تحقیقات روانشناسی نشان میدهد که انگیزه، نقشی بسیار مهم و اساسی در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دارد و این مسأله بر همگان کاملاً آشکار است. اگر معلم بتواند انگیزه لازم و مناسب را در دانشآموزان به وجود آورد، آنها به درس و مدرسه بیشتر علاقه?مند میشوند و در فرایند یادگیری و آموزش، عملکرد بهتری خواهند داشت. بنابراین معلم برای دستیابی به این امر، باید از میزان توانایی، نیازها و خصوصیات رشد دانشآموزان در هر یک از دورههای تحصیلی کاملاً آگاه باشد تا بتواند با به کارگیری فنون و روشهای مناسب، فرایند یاددهی- یادگیری را با تجربیات و نیازهای دانشآموزان هماهنگ سازد. زیرا فقط در این صورت است که هر دانشآموز با هر ویژگی و استعدادی که دارد، انگیزه لازم را به دست میآورد، در جریان یادگیری و آموزش فعالانه شرکت میکند و براساس ظرفیت روانی و ذهنی خود از محتوای آموزشی و مطالب درسی که توسط معلم ارائه میشود، استفاده میکند.
اطلاعات :یکشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۰ – ۴ذی القعده ۱۴۳۲ -۲ اکتبر ۲۰۱۱ – شماره۲۵۱۴۱
تعریف انگیزش
از انگیزش، تعاریف زیادی داده شده است. به عقیده فریمایر (Frymier ) انگیزش چیزی است که به رفتار انسان شدت و جهت میبخشد. به اعتقاد بسیاری از روانشناسان، انگیزه عامل درونی است که رفتار فرد را تحریک میکند و در جهت معینی سوق میدهد و آن را هماهنگ میکند. در روانشناسی تربیتی و یادگیری، اصطلاح انگیزش در مورد عاملی به کار میرود که شاگرد یا به طور کلی یادگیرنده را برای آموختن درس به تلاش و کوشش وا میدارد و به فعالیت او شکل و جهت میدهد. با آن که تعاریف و عقاید مختلفی در مورد انگیزش وجود دارد، روانشناسان در یک نکته نظر مشترک دارند که انگیزه عامل درونی است که بر رفتار شخص اثر میگذارد و آن را برای رسیدن به هدف معینی هدایت میکند. انگیزه به طور مستقیم قابل مشاهده نیست، اما وجود آن را میتوان از رفتار فرد استنباط کرد و معمولاً چنین معنا و مفهومی برای توجیه رفتار فرد لازم و ضروری است. به طور کلی انگیزش با نیرویی که در فرد ایجاد میکند، او را در رسیدن به اهداف مورد نظرش وادار میکند.
تأثیر انگیزش در یادگیری
یکی از عواملی که در یادگیری شاگردان نقش اساسی دارد، ایجاد انگیزه در آنها است. انگیزش به عنوان یکی از مهمترین عوامل یادگیری و شرط اصلی آن محسوب میشود و معلم نباید از عامل انگیزه در تحریک دانشآموزان غفلت و کوتاهی کند. انگیزه، دانشآموز را به سمت یادگیری هدایت میکند، علاقه و عشق او را بر میانگیزاند و به فعالیتها و تلاشهای او شکل و جهت میبخشد. دانشآموزی که انگیزه یادگیری ندارد، کمتر در فعالیتهای آموزشی شرکت میکند. در نتیجه کمتر یاد میگیرد، خیلی زود خسته میشود و در کلاس درس هم باعث ایجاد دردسر میشود.
