دهههشتادیها احساس کودکی نمیکنند

محمدامین قانعیراد میتینگ کوروش را بررسی کرد
دهههشتادیها احساس کودکی نمیکنند
اگر تلاش شود نسل جدید به خانهها رانده شوند، مطمئنا آنها به زیرزمین خواهند رفت و نوجوانی در کشور به یک پدیده زیرزمینی تبدیل می شود از این رو هم دستخوش آسیبهای اجتماعی می شود و هم ممکن است منِ فردی خود را به یک فرقه گرایی و ایدئولوژیهای جدید واگذار کند
آفتاب یزد (سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵ )- سارا علایی:«میتینگ دهه هشتادیها در پاساژ کوروش» اتفاق بیسابقهای بود که این نسل را برای نخستین بار و به طور جدی بر سر زبانها انداخت. این اتفاق به مثابه تلنگری بود برای مسئولان و صاحبنظرانی که از این نسل غافل شده بودند و تمام تصورشان از دهه هشتادیها همان بچه دبیرستانیهایی بود که هنوز دهانشان بوی شیر میدهد، اما به ناگاه با یک قرار تلگرامی و اینستاگرامی برای یک دورهمی چنان خود را بروز دادند که از آن زمان به بعد حرف دهه شصتیها که سالها نقل رسانهها بود به طور کل جمع شد و حالا همه جا صحبت از نسلی تازه به ظهور رسیده است که هیچ شباهتی به نسلهای قبل از خود ندارند؛ آنقدر متفاوت که از ۱۸ خرداد (روز برگزاری میتینگ کوروش) تا کنون جامعهشناسان و صاحبنظران بسیاری به تحلیل این نسل پرداخته و هرکدام تحلیلهای متفاوتی ارائه کردهاند.حزب اتحاد ملت نیز چهارشنبه گذشته با هدف تحلیل دهه هشتادیها جلسهای را با حضور رئیس انجمن جامعهشناسی ایران برگزار کرد که مشروح اظهارات این جامعه شناس را در ادامه میخوانید.
میتینگ کوروش به مثابه نوک کوه یخ
رئیس انجمن جامعه شناسی ایران در این نشست و در تحلیل دهه هشتادیها، با اشاره به میتینگ کوروش گفت: اتفاقاتی که ۱۸ خرداد در پاساژ کوروش با حضور حدود دو هزار جوان و نوجوان افتاد تنها نوک کوه یخی است که خود را نشان داده است، بنابراین باید توجه کنیم که بدنه اصلی این کوه پنهان است.محمد امین قانعی راد با اشاره به نگاههای امنیتی به این قضیه اظهار کرد: کسانی که نگاه امنیتی به این میتینگ دارند متاسفانه فقط به فکر جمع کردن آن هستند بی آنکه آن را تجزیه و تحلیل کنند. آنها به این موضوع بی توجه اند که شاید بتوان نوک یک کوه یخ را پنهان یا نابود کرد، اما سطوح عمیق و بدنه بزرگ و زیرآب را به هیچ وجه نمی توان از بین برد .وی تاکید کرد: من معتقدم میتینگ کوروش یک غلیان و جوششی بود که من نام آن را «فوران نوجوانی» می گذارم؛ به عبارت دیگر، در جامعه ما نوجوانی بوده، اما حالا غلیان کرده است. قانعی راد با بیان اینکه شاید عده ای بپرسند مگر قبلا نوجوانی وجود نداشته، اظهار کرد: من معتقدم وجود نداشته، به لحاظ زیستی و بیولوژیکی و سنی (۱۸-۱۳) نوجوانی همیشه بوده و هست، اما توجهی به آنها نمی شد . حتی نامی هم نداشت و بسیاری نوجوانان را کودک حساب می کردند و این یعنی نوجوانی به عنوان یک مقوله فرهنگی در جامعه ما وجود نداشت . به عبارت دیگر آنها به رسمیت شناخته نمی شدند. این جامعه شناس همچنین با اشاره به جایگاه نوجوانان یا «تینیجرها» در غرب اظهار کرد: در غرب از دهه ۷۰ به بعد تحولی که امروز در جامعه ما در مورد نوجوانان در حال وقوع است رخ داد و تینیجرها به عنوان یک گروه اجتماعی ویژه پا به عرصه جامعه گذاشتند.امروز نوجوانان غربی می توانند از خانه بیرون بزنند ، گروههای دوستی داشته باشند ، سبک فرهنگی ویژه ای دارند ، نوع موسیقی ، لباس و مد خاص خود را دارند و به عبارت بهتر تبدیل به یک مقوله اجتماعی شده اند.این استاد دانشگاه افزود: اما چنین موضوعی را ما در ایران شاهد نیستیم و فرد تا زمانی که دیپلم بگیرد کودک محسوب می شود. البته کسی لفظ کودک را برایشان به کار نمی برد، اما بارها به آنها گفته می شود دهانشان هنوز بوی شیر می دهد.
