محدودیت منابع اقتصادی،رشد سریع جمعیت،تنوع نیازهای افراد جامعه و ضرورت دستیابی به هدفهای فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی در هر جامعهای از جمله عواملی هستند که سیاستگذاران و برنامهریزان را به طرح و تنظیم برنامههای کلان و ملی در ابعاد مختلف وادار میسازند.در چارچوب برنامهریزی کلان کشور،بخش آموزش و پرورش یکی از بخشهای بسیار مهم به شمار میرود و در آن اهداف کلان،سیاستها،خط مشیهای اجرایی،حجم عملیات و منابع مالی مورد نیاز در سطح ملی با عنوان”برنامهء توسعهء آموزش و پرورش”مشخص میشود.
از سال ۱۳۲۷ شمسی که نخستین حرکت سازمان یافتهء برنامهریزی در ایران در قالب قانون برنامهء هفت سالهء عمران و آبادی کشور به تصویب مجلس شورای ملی وقت رسیده،کشور ما تاکنون تجربهء تهیهء دو برنامهء هفت ساله و ۷ برنامهء پنج ساله را پشت سر گذاشته است.
توسعهء آموزش و پرورش در ایران،نشان میدهد که در تجارب برنامهریزی گذشته،عموما بر ارزیابی جنبهء عملکرد کمّی برنامههای توسعه و مقایسهء هدفها و اعتبارات مصوب با عملکردهای دانشآموزی و مالی تأکید شده و ارزیابی از هدفها،سیاستها و خط مشیهای اجرایی و نیز بازنگری مسائل و مشکلات آموزش و پرورش کمتر مد نظر قرار گرفته است.با توجه به این نکته در این مقاله کوشش به عمل آمده است تا برنامههای توسعهء آموزش و پرورش کمتر مد نظر قرار گرفته است.با توجه به این نکته در این مقاله کوشش به عمل آمده است تا برنامههای توسعهء آموزش و پرورش از سال ۱۳۲۷ تا سال پایان برنامهء دوم توسعهء اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران(۱۳۷۸)مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.برای رسیدن به این مقصود،هریک از برنامههای نه گانه توسعهء آموزش و پرورش به سه بخش”هدفها، سیاستها و خط مشیها و مسائل و مشکلات موجود آموزش و پرورش در دوران تدوین هر برنامه تفکیک شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
بررسی و تحلیل،هدفها،سیاستها و مسائل و مشکلات برنامههای توسعهء آموزش و پرورش طیّ سالهای ۲۷-۱۳۷۸
معرفی مقاله نوشتهء حسین عبد اللهی
محدودیت منابع اقتصادی،رشد سریع جمعیت،تنوع نیازهای افراد جامعه و ضرورت دستیابی به هدفهای فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی در هر جامعهای از جمله عواملی هستند که سیاستگذاران و برنامهریزان را به طرح و تنظیم برنامههای کلان و ملی در ابعاد مختلف وادار میسازند.در چارچوب برنامهریزی کلان کشور،بخش آموزش و پرورش یکی از بخشهای بسیار مهم به شمار میرود و در آن اهداف کلان،سیاستها،خط مشیهای اجرایی،حجم عملیات و منابع مالی مورد نیاز در سطح ملی با عنوان”برنامهء توسعهء آموزش و پرورش”مشخص میشود.
از سال ۱۳۲۷ شمسی که نخستین حرکت سازمان یافتهء برنامهریزی در ایران در قالب قانون برنامهء هفت سالهء عمران و آبادی کشور به تصویب مجلس شورای ملی وقت رسیده،کشور ما تاکنون تجربهء تهیهء دو برنامهء هفت ساله و ۷ برنامهء پنج ساله را پشت سر گذاشته است.
بررسی مجموعهء اسناد و گزارشهای مربوط به برنامهریزی
توسعهء آموزش و پرورش در ایران،نشان میدهد که در تجارب برنامهریزی گذشته،عموما بر ارزیابی جنبهء عملکرد کمّی برنامههای توسعه و مقایسهء هدفها و اعتبارات مصوب با عملکردهای دانشآموزی و مالی تأکید شده و ارزیابی از هدفها،سیاستها و خط مشیهای اجرایی و نیز بازنگری مسائل و مشکلات آموزش و پرورش کمتر مد نظر قرار گرفته است.با توجه به این نکته در این مقاله کوشش به عمل آمده است تا برنامههای توسعهء آموزش و پرورش کمتر مد نظر قرار گرفته است.با توجه به این نکته در این مقاله کوشش به عمل آمده است تا برنامههای توسعهء آموزش و پرورش از سال ۱۳۲۷ تا سال پایان برنامهء دوم توسعهء اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران(۱۳۷۸)مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.برای رسیدن به این مقصود،هریک از برنامههای نه گانه توسعهء آموزش و پرورش به سه بخش”هدفها، سیاستها و خط مشیها و مسائل و مشکلات موجود آموزش و پرورش در دوران تدوین هر برنامه تفکیک شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
مقالهء حاضر را آقای حسین عبد اللهی،عضو هیأت علمی پژوهشکدهء تعلیم و تربیت براساس پژوهشی با عنوان”ارزیابی برنامههای توسعهء آموزش و پرورش ایران از نظر فنون برنامهریزی و عملکرد نسبت به هدفهای مصوب سالهای ۷۸-۱۳۲۷″که در سال ۱۳۷۸ انجام داده است،نوشته و برای درج در ویژهنامهء ژبرنامهریزی آموزشی در اختیار فصلنامهء تعلیم و تربیت قرار داده است که به این وسیله از ایشان قدردانی میشود.
«فصلنامه»
مقدمه
پیشینهء برنامهریزی توسعه در ایران در حدود ۵۰ سال است و در طی این مدت ۹ برنامهء عمرانی و توسعه تهیه شده است.از این مجموعه،شش برنامه مربوط به قبل از انقلاب اسلامی و سه برنامه متعلق به دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی میباشد.از بین برنامههای یاد شده،برنامهء اول و دوم قبل از انقلاب هفت ساله بودهاند و سایر برنامهها برای مدت پنج سال پیشبینی شدهاند.از مجموع برنامههای ۹ گانه،برنامهء ششم(۶۱-۱۳۵۷)و برنامهء پنج سالهء اول(۶۷-۱۳۶۲)بنا به دلایل خاصی مورد تصویب قرار نگرفت و برنامهء هفت سالهء اول نظام گذشته نیز هرچند به تصویب مراجع قانون گذاری رسید و مقدمات اجرای آن فراهم شد ولی اجرا نگردید.
برنامهء عمران و توسعه،مجموعهای از برنامههای کلان اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی کشور است.برنامهریزی بخشهای مختلف کشور در قالب این برنامهء کلان انجام میگیرد و محصول آن به صورت برنامهء بخش،مشخص میشود.در چارچوب برنامهریزی کلان کشور،بخش آموزش و پرورش یکی از بخشهای بسیار مهمی است که اهداف کلان، سیاستها،خط مشیهای اجرایی،حجم عملیات و منابع مالی مورد نیاز آن در سطح ملی زیر عنوان”برنامهء توسعه آموزش و پرورش”مشخص میشود.
در فرایند برنامهریزی مهمترین نکتههایی که باید مشخص شوند،عبارتاند از:هدفها و خط مشیهای اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی کشور برای تحقق بخشیدن به آنها و به عبارت دیگر،مشخص ساختن هدفها و سیاستهای توسعهء اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی کشور.از آنجا که برنامهریزی آموزشی باید در چارچوب برنامهریزی توسعهء عمرانی کشور انجام شود برنامهریزان آموزشی باید براساس هدفها،سیاستها و اولویتهای توسعه و با توجه به امکانات،منابع و محدودیتها به تدوین یک برنامهء صحیح و متناسب برای نظام آموزشی کشور بپردازند.
مطالعه و بررسی خط سیر تدوین و اجرای برنامههای توسعهء آموزش و پرورش در ابعاد مخلتف امری بسیار ضروری و ارزشمند است.در صورت تجزیه و تحلیل دقیق این برنامهها،بسیاری از نقاط ضعف و قوت مشخص میشود و میتوان از آنها درسهای مهمی آموخت.با توجه به پیچیدگی بحث دربارهء آموزش و پرورش و نیز گستردگی دامنهء فعالیت و تنوع اجزای برنامههای توسعهء آموزش و پرورش،در این بخش کوشش شده است که برنامههای توسعهء آموزش و پرورش ایران از سال ۱۳۲۷(اولین سال اجرای برنامهء هفت سالهء اول توسعه)تا سال ۱۳۷۴(سال شروع برنامهء پنج سالهء دوم توسعه)از نظر تحول در هدفها،سیاستها و خط مشیها و مسائل و مشکلات مورد بررسی و قرار گیرد (مشخصات برنامههای مورد مطالعه در جدول شمارهء ۱ آمده است).
جدول شمارهء ۱-مشخصات برنامههای توسعه و عمران در دورهء ۷۸-۱۳۲۷
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
*این برنامه به علت تقارن با ایام انقلاب اسلامی،به تصویب نرسید.
**این برنامه به تصویب هیأت دولت رسید اما در مجلس شورای اسلامی مورد تصویب قرار نگرفت.
روش بررسی:
همچنانکه در مقدمه ذکر شد،بررسی و تحلیل هریک از اجزای برنامهء توسعهء آموزش و پرورش مستلزم مطالعهای مجزا و وقت گیر است.لذا در اینجا تحلیل برنامههای توسعه را به سه بخش محدود میکنیم.این بخشها عبارتاند از:
۱-هدفهای هر برنامه،۲-سیاستها و خط مشیهای هر برنامه،۳-مسائل و مشکلات موجود آموزش و پرورش در دوران تدوین هر برنامه.مقولههای ذکر شده از اسناد مصوب برنامههای توسعه استخراج شدهاند.
