جعفر خرازی – دبیر و مولف کتابهای کمک آموزشی انشاء
از ابتدای مهر امسال کتابهای نو تالیف مهارتهای نوشتاری پایههای هفتم وهشتم با هدف بهبود وضع انشاء نویسی دانش آموزان در چرخه آموزشی کشور قرار گرفت.
هر چند تولید و تدوین این کتابها، اتفاق خوبی برای نظام آموزشی کشور وهم برای جدی گرفتن این درس در مدارس به نظر میرسد، ولی شتاب زدگی در تالیف آن در دو پایه و بدون اجرای آزمایشی آن با مشکلاتی مواجه شده است که به برخی از نکات آن اشاره میکنم:
۱- زبان و نثر کتاب برای نوجوانان چندان،روان و صمیمینیست زیرا برخی از واژههای به کار گرفته شده با ادبیات این پایه سنی تناسب ندارد.برای نمونه میتوان به واژهها و اصطلاحات: کار بست، نمود، نمایه، ساختار، ادبیات نامتعارف، زبان معیار و… اشاره کرد. همچنین نثر کتاب، یک دست نیست و سنگین مینماید به ویژه در درسهای یکم، سوم و پنجم از کتاب هشتم ونیز درس یکم از پایه هفتم و معلم میباید، مفاهیم و عبارتها را به زبانی ساده تر برای دانش آموزان بیان کند. برخی از مطالب کتاب هم انتزاعی است تا عینی مثلا در درس سوم از کتاب هشتم به گروه کلمه (چشم ذهن و…) بر میخوریم همچنین از نظر محتوا، درسهای کتاب هفتم بیش تر به یک سناریو شبیه است تا یک متن آموزشی.
۲- در نوشتهها و فعالیتهای این دو کتاب، ردپایی از فناوری جدید و امروزین مانند رایانه وجود ندارد؛گویا تکنولوژی هنوز وارد دنیای بچهها و این کتابها نشده است و این موضوع باعث شده تا بیشتر مطالب جذاب نباشد.
۳- از نظر ساختاری، در هر دو کتاب، قالب مشخص و چارچوب از پیش تعیین شده ای به دانش آموزان ارائه میشود و به آنان میآموزد که نوشتهها خود را با بند مقدمه آغاز کنند، سپس به نوشتن بند بدنه ادامه دهند و در انتها، بند پایانی را به آن بیفزایند. حال آن که این قالب نوشتاری، بیش تر در مقالههای پژوهشی کاربرد دارد اما دانش آموزان میبایست این معیار نوشتاری را در تمام موضوعهای ارائه شده، در کل کتاب، به کار برند؛ صرف نظر از این که موضوع ایشان خاطره نویسی، شرح حال نویسی یا…باشد. در صورتی که به جای مقدمه و بدنه و نتیجه میتوان از شروعی خوب و پایانی مناسب بهره گرفت واز آن در انواع نوشتن استفاده نمود.
۴-هر کتاب از هشت درس تشکیل شده است و هر درس به تناوب شامل بخشهای نگارشی، آموزش، فعالیتهای نگارشی، درست نویسی، تصویر نویسی، حکایت نگاری، مثل نویسی و معیارهای ارزیابی میباشد و اصل غافل گیری ذهنی در مواجهه دانش آموزان با مطالب نو، بدیع و خلاق نادیده گرفته شده است.
– در بخش آموزش درسها، انسجام و پیوستگی رعایت نشده است به عنوان نمونه، درس هشتم از پایه هشتم، جمله افکار و گفتارمان را بنویسیم،بهتر بود که در ابتدای کتاب هفتم جای گیرد.
– از انواع نوشتن که دانش آموزان در این مقطع سنی باید با آنها آشنا شوند مانند؛ گزارش نویسی، خلاصه نویسی، خاطره نویسی و… خبری نیست.در ضمن شایسته تر میبود، اگر در پایان هر درس، جمع بندی و نکات مهم آن در کادری ویژه قرار میگرفت.
– متن بخشی از درسها یا ترجمه است یا تحت تاثیر آن قرار داردو این در حالی است که جای آثار خوب نویسندگان کودک و نوجوان ایران در کتاب خالی است. گفتنی است متن « بلوط بازی» در کتاب هشتم در همین پایه درخصوص «ضرورت بازنویسی»
متنهای ترجمه شده است و جذابیتی برای دانش آموزان ندارد. متن هر چند ترجمه است ولی شاید، بهترین نوشته کتاب باشد زیرا در متن آمده است «در نوشتن بی پروا باشید» اما با آموزش بند نویسی به بچهها تناقض فاحش دارد و به صراحت آنان را در نوشتن محدود بار میآورد.
در صفحه هفده هر دو کتاب شکل یا نمودار ساختمان نوشته، طراحی شده اما فاصله یک سانتی سطراول هر بند در آن رعایت نشده است بلکه در بخش بدنه نیز به نظر میرسد که با آموزش دیداری، به دانش آموزان این ذهنیت داده میشود که باید همه نوشتهها لزوما از سه بند تشکیل شوند و این مشکل آموزشی را به وضوح میتوان در برخی از نوشتههای دانش آموزان دید.
در درس سوم پایه هشتم برای توضیح یک مفهوم« نگاه کنیم و بنویسیم »، چهار متن جدا و پراکنده آمده است در صورتی که مولفان
میتوانستند، یک متن زیبا و قابل فهم و منسجم اما با مثالهای فراوان و متنوع فراهم نمایند.
موضوع « بهار » در متنها و مثالهای کتاب هفتم بارها تکرار شده است و برخی از موضوعها نیز مانند« زیانهای بی سوادی» بر انگیزاننده و جالب نیست.
هرچند مولفان باور دارند که به دنبال رویکردی هنری و پرورش تخیل در این کتاب نیستند اما بعضی از موضوعها و فعالیتهای مندرج در دو کتاب، آفرینش هنری محض است. به عنوان مثال؛ میتوان از فعالیت صفحه هشتاد و هشت کتاب هفتم به عنوان «از قدرت تخیل خود کمک بگیرید و بنویسید» و یا موضوع «قطره ی بارانی که از ابر چکیده اید» در صفحه شصت و هفت کتاب هشتم نام برد.
– فعالیتهای نگارشی برخی از درسها با متن ارتباط ندارد، برای نمونه میتوان از درس دوم در پایه هشتم مثال آورد.
در همین بخش روشن نیست که مبنای انتخاب متنهای کهن چه بوده است ؟ و نیزفعالیت صفحه سی و هشت با عنوان «کدام قسمت از متن درس به نقاشی نزدیک شده است؟» اساسا معلوم نیست با چه هدفی طراحی شده است ؟
– درست نویسی: در این، بخش از کتاب «غلط ننویسیم»، نوشته آقای دکتر ابوالحسن نجفی بهره گرفته شده است و به مواردی اشاره میشود که امروزه برای دانش آموزان کاربردی نا چیزی دارد مانند؛ «این موضوع را تلفنی به دوستم گفتم» و در صفحه بیست و دو کتاب هفتم آمده است و نیز کلماتی چون مشاعره یا مثالی قوی تر مانند بحث حرف میانجی «گ» که در کتاب فارسی آموزش داده شده تکراری به نظرمیرسد.
– تصویر نویسی: تصویرهای کتاب عمدتا کلیشه ای است بهتر بود از تصاویر واقعی محیط و محل زندگی دانش آموزان بهره میگرفتند و تنوع و تازگی در روح تصویر دمیده میشد، برای نمونه تصاویری مربوط به ورزش، محیط زیست، زیباییهای جهان بی کران و… ارائه میشد تا دانش آموزان را به تفکر در محیط اطراف خود وا دارد.
– در ارتباط با حکایت نگاری و مثل نویسی روشن نیست که تاکید مولفان بر ساده نویسی است یا گسترده نویسی هر چند باید توجه داشت که اطناب گسترده نویسی موجب زیان به زیبایی کلام میشود.
– در مورد معیارهای ارزیابی باید توجه داشته باشیم که در آغاز آموزش صورت گیرد،
سپس ارزیابی انجام شود به ویژه در ارتباط با نشانههای نگارشی که تنها به چند مورد محدود در کتابهای قبل اشاره شده است و مولفان میتوانستند، همانند جدول نشانههای نگارشی در کتاب زبان فارسی متوسطه دوم، یک نمونه جدول مختصر و مفید به این بخش اختصاص دهند. البته شایسته تر آن که با
معیارهای ارزیابی در کل کتابها، یکدست شوند. برای نمونه، در یک صفحه «نداشتن غلط املایی» و در جایی دیگر « نداشتن لغزشهای
املایی» آورده شده است.
۶ – از نظر ویرایش ادبی و رسم الخط نیزباز بینی کتابها ضرورت بسیار دارد. در یک صفحه کلمه «چار چوب» آمده و در صفحه دیگری «چار چوب» نوشته شده است همچنین استفاده بسیار از یک کلمه در یک متن دیده میشود.
برای نمونه، کلمات «مهندسی» و «نقشه» در دوصفحه درس اول کتاب هشتم بیش ازهفده بار استفاده شده است.
۷- در این کتابها فرصتهایی برای ابراز تجربهها و ابتکار و خلاقیت از سوی معلمان دیده نشده است.