اصلاحات_آموزشی در آمریکا
اصلاحات_آموزشی در آمریکا
——————-
شهرزاد شاوردی/دبیر از تهران
از ابتدای دههی ۸۰ دربارهی تعلیم و تـربیت در ایـالات مـتحده گزارشهایی تهیه شد که با اقبال فراوان از سوی مردم مواجه گشت. احتمالا مؤثرترین آنها،گـزارش سال ۱۹۸۳ کمیسیون ملی با عنوان «یک ملت در بحران»بود.این گزارش،آموزش و پرورش ایـالات متحده را در میانه یک بـحران وخـیم نشان داد:«اگر یک دشمن مقتدر خارجی تلاش کرده باشد که اجرای یک آموزش میانهرو را بر آمریکا تحمیل کند،آنگونه که اینک وجود دارد،ما باید آن را به منزلهی عملی جنگطلبانه به حساب بـیاوریم.این بدان معناست که ما اجازه دادهایم که این اتفاق برایمان رخ دهد.»۱
در سال ۱۹۵۷ اسپوتنیک۲روسیه به آمریکا نشان داد که دیگران نیز قادر به انجام کارهای بزرگ علمی و هوشمندانه هستند.
سؤال آمـریکائیان ایـن بود که چرا ما نباید اولین کسی باشیم که به فضا رفته است؟به رسم معمول،برای یافتن مقصر،تلاش زیادی صورت گرفت.سرانجام انگشت ملامت به سوی نظام آموزشی آمریکا نـشانه رفـت.این نظام به شکست در آموزش مطلوب مباحث دشوار علم و ریاضیات متهم شد.این شکست،ثمره تلخی به بار آورد و ایالات متحده در زمینهی فضانوردی،در مقام دوم قرار گرفت. سیاستمداران به این نـتیجه رسـیدند که تجملات زاید آموزشی و سازگاری اجتماعی،بچههای آمریکایی را نازپرورده کرده است و دانش کافی را به آنها نداده است.۳
این گزارش مانند بسیاری از گزارشهای دیگر نتیجه میگیرد که تعلیم و تربیت در ایـالات مـتحده بـه بهبود عمیقی نیاز دارد.
بعضی از گـزارشنویسان از نـتیجهی ضـعیف دانشآموزان آمریکایی در آزمونهای مقایسهای بین المللی ریاضیات،علوم و جغرافیا اظهار تأسف میکردند.دیگران افزایش وقوع خشونت را در نظر میگرفتند و افت شدید تـحصیلی در نـظامهای مـدارس شهری ملی را غیر قابل قبول میدانستند.همه بـه ایـستارهای متنوع اثربخشی در مدرسه مینگریستند و ایالات متحده را بهطور جدی نیازمند اصلاحات فراگیر و جامع آموزشی مییافتند.
در سال ۱۹۹۰،رئیسجمهور و مسئولین دولتی هـر ایـالت،شـش هدف ملی را به تصویب رساندند.قرار بود این اهداف،سـیاست آموزش و پرورش ایالات متحده را تا پایان قرن بیست و یکم هدایت کند.اهداف تصویب شده به قرار زیر است:
الفـ)تـا سـال ۲۰۰۰،همهی کودکان در ایالات متحده،مدرسه را با آمادگی برای یادگیری آغاز خـواهند کـرد.
ب)تا سال ۲۰۰۰،نرخ فراغت از تحصیل در دبیرستانها به حد اقل ۹۰ درصد افزایش خواهد یافت.
ج)تا سال ۲۰۰۰،دانـشآموزان،کـلاسهای ۴،۸ و ۱۲ را بـا صلاحیت در انگلیسی،ریاضیات،علوم،تاریخ و جغرافیا پشت سر خواهند گذاشت و هر مـدرسه اطـمینان خـواهد یافت که همهی دانشآموزان یاد میگیرند که از ذهنهای خود به خوبی استفاده کنند.بـنابراین مـیتوانند بـرای«شهروند مسئول بودن»،«یادگیریهای بعدی»و«استخدام مولد»در یک اقتصاد نوین آماده شوند.
د)تا سـال ۲۰۰۰،دانـشآموزان ایالات متحده در درس علوم و ریاضی در جهان رتبهی اول را کسب خواهند کرد.
