آمادگی وپیش دبستانیآموزش جنسیآموزش وپرورش در آینه جامعه و آمارآیین نامه ها ومقررات آموزشیاخبار ومشکلات آموزش و پرورشسیستمها و فلسفه تعلیم وتربیتکودک و دوره ابتداییمدرسه داری مدرن - الگوها و نمونه هانوجوان و دوره متوسطه اول

تبیین مقایسه ای سند تحول بنیادین با سند ۲۰۳۰

اعظم بزارپور روزنامه رسالت
یکی از عملکردهای شگرف مسئولین، اجرای سند آموزشی ۲۰۳۰ یونسکو است، که با توافق هیئت وزیران دولت با این سند، کشور را متعهد به اجرای آن کرده اند. اگر چه
تحول در نظام آموزش و پرورش کنونی کشور ضرورت و اجتناب نا پذیر است و تاکنون سیاست ها و راهبردهای مختلفی برای تحول در این نظام به کار گرفته شده است چندان موفقیت آمیز نبوده است. بنابراین در راستای سیاست تحول در نظام آموزشی، اجرای سند تحول بنیادین است که با هدف تحول زیر بنایی در آموزش و پرورش به دلیل عدم ابتناء سیستم آموزش و پرورش بر فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی و برای نیل به اهدافی از جمله تربیت باور عمیق به اسلام و اندیشه ها و ارزش های والا و در نهایت دستیابی به چشم انداز ۱۴۰۴ طراحی شده است.
ایران در این افق یک کشور توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی و الهام بخش جهان اسلام است. مهم ترین ویژگی جامعه ایران در این چشم انداز۱۴۰۴، جامعه ای برخوردار از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، امنیت اجتماعی، فرصت های
برابر توزیع مناسب درآمد، به دور از فقر و تبعیض و بالاخره بر مردم سالاری دینی و عدالت اجتماعی است.
(انبارلویی،۱۳۸۵).
با توجه به این که مقرر گردیده که سند تحول بنیادین آموزش و پرورش مناسب با شرایط جامعه هر پنج سال تا ۱۰ سال مورد باز بینی قرار گیرد، از سوی دیگر که در پی اجرای سند آموزش ۲۰۳۰، نارضایتی مقام معظم رهبری را به دنبال داشته، لذا ضروری است سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را در زمینه ارکان، اصول، اهداف، محتوای درسی و روش های آموزشی با سند آموزش ۲۰۳۰ مورد بررسی و مقایسه قرار دهیم. در ادامه این نوشتار به بررسی مقایسه ای این دو سند پرداخته خواهد شد؛
مهم ترین ارکان تربیت از دیدگاه سند تحول بنیادین عبارتند از: حاکمیت اسلامی، خانواده، رسانه، نهادها و سازمان های غیر دولتی. لازم به توضیح است که وجود هر کدام از پایه و ارکان های فوق مقتضای عصر حاضر بوده و ضروریات مقوله مهم تربیت است و تربیت حقیقی و راهشگا با در نظر گرفتن موارد فوق امکان پذیر می باشد. بر اساس سند تحول بنیادین، هدف از ایجاد حاکمیت اسلامی، هدایت مردم به سوی کمال و برپایی عدالت است. بنابر این حاکمیت اسلامی حق بر تربیت دارد.
حق بر تربیت به ویژه نوع رسمی آن، که در زمره حقوق است و دارای دو جنبه فردی و اجتماعی می باشد. اما جنبه اجتماعی آن بر جنبه فردی اش غلبه دارد. حاکمیت اسلامی موظف است اگر برخی از افراد جامعه امکانات مادی یا توانایی جسمی و فکری لازم را برای
بهره منده ای از تربیت و آموزش ندارند شرایط مناسبی برای آنها ایجاد کند و حمایت بیشتری از حقوق دانش آموزان از طریق هدف گذاری، سیاستگذاری، اجرا و نظارت، ارزشیابی و اصلاح نظام تربیت، به عمل آورد.
خانواده یکی دیگر از ارکان مهم تربیت در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به شمار می رود. به طوری که در اسلام طبق روایات و احادیث و نظرات فقها و صاحب نظران
علوم اجتماعی و روانشناسی، تربیت فرزندان بر والدین تکلیف است. رشد و تعالی نوباوگان جامعه در ادای درست و به موقع این تکلیف است وگرنه آسیب های زیادی متوجه جامعه خواهد بود.
