سید رضا بلاغت کارشناس ارشد تعلیم و تربیت
اشاره :در مـورد زنـدگی فـارابی،اطلاعات بسیار کمی وجود دارد؛زیرا نه خود او شرححال خود را نوشته است و نه شاگردانش به ایـن کار همت گماردهاند.وی فردی مسلمان و دارای مذهب تشیع بوده است.زندگی فارابی را میتوان بـه سه قسمت تقسیم کـرد. دوران اول،زمـان کودکی او در فاراب خراسان است که به آموختن قرآن،تفسیر و زبا فارسی،عربی و ترکی طی شده است.دوران دوم زندگیاش در بغداد گذشت.او آنجا به تحصیل منطق و فلسفه پرداخت و به مراحل عالی علمی رسـید؛در همین دوره است که بسیاری از کتابهایش به نگارش درآمده است.فارابی، دوران سوم زندگی خود را در دمشق و در دربار سیف الدوله- ابو الحسن علی بن ابن الهیجاء-با احترامی خاص سپری کرد و در ماه رجب سـال ۹۳۳ هــ ق در همان شهر درگذشت.
آثار و تألیفات فارابی بسیار زیاد است؛تا صد و سی رساله و کتاب از وی نام بردهاند.مؤلف کتاب«الموسیفی الکبیر»است و اختراعساز قانون را به او نسبت دادهاند.کتابهای فارابی که بـه مـوضوع ما بسیار مربوط است،عبارتند از:السیاسه المدینه (سیاست مدینه)،تحصیل السعاده(وصول به سعادت)،رساله المفارقات(نامه جداییها)،فصوص الحکم(فصلهای دانش)، رساله زیتون(کتاب زیتون)،الجمع بین رای الحـکمین(نـزدیک نمودن نظر دو حکیم:افلاطون و ارسطو)و…
موسس فلسفهی اسلامی
فارابی به چند علت،مؤسس فلسفهی اسلامی میدانند:۱- او افضل حکمای بعد از ارسطوست.در منطق،تبحر یافته و به استادی رسیده و آن را به عـربی تـدوین کـرده است.۲-او بسیاری از مطالب و مضامین فـلسفه یـونانی را کـه مبهم و بیمعنا بود-بر اثر اشتباه و قصور فهم مترجمان-اصلاح و تفسیر کرده است. ۳-فارابی برخلاف گذشتگان خود،از حد شرح فلسفه یـونانی گـذشت.او نـهتنها علوم را طبقهبندی کرد و علوم اسلامی را در آن طبقهبندی جـای داد،بـلکه به تمامی علوم،صورت منطقی و برهانی بخشید.۴-تمام فلاسفه اسلامی،شاگردان فارابی هستند و فلسفهی او را بسط و تفصیل دادهاند.
سبک و روش
سـبک نـگارش فـارابی،ایجاز و صراحت آمیخته به دقت است.او همانگونه که درباره تـصورات و افکار خود،ژرف میاندیشد،با بصیرت تمام،کلمات و تعابیر را نیز برمیگزیند.علاقهی اصلی او معطوف به این است که پایـه و نـظریه و اسـاس هرفلسفه را توضیح دهد و تاریکیها را روشن سازد و دربارهی مسائل مورد اختلاف بـحث کـند تا به نتایج دست یابد.
دیدگاهها و نظریات
دیدگاهها و نظریات فارابی،متأثر از دو منبع است؛دین اسلام و فـلسفه یـونان.در زمـینه فلسفه،فارابی بعضی از نظریات فیلسوفان یونانی،همانند افلاطون،ارسطو و فلوطین را میپذیرد، امـا در زمـینههای دیـگر فلسفه،صاحب ابداع و ابتکار بوده است و این نکته در نظریات گوناگونش،مخصوصا نظریهی مدینهی فـاضله و طـبقهبندی عـلوم،مشهود است.یکی از ویژگیهای دیگر نظریات فارابی که وجه ممیزی او با اسلاف یونان نـیز بـه حساب میآید،متأثر بودن وی از دین اسلام است.او بسیار تلاش کرده است که دیـن را بـا فـلسفه منطبق کند و آنها را هماهنگ و همسو نشان دهد.فارابی،فیلسوفی است که از تفکرات افلاطون،ارسـطو و فـلوطین استفاده میکندو با توجه به نگرش دینی خود،پایهگذار میتوان گفت،فارابی فـیلسوفی مـسلمان اسـت؛هم به فلسفه تسلط دارد و هم به منابع اسلامی اعتقاد دارد و آنها را با عقل و منطق میپذیرد.بـر هـمین اساس است که شیخ عبد اللّه نعمه دربارهی او میگوید:«هیچ فکری در فلسفهی اسـلامی نـیست،مـگر آنکه ریشهاش در فلسفهی فارابی باشد»و سید حسن نصر تأکید میکند:«از منطق تا عرفان تا فـلسفهی اولی تـا فـلسفهی سیاسی، همه در شهیر اندیشهی فارابی قرار گرفتهاند».