از سوی دیگر اینگونه نیست که نوجوان ۱۷-۱۶ ساله در برخی حوزهها از استقلال برخوردار باشند بلکه تا ۱۸ سالگی همه امورشان زیر نظر پدر و مادر انجام می شود. قانعی راد با ذکر مثالی می گوید: من زمانی که ۱۸ ساله بودم هیچ کجای ایران را ندیده بودم. بعد از گرفتن دیپلم فرصتهای زیادی برای دیدن ایران به دست آوردم و با گروههای دوستی ایرانگردی کردم.(دهه ۵۰)از ۱۸ تا ۲۵ سالگی دوران دانشجویی و سربازی را گذراندم و ۲۵ سالگی با فشار خانواده و جامعه ازدواج کردم، بنابراین کل جوانی که کردم – فاصله بین کودکی تا ازدواج – ۷ سال بود.وی مثال خود را با فرزندش ادامه داد و گفت: کمی جلوتر برویم و از نسل بعدی بگوییم . من به خاطر ندارم پسرانم در ۱۷-۱۶ سالگی اجازه نیامدن به خانه را داشته باشند.بعد از ۱۸ سالگی آنها هم آزادی نسبی به دست آوردند. من تا ۳۰ سالگی به آنها اجازه دادم به قول معروف «اللی تللی» کنند و بعد ازدواج کردند.وی افزود: امروز سن ازدواج به ۳۳-۳۰ سال رسیده . از سوی دیگر سن ورود افراد به جامعه به ۱۳ سال کاهش یافته یعنی ۱۸ تا ۲۵ سال دوران جوانی کردن نسل من (دهه ۴۰) و ۱۸ تا ۳۰ سال دوران نوجوانی کردن نسل پسرم (دهه ۶۰) امروز عملا به ۱۳ تا ۳۵ سالگی رسیده
و عنقریب به ۱۳ تا ۴۰ سالگی می رسد. من
۱۳ سالگی را سن بلوغ فرهنگی نامیده ام و ۴۰ سالگی
را بلوغ اجتماعی . یعنی ۴۰ سالگی سنی است که معمولا افراد مسئولیتهای اجتماعی را می پذیرند و پایبند جامعه می شوند. این یعنی فاصله زیادی بین بلوغ فرهنگی و بلوغ اجتماعی ایجاد شده، از این رو ما با یک تعجیل در بلوغ فرهنگی و تاخیر در بلوغ اجتماعی رو به رو هستیم.
نسل رسانهای
قانعی راد درباره علل تعجیل در بلوغ فرهنگی توضیح داد: نسلهای قبل حتی تا ۲۵ سالگی هم نمیدانستند دارای بلوغ فرهنگی هستند چون یک سنت عظیم فرهنگی وجود داشت که اگر ما می خواستیم با این فرهنگ ارتباط برقرار کنیم باید آن را می خواندیم و نوع ارتباط، خوانشی بود. اما نسل امروز در شرایطی بزرگ شده که فناوریهای ارتباطی نوین در ایران پا به عرصه گذاشته و شبکههای اجتماعی ، اینستاگرام ، تلگرام ، فیسبوک و… رشد کرده اند و این مسائل نسل امروز را آیتی بیسد(IT Based) کرده است.این جامعه شناس با بیان اینکه نسل جدید یک نسل رسانه ای شده است، اظهار کرد: در نسلهای قبل ارتباط با رسانه وجود داشت، اما نوع ارتباط نسل امروز با تکنولوژیهای ارتباطی بسیار گسترده است . این ارتباط به آنها اجازه می دهد از سه، چهار سالگی از طریق فرهنگ تصویری با کل تمدن جهانی آشنا شوند. کودکان نسل قبل از طریق بازی با عروسک ، توپ و… درگیر نقشهای اجتماعی می شدند در نتیجه مهارتهای اجتماعی را به دست می آوردند مثل مسئولیتهای اجتماعی. وی ادامه می دهد: اما برای نسل امروز دیگر بازی با عروسک