هـ)تا سال ۲۰۰۰،هـمهی افـراد بـزرگسال،باسواد خواهند بود و دانش و مهارت لازم را برای رقابت در یک اقتصاد جهانی کسب خواهند کرد و حـقوق و مـسئولیتهای شهروندی را خواهند آموخت و رعایت خواهند کرد.
و)تا سال ۲۰۰۰،همهی مدارس در ایالات متحده از مـواد مـخدر و خـشونت به دور خواهند بود و محیطی منضبط و مساعد برای یادگیری فراهم خواهند کرد.
گزارشها و فرمولبندی اهداف مـلی،تـلاشهایی را برای اصلاحات در مدارس محلی و ایالتی در پی داشت.اینگونه تلاشهای اصلاحی شامل ایـن مـوارد اسـت:افزایش حقوق معلمان،بازنگری در گواهینامهی صلاحیت معلمان و برنامههای تربیت معلم،کاهش و تنزل فشار بار آمـوزشی،بـرقراری یـک برنامهی درسی بنیادی چند رشتهای در علوم و ریاضیات و زبان،امتحانات اجباری،تأمین انـتخاب
بـالاتر در آموزش عمومی و افزایش همکاری والدین و معلمان در ادارهی مدارس محلی.۴
شیوههای تربیت معلم در آمریکا
در گذشته،تربیت مـعلمان در آمـریکا جنبهی رسمی نداشت؛زیرا در آمریکای مهاجرنشین،معلمان را محترم نمیشمردند و وجود آنان را ضـروری نـمیدانستند.در سدهی نوزدهم،ماساچوست در تربیت معلم پیشگام شـد و در سـال ۱۸۳۹ سـه دانشسرا تأسیس کرد.نفوذ دانشسراها در سدهی بـیستم رو بـه زوال نهاد و در سالهای اخیر،به جای آنها کالجهای تربیت معلم به وجود آمد.
هـر ایـالت،شرایط ویژهای برای اعطای گـواهینامهی مـعلمی دارد. تمامی ایـالتها از مـعلمانی کـه مجوز درس میگیرند،انتظار دارند که هـم رشـته خاص و هم در مطالعات تربیتی مدارک کارشناسی داشته باشند.
با این حال،ایـالات مـتفاوت،دورههای اضافی دیگری را نیز احتیاج دارنـد؛برای مثال دورههای آمـوزش اسـتثنایی و مبارزه با مواد مخدر و الکـل از مـطالبات اضافی برخی ایالتهای خاص است.
کاهش قدرت خرید معلمان به علت حقوق انـدکشان در مـقایسه با نرخ بالای تورم در سـالهای دهـه ۱۹۷۰ و در رکـود اقتصادی سالهای دهـه ۱۹۸۰ بـه افزایش حقوق معلمان انـجامید.در سـال تحصیلی ۹۰-۱۹۸۹ میانگین حقوق معلمان در ایالات متحده، ماهانه ۳۰۰/۳۱ دلار بود که نسبت به گذشته،نشانگر رشـد بـود.۵
برای پیشگیری از رکود و بسط مهارت در تـدریس،آمـوزش ضمن خـدمت در دورهـهای مـتناوبی انجام میگیرد.معلمان بـاید در زندگی اجتماعی شرکت فعال داشته باشند،اما در هر حال باید خاطرنشان کرد که فعالیتهای اجـتماعی بـرای معلم اجباری نیست.معلم غالبا تـصدی بـسیاری از فـعالیتها را بـر عـهده میگیرد و در نتیجه دچـار نـابسامانی در زندگی میشود.معلم به اوقاتی نیاز دارد که بیندیشد، تعمق کند و استراحت نماید.مسافرت،از جمله مزایایی اسـت کـه بـرای رشد حرفهای معلمان در نظر گرفته شده اسـت.مـایر در ایـن خـصوص مـیگوید:
«سـفر برای رشد شغلی مهم است.همانگونه که در کالجها معمول شده که هرچند سال یکبار به استادان مرخصی داده شود، باید در دبیرستانها و دبستانها هم این رسم معمول شود.هـمچنین باید تبادل معلم میان کشورهای متفاوت و ملتهای گوناگون زیادتر شود.
