و بدین‏سان تفاوت‏های جنسیتی در سطح خرد میان زن و مرد بازتولید می‏گردد.شناخت نیروهای حفظکننده امکان‏ تشخیص این‏که تغییرات مطلوب چگونه باید باشد را فراهم می‏کند.شرایطی که‏ سبب تغییر قشربندی می‏شود عبارت‏اند از دو فرآیند:

تغییر غیرارادی(تغییرات جمعیتی،تکنولوژیک و ساختار اقتصادی)که در اقتصاد پیشرفته منجر به افزایش فرصت شغلی برای زنان و در اقتصاد عقب‏مانده منجر به کاهش فرصت‏ها می‏شود.

تغییر ارادی که ناشی از تلاش نخبگان به منظور تغییرات در نابرابری‏های‏ جنسیتی است.همچنین صنعتی شدن که نقش‏های غیر خانگی را افزایش‏ می‏دهد،شهرنشینی،رشد طبقه متوسط،افزایش انتظارات و احساس محرومیت‏ نسبی که در نهایت سبب افزایش تلاش زنان برای تغییر قشربندی جنسیتی‏ می‏شود(ترنر،۱۹۹۸).

نظریات درباره نابرابری‏های جنسیتی این نکته را روشن می‏کند که‏ نابرابری‏های جنسیتی ناشی از عوامل ساختاری هستند که می‏توانند اقتصادی، سیاسی،هنجاری و یا آن‏ها باشند.این عوامل بر عملکرد مدرسه در تولید و بازتولید نابرابری‏ها بسیار تأثیر می‏گذارد.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۹۱ (صفحه ۵۹)


جامعه‏شناسان و نقش مدرسه در تولید و بازتولید اجتماعی

دورکیم از نظر او آموزش هم واحد و هم متعدد است.جامعه بدون‏ درجه‏ای از همگنی بین اعضایش نمی‏تواند وجود داشته باشد و آموزش این‏ همگنی را تقویت می‏کند و از سوی دیگر،بدون تنوع،هرگونه همکاری غیر ممکن است.آموزش وجود این تنوع را با تفکیک و تخصص یافتن تضمین‏ می‏کند.دورکیم نشان می‏دهد آموزش خود نیز با جامعه تغییر می‏کند (لی تان خوا۱،۱۹۹۱)

پارسنز در مقاله خود تحت عنوان«کلاس مدرسه به عنوان یک نظام‏ اجتماعی»نشان می‏دهد که در یک‏جامعه پیشرفته از نظر تکنولوژی،مدرسه‏ عامل اساسی اجتماعی کردن و انتخاب است که نزد شاگردان ارزش‏های‏ عمومی جامعه را درونی می‏کند(پارسنز،۱۹۶۱).

بوردیو و پارسرون(۱۹۷۰ و ۱۹۶۴)که در نیمه راه مارکسیسم و فونکسیونالیسم قرار داشتند،براین باور بودند که مدرسه سهمی در بازتولید روابط ایجاد شده بین طبقات اجتماعی دارد و ساخت توزیع سرمایه فرهنگی را بین این طبقات بازتولید می‏کند.انتخاب با اعمال معناهایی متعلق به طبقه مسلط صورت می‏گیرد که اجباری است،اما با عمل تربیتی یا پرورشی یا کودک‏پروری‏ مشروعیت می‏یابد.

گرامشی درحالی‏که مارکس تأثیر روبنابر زیربنا(اقتصاد)را مورد غفلت‏ قرارا داده است،تئوری کارآیی خاص روبنا را بنا نهاده است.او فرهنگ را به‏ همان اندازه اقتصاد و سیاست اساسی می‏داند و در روبنا دو سطح را مورد توجه قرار می‏دهد:جامعه مدنی و جامعه سیاسی یا دولت.دولت از طریق‏ (۱) le than khoi

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۹۱ (صفحه ۶۰)


القای کارکرد،سلطه مستقیم دارد و مدرسه مهم‏ترین نهاد برای تحقق وفاق‏ است(تورز۱،۱۹۹۵).