و توپ مطرح نیست بلکه بیشتر تماشا و رد و بدل کردن کلیپ و تصاویر و دانلود است؛ این فرهنگ تصویری جدید همراه با IT مقداری بلوغ فرهنگی را جلو می اندازد. فرد اطلاعات بسیاری به دست می آورد، اما همگی سطحی است و فرد نمی تواند در عمق نقشها و شخصیتها برود تا مهارت مسئولیتهای اجتماعی را بیاموزد .وی با بیان اینکه سواد ادبی نسل امروز کاهش یافته، ولی سواد تصویری آنها افزایش یافته، افزود: این مسئله موجب می شود شباهت زیادی بین رفتار نوجوانان و بزرگسالان ایجاد شود و کمتر کودکانه باشد.حتی طرز لباس پوشیدن، رژیم غذایی، آرایش، نوع موسیقی مورد علاقه آنها به نحوی به رفتار بزرگسالان شباهت دارد. هویتهای جنسی و جنسیتی آنها هم زودتر تکوین می یابد.در نتیجه یکی از مهمترین عواملی که شرایط نوجوانان نسل جدید را با سایر نسلها متمایز می کند، گسترش IT است.وی با اشاره به دهه شصتیها گفت: نوجوانان و کودکان آن نسل در کوچه و در دوستی با همسالان و هم محله ایهایشان بزرگ می شدند؛ به عبارت دیگر در دهه ۶۰ پدیده کوچه داشتیم، اما امروز باید بگوییم پایان کوچه، زیرا هیچ کوچه ای پیدا نمی کنیم که در آنجا کودکان در حال بازی باشند . فرهنگ خودشیفتگی
رئیس انجمن جامعه شناسی در تشریح شرایطی که دهه هشتادیها در آن به دنیا آمده ، بزرگ شده و در حال زندگی کردن هستند ، گفت: یکی از شرایطی که نسل جدید در آن در حال زندگی کردن است شکسته شدن اقتدار دو نهاد مهم خانه و مدرسه است که جوانان و نوجوانان را با بحران جامعه پذیری مواجه کرده است. مسئله دیگر تک فرزند شدن و در برخی مواقع دو فرزندی شدن خانوادههاست. امروزه عکس کودکان جایگزین عکس پدران و مادران ، قهرمانان ملی و…شده است. نسل جدید وقتی دور تا دور خانه را نگاه می کند عکس خود را می بیند.قانعی راد ادامه داد: از سوی دیگر فرهنگ تصویری خودشیفتگی ایجاد می کند. از همین رو هم هست که عکس سلفی به نوعی نشان دهنده خودشیفتگی در افراد است. در نتیجه بزرگ شدن نسل جدید در فضای گفته شده موجب شکل گرفتن فرهنگ خودشیفتگی شده است.جالب آنکه والدین از فرهنگ فرزندسالاری می نالند حال آنکه من معتقدم این والدین هستند که فرزندانشان را سالار خود کرده اند!این استاد دانشگاه در مورد مدرسه نیز گفت: یکی از مسائلی که به شکسته شدن اقتدار مدرسه کمک کرد جذب والدین و معلمان در تحولات اجتماعی دهه ۷۰ و ۸۰ بود. معلمان و والدین دهه ۶۰ معمولا در اندیشههای خود تردید نداشتند در نتیجه فرزندانشان را قاطع تربیت می کردند و حتی جاهایی فرزندان را سرکوب می کردند، اما از دهه ۷۰ به بعد که جامعه با تحولاتی از جمله در عرصه IT و گسترش جنبشهای اجتماعی و انتظارت سیاسی مواجه شد ، خود والدین و معلمان در آموزههایی که به نسل جوان منتقل می کردند تردید کردند در نتیجه حوزه وسیع تری برای آزادی فرزندانشان تعریف کردند و نهایتا کار به جایی رسید که اقتدار مدرسه به حداقل خود رسیده است.