در حال حاضر در آمریکا،فرصت تحصیل در خارج از کشور،برای معلمان وجود دارد».۶
سیاستمداران به این نتیجه رسیدند که باید میزان معلومات شـاگردان مـدارس ابتدایی را افزایش دهند.هوش و پیشرفت تحصیلی بیش از هر زمان دیگری به معلومات و بیشتر از آن به محفوظات وابسته شد.دانشآموزان به مثابهی ظروف خالی فرض شدند که باید تا حد گـنجایش از اطـلاعات پر شوند.
ویلیام گلاسر میگوید:«امروزه،آنچه که ما تعلیم و تربیت مینامیم، صرفا معلومات انباشته شده و محفوظات است.در نظام آموزشی ما، حل مسئله و تـفکر،هـیچ وقت سهم بزرگی نداشته اسـت.»
آمـوزش و پرورش بر یک وظیفه کماهمیتتر مغز انسان،یعنی حافظه،تأکید میکند؛درحالیکه از وظیفهی اصلی آن،یعنی «تفکر»،غافل است.گستردهترین نوع تفکری که در آموزش بـه کـار رفته،تفکر برای حـل مـسائلی است که پاسخهای معین و صریح دارند. تفکر در باب مسائلی که جواب صریح و معینی ندارند،تنها بخش کوچکی از برنامههای آموزشی را تشکیل میدهد.ما به تفکری نیاز داریم که به پرسش دربـارهی مـسائل سیاسی،اجتماعی،ادبی، اقتصادی،علمی و آموزشی منتهی شود؛پرسشهایی که چندین جواب دارند.هیچ کدام از پاسخها کامل نیستند،اما بعضی پاسخها بهتر به نظر میرسند.
گلاسر بر این نکته تـأکید مـیکند که:«تـفکر انتقادی باید از دورهی ابتدایی به بعد،در جریان مباحثات،تعلیم داده شود.»
از نظر او تعلیم و تربیت آمریکایی به تـفکر اهمیت نمیدهد، بیشتر به محفوظات گرایش دارد؛به خاطر اینکه تقریبا مـدارس و دانـشگاهها،تـحت تسلط اصل«قطعیت»۷قرار دارند.بنابر«اصل قطعیت»،برای هر پرسش،یک پاسخ درست و یک پاسخ غـلط وجـود دارد.
در دورهی ابتدایی،بچهها یکی پس از دیگری به این باور سوق داده میشوند که تحصیل،اسـاسا مـرتبط اسـت با پاسخهای درست و معلمان و کتابها،منابع اصلی این پاسخهای درست هستند.مادامی که«اصل قـطعیت»بر نظام آموزشی ما حکمفرماست،فکر کردن را به فرزندان خود نیاموختهایم.حفظ کـردن،آموزش نیست و جوابها، دانـش نـیستند.«قطعیت و حفظ کردن»دشمنان تفکرند و مایهی از بین رفتن خلاقیت و قوهی ابتکار.۸
در آمریکا،حقوق معلمان معمولا براساس آموزش و تجربه افزایش مییابد و مدت زمان تدریس موظف هفتگی برای آنها در مقاطع ابتدایی،مقدماتی مـتوسطه و تکمیلی متوسطه،۳۳+۱۲ ساعت کار فوق العاده قبل یا بعد از مدرسه است.۹
زیرنویس
(۱)- tion.P.6546. ValverdeṣG.A.The International Encyclopedia of Educa-
(۲)- Sputnik ،نخستین سفینهی با سرنشین که توسط روسها به فضا فرستاده شد.
(۳)-گلاسر،ویلیام.مـدارس بـدون شکست،ترجمهی ساده حمزه،تهران:انتشارات رشد، ۱۳۸۰،صص ۴۹-۴۷.
(۴)- The International Encyclopedia of Education.P.6546.
(۵)- ۶۵۴۷. The International Encyclopedia of Education.P.6539-
(۶)-مایر،فردریک،تاریخ اندیشههای تربیتی.ترجمه علی اصغر فیاض،تهران:انتشارات سمت،۱۳۷۴،صص ۵۱۲-۵۰۷.
(۷)- Certainty principle
(۸)-مدارس بدون شکست،۱۳۸۰ صص ۴۹-۴۷.
(۹)-سایت دبیرخانهی شورای عالی انـقلاب فـرهنگی.
—————–
⬅️ کانال مقاله ها لینک عضویت