نخستین معلم،عقل فعال
از آرایـ فـارابی درک میشود که فرایند یادگیری،تنها یک امر عادی نیست؛یعنی برای یادگیری،تنها تلاش و کوشش انـسان و وجـود جهان خارجی مادی،کافی نیست،بلکه یکی از یاری دهندگان به یادگیری انـسان،عـقل فعال-ملک وحی-است همانگونه که قـبلا گـفته شـد،فارابی مراتب وجود را به ترتیب ۱- وجود مـبدأاول،۲-عـقول،۳-عقل فعال.۴-نفس و روح انسان، ۵-صورت و۶-ماده،میداند.به خاطر افاضهی عقل فـعال-کـه جدا از عالم ماده است-انـسان مـیتواند یاد بـگیرد.فـارابی نـسبت عقل فعال با عقل بشری را هـمانند نـسبت خورشید به چشم میداند و میگوید:«همانگونه که چشم در ظلمت و تاریکی نمیتواند بـبیندو بـاید نوری باشد تا چشم را یارای دیـدن باشد،عقل فعال هـم بـاید به عقول بشری نور عـلم بـتاباند،تا علم به حقایق و صور به دست آید.».
مدینهی فاضله
یکی از نظریات فـارابی در فـلسفه،مبحث مدینهی فاضله است. ویـ در بـحث مـدینهی فاضله،ریاست مـدینه را شـایستهی مربی و معلم اهل مـدینه مـیداند،زیرا اوست که آنچه برای سعادت قوم لازم باشد،به وجود میآورد.در دیدگاه فارابی،رئیـس مـدینه،
صاحب تمام کمالات است و باید اهـل مـدینه را به ایـن کـمالات، هـدایت و راهنمایی کند.بنابراین،رئیـس مدینهی فاضله،به عنوان مربی و معلم،نقش هدایت افراد جامعه به سوی برترین کمالات را بـر عـهده دارد.
توجه به همکاری و روابط اجتماعی
فـارابی بـه روابـط اجـتماعی بـسیار اهمیت میدهد.وی در کـتاب «فـصول منتزعه»میگوید:«…مدینهی فاضله،جامعهای است که شهروندان آن،برای رسیدن به برترین کمالات انسانی با یـکدیگر هـمکاری مـیکنند».بنابراین،طبق این نظریه،در تعلیم و تربیت،مـعلم بـاید بـه روابـط اجـتماعی اهـمیت دهد و به همکاری و کمک در فرایند تدریس و یادگیری،توجه داشته باشد و بر بهکارگیری آنها تأکید کند.
استفاده از تمام روشهای تربیت با توجه به استعداد و توانایی دانشآموزان
روشهای تـربیتی،شامل پرسش و پاسخ،حل مسأله،بحث گروهی و…است.فارابی استفاده از همهی روشهای تربیتی را به معلم تتوصیه میکند،اما معتقد است که این روشها باید بر اساس تواناییها و استعداد دانشآموزان بـاشد.وی آنـجا که وظایف رئیس مدینه،صحبت میکند،میگوید:«رئیس مدینه،همهی طرق تربیت و ایجاد فاضایل را به کار میبرد و به تناسب قوه و استعداد اصناف مختلف اهل مدینه،به تعلیم و تأدیب آنـها مـیپردازد». بنابراین،معلم باید به تواناییها و استعداد دانشآموزان توجه داشته باشد و در انتخاب روش آموزشی،با توجه به آنها،عمل کند.
تفاوتهای فردی دانشآموزان
در آموزش،بـاید بـه تفاوتهای فردی دانشآموزان توجه کـرد؛ زیـرا آنها از لحاظ استعداد و گرایش به علوم و صنایع،با یکدیگر تفاوت دارند.فارابی خصوصا در مورد اقوام،بر این امر تأکید میکند؛زیرا«هر قومی بـه سـبب ویژگیهای فطری با امـوری کـه در اثر عادت در آنها پدید آمده است،در استفاده از قوهای از قوای نفس،تواناتر است و در نتیجه،روش تعلیم به هرقوم نیز نسبت به قوم دیگر متفاوت میشود.در درون هرقوم نیز،تفاوتهای گروهها و یا افـراد بـاید ملاحظه شود تا تعلیم به نحو سودمند، صورت پذیرد».
فارابی به انواع تفاوتها اشاره کرده است؛تفاوت از نظر استعداد یادگیری رشتهها و حرفهها،تفاوت از نظر قدرت و ضعف دیگران.او علل تفاوت عـلوم و مـعارف را این مـوارد میداند:
الف-تفاوت انسانها در استعداد و آمادگی برای نوع خاصی از معارف و معقولات.
ب-تفاوت نیروهای دریافتکنندهی معارف و معقولات در انسانها.
ج-تـفاوت انسانها در کسب مهارت و تبحر.
د-تفاوت انسانها در قدرت دریافت و استنباط و تحلیل و بـررسی..
عـلاقهی دانـشآموزان و لزوم توجه به آن
فارابی،به عنوان یک معلم،به علاقهی انسان در یادگیری،بسیار اهمیت میدهد.او میگوید:«پس هـرگاه[انسان]به واسـطهی قوت نظری،علم به سعادت حاصل کرد و آن را غایت و نتیجهی کار خود قرار داد و بـه واسـطه قـوت نزوعیه(نیروی علاقه و اشتیاق)، اشتیاقی بدان حاصل کرد و به واسطه قوتاندیشه،آنچه باید مورد عـمل قرار گیرد،تا به واسطه آن(عمل بدان)و به کمک متخیله و حواس،نـیل بدان حاصل شود،اسـتباط کـرد و سپس به وسیله آلات قوهی نزوعیه،اقدام به انجام آنگونه افعال نمود،آنگاه است که افعال آدمی همه خیر و زیبا بود…».همانگونه که ملاحظه میشود،فارابی مرحلی را برای انجام یک عمل ذکـر میکند که یکی از آنها فهمیدن و استنباط موضوع است و لازمهی آن،علاقه و اشتیاق به موضوع.بنابراین،علاقهی افراد،مبنای یادگیری و فهم امور و مطالب است و باید با آن اهمیت خاص داد.
فارابی در کتاب«التنبیه علی السـعاده»،بـه انگیزه و رغبت، به عنوان محرک درک و انجام امور،توجه دارد و میگوید:«باید وسیلهای را بشناسیم که با بهکارگیری آن،انجذاب از یک طرف به طرف دیگر،یا به واسطه،بر ما آسان شود،زیرا تـفکر بـه تنهایی، بدون این وسیله،چه بسا کافی نباشد».وی همچنین تأکید میکند که بهتر است انگیزه،درونی باشد و فرد با توجه به عواقب فعلی که میخواهد انجام دهد،به سـوی آن گـرایش پیدا کند و یا از آن دوری کند:«اگر ما به کار ناشایستی،به گمان اینکه منجر به لذت میشود،میل کردیم.این لذت را با رنجی که در نهایت،دامنگیر ما میشود،مقابله بـیاندازیم.بـه ایـن سنجش،لذتی که ما را بـه فـعل قـبیح وامیدارد،قلع و قمع خواهیم کرد و در نتیجه،ترک قبیح برای ما آسان خواهد شد.اگر کار نیکو را به سبب رنج فوریای کـه در پی دارد،بـا لذتـی که در نهایت در پی دارد،مقابله بیاندازیم،بدین وسیله،رنـجی کـه ما را از انجام آن باز میدارد.از بین خواهیم برد و در نتیجه،کار نیک برای ما آسان میشود».
توجه به استعداد و توانایی دانـشآموزان
دانـشآموز بـاید طبق استعداد خود به تحصیل بپردازد و معلم در آموزش،باید بـه استعداد و توانایی وی توجه داشته باشد.این امر را میتوان از وظایفی که فارابی در کتاب«سیاست مدینه» برای رئیس مدینه قـائل مـیشود،اسـتنباط کرد.وی در این زمینه میگوید:«رئیس مدینه،همهی طرق و تربیت و ایجاد فـضائل را بـه کار میبرد و به تناسب قوه و استعداد اصناف مختلف اهل مدینه،به تعلیم و تأدیب آنها میپردازد».
مـنابع
۱-کـوربن،هـائری.تاریخ فلسفهی اسلام،ترجمهی جواد طباطبایی،تهران: انتشارات کویر،چاپ دوم،۱۳۷۷.
۲-پژوهـشکده حـوزه و دانـشگاه.درآمدی بر تعلیم و تربیت اسلامی(۱): فلسفهی تعلیم و تربیت،تهران:سمت،جلد اول،چاپ پنجم ۱۳۸۲٫
۳-ضـمیری،مـحمد عـلی.تاریخ آموزش و پرورش ایران و اسلام،شیراز:نشر ساسان،چاپ نهم ۱۳۸۲.
۴-داوری،رضا.فارابی مؤسس فـلسفهی اسـلامی تهران:انجمن فلسفه ایران ۱۳۵۴٫
رشد معلم » آذر ۱۳۸۵ – شماره ۲۰۴ (صفحه ۲۳)
——————————
↩️ کانال مقاله ها 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD5oqnmeI058AeE3WA