۲-پس از بررسی و مطالعهء این اجزای سهگانه در اسناد هر برنامه،جدولی تهیه و فهرست مقولههای مهم و مورد توجه آموزش و پرورش در برنامههای توسعهء آموزش و پرورش در آن وارد شد.سپس با توجه به گستردگی مقولههای مورد توجه در برنامههای توسعهء آموزش و پرورش،مجموعه مقولههای بیست گانه به گونهای دستهبندی شد که موارد مشابه یا هم سنخ در یک طبقه جای گیرد.به این ترتیب،موارد بیست گانهء مندرج در جدول شمارهء ۲ در نه طبقه به شرح زیر دسته بندی گردید.
۱-توجه به پژوهش و مسائل تحقیقاتی
۲-تمرکز زدایی،توجه به مشارکتهای مردمی و خصوصی سازی در آموزش و پرورش
۳-سواد آموزی و ریشه کنی بیسوادی
۴-آموزش همگانی،جذب کودکان واجب التعلیم و توسعهء آموزش راهنمایی
۵-تغییر نظام آموزشی،توجه به کیفیت،محتوا و برنامهریزی درسی،توجه به مبانی اعتقادی
۶-توجه به عوامل انگیزشی معلمان،تأمین و تربیت معلم و تدارک آموزشهای ضمن خدمت
۷-توجه به آموزشهای فنی-حرفهای
۸-کارایی درونی و بیرونی و فراهم کردن امکانات آموزشی
۹-توجه به آموزشهای خاص از قبیل آموزش عشایر،کودکان استثنایی کودکستانها و مهد کودکها.
بررسی سیر تحول اهداف،سیاستها و خط مشیها و مسائل و مشکلات آموزش و پرورش
پس از طبقه بندی مقولههای آموزش و پرورش در نه قسمت،اکنون به بررسی سیر تحول اهداف،سیاستها و خط مشیها و نیز مسائل و مشکلات آموزش و پرورش در برنامههای توسعهء آموزش و پرورش میپردازیم.قبل از ارائهء چنین تحلیلی،ضروری به نظر میرسد که با بررسی ادبیات موجود،به تعریفی روشن و نسبتا دقیق از هدفهای
آموزشی(هدفهای بخش)سیاستها و خط مشیها دست یابیم و برمبنای آن به تجزیه و تحلیل نکات موردنظر بپردازیم.
هدفها:
الف:تعریف
تاکنون تعاریف متعددی از هدف ارائه شده است که در این قسمت به برخی از آنها اشاره میکنیم.
هدف،نقطهء پایان امر یا فعالیتی است که در یک برنامهریزی قصد رسیدن به آن را داریم.هدف را نتیجهء مطلوب یک رفتار نیز تعریف کردهاند(مأخذ ۱).نویسندهء دیگری هدف را چنین تعریف کرده است:هدفها نتایج مطلوبی هستند که فعالیت سازمان در جهت آنها هدایت میشود(مأخذ ۲).در برنامهریزی توسعه،هدف(Objective)عبارت است از مجموع آروزها و خواستهای نهایی جامعه-اعم از اقتصادی،اجتماعی یا فرهنگی-که منبعث از نظام ارزشهای حاکم بر جامعه است(مأخذ ۳).
ب:ملاکهای تعیین هدفها
هدفها جهت حرکت برنامه را تشکیل میدهند و در هر برنامه،تمامی فعالیتها در جهت تحقق هدفها صورت میگیرد؛لذا اهداف هر برنامه از اهمیت بسیار برخوردار است.تعیین هدف،حساسترین و به اعتباری،مشکلترین مسألهء برنامهریزی است.به همین دلیل،در تدوین هدفها در برنامه-که قدم اول و ضمنا مهمترین فعالیت در تدوین برنامه است-باید ملاکهای زیر رعایت شود.
۱-هدفها باید سنجشپذیر باشند:چنانچه نحوه سنجش و اندازه گیری هدف مشخص نباشد،تشخیص اینکه آیا هدف موردنظر تحقق یافته یا خیر،دشوار است.هدفها را میتوان براساس عوامل چهار گانهء کمیت،کیفیت،زمان و هزینه مورد سنجش قرار داد.
۲-هدفها باید با یک دیگر هماهنگی،توافق و همخوانی داشته باشند؛توافق هدفها و شرط اساسی دست یابی به آنهاست.هدفها نباید به گونهای تعیین شوند که با یک دیگر در تضاد و تقابل باشند.
۳-هدفها باید روشن،واضح و قابل فهم باشند؛هدفهای مبهم و غیر قابل درک نمیتوانند فعالیتها را جهت دهند.
۴-هدفها باید تحقق پذیر و واقع بینانه باشند؛هریک از اهداف تعیین شده در برنامه باید به گونهای باشد که در کوتاهمدت یا بلند مدت بتوان به آن دست یافت.اهداف بلند مدت پروازانه و غیر قابل اجرا،صرفا در قالب الفاظ میآیند و نمیتوانند جنبهء علمی به خود بگیرند.
۵-اهداف باید براساس اولویتها و نیازهای ضروری و واقعی تعیین شوند؛با توجه به محدودیت امکان و اهمیت زمان در اجرای برنامهها لازم است که نیازمندیهای
ضروری و واقعی جامعه مورد توجه قرار گیرد و بر رفع آنها به عنوان هدف در هر برنامه به صراحت تأکید شود.
۶-هدفهای برنامهء بخش باید ملهم و برگرفته از اهداف برنامهء کلان کشور باشند.
۷-هدفهای برنامه باید جامع باشند؛یعنی،به دو جنبهء آموزش و پرورش هم زمان توجه داشته باشند و علاوه بر توسعهء کمی،برای بهبود و ارتقای سطح کیفی نیز طرحهایی ارائه دهند.
ضرورت و اهمیت تعیین هدفها
همچنانکه در تعاریف نیز آمده است،هدفها جنبههای مطلوب و خواستههای نهایی یک جامعه هستند و رفتارها در جهت آنها هدایت میشوند.در نظام آموزش و پرورش نیز اعتقادات،ارزشهای فرهنگی،سیاسی،اجتماعی و دینی جامعه در تعیین اهداف آموزش و پرورش مؤثر است و در قالب اهداف برنامههای توسعهء آموزش و پرورش تبلور مییابد.
تعیین هدف،حساسترین و به اعتباری مشکلترین مسألهء برنامهریزی آموزش و پرورش است.در فرایند برنامهریزی،قبل از هر اقدامی باید هدفهای آموزشی برای توسعهء آموزش و پرورش از نظر کمی و کیفی،در طول زمان موردنظر به عنوان نخستین مرحله تدوین شود(مأخذ ۴).
اهداف علاوه بر اینکه رفتار افراد یا سازمانها را جهت میبخشند،دارای سه نقش مهم به شرح زیرند(مأخذ ۲).
۱-معرف سازمان هستند و موجودیت آن را در جامعه توجیه میکنند.
۲-زمینهء هماهنگی فعالیتهای سازمان را فراهم میآورند وظایف گوناگون را به هم مرتبط میسازند.
۳-به تهیه و تدارک ملاکهای ارزیابی عملکرد فردی و سازمانی کمک میکنند.
همان طور که ملاحظه میشود،هدفها نقشهای متنوع و مهمی بر عهده دارند اما در اینجا نقش سوم هدفها به عنوان ملاک ارزیابی عملکرد بیشتر مورد توجه قرار میگیرد؛زیرا یکی از ملاکهای تعیین هدف،سنجش پذیری است و چنانچه اهداف برنامه براساس اصول تعیین شوند،شاخص و ملاک معتبری خواهند بود و عملکرد هر برنامه براساس آنها مورد ارزیابی دقیق قرار میگیرد.
روشهای تدوین هدفهای برنامهء آموزشی کشور
هر کشوری با توجه به نیازهای اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی خود و نیز امکانات و محدودیتهای موجود،برای دست یابی به رشد و توسعهء مطلوب خویش به تدوین هدفهایی دست میزند و در پی آن است که از این طریق خواستههای جامعه را تحقق
بخشد.بدیهی است هر کشور به تناسب وضعیت خاص خود از روش یا روشهایی برای تدوین هدفهای برنامهء توسعه آموزشی خود استفاده میکند.گروه مشاوران یونسکو برای تدوین این نوع هدفها سه روش را پیشنهاد کردهاند(مأخذ ۴).
۱-روش نخست،روش”اجتماعی-فرهنگی”نامیده میشود و مبتنی بر پاسخگویی به نیازهای افراد،گروهها و طبقات اجتماعی-به ویژه گروههای محروم اجتماع-است.این روش به منظور کاهش یا حذف نابرابریهای اجتماعی به کار میرود.شعاری که بازگو کنندهء این روش برنامهریزی است عبارت است از:”حد اکثر آموزش برای حد اکثر افراد جامعه”که البته در عمل به علت کمبود منابع و بودجه،تحقق بخشیدن به آن معمولا با اشکال مواجه میشود.ازاینرو،در آغاز برنامهریزی آموزش-که معادل با سطح آموزش اجباری است-اکتفا میشود و به تدریج و در صورت پیشرفت اقتصادی و بهبود شرایط زندگی،سطح آموزش همگانی افزایش مییابد.باری به کارگیری این روش دو نوع هدف مشخص تعیین میشود:۱-هدفهای کلی،۲-هدفهای کیفی.