انگیزه به دو صورت است: درونی و بیرونی. معلم باید سعی کند که انگیزه درونی شاگردان را افزایش دهد و انگیزه بیرونی را به حداقل برساند. البته معلم به دلایل مختلف همیشه نمیتواند دانشآموزان را در بالاترین درجه انگیزش به یادگیری وادارد، ولی باید بکوشد در حد امکان از شکستهای درسی آنان جلوگیری کند تا دانشآموزان به یادگیری و انجام تکالیف درسی بیشتر علاقهمند شوند. بسیاری از دانشآموزان با وجود داشتن هوش بهر عادی، امکانات و سایر عوامل مؤثر در یادگیری، به دلیل علاقه نداشتن به درس، نیروی لازم را برای فراگیری صرف نمیکنند و به همین دلیل با شکست مواجه میشوند. اغلب معلمان نیز با مشکلات ناشی از بیعلاقگی و بیانگیزگی برخی از دانشآموزان نسبت به یادگیری و آموزش مواجه هستند. مسلماً هر معلمی در جستجوی یافتن راه حلی برای برطرف کردن این مشکل است و تمامی تلاش خود را به کار میگیرد تا دانشآموزان را به مدرسه و یادگیری درس علاقه مند کند. برای برطرف کردن بیعلاقگی دانشآموزان و ایجاد انگیزه در آنان، ابتدا باید عوامل آن را شناسایی و سپس برای رفع آنها اقدام کرد، اما از آنجا که انسان موجودی پیچیده است، علل و عوامل متعددی میتواند موجب بیعلاقگی دانشآموزان به یادگیری شود. از این رو جستجو و پیدا کردن این علل و عوامل کاری بس دشوار است. با این حال عوامل گوناگونی ممکن است در این امر دخالت داشته باشند که از جمله میتوان به ضعف جسمانی فراگیرندگان، برنامهریزیهای غلط، تکنیکها و روشهای نادرست آموزشی و بسیاری از عوامل دیگر اشاره کرد. هر یک از این عوامل میتواند در ایجاد انگیزش یا دلسردی و بیعلاقگی در دانشآموزان، نقش بسیار مهمی ایفا کند. در چنین شرایطی آگاهی و شناخت معلم از میزان توانایی، نیازها و خصوصیات رشد دانشآموزان در هر یک از دورههای تحصیلی به او کمک میکند که در طرح و تدوین برنامههای آموزشی و انتظاراتی که از دانشآموزان دارد، به نکات مهم آموزشی توجه کند تا بتواند در ایجاد انگیزه در آنها مؤثر واقع شود. همچنین معلم باید از راهها و روشهایی که باعث ایجاد علاقه و انگیزش در دانشآموزان میشود، آگاه باشد و آنها را در شرایط و موقعیتهای مناسب به کار گیرد. اگر معلم در تدوین برنامههای درسی به علایق، خواستها و نیازهای دانشآموزان توجه کند، قطعاً در ایجاد انگیزش و علاقه در آنها موفق خواهد بود. علاوه بر این در هماهنگ کردن برنامههای آموزشی با نیازها و مقاصد دانشآموزان، باید هدفهای آنی و آتی، هر دو مورد توجه قرار گیرد. برای این که شاگردان در حین یادگیری فعال باشند، باید به موضوعی که میخواهند یاد بگیرند، علاقه داشته باشند. بنابراین باید مفاهیم و موضوعات درسی براساس نیازهای شاگردان به شکلی مناسب و مطلوب تنظیم شده باشد تا رغبت و آمادگی لازم را در آنها ایجاد کند.
عوامل ایجاد انگیزههای تحصیلی
معلمان و مربیانی که وظیفه تعلیم و تربیت را به عهده دارند، برای آن که بتوانند وظیفه خود را بهتر انجام دهند و انگیزه و رغبت یادگیری بیشتری در شاگردان به وجود آورند، باید بدانند که چگونه میتوانند در علاقهمند کردن دانشآموزان به درس و یادگیری، از عامل انگیزش بهره گیرند. برای ایجاد انگیزههای تحصیلی عوامل گوناگونی وجود دارد که مهمترین و کارسازترین آنها به این شرح است:
۱٫ تشویق لفظی
یکی از روشهای مؤثر ایجاد انگیزه در دانشآموزان، تشویق لفظی است که به ویژه در کودکان خردسال کاربرد بیشتری دارد. وقتی دانشآموزان بر مفهوم و مطلبی تسلط پیدا میکنند، یا در زمینههای گوناگون اطلاعاتی را به دست میآورند، باید تشویق شوند. زیرا این کار باعث میشود تا علاقه و انگیزه آنها به یادگیری بیشتر شود. یافتههای پژوهشی تأکید میکنند که معلم میتواند مایه تشویق را به عنوان یک عامل مثبت به کار گیرد و موجب پیشرفتهای آموزشی شود.
همچنین معلمانی که با دقت و دلسوزی به کار آموزشی میپردازند، بازده شاگردانشان خیلی بیشتر از آنهایی است که توجه و احساس مسئولیت نمیکنند.
۲٫ داشتن هدف
یکی دیگر از عوامل ایجاد انگیزه، داشتن هدف است. هدف آموزشی باید برای دانشآموزان معلوم و مشخص باشد؛ یعنی دانشآموز باید بداند که چه مطلبی را برای رسیدن به چه هدفی باید یاد بگیرد. آگاهی از هدف، نیروی لازم را برای انجام فعالیت در فرد به وجود میآورد و باعث ایجاد قصد و اراده در او میشود. هدفهای تربیتی در مدارس باید انعکاسی از نیازها و تمایلات شاگردان باشد و به طور مشخص و روشن بیان شود. مشخص بودن هدفها در مدرسه موجب هماهنگی فعالیتهای معلم و شاگرد میشود، آنها را به اجرای فعالیتهای متنوع بر میانگیزد، جهت و میزان پیشرفت آنها را نشان میدهد، محیط مدرسه و کلاس را آموزنده و با نشاط میکند، سطح یادگیری شاگردان را گسترش میدهد و یادگیری را عمیقتر و مؤثرتر میکند.