آلتوسر تمایز را به صورت دیگر نشان می‏دهد.دولت شامل دو دستگاه‏ است:یک دستگاه سرکوبگر که با خسشونت عمل می‏کند(ارتش)و دوم دستگاه‏ ایدئولوژیک که به شیوه تولید(نیروی تولید و روابط تولید)را بازتولید می‏کند (آلتوسر۲،۱۹۷۰).این مفهوم توسط(بودلو و استابلت‏۱۹۷۱۳)اخذ می‏شود. مدرسه دیگر واحد نیست،بلکه به دو بخش تقسیم می‏شود:مدرسه متوسط و عالی برای فرزندان طبقه بالا و مدرسه ابتدایی و حرفه‏ای برای طبقات پایین. توزیع از تحصیلات ابتدایی و کاربرد زبان که زبان بورژوازی است،آغاز می‏شود.

بدین‏سان یادگیری حتی خواندن و نوشتن به نفع اقلیت است.به‏همین‏ ترتیب ایدئولوژی به دو بخش می‏شود:یکی برای کارگران آینده برپایه‏ی نظم‏ و اخلاق و دیگری برای نخبگان برپایه تسلط آرا و مدرسه مهم‏ترین نهاد برای‏ تحقق این امر است.مدرسه نقشی دوگانه دارد:از سویی‏انگیزه و توانایی‏ مناسب را فراهم می‏کند و توانایی تولید کارگران را افزایش می‏دهد و از سوی‏ دیگر،نابرابری را به شیوه‏ی شایسته سالاری توجیه می‏کند و این بخشی از نظریه باولزو جنیتز۴است(۱۹۷۶).آن‏ها تغییرات را ناشی از تضادهای‏ سرمایه‏داری می‏دانند و نه تعلیم و تدریس و در این مورد بیش‏تر به فرم و صورت توجه دارند و نه محتوا.آن‏ها معتقدند که رابطه ساده و مکانیکی بین‏ ساختار اقتصادی و نظام آموزشی وجود ندارد.از نظر آن‏ها تغییرات اقتصادی‏ مقدم بر اصلاحات آموزشی است.مدرسه بیش‏تر منعکس‏کننده است و فاقد (۱) torries

(۲) althusser

(۳) baudelot

(۴) bowles et genits

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۹۱ (صفحه ۶۱)


خودمختاری.آن‏ها معتقد بودند که نظام‏های آموزشی تنها نه تنها انتقال‏ نابرابری‏های اجتماعی را کاهش نمی‏دهند،بلکه مهم‏ترین مکانیسم برای حفظ نابرابری‏های اجتماعی هستند.بدین‏سان تأکید بر فهم آموزش به عنوان‏ وسیله‏ای برای کاهش نابرابری‏های اجتماعی جای خود را به مکانیسمی می‏دهد که نابرابری و امتیازات را استحکام می‏بخشد(مارکز و مک میلان‏۱،۲۰۰۳).

آموزش‏وپرورش و نابرابری جنسیتی

استفان گرت در کتاب«جامعه‏شناسی جنسیت»می‏نویسد:جامعه‏شناسان‏ مارکسیست براین باورند که نظام‏های آموزشی در جوامع سرمایه‏داری در ترویج ارزش‏های این جوامع نقشی بسیار مهم ایفا می‏کنند.درنظر آن‏ها مدارس و نهادهای دیگر،عامدانه با ترغیب فعالانه مردان به ستیزه‏جویی و رقابت‏طلبی و تشویق زنان به فرمانبری و کنش‏پذیری،تفاوت‏های جنسیتی را تشدید می‏کنند.بنابراین دیدگاه،تفاوت در موفقیت‏های تحصیلی و انتخاب‏ واحدهای درسی را تنها می‏توان با رجوع به خود نظام آموزشی و جامعه‏ سرمایه‏داری که این نظام جزیی از آن است توضیح داد.

می‏توان گفت در جامعه‏شناسی آموزش‏وپرورش بخشی که بیش از همه‏ بدان پرداخته شده رابطه‏ی طبقه اجتماعی و نابرابری آموزشی است؛به گونه‏ای‏ که گفته می‏شود قشربندی اجتماعی نیز در تفکر جامعه‏شناختی«مردانه»بوده‏ است(استیسی‏۲،۱۹۸۲).