۲-روش مبتنی بر تقاضا برای نیروی انسانی:دومین روش،روش اقتصادی نام دارد.در این روش برنامهریزی آموزشی به پیروی از نیازهای نیروی انسانی کشور و به استناد آن انجام میپذیرد.ازاینرو این روش را روش مبتنی بر تقاضا برای نیروی انسانی نیز مینامند.این روش به ویژه بر جنبههای اقتصادی تکیه دارد و هدف آن پیشبینی کشش نیروی کار برحسب مشاغل و مهارتهاست تا آنها را به اهداف آموزشی تبدیل کند و در برنامهریزی آموزشی به کار برد.این روش شامل مراحل زیر است.
الف-بررسی وضعیت موجود در سال پایه،
ب-پیشبینی نیروی انسانی مورد نیاز در طول برنامهء عمرانی،
پ-ارزیابی نیروی کار برحسب مشاغل،
ت-محاسبهء نیازهای نیروی انسانی ناشی از بازنشستگی و غیره،
ث-تبدیل نیازهای نیروی انسانی به نیازهای کار آموزی(آموزشی).
۳-سومین روش برای تعیین اهداف آموزشی،روش تحلیل هزینه-فایدهء سرمایهگذاری است؛زیرا به سیاستگذاران کمک میکند تا دریابند که کدام یک از راههای مختلف تخصیص منابع محدود،بیشترین منافع را عاید میکند.یکی از این ابزارهای مرتبط با سرمایهگذاریهای آموزشی،نرخ بازدهی اجتماعی آموزش است.گاه از این وسیله برای مقایسهء سرمایهگذاری آموزشی یا سرمایهگذاریهای فیزیکی استفاده میشود ولی بیشترین مورد استفادهء آن در مقایسهء هزینهها و منافع انواع گوناگون آموزش یا سطوح مختلف آن است
(مأخذ ۵،ص ۵۲).
یکی از ایرادهای وارد بر روش تحلیل هزینه-فایده،مسألهء اعتبار برآوردهای نرخ بازدهی است.لذا از این روش فقط برای اولویت بندی و کمک به تصمیمگیری در انتخاب یک نوع خاص از آموزش یا نوع سرمایهگذاری(فیزیکی،مادی،انسانی)میتوان استفاده کرد.به عبارت دیگر،استفاه از روش تحلیل هزینه-فایده عوامل لازم را برای ارزیابی و تعیین هدفهای آموزش تا حدودی فراهم میسازد تا براساس این تحلیلها،اهداف از واقع بینی و قابلیت اجرا و نیز سودمندی کافی برخوردار شوند.براساس اسناد موجود در برنامهء اول توسعه(۷۲-۱۳۶۸)،اهداف کیفی بخش براساس اهداف و اصول کلی نظام آموزش و پرورش(مطالعات شورای تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش)،اهداف کلی برنامهء توسعه و همچنین،تحلیل عملکرد گذشته و وضع موجود تنظیم میشود.
خط مشیها
در برخی منابع،سیاستهای برنامه مترادف با خط مشی آمده است.سیاست یا خط مشی،برنامهء عمومی عمل است؛به بیان دیگر،نحوهء اجرای هدف و حوزهء رفتاری مسؤولان سازمان را تعیین میکند و در عین حال،وسیلهای مؤثر برای کنترل عملیات به شمار میآید.لذا تصمیمگیرندگان خط و مشی را به مثابهء راهنمایی عمل برای تصمیمگیرندگان به کار میگیرند.خط مشی محدودهء فعالیت و تصمیمگیری مدیران اجرایی را نیز مشخص میکند(مأخذ ۶).
سازمان برنامه و بودجه سیاستهای توسعهء بخش را چنین تعریف کرده است: سیاستهای توسعه بخش عبارت است از مجموع تدابیر و معیارهای پیشبینی شده در قالب برنامه برای تحقق اهداف یا فراهم آوردن تسهیلات لازم جهت اجرای طرحها و برنامههای بخش مربوطه.همان منبع خط مشی را اینگونه تعریف کرده است:آن دسته از تصمیمات (ضوابط و معیارها)بلند مدت که مبتنی بر اطلاعات و تفکر و تعمق اتخاذ میگردد و در بلند مدت موجبات دگرگونی را فراهم میآورد(مأخذ ۳،ص ۳).
در فرهنگ واژهها و اصطلاحات مدیریت و سازمان(مأخذ ۷)تعریف خط مشی (Policy)به شرح زیر است:
بیان اهداف،مقاصد و اصولی که در تصمیمگیری راهنمایی عمل مدیران است و آنان را در اجرای جریانی از عملیات و هدفها متعهد مینماید.
-مقررات کلی،حدود اعمال و تصمیمات اجرایی را به منظور نیل به اهداف مشخصی تعیین میکند.
-سیاستهای کلی که از جانب مقامات عالی اخذ شده است،حدود و مرزی را مقرر میدارد که تصمیمات در محدودهء آن اتخاذ شود.
خط مشی وسیلهء اصلی اجرای برنامه و بازتاب اهداف سازمان و رهنمود اجرای عملیات است که چهار چوبی کلی برای تصمیمگیریهای عملیاتی فراهم میسازد.وجود خط مشی این اطمینان را به وجود میآورد که عملیات و فعالیتهای سازمانی در جهت[تحقق]هدف ها قرار خواهند گرفت.خط مشی نحوهء اجرای عملیات و تحقق هدفها را مشخص و رفتار اعضای سازمان را هدایت میکند.خط مشیها باید انعطاف پذیر،جامع،هماهنگکننده، مطابق موازین اخلاقی و روشن و منطقی باشند(مأخذ ۲).بهطور کلی سیاستها یا خط مشیهای بخش باید متناسب با اهداف و راهبردهای برنامه و؟؟؟لهم از سیاستهای کلان برنامه و در عین حال،شفاف،واضح و گویا باشند(مأخذ ۸).درمدل عقلایی تصمیمگیری، خط مشیگذاری شامل شش مرحله است(درور،۱۹۶۸ به نقل از الوانی،۱۳۶۹):
۱-تهیهء فهرستی از هدفهای اصلی که خط مشیها معطوف به تحقق آنهاست.
۲-شناخت همه جانبهء ارزشهایی که سیاستگذار باید علاوه بر هدفهای اصلی مد نظر داشته باشد.
۳-تعیین خط مشیهای ممکن.
۴-پیشبینی هزینه و سود یا هزینه و نتیجهء هریک از خط مشیها یا در نظر گرفتن این نکته که هریک از خطّ مشیها تا چه حد ما را به هدفهای موردنظر میرساند و در مقابل، چه هزینهای دارد.
۵-تعیین ارزش هریک از خط مشیها با توجه به هزینه و نتیجهء آن.
۶-مقایسهء ارزشهای به دست آمده و انتخاب بهترین خط مشی.
تجزیه و تحلیل هدفها،سیاستها،خط مشیها و مشکلات
الف-جهت گیری کلی هدفهای برنامههای توسعه آموزش و پرورش
مطالعه و بررسی اهداف برنامههای توسعهء آموزش و پرورش نشان میدهد که این اهداف در طول نیم قرن سابقهء برنامهریزی،دستختوش تحولات شایان توجهی شدهاند.به طور کلی در هر برنامهء توسعه،اهداف به دو دستهء اهداف کیفی و اهداف کمّی تقسیم میشوند.در اینجا تأکید بر اهداف کیفی بوده است و اهداف کمّی به بررسی و تحلیل جداگانهای نیاز دارد.جهتگیری کلی هدفها در هریک از برنامههای توسعهء آموزش و پرورش به این شرح است:
جدول شمارهء ۲-جهت گیری عمدهء اهداف برنامههای توسعهء آموزش و پرورش
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
براساس محتوای جدول شمارهء ۲،میتوان گفت که تأکید عمدهء برنامههای توسعهء آموزش و پرورش قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بر آموزشهای فنی و حرفهای و تربیت نیروی انسانی مورد نیاز بخشهای مختلف جامعه بوده است.توجه به جنبههای کمّی و بیتوجهی یا کم توجهی به جنبههای کیفی سطوح مختلف آموزش و پرورش از ویژگیهای بارز اهداف برنامههای توسعهء آموزش و پرورش قبل از انقلاب است.مصداق عینی این ادعا را میتوان در سیاستها و خط مشیهای برنامههای قبل از پیروزی انقلاب به وضوح مشاهده کرد.جز در برنامهء ششم که در آن به جنبههای کیفی آموزش توجه شد ولی این برنامه به علت تقارن با ایام انقلاب اسلامی،عملا فرصت اجرا نیافت.با پیروزی انقلاب اسلامی، نظام شاهنشاهی سرنگون و به تبع آن،اصول و اهداف کلان کشور زیر و رو شد.با حاکمیت جمهوری اسلامی بر ایران توجه به مبانی،و اصول و ارزشهای اعتقادی جزو اهداف متعالی برنامههای توسعه قرار گرفت.بنابراین،بازنگری و تغییر در نظام آموزش و پرورش کشور برمبنای اهداف و ارزشهای اسلامی و نیازهای جامعه و نیز اصلاح ساختار اداری دستگاه آموزش و پرورش از جمله نکات مهم مورد توجه در برنامههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی محسوب میشود.