اما با توجه به پیچیدگی های فرایند تربیت و تخصصی بودن آن در عصر حاضر به ویژه در تربیت رسمی و ضعف و سستی و عدم حضور والدین، خانواده نمی تواند به تنهایی وظیفه خطیر تربیت اجتماعی را به عهده بگیرد. بنابر این حاکمیت، نقش فعال و جانشینی دارد البته این به معنای واگذاری تمام و کمال این تکلیف به دیگری نیست. بلکه تعامل و مشارکت حاکمیت اسلامی یا دولت با خانواده است و در تحقق حق بر تربیت ضروری است. بنابر این خانواده یکی از ارکان است که بر اساس سند تحول بنیادین تعامل دوجانبه و فعال بین خانواده و مدرسه است. به عبارتی دیگر خانواده، در مدرسه هم آموزش می بییند
و هم آموزش می دهد. امروزه استفاده از متربیان و معلمان از رسانه ملی در تربیت رسمی و عمومی در جهت ارتقای سطح تربیتی مخاطبان خود نقش بسزایی دارند. از این رو رسانه نیز یکی از ارکان دیگر در تربیت می باشد. از سوی دیگر بر اساس طرح بنیادین تحول آموزش و پرورش، سلطه انحصاری حاکمیت اسلامی یا دولت را بر تربیت فراهم نمی آورد. از این رو کارشناسان بر این باورند حضور نهادهای مدنی با رویکردهای انتقادی، موجب پویایی و افزایش کیفیت و تحقق بهتر و کامل تر
کارکردهای نظام تربیتی رسمی خواهد شد.
(حاجی بابایی،۱۳۹۱)
با نگاه ژرف و ساختاری به سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و سند آموزش ۲۰۳۰، نوعی عدم انطباق در این دو سند بر توجه به ارکان مهم تربیتی دیده می شود. بر اساس سند ۲۰۳۰ حاکمیت اسلامی یا دولت نقشی در تربیت رسمی ندارد و سایر ارکان از جمله خانواده و رسانه موظفند نسخه های
آماد ه و شفابخش سند آموزش ۲۰۳۰ را به خورد نیروی انسانی در عرصه آموزش و پرورش جامعه ما دهند.
در نگاه دیگر، در سند آموزش ۲۰۳۰، بر تساوی و برابری تاکید شده است. در مقابل در سند تحول بنیادین به اصل عدالت تربیتی پرداخته است. بر اساس این اصل که با اولویت فراهم سازی فرصت حضور مساوی برای تمامی فرزندان آحاد جامعه صرف نظر از ویژگی های قومی، مذهبی، اقتصادی، سیاسی، روستایی و شهری و توجه به مناطق محروم و عشایر می بایست بستر لازم برای تربیت فراهم گردد.
همین طور دسترسی آسان و برابر آنها به امکانات تحصیلی، بهره مندی از تربیت های رسمی و عمومی با کیفیت قابل قبول صورت گیرد. در عین حال این اصل عدالت تربیتی ناظر بر مسئله مهم تفاوت های فردی و هویت جنسیتی
دانش آموزان است. (احمدی هدایت، ۱۳۹۲) منظور از تفاوتهای فردی ذکرشده رعایت اقتضائات هویت جنسیتی (دختران، پسران) و ویژگی های دوران بلوغ دانش آموزان در برنامه های درسی و روش ها و برنامه های تربیتی ضمن توجه به هویت مشترک آنهاست. تغییرات صورت گرفته در کتب درسی که متناسب با ساختار شناختی دانش آموزان است، توجه به این نکته در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش مهم است. توجه به ساختارهای شناختی دانش آموزان در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش منطبق با نظریه ژان پیاژه که از بزرگترین دانشمندان در علم روانشناسی که نقش برجسته ای در تعلیم و تربیت دارد، است.
با توجه به مطالب گفته شده، گویا اصل تساوی و برابری در سند ۲۰۳۰، نوعی هنجارسازی کشورهای قدرتمندان را آشکار می کند که این هنجارها در چارچوب منافعشان است و دیگر کشورها از جمله ایران باید آنها را بپذیرند وگرنه عقوبتی بس هولناک که همراه با هزاران تهدید و تحریم است، در انتظارشان خواهد بود. در حالی که با بازگشت به گذشته دور و نزدیک، انبوهی از مستندات را می توان بیرون کشید که به کمک آنها می توان اثبات کرد که کشورهای غربی از جمله آمریکا پایبند اصل تساوی و برابری ۲۰۳۰ نیستند. مستدل ترین آن تبعیض نژادی است. به طوری که دفتر حقوق مدنی آموزش و پرورش ایالات متحده درسال های
اخیر گزارش مبسوط و اعتراف گونه ای را منتشر کرده است که نشان می دهد دولتی که پیوسته با انگیزه های سیاسی سایر ملل را متهم به نقض حقوق بشر می کند و داعیه دفاع از حقوق بشر را دارد، خود به طور سیستماتیک و حتی از دوران کودکی و نوجوانی ، انسان های بی گناه را از ابتدایی ترین حقوق خود محروم می کند. بر اساس این گزارش تبعیض نژادی در مقطع پیش دبستانی نیز وجود دارد. این مطالعات نشان می دهد تنها نیمی از دانش آموزان سیاه مانند همسالان سفید خود قادر به ثبت نام در کلاس سطح بالا ریاضی و علوم هستند. (خبرگزاری فارس،۱۳۹۳) گویا اصل تساوی و برابری شعاری است که در کشورهای قدرتمند عملی نمی شود و در حالی که قدرتمندانی که بر مسند قدرت ایالات متحده و دیگر کشورهای اروپایی نشسته اند، در هرجا و هر زمانی که مناسب بدانند شعارهایشان را عملی می کنند.
همچنین در سند آموزش ۲۰۳۰ به برابری جنسیتی اشاره شده است. اصل برابری جنسیتی بر اساس دیدگاه فمینیستی شکل گرفته است. با توجه به این اصل سعی شده، سلطه مذکر را در آموزش و پرورش نشان دهد. بنابر این دلمشغولی آنها بیشتر رابطه مرد سالاری و فرودستی زنان است. اصل برابری جنسیتی ۲۰۳۰ سعی در نشان دادن نوعی استعمار جنسیتی در آموزش و پرورش کشور ما را دارد. حال همان طور که اشاره شد بر اساس طرح بنیادین آموزش و پرورش به کمک اصل عدالت تربیتی، با اولویت فراهم سازی فرصت حضور مساوی برای تمامی فرزندان آحاد جامعه بستر لازم برای تربیت فراهم می گردد. همین طور دسترسی آسان و برابر آنها به امکانات تحصیلی، بهره مندی از تربیت های رسمی و عمومی با کیفیت قابل قبول صورت گیرد. در عین حال این اصل عدالت تربیتی ناظر بر مسئله مهم تفاوت های فردی و هویت جنسیتی دانش آموزان است. بنابراین اقتضائات هویت جنسیتی (دختران، پسران) و ویژگی های دوران بلوغ دانش آموزان در برنامه های
درسی و روش ها و برنامه های تربیتی ضمن توجه به هویت مشترک آنها رعایت می شود. برای فهم بهتر، نیازمند فهم دیدگاه اسلام در مورد جایگاه زن و مرد و مقایسه آن با دیدگاه فمینیستی است. نگاه جامع اسلام به زن و مرد در سه اصل خلاصه می شود. اول؛ زن و مرد در هویت اسلامی تفاوتی ندارند چون در این باره دیدگاه اسلام نسبت تساوی زن و مرد است. خداوند می فرماید: «هو الذی خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها لیسکن الیها» (اعراف، آیه ۱۸۹) این آیه حاکی از آفرینش زن و مرد از یک نفس واحد بوده است. دوم؛ جنس مونث از لحاظ ویژگی های بیولوژیک و روانشناختی با جنس مذکر تفاوت هایی دارد. این تفاوت به شکل عرضی است نه طولی. در نتیجه این تفاوت هرگز به معنای ارزشگذاری فرادستی و فرودستی نمی باشد. سوم؛ زنان و مردان در هویت جنسی با یکدیگر متفاوت هستند. اسلام قائل به تمایز جنسیتی در برخی از نقش ها، حقوق و هنجار های اجتماعی برای زنان ومردان است. بنابر این مبتنی بر تفاوت های بیولوژیک و
زیست شناختی، زنان و مردان با بهره گیری از توانمندی ها و گرایش های غریزی خاصی که در هر یک از دو جنس به ودیعت نهاده شده می بایست به تحقق اهداف و بایسته های
هویت جنسیتی نائل شوند. به عبارتی دو جنس در عین اشتراک در بسیاری از ابعاد زیستی، در برخی دیگر متفاوتند تا بهتر به ایفای نقش بپردازند. لذا تفاوت بنیادی اسلام و فمینیسم آشکار می گردد. اسلام هیچ گاه حضور زن را از حضور در جامعه و سیاست منع نکرده است. در طول تاریخ اسلام زنان بسیاری در امور بیرون از خانه، همپای همسران خود فعالیت می کردند. حضرت خدیجه سلام الله
علیها همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به تجارت اشتغال داشتند و حضرت زینب سلام الله علیها در تاریخ اسلام نقش برجسته ای داشته اند.
در عدالت جنسیتی که مطمح نظر اسلام است، بین جنسیت و نقش ها تناسب و توازن وجود دارد. برای مثال نقش مادری نقش جنسیتی است که متناسب با تحمل مادری و ویژگی های عاطفی خاص است که مرد از عهده آن بر نمی آید. کارهای سختی که نیازمند نیروی طاقت فرسای جسمانی است از قبیل جنگ که مناسب با جنس زن نیست و به تعبییر امام علی علیه السلام؛ «زن ریحانه است نه پهلوان». همچنین در تقسیم کار، اخلاق نیز باید رعایت شود. مثل نقش هایی که عفاف زن را مخدوش می کند یا به حیثیت اخلاقی زن آسیب می رساند. در عین حال، فمینیست ها برای دستیابی جایگاه مساوی زنان با مردان یا همان برابری جنسیتی در ساختارهای اقتصادی، سیاسی و حقوقی تلاش می کنند. در این رویکرد، سنت ها و ارزش هایی را که نقش زن را در خانواده نشان می دهد نوعی ستم به زن می دانند. این در حالی است که شواهد نشان می دهد کاهش تعلق زن از محیط خانواده نه تنها خشونت را نسبت به آنها کم نکرده است، بلکه خشونت و تبعیض بیرون از خانه نیز بر آن اضافه شده است. زنان در مکتب لیبرالیسم خواهان نمایش نقش ها و وظایف مردانه هستند که این خود منجر به از خود بیگانگی آنان می شود. بنابر این، پیامدهای نظریه فمینیستی این است که زنان را به مردان تبدیل کنند و از زن بودن خود فاصله بگیرند. به از خود بیگانگی جنسیتی، آسیب های مختلف روانی، خانوادگی و اخلاقی تن می دهند و یا در ستیز علیه جنس مردانه ، بخشی از وجود خود را نفی نموده و پایه های
خانواده را سست می کنند و زمینه ایجاد همجنس گرایی
را فراهم می کنند. بنابر این اسلام قائل به عدالت جنسیتی است اما بر اساس فمینیسم مانند رادیکال ها به شکل افراطی، غیر علمی و پیشداورانه کل تاریخ و تمدن بشری، تاریخ توطئه فراگیر علیه زنان می دانند.
(به نقل از شفیعی،اخباری،۱۳۹۳)
حال که به درک روشنی از تفاوت برابری جنسیتی از دو دیدگاه اسلام و فمینیسم رسیدیم به بررسی تفاوت تربیت شهروندی بر اساس سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و سند آموزشی ۲۰۳۰ می پردازیم. تربیت شهروندی فرایندی است که شهروندان فعال و مطلع، حساس و کارآمد در زندگی مدنی و امور مربوط به ناحیه خود را ایجاد می نماید
و جنسیت ها، نژادها و ساختار طبقاتی را معرفی
می کند و عدالت اجتماعی را گسترش می دهد و افراد را با تامل و مشارکت در جریانات سیاسی و تصمیم گیری
آماده می سازد. در تعریف دیگر شهروندی یعنی فرصت های تامین شده توسط مدارس برای مشارکت دانش آموزان در تجربه های یادگیری مانند بازی کردن نقش ها، مشارکت در بحث ها، امتحانات تشریفاتی، سنجش های کلاسی و شورای مدرسه به منظور رشد و ارتقاء مسئولیت های سیاسی، اجتماعی افراد است. یعنی ادغام فرد در جامعه است. بر اساس سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، رفتار شهروندی عمل کردن روی مسائل مهم اجتماعی محلی، ملی و بین المللی است. همچنین بر اساس این سند، آموزش های شهروندی باید تنوع فرهنگی موجود در جامعه را معرفی نماید و بفهماند برای بقا در جامعه بین فرهنگ های مختلف موجود رابطه برقرار شود. این در حالی است که در سند آموزش ۲۰۳۰، تنها به شهروند جهانی نه محلی و ملی توجه شده است و بر اساس این اصل آموزش شهروندی بایستی وفاداری به زمین را به عنوان تنها محل اجتماع افزایش دهد. بنابر این، این اصل منطبق با اصل شهروندی در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نمی باشد.
(تمجید تاش،مجلل چوبقلو،۱۳۹۲)
یکی از مهمترین تفاوت های سند تحول بنیادین آموزش و پرورش با سند آموزش ۲۰۳۰ توجه به مسئله هویت است. کلمه هویت در کل سند تحول بنیادین آموزش و پرورش ۲۷ بار، هم به صورت مجزا و هم به صورت ترکیبی مثل هویت اسلامی – ایرانی، هویت اسلامی – انقلابی، هویت جمعی، هویت حرفه ای، هویت ملی و… آمده است. این امر نشان دهنده
توجه ویژه طراحان سند مزبور به جایگاه مهم هویت ملی و غیره آمده است. هویت ملی ایرانی در سند تحول بنیادین ترکیبی از سه بعد هویت اسلامی ،ایرانی و تجدد است. ثانیاً لایه هویت اسلامی در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش با مولفه هایی چون توحید، اصول و آموزه های
اسلامی، حیات طیبه، عدالت، مهدویت و انتظار، امر به معروف و نهی از منکر، ولایت فقیه، عفاف و حجاب قابل شناسایی است و بخش اعظمی از سند مرتبط با هویت اسلامی است یا مقوم آن می باشند. ثالثاً لایه هویت ایرانی با مولفه هایی چون توسعه بومی، وحدت ملی، زبان فارسی، روحیه جهادی و انقلابی، میراث فرهنگی و تمدنی، سرود ملی و پرچم ملی، آمیختگی اسلام و ایران و سرزمین ایران مشخص می گردد. این بعد از هویت، ارتباط نزدیکی با هویت اسلامی دارد. رابعاً لایحه های هویت متجددانه و جهانی در سند تحول بنیادین با مولفه هایی چون فناوری های
نوین، رسانه و زبان خارجی مشخص گردیده است. در مجموع این سه لایه هویتی و عناصر وابسته به آن می توانند موجبات ایجاد و تقویت دوچندان هویت اسلامی – ایرانی و متجددانه و در نتیجه انسجام و همبستگی ملی را در میان
دانش آموزان فراهم نمایند. خامساً تجزیه و تحلیل محتوای ابعاد سند تحول بنیادین نشان می دهد که لایه هویت اسلامی در متن سند تحول بنیادین آموزش و پرورش از فراوانی و تاکید بیشتری به دو لایه هویتی دیگر برخوردار است. تکرار بیش از ۱۱۰ بار واژه اسلام و اسلامی در این سند گواهی بر این مدعاست. (رهبری و همکاران،۱۳۹۴)
نهایتاً با توجه به آنچه از نظر گذراندید، سند آموزشی ۲۰۳۰ در حوزه جایگاه ارزش ها، ماموریت اهداف کلان، راهبردها و راهکارها با سند تحول بنیادین آموزش وپرورش همخوانی ضعیف شکننده و نامناسبی دارد. قبول سند آموزش ۲۰۳۰ نشانگر پذیرش آموزش وپرورش وارداتی و غربی است که منجر به عدم توجه از سوی همه دست اندرکاران
حوزه فرهنگ، برنامه ریزی، علمی و آموزشی و در یک کلام در سطح دولت به سند تحول بنیادین آموزش و پرورش می شود. هنوز عزم جدی، برنامه ریزی منسجم و مرحله به مرحله برای اجرایی کردن سند تحول بنیادین در میان مدیران و مسئولان وجود ندارد. در حالی که یکی از مهمترین راه حل ها برای رفع موانع فرهنگی آموزشی، تکیه بر همت خود ماست و لاغیر.
منابع:
– احمدی هدایت،حمید(۱۳۹۲)، باز بینی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بر اساس آرای تربیتی ژان
– پیاژه،پایان نامه کارشناسی ارشد،گرایش تعلیم تربیت اسلامی،دانشگاه پیام نور،مرکز همدان
– انبارلویی،محمد کاظم،نقض اصل ۵۳، چاپ دوم ،انتشارات وثوق، قم،۱۳۸۵
– حاجی بابایی،حمید رضا(۱۳۹۱)،ویژگی مدرسه ای را که دوست دارم با توجه به سند تحول بنیادین آموزش و پرورش،فصلنامه،نوآوری پژوهشی،دوره ۱۱،شماره ۴۲
– شفیعی نوذر،اخباری،محسن(۱۳۹۳)،مطالعه تطبیقی نقش جنسیت از دیگاه اسلام و فمینیست،فصلنامه
– مطالعات میان فرهنگی،دوره۱۰،شماره ۲۴
– رهبری،مهدی،بلباسی،میثم،قربی،سید محمد جواد (۱۳۹۴)،هویت ملی در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش،فصلنامه مطالعاات ملی،سال ۱۶،شماره ۱.

Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا