دکتر محمود اسعدی
گفتهاند و میگویند که استعداد و هوش و خلاقیت انسانها خود راه میجوید و موقعیت و مقام خویش مییابد این سخن اگرچه رنگی از واقعیت دارد اما در همه زمانها و مکانها و شرایط چندان مصداق ندارد. حتی در صورت تحقق شاید در مسیر مناسب قرار نگیرد. این مسأله در صورتی به ثواب نزدیک است که تمامی شرایط بروز و ظهور استعدادها فراهم باشد و معلمان و مدیران و مسئولان هرکدام شوق و ذوق راهنمایی و پروراندن نیروهای مستعد اما بی پشتیبان را همزمان و توامان داشته باشند که اگر چنین باشد نورعلی نور میشود پس اگرچنین نیست چه کسی و چه نهادی مسئولیت این مهم را در کشوری ۸۰ میلیونی بر عهده دارد؟ بدون شک «ارتباطات» در جهان کنونی نقش تعیین کننده در این زمینه ایفا میکند. بررسی سرگذشت اغلب نخبگان و بزرگان نشانگر این واقعیت است که آشنایی اتفاقی با یک فرد متنفذ و استعدادیاب در مدرسه و دانشگاه و محیط کاری گاه باعث کشف نبوغ فرد شده است و چه بسا صدها نابغه از این موهبت بینصیب شده و کشور از فکر و استعداد و توانایی آنان بیبهره مانده است. بر اساس آموزههای اسلامی گفته شده است جامعه قرآنی جامعهای است که عوامل رشد انسانی در آن موجود باشد و موانع این رشد مفقود به دیگر سخن تمامی زمینههای تعالی و تکامل فرد در تمامی دوران زندگی فرد آماده و فراهم باشد. روشن است که ما با این جامعه آرمانی فاصله داریم. مدارس خاص و هزینههای گزاف و فاصلههای روستایی و شهری و دیگر عوامل اجازه تحقق کامل چنین آرزویی را نمیدهد پس چه باید کرد؟
آیا صرف حمایت مالی و معنوی از استعدادهای کشف شده کنکور و برگزیدگان المپیادها کافی است؟ آیا کسانی که از فوت و فن مدرکآوری ناآگاهند اما در رشته خود سرآمدند نباید زمینه تکامل داشته باشند؟ افراد بدون مدرک اما خبره و صاحب فکر چگونه باید شناسایی و پرورده شوند؟ کسانی که در جشنوارهها و همایشها امکان طرح شدن ندارند چگونه باید شناخته شوند، در این زمینه نکاتی چند قابل تأمل است:
۱ـ شائبه مطرح شده مبنی بر کشف استعدادهای کشور برای بیگانگان چندان وجهی ندارد چرا که اکنون موقعیت علم و دانش متفاوت از دورانهای قبل است و دانشمندان در هرجا که باشند بالاخره قادر به انتخاب محل زندگی و فعالیت خویش میشوند.
۲ ـ مدیریت کشف نوابغ خود مقوله پیچیده و حساسی است که اگر به درستی طراحی و اجرا شود بیشترین نفع به کشور برمیگرددو این البته خود نهادی مستقل میطلبد که در اقصی نقاط کشور با شبکهای ارتباطی منسجم به این مهم بپردازند.
۳ ـ حالا مفهوم «فرار مغزها» در ارتباطات جهانی متحول شده است. مهم وجود جسم نخبه در کشور نیست شخصیت، ایمان، علاقه و البته امکانات لازم برای فعالیت فرد شاخص تعیین کننده محل زندگی افراد است.
روشن است در صورت نبود نظام منسجم مدیریت نخبگان چه بسا نوابغی که در کشور مانده و با امکانات و تسهیلات سازمانهای علمی ـ پژوهشی نتیجه را در حلقه ارتباطات بینالملل در اختیار دیگران بگذارند و ما علیرغم دسترسی از آن بیبهره باشیم.
۴ ـ در سلسله مراتب نخبگان همه مراحل و طبقات باید لحاظ شود مدیران شایسته و عالی سازمان باید ضمن جانشینپروری به شناسایی نیروهای با انگیزه و شاخص کمک کنند.
۵ ـ علاوه بر سازمانهایی که مستقیماً مسئولیت حمایت نخبگان را بر عهده دارند، بایستی همه افراد و نهادها و سازمانها قادر باشند ضمن شناسایی افراد متعدد امکان معرفی و ارزیابی آنها را توسط نهادی مردمی و صاحب صلاحیت داشته باشند.
۶ ـ از آنجا که معمولاً برخی از افراد مسئول و حتی برخی از نخبگان خود را موظف به بسترسازی برای جوانان مستعد نمیدانند باید افرادی خارج از این حیطه امکان لازم را فراهم آورند.
۷ ـ حلقه کشف، پرورش و حمایت افراد مستعد باید کامل اجرا شود در غیر اینصورت نتیجه نامطلوب خواهد بود به عبارتی بعد از کشف نباید فرد رها شده و علایق فرد نادیده گرفته شود همواره حسادت و رقابت خطری برای بروز استعدادهای تازه محسوب میشوند.
در صورت رعایت موارد فوق میتوان امید داشت که استعدادهای معدن سرمایه انسانی کشور تا حدی کشف شوند. روزنامه اطلاعات