از دهه ۸۰ جامعه‏شناسان به تدریج متوجه شدند که جنسیت سهمی در نابرابری‏ها دارد.در این میان جامعه‏شناسی فمینیستی آموزش‏وپرورش یکی از غنی‏ترین بخش‏های جامعه‏شناسی آموزش‏وپرورش به شمار می‏رود.هرچند (۱) marks, mcmilan

(۲) stacey

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۹۱ (صفحه ۶۲)


هدف اصلی آن روابط جنسیتی در آموزش است،اما سعی می‏کند روابط گسترده‏تر بین آموزش‏وپرورش و جامعه را از این طریق بهتر درک نماید.

فرض جامعه‏شناسی فمینیستی آموزش‏وپرورش این است که جنسیت یک‏ مقوله اجتماعی است؛ازاین‏رو یک سازه اجتماعی به شمار می‏رود.اوکلی‏۱ (۱۹۷۲)می‏گوید هرگاه جنسیت را بتوان به عنوان یک سازه به کار برد،پس‏ می‏توان آن را در مطالعه‏ی جامعه‏پذیری و جامعه نیز به کار گرفت. جامعه‏شناسان فمینیست با استفاده از کاربرد انتقادی جنسیت در آموزش، شیوه‏هایی را که در جهت تبعیض جنسیتی وارد سیستم‏های آموزشی شده، نشان داده‏اند.نظریات فمینیستی ناهمگن است و بیش‏تر دسته‏ای از مکتب‏ها هستند تا یک مکتب.باتوجه به نقش اساسی مدرسه در جامعه‏پذیری، رهیافت‏های فمینیستی به شیوه‏ای متفاوت این مسأله را بررسی می‏کند(مارو و تارز۲،۱۹۹۲).

به‏طور کلی،می‏توان از سه گونه‏ی اساسی درباره‏ی نظریه‏ی فمینیستی‏ سخن گفت:نظریات تفوت که براین اصل استوار است که جایگاه و تجربه‏ زنان در بیش‏تر موقعیت‏ها با جایگاه و تجربه مردان در همان موقعیت‏ها تفاوت‏ دارد.این نظریات به تبیین اجتماعی-زیستی تفاوت زنان و مردان یا تبیین‏های‏ نهادی تفاوت و یا تبیین‏های اجتماعی زناو می‏پردازد(ریترز،۱۳۷۴).نظریات‏ نابرابری که براین اصل استوار است که جایگاه زنان در بیش‏تر موقعیت‏ها نه‏ تنها متفاوت از جایگاه مردان،بلکه از آن کم‏بهاتر و با آن نابرابر است. تبیین‏های فمینیستی لیبرال و مارکسیستی از جهت نابرابری از این جمله‏اند و بالاخره نظریه‏های ستمگری براین باور است که زنان علاوه بر نابرابری و تفاوت داشتن با مردان تحت ستم نیز قرار دارند،یعنی تحت قید و بند،تابعیت، (۱) oakley

(۲) marrow tarres

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۹۱ (صفحه ۶۳)


تحمیل،سوءاستفاده و بدرفتاری مردان به سر می‏برند.تبیین‏های‏ مارکسیست‏ها،روانکاواها،رادیکال سوسیالیست‏ها و موج سوم فمینیستی به این‏ مسائل می‏پردازند.

به‏طور کلی مسائلی که بیش‏تر در مورد نابرابری‏ها مورد بحث قرار می‏گیرند،عبارت‏اند از تفاوت حقوق بین دو جنس،دشواری آن‏ها در احراز پست‏های تصمیم‏گیری و مسؤولیت‏ها،آسیب‏پذیری در برابر بی‏سوادی،تجمع‏ در بعضی مشاغل(پرستاری معلمی)،حضور اندک در مطالعات علمی و پژوهشی،دشواری برابری در حوزه‏ی سیاسی،نابرابری در وظایف خانواده روز مضاعف کاری(فورینه‏۱،۲۰۰۳).