ناکارآمدی آرمان دانشگاه
این جامعه شناس درباره شرایط دیگری که دهه هشتادیها با آن موجه اند، اظهار کرد: یکی از پیامدهای گسترش آموزش عالی این بود که آرمان دانشگاه را برای نوجوانان و جوانان ناکارآمد کرده است. دیگر نمی توان آنها را به این امید که «درس بخونی دکتر میشی» با کتاب و مدرسه و تست مشغول کرد.وی خاطرنشان کرد: زمانی آرمان دانشگاه جاذبه بسیاری داشت، اما حالا این جاذبه برای کل جامعه رنگ باخته است به ویژه برای دهه هشتادیها که نسل هوشمندی هستند.قانعی راد خاطرنشان کرد: نسل جدید حاضر نیست زندگی خود را به عنوان یک دوره آمادگی برای آینده ای که قرار است در آن دکتر و مهندس شود ، تلف کند بلکه می خواهد در زمان حال زندگی کند. نسلهای قبل را بهتر می شد برای آینده به وسیله فرهنگ گفتمانی تحریک و تهییج کرد مثلا می شد به آنها گفت
«الان درست را بخونی ۳۰ سال دیگر راحت زندگی می کنی» اما نسل جدید فقط می خواهد در حال حاضر زندگی خوبی داشته باشد، زیرا فکر می کند بزرگ است و حالا باید راحت زندگی کند.
نسل عزیزگرامی
رئیس انجمن جامعه شناسی با تاکید بر اینکه نسل جدید احساس کودکی نمی کند، گفت: این نسل احساس صغارت و حقارت هم ندارد و حتی سرکوب هم نشده اند و بیشتر «عزیز گرامی» بوده اند.وی گفت: اگر بخواهم به طور کلی بگویم سه شاخص مهم در شرایط زندگی دهه هشتادیها موثر بوده است؛ رسانه ای شدن ، مصرفی شدن و پسامادی شدن جامعه.علیرغم گسترش فقر و شکاف طبقاتی در جامعه، ثروتهای کلانی در کلانشهرها داریم که دهه هشتادیها از فواید آن بهره مند شده و بسیاری از دغدغهها را ندارند؛ مثل نرخ بیکاری، چون بیشتر نوجوانان و تینیجرها از حالا در حال برنامه ریزی اند که وقتی ۲۰ سالشان شد به خارج از کشور مهاجرت کنند. سطحی از مصرفی شدن، برخورداری و ندیدن و درک نکردن دوران کمیابی – که بعضا دهه شصتیها شاهد آن بودند- در دهه هشتادیها وجود دارد. کجا یک دهه هشتادی دیده که والدینش برای نفت صف بایستد یا برای تهیه شیر و شیر خشک به دنبال کوپن باشد و … این مسائل در نسلهای قبل حتی برای طبقات مرفه هم وجود داشت. اما نسل جدید کمیابی و ندرت و کمبود را ندیده و نمی داند در نتیجه احساس خودبینی، بیان خود و نشان دادن و ابراز خود در آنها دیده می شود که این احساس گاه از طریق پاساژگردی بروز میکند، گاه با جلب توجه در شبکههای اجتماعی و گاه با طرز پوشش .این جامعه شناس با تاکید بر اینکه نمایش و نشان دادن خود برای آنها مهم شده است، افزود: وقتی این نسل می خواهد اجتماعاتی تشکیل دهد هدف اصلیاش خود ابرازی و بیان خویش است بی آنکه قصد و هدف سیاسی داشته باشد. قانعی راد درباره پیامدهای شرایطی که دهه هشتادیها در آن بزرگ شده اند، گفت: ما با دو نوع نگاه می توانیم این پیامدها را بررسی کنیم ؛ نگاه اول این است که بگوییم جای نگرانی هست یا نه که نیازمند مبنای تحلیلی است، اما اگر با نگاه دوم و رویکرد جبرگرایانه به قضیه نگاه کنیم باید بگوییم دهه هشتادیها بچههای IT و پاساژ هستند. در قضیه میتینگ کوروش مبدا دو هزار نوجوان شبکههای اجتماعی بود و مقصدشان پاساژ، این مبدا و مقصد می گوید که این نسل، نسل ارتباطات و جامعه مصرفی است.
در جوامع مصرفی پاساژ اهمیت زیادی دارد و در جوامع نوین هم شبکه های اجتماعی و ارتباطی . دهه هشتادی ها هم ناخودآگاه این دو را به یکدیگر پیوند دادند.قانعی راد با برگزیدن رویکرد جبرگرایانه اینگونه قضاوت کرد: با این نگاه باید بگوییم این نسل که به دنبال مصرف و IT اند، به جای یک تفکر منسجم و یکپارچه، دارای یک تفکر غیرمنسجم و چندپاره و تصویری هستند. آنها معمولا به جامعه بزرگتری تعلق ندارند، مسئولیت اجتماعی نمیپذیرند یا حداقل دیر می پذیرند .
نسل انتخاب
رئیس انجمن جامعه شناسی با «نسل انتخاب» خواندن دهه هشتادی ها توضیح داد: این نسل چون امکانات مادی بهتری دارد ، خانواده و مدرسه فشار کمتری به آنها وارد می کند، جامعه بهای بیشتری به آنها می دهد در نتیجه آنها بیشتر با انتخاب بزرگ شده اند. از این رو آنها خود را برای انتخاب فرصت های زندگی و جغرافیای زندگی آماده می دانند؛ این یعنی آنها ممکن است در اولین فرصت مهاجرت کنند، زیرا تعلق زیادی به جامعه خودشان ندارند و معیارهای مصرفی برایشان اهمیت دارد.این استاد دانشگاه با اشاره به جنبه های منفی نسل جدید نیز گفت: همانطور که گفتم چون سن بلوغ فرهنگی کاهش یافته، سن آسیب های اجتماعی هم کاهش می یابد؛ سن روسپیگری و مواد مخدر تا خودکشی و قلیان علنا به ۱۵ سال رسیده است. این نسل نهایتا جماعت پاساژگرد را تشکیل میدهند؛ نسلی ضد ایدئولوژیکی و فرهنگگریز و لذتگرا .قانعی راد مجدد با فلش بک به میتینگ کوروش اظهار کرد: این حرکت تا حدودی نشان داد دهه هشتادی ها با خلا معنا رو به رو هستند. آنها تا حدودی با احساس ناامنی زندگی می کنند آن هم نوع ناامنی روانشناختی، زیرا نوجوانان این نسل آزادتر، داناتر و مختارتر شده اند ولی در عین حال معیارهای کمتری برای انتخاب دارند و نمی دانند چه چیزی را باید انتخاب کنند. زمانی که دهه چهل و پنجاهیها کودک بودند داد پدر و مادر یا چوب معلم انتخاب را بر آنها تحمیل می کرد. تعبیر من این است انتخاب هایی که به ما تحمیل میشد اگر چه آزادی را از ما می گرفت، اما امنیت را به ما می بخشید، اما معتقدم این موقعیت برای نسل امروز معکوس شده است. آنها انتخاب زیادی برای درک، فهم و تفسیر جهان، دنیای پیرامونشان و… دارند، اما نوعی ویژگی ناپایداری و ژله ای بودن را به این نسل داده است.
خطر نوجوانی زیرزمینی
این جامعه شناس در ادامه تاکید کرد:حال اگر تلاش شود این نسل به خانه ها رانده شوند، مطمئنا آنها به زیرزمین خواهند رفت و نوجوانی در کشور به یک پدیده زیرزمینی تبدیل می شود از این رو هم دستخوش آسیب های اجتماعی می شود و هم ممکن است منِ فردی خود را به یک فرقه گرایی و ایدئولوژیهای جدید واگذار کند یعنی درست برخلاف تصوری که وجود دارد و می گوید این نسل فرقه گرایی و گرایشهای مذهبی ندارند. در حالی که ممکن است افراطی ترین گرایشها بین این نسل دیده شود. مثل شیطان پرستی. در نسل جدید اگر چه گاهی افق های ذهنی بازی دارند، اما گاهی هم با محدودیت ذهن، نزدیک بینی و پاسخهای ساده در مقابل مسائل پیچیده از سوی این نسل مواجه هستیم. رئیس انجمن جامعه شناسی ایران در بخش دیگر اظهاراتش توصیه کرد:تحولی را که ایجاد میشود، نمیتوانیم به راحتی پس بزنیم و خیالمان هم راحت باشد.در دنیا یکی از قویترین نظریات تحولات اجتماعی می گوید تحولات اجتماعی را همواره نسل جوان برعهده دارد و اساسا در نسل جوان امید وجود دارد. برخی فلاسفه و نظریه پردازان طرفدار فلسفه زندگی از جمله نیچه معتقدند جوانان رسالتی برای درهم شکستن تحجر زندگی برعهده دارند، بنابراین مسئله فوران نوجوانی در جامعه را باید به عنوان یک پدیده جدی قلمداد کرد و در پرتو این تحول ایجاد شده در بسیاری از مسائل مرتبط با نوجوانان مثل مدرسه، دانشگاه، سیاست های فرهنگی و… بازاندیشی کرد. اینگونه نباشد که تصور کنیم این نوجوانان را به خانه هایشان برانیم قضیه تمام میشود.قانعی راد افزود: نوجوانان هستند و جایی نمی روند و عرصههای جدیدی را برای تحول پیدا می کنند و اگر نتوانند، به ویرانگری برای خود و جامعه دست می زنند پس لازم است با این پدیده به صورت هوشمندانه و با مطالعه نگاه شود.