۳٫ محیط کلاس
هر معلمی در ابتدای ورود به کلاس، دانشآموزان را تحت تأثیر قرار میدهد و در ایجاد انگیزش در آنها مؤثر است. بنابراین رفتار معلم باید با در نظر گرفتن تمامی شرایط و موقعیتها تا حد امکان خوب و دوستانه باشد تا بتواند در دانشآموزان نفوذ کند و با ایجاد انگیزه نقش مثبت و مؤثری را در یادگیری آنها، ایفا کند. همچنین کلاس از نظر روانی هم باید از شرایط لازم و مناسب برخوردار باشد؛ یعنی معلم نباید اجازه دهد شاگردان زورگو، امنیت روانی شاگردان ضعیف را به مخاطره بیندازند. معلمان میتوانند مقررات مدرسه را به وضوح مشخص کنند. تحقیقات نشان میدهد دانشآموزان از آشکار بودن و عادلانه بودن قوانین مدرسه استقبال میکنند و اگر قوانین صریح و حمایت کننده باشد، به مطالعه و تحصیل علاقهمند میشوند. علاوه بر این کلاسی که از نظر وسعت، نور، هوا و غیره خوب و مناسب باشد، رغبت و تمایل شاگردان را برای حضور مرتب در کلاس بیشتر بر میانگیزاند.
۴٫ علاقهمندی معلم به درس
اگر معلم به درس و رشته خود علاقه داشته باشد، با رغبت فراوان به انجام کارش میپردازد. علاقهمندی معلم به درس سبب میشود که شاگردان نیز به حرکت و جنب و جوش درآیند و با انگیزه زیاد به یادگیری و تحصیل بپردازند، اما معلمی که به درس و رشتهای که تدریس میکند، علاقه نداشته باشد، کلاس درس او خشک و تصنعی میشود. در چنین کلاسی بیشتر دانشآموزان به تدریج دچار خستگی و بیحوصلگی میشوند و برای آموزش و یادگیری موضوعات و مطالب درسی، تمایل چندانی از خود نشان نمیدهند.
۵٫ پرهیز از تبعیض
یکی از عواملی که موجب دلسردی و بیعلاقگی به درس و تحصیل در دانش آموز میشود، تبعیضی است که معلم بین شاگردان قائل میشود. وقتی که معلم رفتار یکسان و عادلانهای با دانشآموزان ندارد و برخی از آنها را بر برخی دیگر ترجیح میدهد، باعث ایجاد نگرانی و بیعلاقگی دانشآموزان به درس و مدرسه خواهد شد. دانشآموزان یک کلاس نمایندگان خانوادههای مختلف هستند و قطعاً اختلافاتی در بین آنها وجود دارد. از این رو معلم نباید فقط به عده خاصی توجه کند. بلکه باید همه آنها را چه با استعداد و چه کم استعداد، فرزندان افراد با نفوذ، سرمایهداران، دولتمردان، کارگران و… همه را به یک میزان مورد توجه قرار دهد تا دانشآموزان، انگیزه و رغبت لازم برای آموزش و یادگیری را از دست ندهند و استعدادهای نهفته خود را شکوفا کنند.
۶٫ انگیزه حس کنجکاوی
یکی دیگر از راههای ایجاد انگیزه، تحریک حس کنجکاوی دانشآموزان است. اگر معلم اهل مطالعه و تحقیق باشد و همواره تغییرات و تحولات مربوط به حرفه خود را پیگیری کند، به راحتی میتواند ضمن درس دادن، مسائل و موضوعهای مختلفی نیز پیرامون آن مطرح کند، یا طرحهایی را ارائه دهد که نیاز به کنجکاوی و خلاقیت داشته باشد تا شاگردان وادار شوند برای یافتن پاسخ آنها به کوشش فکری بیشتر و تحقیق و پژوهش بپردازند. این مسأله بدون شک آنان را به جستجوی بیشتر برای دانستن و آموختن علاقهمند میکند. زیرا هر انسان سالم و امیدواری به طور فطری خواهان یافتن پاسخهای درست برای مسائل و معماهایی است که در برابر او قرار میگیرد.