فمینیسم لیبرال در حوزه‏ی جامعه‏شناسی آموزش‏وپرورش بر جامعه‏پذیری‏ و در نتیجه آموزش حاصل از آن تأکید می‏نماید.ماری ول استون کرافت‏ (۱۷۹۲)می‏گوید زنان همانند مردان قادر به تعقل هستند و بنابراین حق دارند همانند آن‏ها آموزش ببیند.هدف از مفهوم آموزش یکسان برپایه‏ی تفکرات‏ فمینیستی لیبرال(آرنوت و دیلابوگ‏۲،۱۹۹۹)در اینجا توانمند ساختن زنان‏ برای بدست آوردن جایگاه خود در جامعه از طریق خود مختاری زنان است. مسأله کلیدی حمایت از آزادی و حذف تبغیض یا پیش‏داوری به عنوان حق‏ فرد در جامعه دموکراتیک است.

در حوزه آموزش،موضوع مطالعه نقش‏های جنسیتی،مفاوت جنسیتی، رابطه بین انتظارات معلمان و انتخاب شغل دختران،مطالعه اعتماد به نفس‏ دختران و علائق درسی جنسیتی است.پرداختن به این مسائل که در گذشته نیز صورت می‏گرفته،بیش‏تر در مورد پسران بوده است و همچنین تحقیقات‏ فمینیستی سبب به وجود آمدن حساسیت فمینیستی در تمامی مسائل آموزشی و (۱) fournier

(۲) arnotdillabough

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۹۱ (صفحه ۶۴)


پژوهشی شده است.فمینیست‏های رادیکال بیش‏تر سعی دارند که سلطه‏ی‏ مذکر را در آموزش‏وپرورش نشان دهند.مفهومی که آن‏ها در این مورد به کار می‏برند پدر سالاری است.ایدئولوژی پدر سالار که سعر دارد تقسیم سنتی بین‏ حوزه عمومی(عقلانیت،کار مرد مداری)و حوزه خصوصی(طبیعت،زن‏ مداری،خانه‏داری)را تقویت کند.بنابراین دلمشغولی آن‏ها بیش‏تر رابطه پدر سالاری و فرودستی زنان است.

در حوزه‏ی آموزش‏وپرورش بیش‏تر به مطالعه‏ی نمادین قدرت مذکر در برنامه آموزشی و متون دروس آموزشی(اسپندر۱،۱۹۸۰)می‏پردازند و هدف نقد سلطه مذکر در آموزش است که چگونه صدای زنان خاموش و دانش آنان بی‏ارج می‏شود.فمینیست‏های سوسیالیست سعی می‏کنند تا نظریات‏ روابط طبقاتی و روابط جنسیتی را با یکدیگر آشتی دهند.آن‏ها معتقدند که به‏ منظور فهم اهمیت حوزه اقتصادی و تأثیر آن بر نهاد فرهنگی،ساخت مدرسه‏ بازشناسی شود.این امر به فهم آموزش به عنوان پایگاه تدارک(و بازتولید) نیروی کار مبتنی بر سلسله مراتب جنسیتی منجر می‏شود که در آن زنان برای‏ موقعیت‏های حاشیه‏ای و ثانوی آماده می‏شوند.

بازتولید نظم اقتصادی و اجتماعی به نسخه‏ی فمینیستی نظریه بازتولید اجتماعی منجر شد(مک دونالد۲،۱۹۸۰).جامعه‏شناسان فمینیست تحت تأثیر نظریه باولز و جنیتیز،(۱۹۷۶)آموزش‏وپرورش را ابزار سرمایه‏داری می‏دانند که فرودستی زنان و به خصوص فرودستی دختران طبقه کارگر را بازتولید می‏کند.بنابراین،طبقه اجتماعی،تعیین‏کننده‏ی تجارب آموزشی دختران،هویت‏ و صور آگاهی آنان می‏شود.در آثار بعدی،فمینیست‏های سوسیالیست از نظریات پیر بوردیو(سرمایه فرهنگی)وگرامشی(هژمونی طبقاتی)و برنشتاین‏ (۱) spender

(۲) mac donald

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۹۱ (صفحه ۶۵)