ب-تحلیل اهداف برنامههای توسعه براساس ملاکهای تعیین هدف
براساس جدول شمارهء ۳،در بررسی هدفها ما گاهی به هدفهایی بر میخوریم که بیشتر به مسائل کیفی و جنبههای معنوی توجه دارند؛برای مثال،میتوان از هدفهای زیر نام برد: *ایجاد انگیزش آموزشی(برنامهء هفت سالهء اول)
*بالا بردن سطوح معلومات با جوانان از طریق تعلیم و تربیت آموزگار(برنامه ۷ ساله دوم)
*بهبود و توسعهء فرهنگ به طوری که با سایر ممالک شرقی جهان قابل قیاس باشد.(برنامهء سوم ۴۶-۱۳۴۱)
*بهبود کیفیت تعلیمات(برنامه چهارم ۵۱-۱۳۴۷)
*آماده ساختن عامهء مردم برای درک هدفهای ملی و مشارکت در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی کشور(برنامهء پنجم ۵۶-۱۳۵۲)
*بهبود کیفت و افزایش بهرهوری از سرمایهگذاری انجام شده در آموزش(برنامهء ششم ۶۱-۱۳۵۶)
*اعتلای مبانی اعتقادی و انگیزههای معنوی،شناخت و پرستش خدا و اتکال به او(برنامهء اول غیر مصوب ۶۶-۱۳۶۲)
*پرورش جنبههای فرهنگی رفتار دانش آموزان و تعمیق معرفت دینی و تقویت نظام ارزشی اسلامی در آنان(برنامهء دوم ۷۸-۷۴)
با توجه به ویژگیهای خاص چنین اهدافی،نمیتوان آنها را با دادهها و اطلاعات موجود بررسی و ارزیابی کرد.لذا ارزیابی چگونگی حصول اهداف یاد شده یا اهداف مشابه آنها مسلتزم تحقیقات طولانی بسیار دقیق است.بررسی پیشینهء برنامهریزی توسعهء آموزش و پرورش نشان میدهد که تاکنون هیچ نوع مطالعهای که در بر گیرندهء میزان دست یابی به اهداف برشمرده باشد،در ایران انجام نگرفته است.اصولا در برنامههای توسعهء آموزش و پرورش،راهکارهای ارزیابی از اهداف تعیین نشده است تو این خود نقص عمدهء برنامهریزی توسعهء آموزش و پرورش محسوب میشود.در هر برنامه،لازم است راهکارهای ارزیابی اهداف بهطور عینی و قابل اجرا و اندازه گیری پیشبینی شود و برای تحقق این هدفها،خط مشی یا سیاستهای مشخصی تدوین گردد ولی بررسی خط مشیهای هر برنامه حاکی از این است که متناسب با هدفهای تعیین شده در برنامه،سیاست با خط مشی روشن متناسبی در نظر گرفته نشده است.به عبارت دیگر،میتوان گفت که مسیر جداگانهای را در پیش گرفتهاند.برای رفع این مشکل،لازم است پس از تدوین هر هدف در برنامه،سیاست و راهکار مشخص برای تحقق آن در قسمت سیاستها و خط مشیهای برنامه گنجانده شود تا هم تحقق اهداف را تسهیل کند و هم ابزاری برای ارزیابی میزان تحقق آنها باشد.
جدول شماره ۳ طبقه بندی اهداف،سیاستها و خط مشیها،مسائل و مشکلات
آموزش و پرورش در برنامههای توسط آموزش و پرورش سالهای ۱۳۲۷-۱۳۷۸
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
هـ-هدفها/س-سیاستها و راهبردها/م-مسائل و مشکلات/(+)-در برنامه وجود داشته است./(-)-در برنامه وجود نداشته است.
مأخذ:اسناد و مدارک،گزارشها و منابع مربوط به برنامههای نه گانه توسعه،سازمان برنامه و بودجه،سالهای ۱۳۷۲-۱۳۲۷
تحلیل مقولههای نه گانهء برنامههای توسعهء آموزش و پرورش
۱-توجه به پژوهش و ترویج تحقیقات علمی
براساس اطلاعات مندرج در جدول شمارهء ۳،از بین نه برنامهء توسعهء آموزش و پرورش تنها در برنامههای اول و چهارم قبل از پیروزی انقلاب اسلامی توجه به پژوهش و گسترش تحقیقات در نظام آموزش و پرورش جزو اهداف برنامههای توسعهء آموزش و پرورش قرار گرفته است.جالب توجه است که در برنامهء هفت سالهء اول،این موضوع در هدفها آمده و در قسمت سیاستها و خط مشیها نیز مورد تأکید قرار گرفته است اما در برنامهء چهارم تنها در قسمت هدفها ذکر شده ولی خط مشی مشخصی برای حصول آن ارائه نشده است.در برنامههای پس از انقلاب نیز لزوم توجه به تحقیقات و استفاده از نتایج آن در برنامهریزیها و تصمیمگیریها در هرسه برنامه در قسمت سیاستها و خط مشیها مورد تأکید قرار گرفته است.به عبارت دیگر این نکته جزو اهداف برنامه نبوده است ولی در قسمت سیاستها مورد اشاره قرار گرفته است.
نتیجهء کلی بررسی وضعیت پژوهش در آموزش و پرورش چنین است که پژوهش در نظام آموزش و پرورش طی دورهء پنجاه سالهء برنامهریزی توسعهء،بهطور جسته و گریخته و نامنظم گاه مورد تأکید قرار گرفته و گاه به بوتهء فراموشی سپرده شده است.با وجود نیازمندی شدید نظام آموزش و پرورش کشور به گسترش تحقیقات و استفاده از نتایج بررسیها و مطالعات انجام شده در زمینهء آموزش و پرورش چه در داخل و چه خارج از کشور،این مسأله تاکنون به گونهای نظام دار مورد توجه قرار نگرفته است.حتی در برنامهء دوم توسعهء آموزش و پرورش(۷۸-۱۳۷۴)در قسمت سیاستها و خط مشیها تنها به ذکر سیاسی مبهم بسنده شده است که عملا برای توجه به تحقیقات علمی آموزش راهکار مشخصی ارائه نمیکند.این سیاست عبارت است از:
“توجه به تحقیقات کاربردی،به ویژه تحقیقات مربوط به سیاستهای آموزشی رسمی و غیر رسمی و استفاده از نتایج آن در برنامهریزیها،سیاستگذاریها و تصمیمگیری و گسترش تحقیقات در استانها”.
۲-تمرکز زدایی،توجه به مشارکتهای مردمی و خصوصی سازی در آموزش و پرورش
بررسی اهداف و خط مشیهای برنامههای توسعهء آموزش و پرورش نشان میدهد که امر تمرکز زدایی و تلاش برای واگذاری مسؤولیتهای اجرایی به استانها در تمامی برنامههای توسعه آموزش و پرورش-به جز برنامهء هفت سالهء دوم و برنامهء پنجم قبل از انقلاب و برنامهء دوم پس از انقلاب-مورد توجه برنامهریزان توسعهء آموزش و پرورش بوده است.با این
تفاوت که در برنامههای اول و ششم قبل از انقلاب،این مسأله هم در هدفها و هم در خط مشیهای مورد توجه قرار گرفته است اما در برنامهء سوم فقط در هدفها،در برنامهء چهارم و اول غیر مصوب و مصوب پس از انقلاب فقط در سیاستها مورد تأکید قرار گرفته و جزو اهداف نیامده است.با توجه به اینکه آموزش و پرورش از همان سالهای اول تهیهء برنامهء توسعه(حدود پنجاه سال قبل)،تمرکز اداری را یکی از موانع عمدهء توسعه آموزش و پرورش معرفی کرده و این معضل همواره کموبیش در مسائل و مشکلات اکثر برنامههای توسعه آموزش و پرورش تکرار شده است.به رغم اعتراف صریح به مسألهء تمرکزگرایی، عدم انعطاف و بیتوجهی به مقتضیات اقلیمی،فرهنگی و اجتماعی در کلیهء سطوح تصمیمگیری در بیان مسائل و مشکلات علمی آموزش و پرورش در دوران تهیهء برنامهء دوم توسعهء آموزش و پرورش(۷۸-۱۳۷۴)رفع این معضل به فراموشی سپرده شده است.این امر نه جزو اهداف برنامه آمده و نه در قسمت سیاستها و خط مشیها برای رفع آن چارهای اندیشیده شده است.همان طور که گفته شد،عدم انعطاف برنامههای تهیه شده در آموزش و پرورش و نامتناسب بودن آنها با مقتضیات اقلیمی،فرهنگی و…از مسائل اساسی نظام آموزش و پرورش از بدو تأسیس تاکنون بوده است،امّا متأسفانه تا به حال سیاست یا خط مشی عملی برای رفع این معضل مهم اتخاذ نشده است.البته با تشکیل شوراهای آموزش و پرورش در استانها پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا حدودی به مسألهء مشارکتهای مردمی توجه شده ولی موضوع واگذاری مسؤولیتهای اجرایی به استانها و نواحی هنوز بهطور ساختاری در نظام آموزش و پرورش وارد نشده است.
در مورد مشارکتهای مردم میتوان گفت که این مسأله در برنامههای اول سوم و پنجم قبل از پیروزی انقلاب و برنامهء اول غیر مصوب و برنامهء دوم پس از پیروزی انقلاب اسلامی جزو اهداف برنامه قرار گرفته است.مسألهء مشارکت مردم در آموزش و پرورش تنها در برنامهء هفت ساله دوم مورد توجه قرار نگرفته است.بیشترین علایم توجه به اهمیت مشارکت مردمی در امر آموزش و پرورش در برنامهء هفت سالهء اول(اولین برنامهء توسعهء آموزش و پرورش،۳۴-۱۳۲۷)و برنامهء دوم توسعه اقتصادی اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران(۷۸-۱۳۷۴)به چشم میخورد.در برنامهء اخیر با تصویب قانون شوراهای آموزش و پرورش استانها در سال ۱۳۷۲ توسط مجلس شورای اسلامی و تشکیل این شورا در اکثر استانهای کشور،مشارکت و نظارت مردم در امر آموزش و پرورش به صورت قانونی در آمد.در وضعیت فعلی نکتهء مهم چگونگی فعالیت این شوراها در استانها و مناطق است.
مادهء یک قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش در استانها،و شهرستانها و مناطق
کشور مصوب دیماه ۱۳۷۲ به این شرح است(مأخذ ۹).
“به منظور تحقق مشارکت و نظارت مردم در امر آموزش و پرورش و بهرهگیری از کلیهء منابع و امکانات،جهت تأسیس،توسعه و تجهیز فضاهای آموزش و پرورش و تسهیل در فعالیتهای اجرایی آموزش و پرورش،شوراهای آموزش و پرورش در استانها و شهرستانها به شرح این قانون تشکیل میگردد”.
لازم به یادآوری است که در سال ۱۳۴۸ نیز به منظور جلوگیری از تمرکز امور در مرکز و مشارکت مردم در امور اجرایی،قانون تشکیل شورای آموزش و پرورش منطقهای در ۸ ماده و ۴ تبصره به تصویب رسید ولی مطالعهء اسناد مربوط به این قانون و عملکرد آن حاکی از این است که این شوراها از زمان تشکیل نتوانسته است جز تسهیلات مالی و اجرایی، تحولی در نظام اداری و آموزشی هر منطقه پدید آورد و از مشارکت واقعی مردم سود جوید(همان منبع،ص ۶۹).
براساس نتایج مرور اهداف،سیاستها و مشکلات برنامههای توسعهء آموزش و پرورش (جدول شمارهء ۳)پیرامون گرایش به خصوصی سازی و واگذاری قسمتی از امور آموزش و پرورش به بخش خصوصی در برنامههای پنج سالهء سوم و چهارم تحت عنوان تشویق مؤسسات خصوصی به ایجاد و توسعهء کودکستانها یا مهدهای کودک و نیز توسعهء دبیرستانهای خصوصی،اهداف و خط مشیهایی تدوین شده است.در برنامههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی تشویق افراد به تأسیس مدارس غیر دولتی(غیر انتفاعی)از طریق ارائهء خدمات و تسهیلات از قبیل واگذاری زمین،اعطای تسهیلات اعتباری و…در قسمت سیاستها و خط مشیهای برنامهء اول و دوم توسعه،حاکی از تمایل برنامهریزان به واگذاری امر ادارهء بخشی از امور آموزش و پرورش به بخش غیر دولتی است.لازم به یادآوری است که در برنامههای هفت سالهء اول و دوم و پنج سالهء پنجم و ششم قبل از انقلاب و نیز برنامهء پنج ساله اول(غیر مصوب)۶۶-۱۳۶۲ به امر خصوصی سازی در آموزش و پرورش هیچ گونه اشارهای نشده است.با توجه به گذشت حدود هفت سال از تصویب و اجرای قانون تأسیس مدارس غیر انتفاعی،تحقیق و بررسی دربارهء این نکته که وجود و ادامهء فعالیت چنین مدارسی تا چه حد باعث کاهش مشکلات آموزش و پرورش و تحقق اهداف برنامه شده است،ضروری به نظر میرسد.
۳-سواد آموزی و مبارزه با بیسوادی
مبارزه با بیسوادی از نکاتی است که در طی پنجاه سال سابقهء برنامهریزی توسعهء آموزش و پرورش در ایران جزو اهداف برنامههای توسعه بوده و برای رفع این
مشکل اساسی،سیاستها و خط مشیهای گوناگونی ایجاد شده است.
رفع مشکل بیسوادی در قالب برنامههایی از قبیل تعلیمات اکابر،آموزش سالمندان، آموزش بزرگ سالان،پیکار با بیسوادی و جهاد ملی سواد آموزی تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و نهضت سواد آموزی پس از پیروزی انقلاب مورد توجه بوده است.به رغم تأکید تمامی برنامههای توسعهء آموزش و پرورش بر رفع مشکل بیسوادی در کشور، متأسفانه پس از گذشت پنج دهه از برنامهریزی برای ریشه کنی بیسوادی در ایران،هنوز هم کشور ما جزو معدود کشورهای جهان است که بیش از ۱۰ میلیون نفر بیسواد دارد و تاکنون توانسته است آنها را تحت پوشش برنامههای سواد آموزی قرار دهد.
مسألهء سواد آموزی در تمامی برنامههای توسعهء آموزش و پرورش که تاکنون تدوین و اجرا شده است،بدون استثنا جزو اهداف مهم برنامهها بوده و فقط در برنامهء هفت سالهء دوم،پنج سالهء چهارم و برنامهء پنج سالهء اول غیر مصوب(۶۶-۱۳۶۲)برای تحقق این هدف،سیاست یا خط مشی مشخصی تدوین نشده است.نکتهء جالب توجه اینکه مشکل بیسوادی بزرگ سالان یکی از مسائلی است که پی در پی در تمامی برنامههای توسعه آموزش و پرورش گزارش شده ولی همچنانکه گفته شد،این مشکل اساسی که در بعضی از کشورهای جهان کاملا مرتفع شده است در کشور ما هنوز هم مهمترین مشکل نظام آموزش و پرورش به حساب میآید.استفاده از شیوههای نوین آموزشی،هماهنگی تمامی نهادها و سازمانهای دست اندر کار امور فرهنگی و ایجاد عوامل انگیزشی برای بیسوادان و نیز سوادآموزان،از راهکارهای قابل توجه برای رفع معضل بیسوادی در کشور است.
۴-جذب کودکان واجب التعلیم،همگانی کردن آموزش و برقراری عدالت آموزشی
جذب کودکان سنین مدرسه رو از دیر باز مورد توجه دست اندر کاران و برنامهریزان آموزش و پرورش بوده است.برای نیل به همین هدف،دولت براساس مادهء اول قانون تعلیمات اجباری و مجانی مکلف شد از سال ۱۳۲۳ تا مدت ده سال به تدریج آموزش و پرورش ابتدایی را در تمام کشور عمومی و اجباری سازد(منبع پیشین،ص ۹۶).
در برنامههای اول و پنجم قبل از پیروزی انقلاب و نیز در برنامهء پنج سالهء اول پس از انقلاب،توسعهء آموزش ابتدایی و جذب کودکان واجب التعلیم جزو اهداف مهم توسعهء آموزش و پرورش بوده است.در برنامهء هفت سالهء دوم،توسعهء تعلیمات عمومی در سطح ابتدایی به عنوان هدف ذکر شده ولی سیاست یا خط مشی مشخص برای تحقق این هدف تدوین نشده است.در سایر برنامهها نیز برای جذب تعداد بیشتری از افراد واجب التعلیم سیاستهایی تدوین شده است.بدون اینکه این سیاستها که برگرفته از اهداف برنامه باشند
این برنامهها عبارتاند:از برنامههای ششم،اول غیر مصوب و برنامهء پنج سالهء دوم.
دست یابی به فرصتهای برابر آموزش در تمامی مناطق کشور و برای همهء گروههای اجتماعی و دختران و پسران و رفع محرومیتهای آموزش جزو اهداف برنامههای آموزش و پرورش از سال ۱۳۲۷ تاکنون بوده و تنها در برنامهء هفت سالهء دوم،هم در اهداف برنامه و هم در سیاستها و خط مشیها مورد بیتوجهی قرار گرفته است.نکتهء قابل توجه این است که در مجموعه برنامههای توسعهء آموزش و پرورش از ابتدا تاکنون نابرابری فرصتهای آموزشی در مناطق مختلف کشور و تبعیض جنسی(برخورداری پسران بیش از دختران از آموزش)و ادامهء محرومیت مناطق محروم کشور،پیوسته ادامه داشته و هنوز هم توزیع ناعادلانهء نیروی انسانی و سرمایهگذاریها در مناطق مختلف کشور و سطوح مختلف تحصیلی جزو مسائل و مشکلات آموزش و پرورش است.
فقدان یک برنامهء نظاممند و نوین راهنمایی و هدایت تحصیلی یکی از مشکلات مهم آموزش و پرورش در دوران تهیهء برنامهء هفت سالهء اول توسعهء آموزش و پرورش بوده است و تهیهکنندگان این برنامه با دقت ویژهای لزوم وجود برنامهای را برای راهنمایی و هدایت تحصیلی دانشآموزان مورد تأکید قرار دادهاند.بیتوجهی به مسألهء راهنمایی تحصیلی عملا تا سال ۱۳۴۷(سال شروع برنامه چهارم)ادامه یافت و سرانجام در این برنامه،ایجاد دورهء سه ساله راهنمایی تحصیلی به منظور هدایت تحصیلی دانشآموزان در دورهء آموزش متوسطه جزو اهداف برنامهء چهارم منظور گردید و در قسمت سیاستها و خط مشیها نیز هماهنگی لازم برای تشکیل در ضمن دورهای پیشبینی شد.پس از برنامهی چهارم،توسعهء دورهء راهنمایی تحصیلی جز در برنامهء پنج سالهء اول(۷۲-۱۳۶۸)در فهرست اهداف برنامهها قرار نگرفته و تنها به ذکر عباراتی به عنوان خط مشی-بدون اینکه برگرفته از اهداف باشند-اکتفا شده است.نکتهء قابل توجه اینکه در برنامهء دوم توسعه (۷۸-۱۳۷۴)هم در اهداف و هم در سیاستها و خط مشیها هیچ گونه تأکیدی بر توسعهء دوره راهنمایی تحصیلی نشده است.درحالیکه”فقدان سیستم جامع هدایت تحصیلی و شغلی و نیروی انسانی ورزیده برای انجام آن به خصوص در دورهء راهنمایی تحصیلی”به مثابهء یکی از مسائل و مشکلات عمدهء نظام آموزش و پرورش در دوران تهیهء برنامه پنج ساله دوم(۷۸-۱۳۷۴)مطرح شده است.
۵-تغییر نظام آموزشی،توجه به کیفیت،برنامهریزی درسی و مبانی اعتقادی
تجدید نظر،اصلاح و تغییر نظام آموزشی کشور پیوسته ذهن برنامهریزان و دست اندر کاران آموزش و پرورش را به خود مشغول کرده است.در برنامههای قبل از
انقلاب،تهیهکنندگان برنامهء هفت سالهء آموزش و پرورش ایران(۳۴-۱۳۲۷)به گونهای بسیار دقیق و کاربردی لزوم ایجاد تغییر و اصلاح در نظام آموزش و پرورش را در جهت بهبود آموزش و پرورش کشور یادآور شدهاند.در برنامهء چهارم نیز ایجاد تحول در سازمان آموزشی کشور مورد تأکید قرار گرفته است.از نخستین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی امر اصلاح یا تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش مورد توجه عالیترین مراجع تصمیمگیری و هدایت امر کشور بوده است و در هرسه برنامهء تدوین شده پس از انقلاب، اصلاح و تغییر نظام آموزشی کشور به عنوان هدف اساسی ذکر شده و خط مشیهایی برای تحقق آن تدوین گردیده است.در عین حال در هرسه برنامه،ناکارا بودن نظام فعلی از مشکلات عمدهء آموزش و پرورش تلقی شده است.نتیجهء تلاش برای تغییر نظام آموزش و پرورش به تهیهء طرح”کلیات نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران”منجر گردید.این طرح که توسط شورای تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش تهیه شد،در تیرماه موظف شد با هدایت شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گرفت و وزارت آموزش و پرورش موظف شد با هدایت شورای جدید موسوم به”شورای تغییر نظام آموزش و پرورش”به طراحی تفصیلی بپردازد و برنامههای اجرایی لازم را برای تغییر و اصلاح نظام آموزش و پرورش تهیه کند(مأخذ ۱۰).
تلاش برای هماهنگی اهداف،سیاستها و خط مشیها و رفع مشکلات ناشی از عدم کارایی و نا متناسب بودن نظام فعلی آموزشی با نیازهای جامعه یکی از نکات قابل توجه در تدوین برنامههای توسعه آموزش و پرورش پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران است.
کیفیت در آموزش و پرورش یکی از مواردی است که به عناوین مختلف،طی دوران پنجاه سالهء تدوین برنامههای توسعه آموزش و پرورش مورد توجه و تأکید بوده است.هر چند که بهبود کیفیت انواع و سطوح مختلف آموزشی در اکثر برنامههای توسعهء آموزش و پرورش مورد تأکید قرار گرفته اما عملا بیشتر به جنبههای کمی آموزش و پرورش پرداخته شده است تا جنبههای کیفی آن.نتایج بررسی گزارش عملکرد برنامههای مختلف حاکی از این است که همواره توسعهء کمّی بدون توجه به جنبههای کیفی آموزشی،جزو مسائل اساسی آموزش و پرورش در هر دوره از برنامهریزی بوده است.
در هدف گذاری برای دست یابی به کیفیت در آموزش و پرورش گاه از عبارتهایی استفاده شده است که بسیار کلی،مبهم و غیر قابل سنجش بودهاند و به همین دلیل،تبدیل آنها به سیاستها و خط مشیهای روشن و قابل حصول و نیز به هدفهای کمّی بسیار مشکل یا غیر ممکن بوده است.پس از تعیین هدفهای کیفی آموزشی،لازم است در قسمت سیاستها و خط مشیها و راهکارهای عملی تحقق این هدفها تدوین شود ولی در اغلب
برنامهها که افزایش یا بهبود کیفیت آموزشی جزو اهداف برنامه بوده است،طریقهء حصول کیفیت در آموزش و پرورش بیان نشده و در نتیجه،بهبود کیفیت آموزش بیشتر حالت شعار گونه به خود گرفته است تا یک سیاست عملی.
متناسب نبودن محتوای برنامههای درسی با نیازهای دانشآموزان و عدم توجه به شرایط جغرافیایی و محلی در تدوین محتوای برنامههای درسی مخصوصا عدم تطابق برنامه مدارس روستایی با محیط روستا و سرانجام عدم تطابق محتوای برنامههای درسی و نظام آموزشی با نیازهای اقتصادی-اجتماعی جامعه جزو نقایص عمدهء نظام آموزش و پرورش کشور از ابتدا تاکنون است.بروز این نقص شاید ناشی از تمرکزگرایی شدید امور در مرکز کشور و عدم تفویض اختیارات اجرایی به استانها و مناطق کشور باشد.در نتیجه،نظام آموزش و پرورش فارغ التحصیلانی را به اجتماع تحویل داده است که مهارتها و شایستگیهای لازم را برای تصدی حرف اقتصادی کشور ندارند.این مشکل در برنامههای قبل از انقلاب بیشتر به چشم میخورد ولی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با بازنگری در محتوای برنامههای آموزشی و نیز نظام آموزشی کشور،تجدید نظر در محتوا و برنامههای آموزشی کشور در جهت انطباق با نیازهای جامعه و مقتضیات ناشی از توسعهء علوم و فنّاوری جزو اهداف اساسی برنامههای توسعه آموزش و پرورش قرار گرفت و سیاستها و خط مشیهایی هم برای حصول این هدف پیشبینی گردید.در کل،میتوان گفت که در برنامههای اول غیر مصوب(۶۶-۶۲)،اول مصوب(۸۲-۶۸)و برنامهء پنج سالهء دوم(۷۸-۷۴)به مسأله بازنگری و اصلاح و تغییر محتوا و برنامههای درسی توجه جدی شده و در این زمینه تاکنون فعالیتهای چشم گیری صورت گرفته است.توجه به نیازهای جامعه،هماهنگی میان اهداف و خط مشیهای برنامه برای رفع مشکلات ناشی از عدم تناسب محتوای برنامهها با نیازهای جامعه،از نکات قابل توجه در برنامههای توسعهء آموزش و پرورش پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.
با توجه به اطلاعات مندرج در جدول شمارهء ۳،مبانی اعتقادی و مسائل معنوی و پرستش خداوند متعال در هیچ یک از برنامههای اول تا ششم قبل از انقلاب مورد توجه قرار گرفته است.پس از پیروزی انقلاب اسلامی،اعتلای مبانی اعتقادی و انگیزههای معنوی،شناخت،پرستش و اتکال به خدا در صدر اهداف برنامهء پنج سالهء اول غیر مصوب ۶۶-۱۳۶۲ قرار گرفت.در برنامهء پنج سالهء اول مصوب(۷۲-۱۳۶۸)محور قرار دادن قرآن و…در برنامههای آموزش و پرورش جزو سیاستها و خط مشیهای این برنامه قرار گرفت ولی در هدفها به آن اشارهای نشده است.سرانجام در برنامهء دوم(۷۸-۱۳۷۴)پرورش جنبههای فرهنگی رفتار دانشآموزان و تعمیق باورهای دینی و تقویت نظام ارزشی آنان
مجددا جزو اهداف برنامه قرار گرفت.
۶-توجه به عوامل انگیزشی،تأمین و تربیت معلم و آموزشهای ضمن خدمت
ایجاد انگیزهء کافی در کارکنان شاغل در آموزش و پرورش-خصوصا معلمان-و نیز توجه به ژامور رفاهی آنان،به رغم اهمیت فوق العاده زیاد آن در کارایی و بازدهی نیروی انسانی، کمتر مورد عنایت برنامهریزان توسعهء آموزش و پرورش بوده است.در برنامههای قبل از انقلاب اسلامی تنها در برنامهء هفت ساله اول برای ایجاد انگیزش در معلمان مدارس پیشنهادهایی ارائه شده است.در سایر برنامهها حتی در برنامههای توسعهء پس از پیروزی انقلاب اسلامی،توجه به عوامل انگیزشی و رفاه نیروی انسانی هیچ گاه جزو اهداف برنامهها نبوده و تنها در قسمت سیاستها و خط مشیها به بیان عباراتی کلی و شعار گونه اکتفا شده است.برای مثال،در قسمت خط مشیهای برنامهء دوم،توسعه(۷۸-۱۳۷۴)در مورد رفاه نیروی انسانی چنین آمده است:”توجه به تربیت نیروی انسانی از طریق[ایجاد]جاذبه و شأن اجتماعی برای شغل معلمی به نحوی که نیروهای مستعد به این شغل گرایش بیشتری پیدا کنند.”نکتهء قابل توجه این است که در میان نه برنامهء تدوین شده از سال ۱۳۲۷ تاکنون در هفت برنامه،کمبود انگیزهء کارکنان-خصوصا معلمان-و فقدان جاذبهء کافی برای به کارگیری نیروهای مستعد در آموزش و پرورش جزو مسائل و مشکلات این نهاد بوده است.به عبارت دیگر،مشکل پایین بودن سطح رفاه کارکنان-خصوصا معلمان-و عدم توجه کافی به مشکلات انگیزشی و معیشتی نیروهای انسانی شاغل در آموزش و پرورش معضلی است که پس از پنجاه سال برنامهریزی توسعه هنوز هم به عنوان مسألهء اساسی درژ آموزش و پرورش مطرح است.
مسألهء تأمین و تربیت معلم و نیروی انسانی در تمامی برنامههای توسعهء آموزش و پرورش قبل از انقلاب اسلامی جزو اهداف اصلی برنامهها بوده و برای تحقق آن خط مشیهایی نیز تدوین شده ولی در برنامههای توسعهء پس از پیروزی انقلاب اسلامی،تأمین و تربیت نیروی انسانی مورد نیاز آموزش و پرورش تنها در بخش ساسیتها و خط مشیها مورد تأکید قرار گرفته است،بدون اینکه این سیاستها ملهم از اهداف برنامه باشد.
آموزشهای ضمن خدمت کارکنان علی رغم اهمیت و ضرورت آن،تنها در برنامههای هفت سالهء اول و برنامهء ششم جزو اهداف برنامههای توسعه آموزش و پرورش بوده و در برنامههای هفت ساله دوم،چهارم،پنجم و برنامهء پنج سالهء دوم(۷۸-۱۳۷۴)کاملا مورد بیتوجهی واقع شده است.شایان ذکر است که وقوع چنین پدیدهای به معنای این نیست که در نظام آموزش و پرورش مسألهء آموزشهای ضمن خدمت بهطور کلی فراموش شده و
چنین آموزشهایی اجرا نشده باشد بلکه نکتهء اصلی این است که فعالیتهای مربوط به آموزش ضمن خدمت بدون هماهنگی و ارتباط با برنامههای توسعه آموزش و پرورش صورت گرفته است و در نتیجه آنچه در عمل اتفاق میافتد با آنچه در برنامه آمده است تفاوت دارد.
۷-
توجه به آموزشهای فنی و حرفهای
توسعهء آموزشهای فنی و حرفهای و ایجاد شرایط لازم برای تربیت نیروی انسانی ماهر مورد نیاز در بخشهای اقتصادی کشور یکی از اهدافی است که بدون استنثا در تمامی برنامههای توسعهء آموزش و پرورش مورد تأکید قرار گرفته و برای تحقق آن سیاستها و خط مشیهای تدوین شده است.به رغم این هدف گذاری در تمامی برنامههای توسعه، کمبود نیروی انسانی ماهر و متخصص و عدم تناسب آموختههای فارغ التحصیلان با نیازهای بازار کار یکی از ایرادهای مهم نظام آموزشی کشور است.البته پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با تشکیل شورای تغییر نظام و نیز تلاش برای گسترش نظام جدید آموزش متوسطه،وزارت آموزش و پرورش درصد رفع این مشکل برآمده است و سعی دارد بیش از پیش به مسألهء گسترش آموزشهای فنی و حرفهای توجه کند.
۸-کارایی دورنی و بیرونی و فراهم کردن امکانات آموزشی
از میان نه برنامهء توسعه آموزش و پرورش در هفت برنامه،افزایش کارایی درونی و بیرونی و تلاش برای اصلاح ساختار اداری و شیوههای اجرایی جزو اهداف برنامههای توسعهء آموزش و پرورش بوده و تنها در برنامهء هفت سالهء دوم و پنج سالهء اول غیر مصوب افزایش کارایی جزو اهداف برنامه قرار نگرفته است.در کلیهء برنامهها،ناکارا بودن نظام اداری آموزش و پرورش و ضعف شیوههای اجرایی جزو مسائل و مشکلات عمدهء آموزش و پرورش بوده است.کندی جریان امور اداری،پایین بودن سطح بهرهوری کارکنان و ادامه مشکلات ناشی از ساختار نامتناسب اداری و شیوههای اجرایی که پیوسته در طول برنامه هفت سالهء اول تاکنون ادامه داشته است،از عدم هماهنگی بین اهداف و سیاستهای برنامههای توسعه و نامتناسب بودن خط مشیهای اجرایی حکایت میکند.
تأمین امکانات آموزشی از قبیل فضا،تجهیزات،مواد آموزشی و کمک آموزشی در هیچ یک از برنامههای توسعه-جز برنامهء هفت سالهء دوم-جزو هدفها منظور نشده است. نداشتن برنامهای برای تأمین امکانات آموزشی در برنامههای هفت سالهء اول،پنج سالهء سوم، اول غیر مصوب و پنج سالهء دوم(۷۸-۱۳۷۴)کاملا مشهود است و این نشانه نقص
برنامهریزی توسعهء آموزش و پرورش میباشد.علی رغم اینکه جز در برنامهء پنج سالهء دوم (۷۸-۱۳۷۴)در تمامی دورههای برنامهریزی،کمبود امکانات آموزشی خصوصا فضا و تجهیزات آموزشی جزو مشکلات عمدهء نظام آموزش و پرورش بوده،باز هم در برنامهریزیهای توسعه آموزش و پرورش حل اینگونه مشکلات مورد توجه جدی قرار نگرفته است.
۹-توجه به آموزشهای خاص(آموزش عشایر،کودکان استثنایی،بزرگ سالان و مهد کودک)
بررسی اطلاعات مندرج در جدول شمارهء ۳ نشان میدهد که آموزشهای خاص در طول سابقهء برنامهریزی توسعهء آموزش و پرورش ایران بهطور جسته و گریخته مورد تأکید و توجه قرار گرفته است.نکته مهم در این بررسی این است که در هر برنامه،تلقی برنامهریزان از آموزشهای خاص متفاوت بوده و به نوع ویژهای از این نوع آموزشها توجه شده است.
برای مثال،آموزشهای خاص در برنامهء هفت سالهء اول با عنوان آموزش عشایر،در برنامهء هفت سالهء دوم با عنوان آموزش بزرگ سالان در برنامهء سوم با عنوان کودکستانها و مهدهای کودک در برنامهء ششم با عنوان مستمر و مداوم آمده است.توجه مقطعی، غیر منسجم و ناهماهنگ به آموزشهای خاص و نبود تعریفی جامع برای اینگونه آموزشها،از ویژگیهای برنامهریزی برای این نوع آموزش است.
جمعبندی و نتیجهگیری
مطالعه و بررسی و تحلیل اهداف،سیاستها و خط مشیها و مسائل و مشکلات آموزش و پرورش در هریک از برنامههای توسعهء آموزش و پرورش از سال ۱۳۲۷(سال شروع برنامهء هفت سالهء اول)تا سال ۱۳۷۴(سال شروع برنامه پنج سالهء دوم)نشان میدهد که برنامههای توسعهء آموزش و پرورش دارای خصوصیات زیر بودهاند:
۱٫درتدوین برخی از اهداف برنامههای توسعه آموزش و پرورش،ملاکهای تدوین هدف رعایت نشده است.برخی از اهداف کلی،مبهم و غیر قابل سنجش بودهاند.لازم است در تهیهء برنامههای آتی،اهدافی به عنوان هدف کلی برنامه انتخاب شوند که تحقق پذیر، روشن و قابل سنجش باشند.اگر هدفها و اولویتهای برنامه توسعه به روشنی تدوین نشوند،اساس قابل قبولی برای ارزشیابی نتیجهء کار در دست نخواهد بود.
۲٫هماهنگی لازم بین اهداف،سیاستها،خط مشیها و مشکلات آموزش و پرورش برقرار نبوده و به عبارت دیگر،سیاستها و خط مشیها گاه برگرفته از اهداف برنامه نبوده
است.در بعضی از برنامهها مسائل و مشکلات عمدهای وجود داشته که رفع آنها جزو اهداف یا سیاستهای برنامههای بعدی منظور نشده است.بهطور کلی،بین عناصر اصلی برنامه یعنی هدفهای کلی(کیفی)،راهبردها(خط مشیهای اساسی)،هدفهای کمّی، سیاستهای اجرایی و اقدامات عمده و نیز منابع موجود رابطهء منطقی و عملیاتی ضعیفی برقرار است.
۳٫در اکثر برنامههای توسعه،ابزار و راهکارهای ارزیابی از عملکرد و میزان تحقق اهداف و سیاستهای برنامه پیشبینی نشده است و چنانچه جسته و گریخته مطالعه و ارزیابیای هم به عمل آمده باشد،مشخص نیست که رابطهء بین ارزیابی و استفاده از آن در اصلاح، بهبود یا تغییر برنامه چگونه برقرار میگردد.برنامههای آموزش و پرورش باید بهطور مستمر و مداوم مورد ارزیابی،بازبینی،تغییر و اصلاح قرار گیرند.این ارزیابی باید هم به صورت تکوینی باشد و هم در پایان هر برنامه انجام گیرد و در نهایت موجب تعدیل هدفهای بلند پروازانه،حذف هدفهای نامناسب،تغییر سیاستهای ناکارآمد و پیشنهاد راههای اثربخشتر برای اجرای عملیات برنامه باشد.
آنچه تاکنون انجام گرفته،ارزیابی برنامه به برنامه بوده است.به عبارتی دیگر،در پایان هر برنامه مواردی به عنوان ارزیابی از عملکرد بدون وجود معیار مشخصی ارائه شده است. در برنامههای پس از انقلاب،ارزیابی از برنامه با عنوان«مسائل و مشکلات عمدهء آموزش و پرورش در دوران تهیهء برنامه»آمده و تاکنون ارزیابی جامعی که الگوی مشخصی داشته باشد و همهء برنامهها را باهم مورد بررسی قرار دهد،انجام نشده است.
مهمترین نکته در مورد ارزیابی این است که رابطه بین مراحل تدوین،اجرا و ارزشیابی از عملکرد برنامه روشن نیست.با توجه به اینکه نظام برنامهریزی کشور متمرکز است و برنامههای نهایی در سازمان برنامه و بودجه تدوین میشود و باید توسط سازمانهای ذی ربط(در مورد برنامه بخش آموزش و پرورش در وزارت آموزش و پرورش)اجرا گردد،لذا رابطهء بین نهاد تدوین کنندهء و نهاد اجرا کنندهء برنامه و چگونگی انجام ارزشیابی و تعیین مسؤولیت ارزشیابی و کاربرد نتایج آن در اصلاح،بهبود و تغییر برنامه اهمیت فوق العاده زیادی دارد.امری که به نظر میرسد در برنامهریزی توسعهء آموزش و پرورش کمتر به آن توجه شده است.
۴٫گسترش تحقیقات آموزشی در سطح وزارتخانه و استانها،توجه جدی به بازنگری، اصلاح و تغییر نظام آموزشی،تشکیل شوراهای آموزش و پرورش در استانها و تلاش برای تمرکز زدایی،از ویژگیهای بارز برنامههای توسعهء آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی است.
۵٫برنامهریزیهای توسعهء آموزش و پرورش اغلب کوتاهمدت بوده و عنصر آینده نگری نسبتا جامع در آن مشاهده نشده است.هرچند اسناد برنامههای عمران و توسعه در پنجاه
سال اخیر حاوی نوعی برنامهریزی و نیز پیشبینیهای بلند مدت ۱۰ و ۲۰ ساله است.برای نمونه برنامهء بیست سالهء تعلیمات ابتدایی همگانی در ایران در سال ۱۳۴۰ و برنامهء ده ساله (به صورت دو برنامه پنج سالهء پنجم و ششم قبل از انقلاب اسلامی)اما این پیشبینیهای بلند مدت عملا جنبه اجرایی به خود نگرفته و تحقق نیافتهاند.تداوم نیافتن اهداف در برنامههای پی در پی تا حصول اهداف موردنظر و شدت و ضعف در تأکید بر یک هدف به خصوص در طول دوران برنامهریزی نشانگر این است که نوعی نگرش نظام دار،جامع و دورنگر در تدوین اهداف و خط مشیهای برنامههای توسعهء آموزش و پرورش هیچ گاه وجود نداشته است.
۶٫بررسی روند تاریخی مسائل و مشکلات آموزش و پرورش در هر دوره از برنامهریزی نشان میدهد که برخی از مسائل که در دوران تهیهء اولین برنامهء توسعهء آموزش و پرورش (سال ۱۳۲۷)وجود داشته است هنوز هم با گذشت پنجاه سال،از مسائل و معضلات عمدهء نظام آموزش و پرورش محسوب میشود.ادامهء مشکلات ناشی از تمرکز شدید اداری، توجه به رشد کمّی در مقابل توسعهء کیفی،ناتوانی در جذب نیروی انسانی مستعد،بیسوادی شمار قابل ملاحظهای از جمعیت بزرگ سالان کشور و…شاهد این مدعاست.
۷٫بررسی اهداف برنامههای توسعهء بخش آموزش و پرورش نشان میدهد که در انتخاب هدفها،راهبردها،و سیاستها،بیشتر بر آرمانها و ایدهآل تأکید شده است تا رفع نارساییهای موجود و استفادهء بهینه و اثربخش از امکانات موجود؛بنابراین،ضروری است در برنامههای توسعهء آموزش و پرورش،بین ایدهآل ها،اهداف غایی و شرایط واقعی و موجود جامعه و نظام آموزش و پرورش نوعی تعادل برقرار شود.به عبارت دیگر،ضمن رعایت اصول کلی،به مقتضیات زمان و شرایط محلی و…در تدوین اهداف و سیاستها توجه کافی مبذول گردد.
۸٫تأکید بر برنامهریزی در سطوح کلان و عدم توجه به برنامهریزی در سطوح استانی و منطقهای؛یکی از نارساییهای عمدهء برنامهریزی توسعه در ایران مسألهء تمرکز اداری و تصمیمگیری در سطوح کلان است.به گونهای که به قابلیتها و استعدادها و امکانات محلی توجه کافی نمیشود.هرچند این ویژگی بیشتر به برنامههای عمرانی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مرتبط است و در تجربهء برنامهریزی پس از پیروزی انقلاب این امر کموبیش مورد عنایت برنامهریزان،بوده،اما در تدوین هدفها باید به گونهای عمل کرد که نوعی ارتباط و هماهنگی مستمر و منسجم بین کلیهء سطوح برنامهریزی برقرار شود.به گونهای که بتوان اهداف،سیاستها و خط مشیهای کلان برنامه را به سطح کوششها و فعالیتهای روزمرهء ادارات آموزش و پرورش و مدارس انتقال داد.
منابع
۱-فرجاد،محمد علی(۱۳۷۶)؛آموزش و پرورش تطبیقی،جلد اول،انتشارات رشد.
۲-علاقه بند،علی(۱۳۷۴)؛مقدمات مدیریت آموزشی(چاپ ششم)تهران،مؤسسهء انتشارات بعثت، ص ۳۷٫
۳-سازمان برنامه و بودجه(۱۳۶۱)؛تعاریف اقتصادی،اجتماعی واژههای برنامهریزی و بودجه ریزی معاونت برنامهریزی و ارزشیابی،تهران،ص ۱۰٫
۴-گروه مشاوران یونسکو(۱۳۷۳)؛فرآیند برنامهریزی آموزشی،ترجمهء فریده مشایخ،تهران انتشارات مدرسه.
۵-ساخارا پولوس،جرج و مورین و ودهال(۱۳۷۰)؛آموزش برای توسعه،ترجمهء پریدخت وحیدی و حمید سهرابی،تهران،سازمان برنامه و بودجه.
۶-سید جوادین،سید رضا(۱۳۷۳)؛برنامهریزی نیروی انسانی،تهران،انتشارات دانشکدهی مدیریت دانشگاه تهران،ص ۷۴٫
۷-معینی،صغری(۱۳۷۰)؛فرهنگ واژهها و اصطلاحات مدیریت و سازمان،تهران،وزارت کشاورزی.
۸-وزارت آموزش و پرورش(۱۳۷۴)؛دستور العمل برنامهریزی آموزشی،معاونت آموزش متوسطه.
۹-صافی،احمد(۱۳۷۵)؛سازمان و قوانین آموزش و پرورش ایران،تهران:سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها،ص ۹۶٫
۱۰-نفیسی،عبد الحسین(۱۳۷۵)؛هشت سال تلاش،گزارش دستاوردها،مشکلات،برنامههای آینده و چشم انداز آموزش و پرورش،وزارت آموزش و پرورش،معاونت برنامهریزی و نیروی انسانی،ص ۲۷٫
*فهرست اسناد و مدارک مربوط به برنامههای نه گانهء توسعهء آموزش و پرورش ایران که در این مقاله مورد استفاده قرار گرفتهاند به شرح زیر است:
*(به تصویر صفحه مراجعه شود)
*امور اقتصادی سازمان برنامه(۱۳۴۰)؛گزارش مقدماتی برنامهء عمرانی سوم ایران،تهران،ص ۷۵٫
*امور اقتصادی سازمان برنامه(۱۳۴۰)؛گزارش مقدماتی برنامهء سوم فرهنگ،قسمت امور اجتماعی، تهران،ص ۲٫
*سازمان برنامه(۱۳۴۳)؛گزارش اجرای برنامهء هفت سالهء دوم،تهران،ص ۵۷٫
*سازمان برنامه(۱۳۴۷)؛برنامه چهارم عمرانی کشور(۵۱-۱۳۴۷)تهران،ص ۲۳۸٫
*سازمان برنامه و بودجه(۱۳۵۳)؛خلاصهء تجدید نظر شدهء برنامهء پنجم عمرانی کشور(۶۵-۱۳۵۲) تهران،ص ۱۶۵٫
*مؤسسهء تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی(۱۳۵۵)؛سنجش عملکرد آموزش و پرورش در برنامههای چهارم و پنجم و پیشنهاد هدفها،خط مشیها و برنامههای آموزش و پرورش در برنامهء ششم عمرانی،تهران،ص ۷٫
*مؤسسهء تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی(بی تا)؛گزارش خط مشیهای اساسی بخش آموزش در برنامهء ششم عمرانی به دهمین کنفرانس ارزشیابی انقلاب آموزشی کشور،تهران،ص ۱٫
*سازمان برنامه و بودجه(۱۳۶۸)برنامهء توسعهء بخش آموزش و پرورش عمومی ۷۲-۱۳۶۸،جلد دوم، اهداف،راهبردها،سیاستها و برنامههای اجرایی،معاونت امور اجتماعی.
*سازمان برنامه و بودجه(۱۳۶۸)؛برنامهء توسعهء بخش آموزش و پرورش عمومی ۷۲-۱۳۶۸،جلد سوم، خلاصه بررسی عملکرد و وضع موجود و برنامه کلان توسعه آموزش و پرورش عمومی برحسب استان؛معاونت امور اجتماعی.
*سازمان برنامه و بودجه(۱۳۶۸)؛برنامهء توسعهء بخش آموزش و پرورش عمومی ۷۲-۱۳۶۸،جلد چهارم،روش برنامهریزی توسعه بخش آموزش و پرورش عمومی در برنامهء اول توسعه،معاوت امور اجتماعی.
*سازمان برنامه و بودجه،(۱۳۶۹)؛پیوست قانون برنامه اول توسعه اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران(۶۸-۱۳۷۲)صص ۱۸-۹٫
*سازمان برنامه و بودجه(۱۳۷۱)؛بررسی مسائل و ارزیابی عملکرد برنامههای سواد آموزی در ایران،دفتر امور آموزشی عمومی و فنی و حرفهای،ص ۵۰٫
*سازمان برنامه و بودجه(۱۳۷۲)؛پیوست لایحهء برنامهء دوم توسعه اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران(۷۸-۷۴)،بخش آموزش،ص ۱٫