در سالهای اولیه انقلاب که دانشگاههای کشور به دلیل انقلاب فرهنگی تعطیل شده بود وجذب دانشجو صورت نمیگرفت، ایجاد مراکز تربیت معلم توسط دو شهید فرزانه انقلاب شهیدان رجایی و باهنر، زمینه حضور نخبگان را در آموزش وپرورش فراهم کرد و باعث شد تا دانشجویان و دانشآموزان دیپلم سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ که افراد انقلابی، نخبه و متعهد و باهوش بودند، جذب آموزش وپرورش و مراکز تربیت معلم شوند. بیشتر این دانشجویان از دانشآموزان کشور بودندکه از با تعطیل شدن دانشگاهها به آموزش و پرورش و مراکز تربیت معلم روی آوردند تا در کنار کسب علم و دانش، امرار معاش کنند.خوشبختانه با باز شدن دانشگاهها اغلب آنان تا مقاطع کارشناسی ارشد ودکترا ادامه تحصیل دادند. تبعیض در نظام پرداختی معلمان با سایر کارکنان دولت به خصوص با استادان دانشگاهها که کار آنها همسنخ و همجنس است و باعث شد تا نیروهای علمی، باهوش و توانمند به شیوههای مختلف (مأمور و انتقالی به دیگر دستگاهها، استعفا، بازخرید و تعدادی با استفاده ازقانون بازنشستگی پیش ازموعد) از چرخه نظام آموزشی کشور خارج شوند. این معضلی شده است تا آموزش و پرورش با کمبود نیروهای متخصص و توانمند روبهرو شود. این درحالی است که مسئولان میخواهند در نظام آموزشی تحول ایجاد کنند و دانشآموزان پژوهنده تحویل جامعه دهند. آیا تحقق این موضوع امکانپذیر است؟
این موضوع سؤالات گوناگونی را برای صاحبنظران ومتخصصان تعلیم وتربیت ایجاد کرده که چند نمونه از آن به شرح زیر است:
۱ـ آیا معلمان امروز میتوانند دانشآموزان پژوهنده و محقّق تحویل جامعه دهند؟
۲ـ آیا برنامهریزان کنونی نظام آموزشی میتوانند تحول در نظام آموزشی را مدیریت کنند؟
۳ـ آیا وزارت آموزش و پرورش امکانات و منابع لازم برای تحول در نظام آموزشی را در اختیار دارد؟
۴ـ آیا معلمان، مجریان تحولند یا خود وسیله تحول هستند؟
۵ـ چگونه میشودمعلم خلّاق وپژوهنده نباشد، ولی دانشآموزان پژوهنده تحویل جامعه دهد.
۶ـ آیا میتوان معلمان با بهره هوشی متوسط را در کلاس دانشآموزان با بهره هوشی بالا قرار داد؟
اینها نمونههایی از دهها سؤالی است که ذهن صاحبنظران را مشغول کرده است.
برنامه ریزان و معلمان تحول آفرین
جامعه انسانی برای زنده ماندن و گریز از مرگ و ایستایی به تحول و نوآوری نیاز دارد و این موضوع مهم محقق نمیشود مگر با دستیابی به اندیشههای نو توسط افراد نخبه، تیزهوش و خلّاق جامعه که به مثابه گرانبهاترین سرمایه جامعه در رقابتی فشرده برای دستیابی به جدیدترین فنون و روشهای اداره جامعه تلاش میکنند. در جوامع پیشرفته نخبگان وافراد خلّاق را برای سه گروه شغلی شناسایی و بورسیه تحصیلی میکنند تا با کمک آنها جامعه را بهسوی توسعه و پیشرفت و تعالی انسانی سوق دهند. این سه گروه معلمان، قضات و پلیس هستند که واقعاً اگر درست انتخاب و تربیت شوند، یک جامعه مطلوب انسانی و اسلامی خواهیم داشت. با این حال این سؤال مطرح میشود که آیا معلمان را باید از بین افراد باهوش و نخبه جامعه انتخاب کرد یا از افراد وامانده از همه جا؟
۱ـ معلمان و برنامهریزان نظام آموزش و پرورش باید انسانهایی باهوش و خلاّق باشند تا بتوانند برنامههای تحولی در جامعه ارائه کنند.
۲ـ زمانی میتوانیم دانشآموزان مبتکر، خلاّق و متعهد تربیت کنیم که معلمان نخبه، باهوش و بااستعداد جذب نظام آموزشی کشور شوند.
۳ـ جامعه اسلامی ما بیش از هر زمان دیگر به افراد هوشمند و خلاّق نیاز دارد. هر اندازه جهانی که در آن زندگی می کنیم پیچیدهتر می شود، نیاز به شناسایی و پرورش ذهنهای خلاّق و آفریننده هم افزایش مییابد. به همین دلیل، مسئله خلاّقیت از مهمترین مسائل آموزش وپرورش است. با توجه به این امر، باید مدیران و معلمانی مُبتکر، خلاّق، توانمند و باهوش برای مدارس برگزید تا بتوانند با اندیشیدن تدابیر و شیوههای درست، زمینه را برای تجلّی و بروز استعدادها و خلاقیتهای دانشآموزان فراهم آورند. اگرچه آموزش و پرورش به عنوان متولّی تعلیم و تربیت فرزندان وآیندهسازان جامعه از یکسو وظیفه فراهم آوردن زمینه رشد و پرورش خلاّّقیت و نوآوری و همچنین استفاده صحیح و جهتدار از استعدادها و تواناییهای افراد را به عهده دارد، خود نیز زمینهساز توسعه همهجانبه و ایجاد تحول در همه سطوح جامعه (اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی) خواهد بود. از سوی دیگر برای پویایی خود نیازمند بهرهمندی ازنخبگان و نیروهای خلاّق است. هر چند انسان امروزی برای خلق نشاط و پویایی در زندگی، نیازمند نوآوری و ابتکار است تا انگیزه تنوعطلبی خود را اقناع کند و زمینه شکوفایی استعدادها و تواناییهای خویش را فراهم سازد.
راههای حفظ نخبگان
برای جذب، حفظ و نگهداشتن نیروهای علمی و حضور نخبگان علمی دانشگاهها در آموزش و پرورش، مسئولان باید مواردی را مورد توجه قرار دهند.در غیر اینصورت در آینده نزدیک با فقر نیروی انسانی متخصص روبهرو خواهد شد.
۱ـ با توجه به این که نزدیک به یک دهم معلمان کشورمان دارای مدرک تحصیلی دکترا و فوقلیسانس هستند، زمینه رقابت سازنده و پژوهشمحور کردن مدارس را با تدوین لایحه عضو هیأت علمی مدارس و مراکز آموزشی مناطق آموزش و پرورش کشور فراهم کنند.
۲ـ لایحه جذب، حفظ و نگهداشت نیروهای علمی وزارت آموزش وپرورش را با رویکرد رقابتی بین معلمان و جذب عضو هیأت علمی مدارس و مراکز آموزش و پرورش یا حداقل همترازی با اعضای هیأت علمی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور تدوین و برای تصویب به مراجع قانونی ارائه کنند. در ضمن َباید امتیاز خاصی برای نفرات برتر دانشگاهها در دورههای کارشناسی ارشد و دکترا قائل شد که بدون آزمون، جذب و عضو هیات علمی مدارس شوند تا زمینه حضور نخبگان در آموزش و پرورش فراهم شود.
۳ـ کارکنان ستاد و استانها دارای حداقل فوقلیسانس باشند تا متهم به بیسوادی نشوند. چون ستاد، مغز آموزش و پرورش است و مانند وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و وزارت بهداشت باید عضو هیأت علمی داشته باشد تا زمینه علمی لازم برای برنامهریزی وتحولآفرینی فراهم شود. علاوه بر این باید زمینه بروز لیاقتهای افراد را با گماردن مدیرانی با هوش، عالم، شجاع، توانمند، مشارکتجو، خلاق و ریسکپذیر فراهم آورد و از به کار گماردن افراد تنگنظر و سطحینگر خودداری کرد.
۴ـ با توجه به اینکه در لایحه خدمات کشوری، همترازی با اعضای هیات علمی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی منظور نشده است، پیشنهاد میشود ماده واحدهای برای همترازی معلمان فوقلیسانس و دکترا با اعضای هیأت علمی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور در دستور کار شورای عالی آموزش وپرورش ومجلس شورای اسلامی قرار گیرد.
منابع:
۱ـ کهندانی، مصطفی (چالشهای اساسی توسعه آموزش وپرورش) مقاله روزنامه آفرینش۲۳/۳/۱۳۸۵
۲ـ کهندانی، مصطفی (تصورخلّاق) مقاله هفتهنامه نگاه ۱۵/۶/۱۳۸۵
۳ـ کهندانی، مصطفی (بیتوجهی به مشکلات فرهنگیان) مقاله روزنامه آفرینش ۲۴/۳/۱۳۸۵
۴ـ کهندانی، مصطفی(یکهتازی مدارس غیر انتفاعی در تعلیم و تربیت) مقاله روزنامه شاپرک ۱۴/۴/۱۳۸۵
۵ـ کهندانی، مصطفی (تاریخ تطور و تحول شورای عالی آموزش و پرورش) انتشارات نورالثقلین۱۳۸۸
۶ـ آمار آموزش و پرورش، چاپ سوره
۷ـ حق شناس، مرجان «خلاقیت در آموزش و پرورش» فصلنامه مدیریت در آموزش و پرورش. دوره ششم.
codex09x
page11