(قواعد آموزش)سود جستند تا تضادهای زندگی آموزشی را نشان دهند (آرنوت ۱۹۸۲،کونل‏۱۹۸۷۱)

بحث و نتیجه‏گیری

باتوجه به نظریات نابرابری‏های فمینیستی،نظریه‏های بازتولید اجتماعی و نقدهای فمینیستی،امروز جهان به این درک رسیده است که نقش زنان و مردان‏ در حال تغییر است و مدارس باید این تغییرات را به رسمیت بشناسند.امروزه‏ تأکید بر حقوق انسانی و برابری جنسیتی است؛یعنی برابری در برابر قانون، برابری فرصت،شامل برابری دسترسی به سرمایه انسانی و دیگر منابع مولد و برابری پاداش برای کار است.

هرگاه رویکردهای جامعه‏شناسی آموزش‏وپرورش را در سه مسأله خلاصه‏ کنیم؛یعنی تأکید بر نقش آموزش در ایجاد یک‏جامعه استوار برپایه تکنولوژی، دوم نقش آموزش در تطابق با یک‏جامعه به سرعت در حال تغییر و سوم تمایل‏ به این‏که آموزش رکن اصلی جامعه به نابرابری اجتماعی به خصوص نابرابری‏ در آموزش است،ناگفته پیداست که نابرابری جنسیتی در آموزش یک مسأله‏ مهم جامعه‏شناختی آموزش‏وپرورش به شمار می‏رود.

تبیین نظری تجربه آموزشی تفاوت پسران و دختران بر جامعه‏پذیری و نقش‏ سیستم‏های اجتماعی تأکید دارد.کارکرد اجتماعی شدن در کلاس و فعالیت‏های‏ آموزشی صورت می‏گیرد.معلم و مدرسه منبع مهم اطلاعات درباره رفتار متناسب جنسیتی است.کودکان با مشاهده و تقلید نقش‏های بزرگسالان،رفتار متناسب را فرا می‏گیرند.رفتار متناسب با جنسیت خود را از مقررات و متون‏ درسی می‏آموزند.بخشی از این‏جامعه‏پذیری از طریق دروس و متونی که در برنامه به کار می‏رود و بخشی از طریق امتیازات و وظایف محول شده به هر (۱) connel

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۹۱ (صفحه ۶۶)


جنس،اما بیش‏تر از طریق غیررسمی و یا«برنامه پنهان»،اعمال می‏شود؛یعنی‏ مواد،فعالیت‏ها،برخورد متفاوت و مشاوره تحت‏تأثیر قالب‏های ذهنی جنسیتی‏ هستند(بالانتین‏۱،۱۹۸۳).

ایستارهای جنسیتی مبتنی بر پیش‏داوری به وسیله‏ی قالب‏های ذهنی تقویت‏ و توجیه می‏شوند.قالب‏های ذهنی شامل باورهای مشترک فرهنگی،و قالب‏های‏ ذهنی برگرفته از واقعیت هستند،اما به صورت مثبت یا منفی تحریف شده‏اند. قالب‏های ذهنی جنسیتی در هر جامعه از طریق برنامه آموزشی و متون درسی‏ منعکس می‏شوند که خود قالب‏های ذهنی را تقویت می‏کنند.تحقیقات نشان‏ می‏دهد که کودکان برعکس نتایجی که نزد بزرگسالان به دست می‏آید، تصویری منفی از جنسیت خود ندارند؛مثلا دختر بچه‏های ۷ تا ۱۳ ساله‏ تصویری منفی از جنس خود ندارند.کودکان،گروه جنسی خود را بیش‏تر ارج‏ می‏نهند.در مدرسه ابتدایی دختران موفق‏ترند(بودلو و استابلت‏۲،۱۹۷۶)و در دوران بلوغ است که رابطه پایگاهی متقارن بدل به رابطه نامتقارن می‏شود. اصولا قالب‏های ذهنی به‏طور مستقیم در برنامه‏ریزی آموزشی دخالت می‏کنند. نقش زنان در جامعه معمولا خانه‏داری و بچه‏داری است.هرگاه در مرحله‏ برنامه‏ریزی این مقوله همچنان حفظ شود،زنان از جامعه‏پذیری در جهان‏ همواره در تغییر و تحول دور می‏مانند.در ضمن هرگاه مردان هم به صورت‏ کسانی که همواره بیرون از خانه کار می‏کنند درنظر گرفته شوند،اهداف‏ آینده‏نگری که می‏خواهند خانه به‏جای آنکه واحد مصرف باشد،واحد تولید شود،ناموفق می‏ماند.از نظر مدیریت آموزشی،دشواری کار،ناشی از آن است‏ افرادی که پست‏های کلیدی دارند درک نمی‏کنند که تا چه حد آموزش زنان‏ می‏تواند به جامعه سود برساند. (۱) ballantine

(۲) boudelot et establet

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۹۱ (صفحه ۶۷)


تحقیقات نشان می‏دهد که آموزش‏وپرورش اغلب نابرابری جنسیتی را تشدید کرده است.نگاهی به تحقیقات انجام شده در ایران نشان می‏دهد که‏ هنوز درصد باسوادان،درصد دانش‏آموزان دوره‏های مختلف،آمار مربوط به‏ کارکنان آموزشی به تفکیک جنس حکایت از نابرابری به نفع پسران دارد (چابکی،۱۳۸۲).ترکیب جنسی معلمان در رشته‏های علمی محض،مردانه‏ است.از نظر ساختار مدیریت همچنان پست‏های کلیدی از آن مردان است.

برنامه‏ریزی درسی و مدیریت باید قالب‏های ذهنی جنسیت را به خوبی‏ بشناسد؛زیرا این قالب‏ها هستند که نمی‏گذارند دختران و پسران در فرصت‏های‏ آموزشی یکسان سهیم باشند.به منظور شناخت قالب‏های زندگی،برنامه‏ آموزشی باید بررسی شود؛گروه مورد هدف آموزش،شناسایی شود؛برنامه‏ درسی بسط و گسترش یابد؛به معلمان آموزش داده شود و به خصوص‏ برنامه‏ها مورد بررسی مداوم قرار گیرد.به‏طور کلی باید متون درسی و آموزشی‏ که سرشار از قالب‏های ذهنی جنسیتی پر تبعیض(به نفع پسران)است،به‏ بررسی انتقادی گذاشته شود؛کنش متقابل معلم و شاگرد در مورد پسران و دختران یکسان شود؛در انتخاب رشته‏ی تحصیلی و برنامه‏ی درسی متون‏ بیش‏تری برای دختران درنظر گرفته شود و تدریس دروس برای نقد تبعیض‏ در مراکز تربیت معلم ارایه گردد.

بنابراین برگزاری کارگروههای آموزشی برای همه‏ی عوامل و بالاخره تهیه‏ی‏ کتاب‏ها و متون درسی می‏باید فارغ از هرگونه قالب ذهنی جنسیتی باشد (زنجانی‏زاده،۱۳۸۳).

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۹۱ (صفحه ۶۸)


منابع
فارسی

چابکی،ام البنین(۱۳۸۲).آموزش جنسیت در ایران،نشریه مطالعات زنان،سال اول، شماره ۲،تهران:انتشارات دانشگاه الزهرا. ریترز،ج(۱۳۷۴).نظریه جامعه‏شناسی در دوران معاصر،ترجمه محسن ثلاثی،تهران: انتشارات علمی. زنجانی‏زاده،هما(۱۳۶۹).زن توسعه در جهان سوم.مجله دانشکده ادبیات و علوم‏ انسانی دانشگاه فردوسی مشهد،شماره اول و دوم سال بیستم. زنجانی‏زاده،هما(۱۳۸۳).آموزش‏وپرورش و برابری فرصت‏های آموزشی جنسیتی و طبقاتی،در منیره رضایی(گردآورنده)مجموعه مقالات همایش ملی مهندسی‏ اصلاحات در آموزش‏وپرورش،تهران:وزارت آموزش‏وپرورش،پژوهشکده‏ تعلیم‏وتربیت. گرت،استفانی(۱۳۸۰).جامعه‏شناسی جنسیت،ترجمه کتایون بقایی.تهران:نشر دیگر. 

Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا