مقاله : تدریس فعال
کبری راستگو
اشاره:
با پیشرفت شتابان علوم و فناوری در قرن اخیر نیاز به معلمان متعهد و متخصص که پاسخگوی نیاز نسل جوان باشد، کاملاً آشکار است. با توجه به این نیاز ضرورت مدیریت معلم و جایگاه آن اهمیت بسیار دارد معلمان موظفاند از روشها و فنون مدیریت علمی، تدریس فعال و پویا، برنامهریزی صحیح، سازماندهی، رهبری و کنترل کلاس آگاه باشند. زیرا هر روز و هر ساعت شیوههای نوینی در مباحث آموزشی مربوط به کلاسهای درس مطرح میشود. بنابراین، معلمان با کسب تواناییهای لازم به منظور برنامهریزی صحیح کلاس درس و حل مشکلات جوانان نقش بسزایی در جامعهی سالم دارند؛ زیرا جامعهی سالم در گروه تعلیم و تربیت و نظام آموزشی سالم است. سپردن امر تعلیم و تربیت به دست معلمان غیرمتخصص، سلامت نظام تعلیم و تربیت را به مخاطره میاندازد. معلم باید علم و روش و مهارت خود را باحرکت نسل امروز هماهنگ کند و طوری دانش آموزان خود را تعلیم دهد که توان مبارزه با اضطرابهایی نظیر بحران هویت، اشتغال، تهاجم فرهنگی و… را داشته باشند و روحیهی خودباوری و درک مثبت از خویشتن در وجود آنان تقویت شود. در این مقاله به روشهای فعال تدریس و نقش آنها در تولید علم پرداخته شده است.
امروز دانشآموزان برای ورود به عصر و دانایی و روبهرو شدن با تحولات شگفتانگیز قرن بیست و یکم باید به طور فزایندهای مهارتهای تفکر انتقادی و خلاق را برای تصمیمگیری مناسب و حل مسائل پیچیده جامعه فراگیرند.
آنها باید سواد علمی و مبتنی بر فناوری را به درستی سواد خواندن، حساب کردن و نوشتن بیاموزند و در عرصههای گوناگون زندگی از آن بهرهگیرند (احمدی،۱۳۸۰:۱۱).
آموزش و پرورش جریان جامعهپذیری یا اجتماعی کردن اعضای جدید جامعه است. طی جامعهپذیری اعتقادات، ارزشها، رسوم، اخلاق، مهارتها و فنون جامعه به نسلهای جدید منتقل میشود (علاقهبند،۱۳۸۹:۶۲).
آموزش و پرورش به عنوان اساسیترین بخش در راستای توسعهی همه جانبهی کشور وخاستگاه تولید علم میتواند نقش مهمی ایفا کند و با بسترسازی مناسب و بسیج امکانات و بهرهگیری از پتانسیل بالای نیروی انسانی و استعدادهای خوب آیندهی کشور را به سمت قلههای افتخار هدایت نماید باورهای قدیمی که آموختن را مترادف حفظ کردن و انباشتن ذهن دانش آموزان را با محفوظات خشک و بیفایده کارکرد آموزش و پرورش میداند، محکوم به شکست است. نیاز مبرم داریم که فرایند یاددهی و یادگیری را از حالت سنتی خارج کنیم و با بهرهگیری از تکنولوژی بسیار پیشرفتهی امروز و تغییر در رویکرد تعلیم و تربیت خدمات ارزندهای را به نسلهای آینده ارائه دهیم و به جای آموزش اندیشهها به دانش آموزان خود چگونه اندیشیدن را یاد بدهیم که خود آنها اندیشهها را میآموزند (محمدی،۱۳۸۴).
اگر چشم انداز آموزش و پرورش تولید علم باشد برای دستیابی به آن باید شیوهی تدریس و روش برخورد با دانشآموزان تغییر کند. امروزه با پیشرفت روز افزون علم، شیوههای تدریس نیز تغییر یافته و روشهای سنتی و معلم محور جای خود را به روشهای تدریس فعال و دانش آموز محور داده است.
«تدریس عبارت است از تعامل یا رفتار متقابل معلم و شاگرد براساس طراحی منظم و هدفدار معلم برای ایجاد تغییر در رفتار شاگرد به طور کلی انواع تغییراتی که میخواهیم در شاگردان ایجاد کنیم» (پیریایی،۱۳۹۰:۲۸).
یکی از اصول هفتگانهی آموزش و پرورش اصل فعالیت است. طبق این اصل شاگرد باید درجریان یادگیری فعال باشد و خود با راهنمایی معلم به فراگیری بپردازد. مطلب درسی وقتی برای شاگرد به صورت مسئله یا مشکل درآمد و خود او سعی کرد آن را حل کند و مطالعات و تحقیقات، آزمایشها و بحثهای لازم را انجام داد، آنگاه میتوان گفت که در جریان یادگیری نقش مؤثری داشته و در واقع مطلب مورد بحث را یاد گرفته است. یادگیری وقتی صورت میگیرد که شاگرد خود تجربه کند و در نتیجه تجربه در افکار، تمایلات و اعمال او ظاهر شود(یادگارزاده، به نقل از محمدی،۱۳۸۴).
ژان پیاژه معتقد است: اگر دانش آموزی برای رسیدن به حقیقت سه روز وقت صرف کند تا شخصاً به کشف آن نائل آید، بهتر از آن است که همان حقیقت را در یک ربع ساعت برای او توضیح دهید (جعفرزاده قدیمی،۱۳۸۸).
یکی از مشکلات مهم آموزش و پرورش خصوصاً در کشور ما به کار نگرفتن روشهای تدریس فعال در آموزش است. به همین سبب کیفیت آموزشی سطح مطلوبی ندارد.
پژوهشی که بهرنگی و همکاران (۱۳۹۱) با عنوان «آسیبشناسی علل ناتوانی معلمان دورهی ابتدایی در به کارگیری روشهای نوین تدریس» در درس علوم انجام دادهاند موانع به کارگیری روشهای نوین تدریس را توسط معلمان نشان میدهد. این بررسی را در سه محور کلی فقدان انگیزه، نوع نگرش و دانش معلمان و هفت زیر مقولهی عدم علاقه به معلمی، مشغلههای جانبی، عدم اعتقاد به کارگیری روشهای نوین تدریس، هراس در عدم توفیق در به کارگیری روشهای نوین، عدم آشنایی معلمان با روشهای تدریس نوین، کلاسهای ضمن خدمت ناکارآمد و عدم مطالعهی مستمر و تحقیق کافی در زمینهی علوم تجربی میتوان طبقهبندی کرد. فایده و اثربخش بودن تدریس به نقشی که یادگیرنده به عهده دارد نیز بستگی دارد. این فعالیتها زمانی مفید است که با علاقهمندی توأم و در جهت اهداف در نظر گرفته شده باشد. فعال بودن یادگیرنده فقط به جنبههای فیزیکی محدود نمیشود بلکه خواندن و فکر کردن و گوش دادن را نیز شامل میشود روشهای فعال دارای انواع گوناگونی است که معروفترین آنها عبارتاند از: روش حل مسئله، روش کاوشگری، گردش علمی، ایفای نقش و پروژه.
ژاپنیها میگویند: «شایستگی هر نظام آموزشی به اندازهی شایستگی معلمان آن نظام است» (روحانی منش،۲۳:۱۳۸۷).
اگر فرایند یاددهی ـ یادگیری براساس روش تدریس حل مسئله طرحریزی شود،دانش آموزان علاوه بر آنکه آموزش میبینند تربیت هم میشوند و با انضباط علمی نیز آشنا میشوند چرا که این روش مبتنی بر تفکر است (نجفی هزار جریبی،۱۳۸۷).
تدریس فعال از دیدگاه اسلام
در روش آموزش اسلامی تکیه بر پرورش فکری و پرهیز از تقلید و تکرار مطالب بدون درک صحیح آنها مطرح میباشد. چنان که حضرت علی(ع) در حکمت۳۳۱ میفرماید:
علم دو نوع است: یکی علم شنیده شده، یعنی فرا گرفته شده از خارج (علم مسموع) و دیگری علم مطبوع، یعنی علمی که از طبیعت و سرشت انسان سرچشمه میگیرد علم مسموع اگر همراه با علم مطبوع نباشد، فایدهای ندارد (مطهری،۱۷:۱۳۸۶). ارزش درک و فهم مطالب به مراتب بهتر از تکرار و خواندن است. اگر اصول دین را که از مهمترین مسائل آموزشی دین اسلام است بررسی کنیم میبینیم اصول دین تقلیدی نیست. این بدان معنی است که هر فرد باید مسائل دینی را هم از طریق اجتهاد و هم با استقلال فکری درک کند. استاد شهید مطهری در تأکید اسلام بر پرورش فکری و پرهیز از تکرار مطالب بدون درک صحیح آنها اشاره میکند: «افرادی هستند که به نحوی تربیت یافتهاند که آن نیروی مطبوعشان به حرکت در نیامده و پرورش نیافته است. این افراد نسبت به آموختههای خود حکم ضبط صوت را دارند و از تجربه و تحلیل مطالب و حل مسائل عاجزند. عالمی که فقط در پای منبر نشسته و سالها مطالبی را گوش کرده است و عالمی که خود به جستوجوی اطلاعات و مطالب پرداخت و مسائل راتجزیه و تحلیل کرده و ورزیده شده است، عالم واقعی همین شخص است.»
اسلام بر پرورش فکری و فعال بودن دانش آموز در جریان یادگیری تأکید فراوان دارد (مولاییپور،۱۳۹۰).
چهار اصل پیشنهادی کمیسیون بینالمللی تعلیم و تربیت
یادگیری برای دانستن
یعنی یادگرفتن روش یادگیری و استفاده از فرصتهایی که آموزش و پرورش در طول زندگی فراهم میآورد. این فرصتها نه یک بار بلکه بارها و بارها باید فراهم آید.
یادگیری برای انجام دادن
یعنی دانش آموزان در حین تحصیل این فرصت را به دست آورند که تواناییهای خود را از طریق تلاش و درگیر شدن با تجربههای علمی و انجام دادن فعالیتهای اجتماعی گسترش دهند.
یادگیری برای با هم زیستن
به دنبال تحقق هدفهایی است که انسانها همدیگر را بهتر درک کنند با تفاهم حقشناسی و همبستگی با هم زندگی کنند و در مقابله با مشکلات و بحرانهای به طور دسته جمعی مشارکت، همکاری و همدردی داشته و غمخوار یکدیگر باشند و حرمت کرامت و عطوفت انسانی را پاس دارد.
یادگیری برای زیستن
یعنی شخصیت هر فردی آن چنان رشد کند که بتواند خود را هدایت کند، تصمیم بگیرد و داوری درست انجام دهد. این امر حاصل نمیشود مگر اینکه قوای ذهنی قدرت استدلال حس زیباییشناسی استعدادهای جسمانی و مهارت در برقراری ارتباط با دیگران در طول عمر، به ویژه دوران تحصیل، تمرین و تقویت و تحکیم شود (صحافیان، ۳۱۵:۱۳۸۴).
به نقل از نشریه رشد