۷٫ ایجاد نگرانی
داشتن نگرانی و تنش تا حدودی لازم است. زیرا فرد را تحریک میکند تا برای رسیدن به اهداف خود تلاش کند. اگر دانش آموز از نمره بد یا مردود شدن در امتحانات ترسی به خود راه ندهد، به درس خواندن و یادگیری نمیپردازد، البته اضطراب و نگرانی بیش از حد هم تمرکز اندیشه و حواس شاگرد را به هم میزند و مانع پیشرفت تحصیلی او میشود. بنابراین اگر نگرانی به اندازهای باشد که دانشآموز را به کار و فعالیت وا دارد، انگیزهای بسیار ارزنده و سودمند است، ولی اگر تنش و نگرانی باعث پریشانی خاطر و اختلال در هوش و حواس شود، معلم باید با به کارگیری روشهای مناسب آموزشی و تربیتی، شاگردان را از نگرانی نمره و امتحان به درآورد.
۸٫ اهمیت بازی
وقتی که درس با بازی و تفریح همراه شود، دانشآموزان نسبت به آموختن و یادگیری بیشتر علاقه پیدا میکنند. بازیها و شبیهسازیها از اثر انگیزشی بسیار بالایی برخوردارند. زیرا اولاً تواناییها و مهارتهای شاگردان را افزایش میدهد. دوم این که تصویرهای روشنی از زندگی واقعی را عرضه میکند. بنابراین اگر درس خواندن با بازی همراه باشد، دانشآموزان به طور مستقیم با واقعیتهای موجود، جریانها و مسائل یادگیری مواجه میشوند و میل به کنجکاوی و تحقیق و جستجو برای کشف امور و پدیدهها در آنها افزایش مییابد.
۹٫ ارتباط درس بازندگی
معلم در همان جلسه نخست کلاس باید به بیان ارزش و اعتبار درس خود بپردازد و با روشهای مختلف، آموختن درس را به پیشرفت و حل مسائل زندگی ارتباط دهد. همچنین باید اهمیت و ارزشهای گوناگون یادگیری را برای دانشآموزان شرح دهد و با ارائه مثالهایی نشان دهد که فراگیری و کسب دانش در چه مواقعی از زندگی میتواند به کمک آنها بیاید. برای مثال، درس ریاضی را نباید فقط یک دانش مهم به شمار آورد، بلکه دانستن آن را، هم در مسائل روزانه زندگی و هم در محاسبههای علمی و یاری به پیشرفت علوم دیگر، یادآور شود. بنابراین هنگامی که دانشآموزان به ارتباط مفاهیم درسی با مسائل زندگی پی ببرند و از نقش آن در حل مشکلات خود آگاه شوند، با میل و علاقه بیشتری به یادگیری واکنش نشان میدهند.
۱۰٫ کاربرد امتحان
متأسفانه برخی از معلمان بدون آن که به جریان یادگیری و درک مطالب و مفاهیم درسی از سوی دانشآموزان توجهی داشته باشند، به طور مداوم درس میدهند و در مورد دروس گذشته هیچ گونه پرسشی نمیکنند. به اعتقاد روانشناسان، این روش نمیتواند انگیزههای لازم را در دانشآموزان ایجاد کند، ولی اگر معلم بتواند در زمانهای معینی از درسهای داده شده امتحان بگیرد و نتیجه آن را در آزمونهای پایانی دخالت دهد، بدون شک انگیزه دانشآموزان برای پیشرفت تحصیلی و یادگیری عمیقتر افزایش خواهد یافت. البته معلم با امتحان نباید دانشآموزان را مورد تهدید قرار دهد. زیرا این کار در یادگیری دانشآموزان اختلال ایجاد میکند و نظم فکری و تمرکز حواس آنها را بر هم میزند.
علی پورعلیرضا توتکله-کارشناس ارشد برنامهریزی درسی
منابع:
۱٫ مقدم، بدری (۱۳۸۱): کاربرد روانشناسی در آموزشگاه، چاپ هشتم، سروش: تهران.
۲٫ کدیور، پروین (۱۳۸۷): روانشناسی تربیتی، چاپ دوازدهم، سمت: تهران.
۳٫ رابرت بیلر (۱۳۷۳): کاربرد روانشناسی در آموزش (جلد اول)، ترجمه پروین کدیور، چاپ دوم، نشر دانشگاهی: تهران.
۴٫ شعبانی، حسن (۱۳۷۸): مهارتهای آموزشی و پرورشی، چاپ نهم، سمت: تهران.
۵٫ پارسا، محمد (۱۳۷۵): روانشناسی تربیتی، چاپ سوم، سخن: تهران.
codex09x
page11